سیاست پیشگان وابسته به نظام حاکم ایران را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: گروهی که میخواهند در اردوگاه غرب شکاف بیندازند و اروپا را به خود نزدیک کرده و از آمریکا دور نمایند؛ گروه دیگری که آمریکا و اروپا را مدافع منافع استراتژیک مشترک در جهت مقابله با خط و ربط سیاست خارجی نظام حاکم بر ایران میشمارند و میگویند باید از آمریکا و اروپا بیمناک بود!
گروه دوم برای اثبات دیگاه خود استدلالاتی دارد و از هم اکنون دربرابر خط مشی سیاسی آمریکا که قرار است توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در تاریخ پانزده اکتبر اعلام شود به اتخاذ خط مشی متقابلی می اندیشد که مستقل از موضعگیری اتحادیه اروپا در این رابطه است!
گروه سیاستخارجی-رجانیوز: چرا اقدام متقابل ایران در 15 اکتبر را نمیتوان به واکنش اتحادیه اروپا منوط دانست؟
اعتماد به اروپا؛ بازی از پیش باختهای که ارزش شروع شدن هم ندارد!
رفتار کشورهای اروپایی نشان میدهد که این کشورها بیش از اینکه در برابر آمریکا باشند، همسو و همراستای ایالات متحده آمریکا حرکت میکنند. برای اثبات این مدعا کافی است به سخنان نمایندگان فرانسه، آلمان و انگلستان در سازمان ملل در اولین گزارش آنتونیو گوترش پیرامون قطعنامه 2231 توجه نمائیم که همراستا با آمریکا، ایران را به نقض قطعنامه متهم میکنند. در همین ارتباط فرانسوا دولاتر، نماینده فرانسه آزمایش موشکی ایران را محکوم کرده و محموله تسلیحاتی توقیف شده را هم نقض قطعنامه 2231 میخواند!
درباب واکنش احتمالی دولت دوازدهم به اقدام آمریکا در 15 اکتبر مطالب مختلفی ذکر شده است؛ از شروع مجدد غنیسازی اورانیوم و خروج از برجام گرفته تا آنچه که اقدام متقابل خوانده میشود. از سویی دیگر نیز مرتبط ساختن واکنش ایران به اقدام احتمالی اروپا در برابر آمریکا نیز بیشتر بر سر زبانها افتاده است. چنانکه پس از علی اکبر صالحی و حسن روحانی، محمد جواد ظریف نیز در گفتوگوهای اخیر خود به آن اشاره کرده است.
به گزارش رجانیوز وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه با گاردین و فایننشیال تایمز، گفت که تنها راهی که ایران قانع خواهد شد تا به محدودیتها بر برنامه صلحآمیز هسته اش ادامه دهد این است که دیگر امضا کنندگان برجام (انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین) همه به مفاد توافق متعهد بمانند و دربرابر هرگونه اقدامات آمریکا برای اعمال تحریم مقاومت کنند. ظریف همچنین در گفتگو با سفیر ایران در سازمان ملل در نیویورک گفته بود که«اروپا باید رهبری کند».
اما سیاست دلسپردن به اروپا و منوط کردن واکنش احتمالی ایران در برابر خروج آمریکا به کشورهای اروپایی را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ در بررسی این سیاست باید به چند نکته اشاره کرد:
اولا اینکه امروز پس از آشکار شدن بدعهدی آمریکا و نقض مکرر برجام توسط این کشور دولتمردان همچنان منتظر نحوه واکنش کشورهای اروپایی به خروج احتمالی آمریکا از برجام هستند خود نشان از یک ضعف بزرگ در نگارش توافق هستهای است. چرا که برجام باید طوری نگاشته میشد که از لحاظ حقوقی به ایران این توانایی را میداد که در برابر خروج طرف مقابل اقدامات لازم را به عمل بیاورد. در واقع چون ابزارهای لازم در متن برجام وجود ندارد دولتمردان مجبور شدهاند تا پس از دلبستن به آمریکا در 4 سال گذشته و رویت عهد شکنی این کشور، به سمت کشورهای کشورهای اروپایی چرخش کنند.
ثانیاً انتظار مقاومت اروپا در برابر آمریکا و قرار گرفتن این کشور در جبهه ایران را باید نوعی افسانه دانست؛ آن هم به چند دلیل:
1- از روز اجرای برجام اتحادیه اروپا در برابر نقض آشکار برجام توسط آمریکا هیچگاه کوچکترین مقاومت و فعالیتی در برابر این کشور انجام نداده است؛ وضع سیاه چاله تحریم، تحریم ایسا، ممنوعیت ورود ایرانیان به آمریکا، ممنوعیت فروش هواپیما به ایران بر خلاف نص آشکار برجام، تنها چند نمونه از نقض عهدهای آمریکا بوده است که اتحادیه اروپا نهتنها هیچگونه عکسالعملی در برابر آن انجام نداده است بلکه فدریکا موگرینی مسئول سیاستخارجی این اتحادیه در آخرین جلسه کمیسیون مشترک برجام مدعی شده که هیچگونه نقض برجام وجود ندارد و توافق هستهای در حال کار کردن است!
2-پس از اجرای برجام آمریکا تلاش کرده است که با فشار و تهدید بانکهای خارجی و اروپایی از هرگونه ارتباط آنها با ایران جلوگیری نماید. این اقدام آمریکا از آنجایی که عادی سازی روابط تجاری با ایران را تحت تاثیر قرار میدهد نقض بند 29 برجام است. در برابر این جریمهها بانکهای کشورهای اروپایی نهتنها نتوانستند مقاومت کنند بلکه بخاطر سیستم اقتصادی حاکم بر دنیا مبتنی بر دلار آمریکا مجبور به تبعیت شدهاند.
در یک نمونه کافی است بدانیم که بانک بیام پی پاریباس فرانسه- چهارمین بانک بزرگ دنیا- به علت نقض تحریمهای آمریکا علیه ایران با جریمه 8.9 میلیارد دلاری این کشور مواجهه شد و در نهایت نیز مجبور شد که این جریمه را در دو قسط به شهردار نیویورک پرداخت نماید. به همینخاطر حتی اگر کشورهای اروپایی خواهان مقاومت در برابر تحریمهای ایالات متحده باشند- در ادامه اشاره خواهیم کرد که اینگونه نیست- عملاً توانایی انجام اینکار را ندارند.
3- رفتار کشور اروپایی نشان میدهد که این کشورها بیش از اینکه در برابر آمریکا باشند، همسو و همراستای ایالات متحده آمریکا حرکت میکنند. برای اثبات این مدعا کافی است به سخنان نمایندگان فرانسه، آلمان و انگلستان در سازمان ملل در اولین گزارش آنتونیو گوترش پیرامون قطعنامه 2231 توجه نمائیم که همراستا با آمریکا، ایران را به نقض قطعنامه متهم میکنند. در همین ارتباط فرانسوا دولاتر، نماینده فرانسه آزمایش موشکی ایران را محکوم کرده و محموله تسلیحاتی توقیف شده را هم نقض قطعنامه 2231 میخواند!
جالب توجه این است که همراهی کشورهای اروپایی با آمریکا حتی به مسئله مذاکره مجدد نیز باز میگردد! چرا که اولاً این کشورها پیشتر با حضور در کمیسیون مشترک برجام و پس از عقب نشینی تیم مذاکره کننده ایرانی تاکنون در دو موضوع خروج ذخایر آب سنگین از ایران و نحوه اندازهگیری اورانیوم ذخیره شده، مذاکره مجدد برجام را انجام دادهاند ثانیاً ماکرون رئیس جمهور فرانسه در دیدار با حسن روحانی دررابطه با انجام مذاکره مجدد در آینده با طرح« چشمانداز مذاكرات هستهای جديد با ايران بعد از سال ۲۰۲۵ » میگوید: من امیدوارم که بتوانیم بر روی محدود کردن برنامه موشکهای بالستیک ایران هم کار کنیم. ما باید بر روی راهکاری برای دوره پس از ۲۰۲۵ کار کنیم.
همچین وزیر خارجه آلمان نیز در دیدار با تیلرسون درباره مذاکره مجدد برجام میگوید: (آلمان) در عین حال آمادگی دارد که به همراه فرانسه، بریتانیا و آمریکا تهران را تحت فشار بگذارند تا تمامی جزئیات توافق را اجرایی کند!
لذا مشخص است که کشورهای اروپایی نهتنها مخالف مذاکره مجدد برجام نیستند بلکه عملاً آن را دوبار انجام داده و همانند آمریکا در آینده نیز خواهان انجام آن هستند.
ثالثاً نباید تصور کرد که آمریکا تنها به بازگرداندن تحریمها خود اکتفا میکند؛ چرا که ماده 37 برجام (snap back) این توانایی را به این کشور هدیه کرده است که با طی کردن مسیر جلسه کمیسیون مشترک، وزاری خارجه و نهایتاً شورای امنیت، با استفاده از حق وتو خود تمامی 6 قطعنامهی گذشته را بازگرداند. به همین جهت موضوع صرفاً به اعلام عدم پایبندی ایران به برجام و بازگشت تحریمهای آمریکا ختم نمیشود و باید منتظر اقدامات خصمانهی این چنینی آمریکا بود؛ تصور این مسئله به تنهایی تصدیق خواهد کرد که دلبستن به اروپا دردی از ایران دوا نمیکند و دیگر نمیتوان موجودیتی برای برجام تصور کرد.
دلایل فوق نشان میدهد که در شرایط فعلی اعتماد کردن به اروپا اقدامی غیرمعقولانه است؛ در واقع همانطور که این روزها شاهد ابطال نظریه کدخدا محوری هستیم باید اذعان کرد که دلبستگی به کشورهای اروپایی نیز به سرنوشتی مشابه دچار خواهد شد؛ لذا بهتر که وزارت امور خارجه و دولت دوازدهم هر چه زودتر به فکر اقدامات واقعی و متقابل در برابر زیادهخواهیهای روز افزون آمریکا باشند چرا که تجربه سالهای گذشته به درستی نشان داده که دشمن در برابر عقبنشینیهای متعدد پیشروی کرده و حدی نیز برای این پیشروی قائل نخواهد بود.