جمعه , ۲۵ آبان ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » روزنامه‌های چهارشنبه هفدهم آبان؛

روزنامه‌های چهارشنبه هفدهم آبان؛

امنیت و هژمونی منطقه‌ای ‌ایران، نقش رژیم ایران در آیین اربعین، سکوت به احترام مادر تحریم ها، شاهزادگان زندانی در هتل، رونق تولید با کدام منابع؟  جهش نفتی پس از ماجراجویی سعودی، رایزنی امید با قوه قضاییه و فرجام نیک سپنتا از محورهایی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
تعدادی از روزنامه‌ها نیز بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسه درس خارج فقه که روز دوشنبه ۱۵ آبان که گفتند: ایام اربعین است و خوشا به حال آن کسانی که در حال پیاده‌روی هستند را در صفحات نخست خود منعکس کردند. بیشتر روزنامه‌ها یادداشت هایی را نیز درباره نقش و اهمیت اربعین و پیام آن و نقش ایرانیان در همایش بزرگ اربعین منتشر کرده اند.
ماجرا و ماجراجویی دربار سعودی از دیگر محورهای روزنامه‌های امروز است که همچنان موضوع بحث و یادداشت‌های رسانه است. زندانی شدن چند شاهزاده سعودی در کاخ و هتل به اتهام فساد و تأثیر ماجراجویی بن سلمان بر تحولات منطقه و جهش قیمت نفت نیز از موضوعات مورد توجه رسانه‌های مکتوب امروز است. خراسان تیتر نخست خود با نام «جهش نفتی در پی ماجراجویی سعودی» به همین موضوع اختصاص داده است.
در ادامه تعدادی از گزارش ها، یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشر شده در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم؛
دشواری تعامل با اعتدالگرایان چیست؟
بهار در گزارشی که عنوان آن «دشواری‌ تعامل با «اعتدال» را تیتر یک خود کرده است، نوشت:حسام الدین آشنا، مشاور رییس جمهور وارد این بحث شد و در صفحه توئیتر خود نوشت: «گفته‌اند روحانی باهوشتر از آن است که به راست گردش کند، می‌گویم احتمالا روحانی گردش به راست نمی‌کند، ولی گردش راست به سمت روحانی بعید نخواهد بود» این اظهارنظر مشاور رییس جمهور که از جمله چهره‌های حلقه اعتدالی اطراف روحانی است نشانگر آن است که ظاهرا اعتدالیون نزدیک به روحانی بر این باورند که روحانی تغییری نداشته است و اگر اصولگرایان روی خوشی نشان می‌دهند به دلیل آن است که آن‌ها به روحانی و نگاهی که به مسائل دارد نزدیک شده اند!
عناوین اخبار روزنامه بهار در روز چهارشنبه ۱۷ آبان :
جدا از آنکه کدام یک از این سه زاویه نگاه به حسن روحانی پس از انتخابات ۹۶ را بپذیریم اصلاح طلبان با هر رویکردی که نسبت به روحانی دارند برای تعامل با او دچار مشکلات و دشواری هایی هستند که در ادامه به بخشی از آن خواهیم پرداخت.
 ۱ ـ. فرصت طلبی رقیب
جریان‌های رقیب در دنیای سیاست در انتظار فرصتی می‌گردند تا بتوانند از آن برای افزایش محبوبیت خود و کاهش محبوبیت رقیب‌شان در سطح جامعه استفاده کنند. اصلاح طلبان در هنگام مطرح ساختن انتقادات خود نسبت به دولت روحانی همواره باید این نکته را مدنظر خود داشته باشند که هر انتقادی که با بیان و یا در زمانی نامناسب مطرح شود می‌تواند موجب ایجاد فرصتی برای رقیب سیاسی جریان اصلاحات شود. واقعیت آن است که در بخش‌های بزرگی از جامعه هر چقدر هم اصلاح طلبان خود را جدای از دولت تعریف کنند عملکرد مثبت و منفی دولت‌های یازدهم و دوازدهم به پای جریان اصلاحات نوشته می‌شود و از همین رو انتقادات نابجا و بی موقع از روحانی و دولتش به نوعی می‌تواند در آینده‌ای که چندان هم دور نیست منجر به آسیب‌های جدی به جریان اصلاح طلب هم شود.
 ۲ ـ. بی توجهی روحانی و همراهان
یکی دیگر از دشواری‌های تعامل اصلاح طلبان با دولت روحانی آن است که رییس جمهور و اعتدالیون نزدیک به او پس از انتخابات ۹۶ دیگر آن آغوش باز را برای جریان اصلاحات نداشته‌اند و همین امر سبب یک نوع فاصله میان بخش بزرگی از نیروهای اصلاح طلب با دولت شده است. این فاصله از دو جهت می‌تواند آسیب زا باشد. آسیب نخست آن است که چنین فاصله‌ای می‌تواند به دوری گزیدن روحانی از حامیان واقعی و اصلی اش تعبیر شود که در نهایت منجر به افزایش انتقادات خواهد شد و دومین آسیب نیز به این موضوع بازمی‌گردد که هر چقدر میان مسئولان و حامیانِ منتقد فاصله ایجاد شود می‌تواند سبب تندتر شدن فضای انتقادی میان آن مسئول و حامیانی شود که از هم جدا افتاده اند.
 ۳ ـ. حفظ امید
مهمترین سرمایه جریان اصلاحات بدون‌تردید «امید» است. اگر امید به آینده و تلاش برای انتقال چنین نگاهی به جامعه نبود قطعا پس از حوادث تلخ انتخابات ۸۸ و برخورد قهری که با جریان اصلاحات شد، اصلاح طلبان عطای کار را به لقایش بخشیده و به کنج عزلت پناه می‌بردند، اما همین امید به آینده سبب آن شد که حتی پس از اتفاق عجیب و باورنکردنی بی صلاحیت اعلام شدن مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ۹۲ آنان از پای ننشسته و باز هم بر حضور پر قدرت در انتخابات تاکید کنند. حضوری که در نهایت سبب حذف جریان تندرو از دولت و در ادامه از مجلس و مدیریت شهری در بسیاری از کلان شهر‌ها شد. از جمله دشواری‌های اصلاح طلبان در انتقاد از دولت شناخت و رعایت همین مرز باریک میان انتقاد و ناامید ساختن جامعه است. آنان از یک سو می‌بایست وجوه اصلاح طلبانه خود و تفاوتی که با اعتدالیون دارند را به جامعه نشان دهند و از طرف دیگر حجم انتقادات و نوع بیان آن را به گونه‌ای مدیریت کنند که سبب از دست رفتن مهمترین سرمایه جریان اصلاحات – «امید» – نشود.
نفت ٧٠ دلار مى شود؛ اما بدون لبخند
علی آهنگر در شماره امروز ابتکار نوشت: اجلاس صد و هفتاد و یکم اوپک در سى نوامبر ٢٠١۶ / دهم آذر ١٣٩۵ از جمله رویدادهایى است که تاریخ صنعت نفت ایران و جهان آن را به فراموشى نخواهد سپرد. در روزى به یاد ماندنى که منطق و دیپلماسى بر چالش و تخاصم پیشى گرفت، نفت که در سراشیبى ۴٠ دلارى، ناامیدى را در کشورهاى تولید کننده نفت و بویژه ایران حکمفرما ساخته بود، مسیر افزایشى را در پیش گرفت. در همان زمان، روزنامه ابتکار در مقاله مورخ ١٣ آذر ماه خود به قلم نگارنده، قیمت ۶٠ دلار را براى هر بشکه نفت پیش بینى کرد. امروز که در شانزدهم آبان ٩۶ به سر مى بریم، قیمت نفت از مرز ۶۴ دلار، بله ۶۴ دلار، در هر بشکه گذشته است.
پایبندى ٩۵ درصدى اعضاى اوپک و غیر اوپک به سهمیه هاى کاهش تولید در اجلاس ١٧١، علاقمندى کشورهاى تولید کننده نفت به تداوم کاهش تولید و باقی ماندن سهمیه‌ها در سطح توافق اجلاس یاد شده، کاهش حجم ذخایر نفت خام و فراورده هاى ایالات متحده و نیز کاهش دکل هاى فعال حفارى این کشور از جمله دلایل افزایش قیمت نفت در مقطع فعلى عنوان شده است.
در این میان شوکى در دنیاى سیاست پدید آمد که تاثیر خود را در آینده قیمت نفت خواهد نهاد؛ و آن تحکیم پایه هاى قدرت توسط شاهزاده جوان سعودى و دستگیرى و بازداشت قدرتمندان سیاسى، نظامى و اقتصادى کشور عربستان است. شاهزاده جوان که رویاهاى پرشورى در سر دارد، بى صبرانه همه موانع و مخالفت‌ها را از پیش رو برمى دارد. کودتاى نرم محمد بن سلمان که از آن تنها به فاز نخست سرکوبگرى یاد مى شود، تاثیرات آینده خود را بر بازار نفت آشکار خواهد ساخت.
تنش در روابط ایران و عربستان از دیگر دلایلى عنوان شده است که مى تواند بازار نفت را با محدودیت عرضه رو به رو کند. مجموعه این زمینه‌ها موجب شده است که تحلیل گران ارشد بازار جهانى نفت، قیمت ٧٠ دلار را براى نفت برنت تا قبل از پایان سال جارى میلادى پیش بینى کنند.
این موضوع تا آنجا جدى است که بلومبرگ در تازه‌ترین گزارش خود در نوشت: با توجه به نوسان قیمت نفت در هفته‌های اخیر، این بار اشتهای اوپکی‌ها بالا رفته و قیمت نفت ۷۰ دلار را در هر بشکه در نشست پیش روی خود عادلانه خواهند دانست.
مسئله نگران کننده در این میان، وجود پاره اى دلایل سیاسى براى افزایش قیمت نفت است. دلایلى که یک سوى آن در تبلیغات رسانه اى غرب و کشورهاى حاشیه خلیج فارس ایران را نشانه گرفته است. درگیری‌ها در یمن و شلیک موشک از سوى حوثى‌ها به فرودگاهى در ریاض، موضوعى است که این رسانه‌ها سعى در چسباندن آن به ایران و بهره بردارى ناشیانه از آن را دارند. در این فضا، اگر خردمندى و بردبارى در دو سوى ماجرا و بویژه ایران حاکم نباشد، وقوع هر حادثه اى دور از انتظار نخواهد بود.
نکته قابل تامل دیگر، درآمد سرشارى است که افزون بر قیمت ۵٠ دلارى پیش بینى شده در بودجه ٩٧، نصیب کشور مى شود. مردمى که تجربه نفت ١۴٧ دلارى را در اوایل سال ٨٧ در خاطر خود دارند، اما تاثیر آن را در اقتصاد، صنعت و حتى زندگى روزمره خود ندیدند، شاید حق داشته باشند که افزایش این گونه قیمت‌ها شادمانى چندانى در چهره شان ایجاد نکند. فرزندان بیکارند و پدرانِ بازنشسته کم حقوق. مردم امیدوارند و انتظار دارند که دولت تدبیر و امید از صندوق توسعه ملى برایشان بگوید، از میزان ذخایر دلارهاى نفتى در این صندوق و نحوه دخل و خرج آن شفاف سازى کند؛ و مردم امیدوارند حتى یک بار هم که شده، افزایش قیمت نفت موجب اندکى آسایش در زندگى روزمره و یا دستکم، گشایشى در صنعت، اقتصاد و ایجاد اشتغال در کشور شود.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱۶ آبان :
چرا کسی کیهان را نهی از منکر نمی‌کند؟
محمد‌تقی فاضل‌میبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب در روزنامه آرمان نوشت: روز دوشنبه مورخ ۱۶ / ۸ / ۹۶ که تیتر یک روزنامه کیهان را دیدم، انگشت به‌دهان با خود گفتم چرا این روزنامه طوری رفتار می‌کند که شبیه مواضع ترامپ و سران سعودی به نظر برسد؟ موشکی که حوثی‌های یمن به ریاض شلیک کردند، ترامپ آن را به گردن ایران انداخت و مسئولان بلندپایه سپاه به موقع آن را تکذیب کردند، در مقابل کیهان رسما تیتر اولش را به‌گونه‌ای انتخاب می‌کند که گویی موشک ریاض کار ایران است. تیتر «بعد از ریاض، دوبی» یعنی چه؟ در اینجا به‌یاد بیتی از مولوی افتادم: عالمی را یک سخن ویران کند/ روبهان مرده را شیران کند.
سخنانی که غیر مسئولانه گفته شود نتیجه شومی به دنبال دارد. فکر نمی‌کنند که این نوع تیتر زدن‌ها بازی با سرنوشت کشور است؟ گویا مدیرمسئول روزنامه کیهان در کنار توپچی‌های حوثی نشسته و فرمان شلیک را صادر می‌کند و مامور است تا منطقه و جهان عرب را علیه ایران تحریک نماید! چرا کسی بر سر این روزنامه فریاد نمی‌زند و نهی از منکر نمی‌کند و آنان را تذکر نمی‌دهد؟ کسانی که به اندک منکری بر آشفته می‌شوند، چه منکری از این بالاتر که روزنامه‌ای با دشمن هم‌صدایی می‌کند؟ آخر این چه تیتری است؟ چرا کیهان منافع ملی را نشانه رفته است؟ گاهی همراه با ترامپ از برجام خارج می‌شوند و گاهی نسبت به یکی از کشورهای همسایه که هزاران ایرانی در آنجا زندگی می‌کنند خبر حمله موشک می‌دهند! اگر با دولت و سیاست خارجی کشور مشکل دارند چرا نقد دلسوزانه نمی‌کنند و درپی آن هستند تا بحران منطقه را علیه ایران تشدید نمایند؟ جهان این نوع خبر‌ها را از یک روزنامه کم‌تیراژ تلقی نمی‌کند و نمی‌گوید که این روزنامه در میان نخبگان کشور ایران جایگاهی ندارد، بلکه این روزنامه را رسما متعلق به مقام معظم رهبری می‌شناسند.
تقاضای حقیر از بیت مقام معظم رهبری و وزارت محترم ارشاد اسلامی این است که در مورد امثال چنین روزنامه‌ای با نخبگان رسانه‌ای مشورت نمایند. از وزیر محترم ارشاد اسلامی انتظار می‌رود در قبال این مساله مسئولانه‌تر برخورد کنند و اجازه ندهند با چنین تیترهایی بحران منطقه علیه ایران تشدید شود. شاید اصحاب کیهان منافع جناحی خود را بر منافع ملی مقدم بدارند، ولی مسئولان فرهنگی و سیاسی کشور باید مانع چنین حرکاتی شوند. کشور از موضع‌گیری‌های غیر مسئولانه برخی رسانه‌ها کم زیان ندیده است. دشمن ما روزی تنها آمریکا و اسرائیل بود. امروز برخی از کشورهای کوچک منطقه علیه ما با آمریکا و اسرائیل هم‌صدا شده‌اند. چرا باید چنین شود؟ یکی از علل آن تعدد مراکز دیپلماسی در کشور است و یکی از آن‌ها امثال روزنامه کیهان. آمریکا و اسرائیل در منطقه نقش خود را علیه نظام جمهوری اسلامی با موفقیت بازی می‌کنند. چرا نباید یک عقلانیت قوی جلوی آنان را بگیرد؟ درهر صورت اگر روزنامه‌ای به خاطر یک لغزش یا یک عکس باید پاسخگو باشد و گاه حتی با آن برخورد می‌شود، باید این نکته نیز مورد توجه قرار گیرد که اثر لغزش‌هایی از این دست به‌خاطر تیترهایی که گفته شد، بسیار بالاست.
امنیت و هژمونی منطقه‌ای‌ایران
 آیت الله غرویان در سرمقاله امروز اعتماد نوشت: ایران همواره در منطقه، کشوری تاثیرگذار بوده و نقش آن مهم تلقی می‌شده است. از زمانی هم که بحث داعش در منطقه به ویژه در سوریه و عراق مطرح شد نقش ایران در منطقه پررنگ‌تر شد. اکنون ضرورت است که شیعیان قدرت خود را به خصوص در منطقه نشان دهند و ایران به عنوان پایگاه اصلی تشیع به هر حال در مبارزه با تروریسم احساس وظیفه کرد تا در مقابل داعش قدرت‌نمایی کند، بایستد و نشان دهد که داعش نمی‌تواند در کشورهای شیعه‌ای، چون ایران و عراق نفوذ کند و پایگاهی داشته باشد. در واقع می‌توان گفت: از زمان افزایش اقدامات تروریستی در منطقه نقش ایران در برقراری امنیت نیز بیش از گذشته به چشم می‌آید. تامین امنیت راهپیمایی اربعین از جمله مصادیقی است که می‌توان برای صحه گذاشتن بر این تاثیرگذاری به آن اشاره کرد. برگزاری آیین مذهبی اربعین دو جنبه سیاسی و مذهبی دارد که هر دو وجه آن با هم تلازم دارند.
در واقع این راهپیمایی علاوه بر بعد معنوی و مذهبی آثار سیاسی در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای دارد. برگزاری چنین مراسم باشکوهی در امنیت هم پیامی بین‌المللی و هم پیامی به منطقه دارد. برگزاری راهپیمایی اربعین به تقویت هژمونی ایران در منطقه کمک می‌کند و همچنین در سطح بین‌المللی باعث تاثیرگذاری ایران خواهد شد. راهپیمایی اربعین از این نظر مهم است که به صورت باشکوه و در کمال امنیت و آرامش برگزار شود چرا که در واقع حرکتی نمادین از سوی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود، حرکتی که از سوی مقام معظم رهبری، دولت و ملت، همگی مورد حمایت قرار گرفته و تاثیرات بسیار وسیعی داشته است. علاوه بر این پشتیبانی و حضور گسترده مردم در راهپیمایی اربعین موجب شود که ملت عراق هم حضور مردمی قوی در صحنه پیدا کنند و حشدالشعبی در عراق شکل گرفت. باید در نظر داشت که تمام این حوادث و مراسم پیاده‌روی از طریق رسانه‌ها در تمام دنیا منعکس می‌شود و تحلیلگران سیاسی از این منظر به آن نگاه می‌کنند و این اتفاق را تحلیل می‌کنند که اولا همین مردمی که اینچنین عاشقانه در این پیاده‌روی حاضرند اگر اتفاقی هم در منطقه رخ بدهد در صحنه حاضر هستند و دوم اینکه تامین امنیت مراسم راهپیمایی اربعین، نشانی از قدرت ایران دارد.
لیبرال‌های ایرانی به‌دنبال یک رضا شاه
شرق در شماره امروز خود یادداشتی از جواد غلامرضاکاشی منتشر کرده که در آن نوشته است: نزدیک به سه دهه است که به جهان پسامارکسیسم وارد شده‌ایم. در رسانه‌های غربی خمرهای سرخ و استالین خصلت‌نمای مارکسیسم بودند و جشن‌هایی که پس از فروپاشی بلوک کمونیستی در جهان برقرار شد، نویدبخش آینده‌ای توأم با بسط دموکراسی، کاستن از خشونت و جنگ در سطح بین‌المللی بود. مارکسیسم به‌عنوان یک بازیگر مهم از یک سوی صحنه بیرون رفت، اما از سوی دیگر صلحی به صحنه نیامد. در بسیاری از نقاط جهان، موج تازه دموکراسی خواهی به‌ویژه در خاورمیانه به فاجعه‌های بزرگی انجامید. امروز روان جمعی مردم حس یک پایان دارد. اما نه از آن سنخ که متفکران لیبرال پیش‌بینی می‌کردند. پایانی از راه رسیده از این حیث که زمان طعم امیدافکن و شوق‌انگیز خود را از دست داده است. نه لیبرال‌ها انتظار گسترش دموکراسی و جامعه رفاه و پیشرفته می‌برند و نه دیگر کسی انتظار استقرار عدالت در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی دارد. این حس تلخ پایان، با از صحنه بیرون‌رفتن مارکسیسم چه نسبتی دارد؟ این روز‌ها به مناسبت صدمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبر بحث و جدل‌های بسیاری در صحنه جهانی برقرار است.
عناوین اخبار روزنامه شرق در روز چهارشنبه ۱۷ آبان :
کسانی در موضع جانبداری و کسانی در موضع نقد و انکار، با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند. اما بیرون از این جدال ایدئولوژیک، می‌توان از وجود یک خلأ بزرگ در دنیای امروز سخن گفت. اجازه دهید بحث را به کشور خود منحصر کنیم. لیبرال‌های ایرانی به‌تدریج امید به بسط دموکراسی را از دست داده‌اند. دیگر به‌درستی نمی‌دانند چگونه می‌توان راهی برای وصول به دموکراسی گشود. گاه خواسته یا ناخواسته به جامعه پیام می‌دهند که یک رضاشاه باید از راه برسد. کسانی که دل‌سپرده عدالت اجتماعی و اقتصادی اند، با تردید به فرودستان می‌نگرند و قادر نیستند با اطمینان چشم‌اندازهای یک جنبش احتمالی توسط فرودستان را تصدیق کنند. اسلام‌گرایان از همه دل‌نگران‌ترند. قطع نظر از آنچه پدران مارکسیسم در حوزه فلسفه و اقتصاد و جامعه می‌گفتند چه چیز در این میراث فکری وجود داشت که اینک با غیاب آن مواجهیم؟ غیاب چه چیزی است که لیبرالیسم مبارز، عدالت‌خواه صادق و اسلام‌گرای سیاسی را هم‌زمان ناتوان کرده است؟
سرمایه‌داری از حیث ثروت جامعه را قطبی می‌کند، به طوری که قلیلی صاحبان ثروت کثیرند، اما به هیچ روی قادر نیست همین بلا را بر سر توزیع قدرت بیاورد. حاشیه‌ها دست‌خالی‌اند، اما یک قطب غنی قدرت سیاسی‌اند. مارکس توزیع عادلانه ثروت را یک ضرورت می‌خواند و اشاره می‌کرد که سرمایه سیاسی ناشی از حس تنگدستی سرانجام سرمایه‌داری را به تجدیدنظر در منطق توزیع ثروت فراخواهد خواند. گرم‌کردن عرصه عمومی برکتی بود که همگان از آن سود می‌جستند. لیبرال‌هایی که مدافع ارزش‌های بنیادین روشنگری بودند، از این گرما برای روشن‌کردن چراغ دموکراسی‌خواهی سود جستند و اسلام‌گرایان برای حقانیت‌بخشی به هویت دینی در جوامع پیرامونی. از صحنه بیرون‌رفتن مارکسیسم، منطق در حاشیه‌نشستن و تبدیل‌کردن حاشیه به امکان حیات سیاسی را از دست همه ربوده است. به همین جهت نیز هست که همگان در تولید افق درمانده‌اند. همه حاشیه‌ها را فراموش کرده‌اند و از دولت و ساماندهی بهتر به نهادهای سیاسی سخن می‌گویند. حتی بحث از این هم نازل‌تر است، همه تنها به چند و، چون انتخابات بعدی می‌اندیشند. داستان به مارکس ختم نمی‌شود. چیزی در مارکسیسم-لنینیسم هم هست که فقدانش آزاردهنده است. می‌توان به هیچ‌یک از آموزه‌های لنین باور نداشت. اما شاکله فکری او حامل میراث مهمی بود که پس از او هیچ مارکسیستی به آن تداوم نبخشید. مارکس حاشیه‌ها را سرچشمه جوشانی برای تولید انرژی سیاسی و افق گرمابخش فردا می‌دید. نوید می‌داد که حاشیه‌ها سرانجام با نیروی حیات سیاسی جمعی خود سامان ناعادلانه موجود را رام خواهد کرد. اما نمی‌دانست که این اتفاق بدون‌واسطه زبان، فکر و نقش‌آفرینی روشنفکران و فعالان سیاسی روی نخواهد داد. گویی مارکس غافل بود که اگر کسی مثل خود او نبود که این وضعیت را به بیان و زبان بیاورد، حاشیه‌ها به خودی‌خود، زایشگر حیات سیاسی نبودند. مارکس نمی‌دانست این اوست که زبان و بیان را به خدمت حاشیه برده است. تلاقی کلام با یک وضعیت زایشگر سیاست است. این نکته‌ای بود که لنین به آن واقف شد. دانست که روشنفکران اگر رسالتی برای تغییر بر دوش خود احساس می‌کنند، باید عهده‌دار پیوند میان زبان با حاشیه و میدان رنج و محرومیت در جامعه خویش باشند. لنین دانست که مارکس قادر نیست به نحوی عملی و واقع‌بینانه عاملیت سیاسی را توضیح دهد. لنین با تئوریزه‌کردن خلق عاملیت سیاسی مارکسیسم را از این فقدان مهم رهانید و راه عملی ورود حاشیه را به متن سیاست گشود. آنگاه حاشیه به کانون تولید حیات سیاسی تبدیل می‌شود. چیزی هست که وضعیت امروز جهان را پیچیده‌تر کرده است: اینک اذهان خلاقی باید به میان آیند که تحولات اخیر را خوب تحلیل کنند و بتوانند حاشیه‌های بالنده جهان امروز را دریابند و هم‌زمان قدرت به‌زبان‌آوری و فعلیت‌بخشی به آن را خلق کنند.
مقصر اصلی بحران موسسات مالی بانک مرکزی است نه مردم
 همدلی در گزارشی کوتاه نوشت: نایب رئیس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از اظهارات اخیر معاون رئیس قوه قضائیه درباره سپرده‌گذاران مؤسسات مالی غیرمجاز گفت که مقصر اصلی در بحران کنونی این موسسات، بانک مرکزی است نه مردم که به نظام مالی کشور اعتماد کرده‌اند. علی مطهری با اشاره به اظهارات اخیر معاون رئیس قوه‌قضائیه که گفته بود نباید سپرده‌گذاران مؤسسات غیرمجاز را مظلوم جلوه داد، اظهار داشت: ما نباید به نیت افراد کار داشته باشیم. افراد با هر نیتی در مؤسسات اعتباری سپرده‌گذاری کرده باشند وظیفه بانک مرکزی بوده که به موقع اطلاع رسانی کند. وی افزود: اگر مؤسسه‌ای در حال ورشکستگی است بانک مرکزی باید به مردم اعلام کند که در آنجا سپرده نگذارند یا اگر موسسه‌ای سود غیرمتعارف اعلام می‌کند به مردم هشدار بدهد که این فریب و نیرنگ است و انضباط مالی کشور را به هم می‌ریزد. نماینده مردم تهران در مجلس یادآور شد: بانک مرکزی از سال ۸۶ که اجازه این نظارت‌ها بر موسسات اعتباری را داشته به این وظایف خود عمل نکرده و فقط تماشاچی بوده است تا این بحران به وجود آید لذا مقصر اصلی در بحران کنونی این موسسات بانک مرکزی است نه مردم که به نظام مالی کشور اعتماد کرده‌اند.