آخوندها هرروز یک عده بسیجی را رو به جمکران به راه میندازند تا به دیدار امام زمان (عج) بر سر چاه خشک وسط کویر شور بروند!!! انگار با این حقه بازیها حتی یک نانوایی را هم میشود اداره کرد؟!!
این فضاحتی که مملکت به آن دچار شده و شکاف عظیم و بیسابقه طبقاتی میان مردم زیرخط محرومیت و دزدان میلیارددلاری خوار پیش آمده ناشی از مدیریت بی لیاقتهایی است که از عدالت طلبی پرکردن خورجین گشاد خودشان را میفهمند اما عرضه اداره یک نانوایی را هم ندارند!!
رجانیوز – گروه سیاسی: فارغ از دعوای جدایی دین و سیاست، واقعاً مسئلهی امام(ره) با انجمن حجتیهی “پساانقلاب” چه بود؟ چه شد که آنگونه در منشور روحانیت بر آنان شورید؟ امام در منشور روحانیت میخواست کتاب خاطرات بنویسد؟!
به گزارش رجانیوز شاید بد نباشد ابتدا برخی از فرازهای منشور روحانیت را مرور کنیم. امام تصریح میکنند:«دستهاى ديگر از روحانىنماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدسنماهاى بيشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروبفروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى»ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى»هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسّب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدسنماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است. از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاى به دست دشمنان كار آسانى نيست.»(1)
آیا در فضای پساانقلابی همه چیز رو به راه بود و هیچ مشکلی در کشور وجود نداشت؟ آیا واقعاً فساد و خلاف شرعی نبود؟ آیا جمهوری اسلامی به شرایط آرمانی و ایدهآل خود رسیده بود؟ طبعاً پاسخ این سؤالها نمیتواند تأیید صد در صدی شرایط آن روزها باشد. با این اوصاف چه چیز در انجمن حجتیهی پساانقلاب هست که امام بر آن میشورد؟ امام با انتقاد مخالف است؟
به نظر میرسد آنچه انجمن حجتیه گرفتار آن است، جدای از اتهامهای واهی، نوعی ظاهرگرایی و سطحینگری است که حرکت عظیم انقلاب اسلامی و دشواری طی مراحل آن را نمیبیند و علاوه بر آن خود را در جایگاه مکمل و حلکنندهی نقایص موجود نیز قلمداد نمیکند بلکه با نق زدنها و غر زدنها، همین داشتهها را نیز دارد بر باد میدهد. یک جریان متحجرِ سطحینگرِ نقزنِ بیمنطق که عملکردش در سالهای انقلاب به واسطهی برخی تعصبات مذهبی، ناآرامیهایی نیز در برخی نقاط مرزی کشور رقم میزند. انجمن حجتیهی پساانقلاب،؛ انقلابیتر از انقلابیها شده و از شهدای خود در نهضت سخن میگوید و این بار در جایگاه مدعی، نهضت را ناکارآمد و باطل جلوه میدهد. انگ وهابی، کمونیست، به رخ کشیدن خلاف شرعها در گوشهای از کشور، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها و… همه و همه در همین فضای مجادله قابل طرح است.
به نظر میرسد این مواجههی امام فقط با انجمن حجتیه نیست. بلکه امام از همین منظر بر برخی جریانات انقلابی نیز میشورد. این شوریدنها جایگاه نقد و عدالتخواهی را نفی نمیکند. بلکه اتفاقاً معنای آن و وجه ممیز آن با نق زدن و حرکتهای تخریبگرانه را روشن میسازد.
خيانت آن نيست كه صدام مىكند/علی(ع) بیست و چند سال در خانه نشست
امام تصریح دارند:«خيانت آن نيست كه صدام مىكند، آن هم يك قسمش است. آنهايى كه در داخل با اسمهاى مختلف ضربه مىخواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفهاى به حكومت اسلامى مىخواهند ضربه بزنند، اينها هم خيانت كردند. گاهى خيانت اينها راه را باز مىكند براى اين كه آنهايى كه مثل صدام و منافقين هستند راهشان باز بشود و خيانت بالاتر را بكنند. ما كه مىگوييم كه مسلمان هستيم، شيعه على بن ابى طالب هستيم، بايد ببينيم كه شيوه على بن ابيطالب چى بود. همين على بن ابيطالب كه رسول خدا او را به جاى خودش نصب كرد، بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد با اشخاصى كه به عقيده او غاصب مقام بودند، براى اين كه مصالح اسلام اقتضا مىكرد. اگر حضرت آن وقت مىخواست معارضه بكند، اسلام در خطر بود. مايى كه مىگوييم مسلمان هستيم، بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم، نه مصالح شخصى خودمان را. بايد ببينيم كه امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى، ضربه زدن به شوراى نگهبان، ضربه زدن به رئيسجمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى، اين مىسازد با شيعه بودن با على بن ابيطالب؟ آن بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد، بچههايش را به جنگ فرستاد. امروز مصالح اسلامى اقتضا مىكند كه همه ما با هم باشيم، هر روز يك نغمهاى بلند نكنيم براى تضعيف دولت، براى تضعيف مجلس، براى تضعيف شخصيتها.»
آیا امام اشکالات را دارد نفی میکند؟ هرگز! امام تضعیف اصل حرکت به اسم عدالتخواهی را دارد نفی میکند. وقتی از بیست و چند سال خانهنشینی علی میگوید، معنایش همین است. امام دارد از عقلانیت عدالتخواهی سخن میگوید.
اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمىتوانيد ادارهاش كنيد
ایشان ادامه میدهند:«من نصيحت مىكنم به دولت كه شما مردم را شريك كنيد در اين كار، براى اين كه تنهايى نمىتوانيد بكنيد، و نمىتواند هم اينهايى كه هر كدام خودشان اگر حكومت يك محله باشند نمىتوانند اداره كنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه مىدهند كه يك دولتى كه در عين همه گرفتارىهايى كه الآن دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند مىآورند، اين مملكت را دارد اداره مىكند و به خوبى هم اداره مىكند، چطور اجازه مىدهند به خودشان كه نسبت به اين جسارت كنند و هر روز يك صورت درست كنند. خوب، ما افراد را نمىشناسيم، اما خداى تبارك و تعالى كه مىشناسد. ما افكار شما را نمىتوانيم بفهميم، اما خدا كه مىداند. شمايى كه نمىتوانيد يك شهر را اداره كنيد، اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمىتوانيد ادارهاش كنيد، چطور مىگوييد كه چرا دولت نمىدانم چه نكرده، چه نكرده؟ شما مىفهميد كه كار دولت چى هست و تاكنون چه كرده است؟ شما مىدانيد كه كارهايى كه دولت در اين چند سال با همه اين فشارها كرده، عمقش از كارهايى كه در طول سلطنت فاسد پهلوى بوده است، بسيار بيشتر است. چى مىگوييد به جان اين دولت؟ دست برداريد، از خدا بترسيد، از غضب خدا بترسيد. شما خيال مىكنيد كه اگر دولت ساقط بشود، شما روى كار مىآييد؟ شما هيچ وقت نمىآييد روى كار.»
شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرفها را مىزند و به ضرر اسلام دارد مىزند/چرا هر روز برای بوقهای خارجی یک چیزی درست میکنید؟
امام تصریح میکنند:«شما خيال مىكنيد به نفع اسلام اين حرفها را مىزنيد؟ شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرفها را مىزند و به ضرر اسلام دارد مىزند. دست برداريد از اين مسائل، كمك كنيد به دولت، كمك كنيد به اين دولتى كه دارد جان مىكند براى اسلام و براى كشور شما. چرا بايد هر روز نق بزنيد و هر روز هر جا فرصت پيدا مىكنيد يك چيزى بگوييد به ضد دولت، يا يك چيزى را هم منتشر كنيد به ضد دولت؟ اينها مسائلى است كه بايد توجه داده شود به ملت ما. بايد توجه كنند كسانى كه در بين ملت هستند، علماى اعلام كه در هر جا هستند بايد تذكر بدهند به اينها؛ بايد توجه بدهند به اينها كه شما با دست خودتان مىخواهيد خودتان را دفن كنيد… آن روزى كه مصالح اسلام به اين بود كه خوارج را درو كند با شمشير، مىكرد. مشكلات را شما در نظر بگيريد؛ شياطينى كه از اطراف دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند و در بوقها بزرگش كنند در نظر بگيريد. چرا هر روز براى بوقهاى خارجى يك چيزى درست مىكنيد و خوراكى درست مىكنيد كه آنها تبليغ بر ضد شما بكنند؟»(2)
عدم سوء استفادهی دشمن در واقع یکی از ملاحظاتی است که حضرت امام در مسیر عدالتخواهی و آرمانخواهی مورد تأکید قرار میدهند.
آدم یک نقطهی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟
رهبر انقلاب در موارد متعددی در خصوص تفاوت نقد و عیبجویی سخن گفتهاند. ایشان به عنوان نمونه در سال 89 در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما بیانات مهمی دارند.
رهبر انقلاب میفرمایند:«فرض کنید فیلمی هست که ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد – چون انتقاد چیز خوبی است دیگر – اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است. یک فرق اساسی وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطهی منفی را پیدا کنید، با تکیهی بر نقطهی مثبتی که در این اثر نمایشی شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطهی منفی را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایهی یک اثر نمایشی طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفی است، با یک موانعی مبارزه میکند. شما چالش جدی و واقعی و عینیای را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتیهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندی که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانی که کارگردانی میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجی و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلی مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستی شما حرکت خیر را، جریان خیر را توی این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم – ایرادی ندارد – نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، برای آن مبارزه میکند، برای آن جانفشانی میکند؛ حتّی گاهی جانش را بر سر آن میگذارد، برای اینکه به آن هدف برسد. یعنی درست است که شما عیب و زشتی را نشان دادید، اما یک چیز بزرگتری را نشان دادید و آن، جهاد برای مبارزهی با این زشتی است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادی هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش میبرد و حرکت میدهد؛ این خوب است.»
ایشان میافزایند:« اما یک وقت این نیست؛ نق زدن است. آدم یک نقطهی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟ مگر بهکلی ریشهکن میشود؟ شما این را برداشتید، یک چیز دیگر هست. این که جهتی نشد برای یک هنرمند، این که هدفی نشد، این که امتیازی نیست، افتخاری نیست؛ همین طور انسان نق بزند، سیاهنمائی کند، یأس بپراکند. شما وقتی زشتی را نشان میدهید، اما آن عامل خیری را که بناست بر زشتی غلبه پیدا کند یا با آن مبارزه کند، نشان نمیدهید، در جامعه یأس پراکنده میشود و نومیدی به وجود میآید؛ فیلم شما را که طرف نگاه میکند، میگوید: خوب، چه فایده؟ با آن تأثیر عظیمی که فیلم دارد، اثر نمایشی دارد.»
ایشان ادامه میدهند:«من میگویم شما انتقاد کنید، منتها انتقاد به معنای واقعی کلمه؛ یعنی مبارزه و چالش خیر و شر را نشان بدهید تا معلوم شود که اگر این نقطهی زشت و مردود در جامعه هست، اما انگیزهای برای رفع آن وجود دارد، جریانی برای نابودی آن وجود دارد. اگر فقر را نشان میدهید، معنایش این نباشد که در جامعه فقر هست، اما هیچ انگیزهای برای مبارزهی با فقر وجود ندارد. اگر اینجور شد، طبعاً فیلم یأسآور میشود؛ فضا را تاریک نشان میدهد و برخلاف واقعیت هم هست.»
رهبرانقلاب میافزایند:«در زمینههای سیاسی – همان طور که بعضی از دوستان اشاره کردند – ما دوران استثنائیای را میگذرانیم برادران، خواهران! ما دوران حرکت از یک گذرگاه دشوار را داریم میگذرانیم. البته ملت ما از این گذرگاه خواهد گذشت و به نقطهی امن و امان و سلامت خواهد رسید؛ اما الان در حال یک حرکت عظیمیم؛ شما نمیبینید؟ بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی و علمی دنیا دارد با ما دشمنی صریح و علنی میکند؛ این خیلی مهم است، این خیلی معنادار است. یک ملت مگر از خودش چه نشان داده که قدرتهائی که اینجور برای خودشان داعیه قائلند – کشورهائی که اصلاً حاضر نیستند کشورهای غیر از خودشان را به حساب بیاورند – اینجور صریح توی میدان میآیند و با این ملت مبارزه میکنند؟ البته اینها حرفهای قشنگی میزنند – حرف از دموکراسی، حرف از حقوق بشر، حرف از همکاری ملتها – ولی کدام هوشمندی است در دنیا که نداند اینها دروغ میگویند، آن هم دروغی فضاحتبار؟»
رهبر انقلاب تأکید میکنند:«همان کسانی که سی سال با این ملت مبارزه کردند، معارضه کردند، عناد ورزیدند، همان دستگاهها و سیستمهائی که از کارخانجاتِ خودشان مواد شیمیائی و سلاح شیمیائی دست صدام دادند که بزند توی جبههها و توی جادهها و حتّی توی شهرها، همان کسانی که در عرصهی فرهنگی شبکه درست میکنند – که شماها بیشتر از من دیدهاید و مطلعید که به قصد نابود کردن بنای خانواده و شکستن حریم عفاف و حجابی که میراث هزاران سالهی ایرانی است و کشور ما و ملت ما از دوران قبل از اسلام، از لحاظ مسائل شهوانی و جنسی، یک ملت عفیف و نجیب بوده، شبکه درست میکنند – همینها در زمینههای سیاسی، فیلم «بدون دخترم هرگز» را، فیلم «۳۰۰» را میسازند که علیه حیثیت ایرانی است و سر تا پا دروغ و خباثت است؛ همان آدمها ادعا میکنند که با ایران دشمنی ندارند، با ملت ایران دشمنی ندارند، اما شب و روز دشمنی میکنند. این مسئله خیلی مهم است؛ این نشان دهندهی این است که ملت ما در یک عرصهی عظیمی مشغول حرکت است و در مقابل خواستههای استعماری و استکباری و جهانخوارانه و غصبآلودِ این قدرتها – که این هدفها در همهی دنیا منتشر است و محسوس است – ایستاده است. ما در حال یک مبارزهی عمومی هستیم. ملت در حال یک مبارزهی عمومی است. خوب، در یک چنین شرائطی، وظیفهی ماست که در زمینهی کار سیاسی، جهت سیاسی، طعم سیاسىِ فیلم بدانیم چه کار داریم میکنیم.»
رهبر انقلاب ادامه میدهند:«اگر شما به عنوان یک کارگردان، به عنوان یک هنرپیشه، به عنوان یک فیلمنامهنویس، به عنوان یک عامل مؤثر در پدید آمدن این اثر نمایشی و این اثر دراماتیک جاذب و جالب، به عنوان کسی که در این میدان فعال است – حالا یا فیلمنامهنویس است، یا کارگردان است، یا فیلمبردار است، یا هرچه – نقش ایستادگی و نقش دشمنشناسی را ایفاء کردید، نقش خودتان را شناختید و به آن عمل کردید، خود شما قهرمانِ یک داستان حقیقی هستید؛ خود شما میشوید یک قهرمان؛ همچنان که در یک هنر نمایشی، در یک داستان، یک قهرمان داریم، یک ضد قهرمان داریم؛ این قهرمان به سمت یک هدفی دارد تلاش میکند، مجاهدت میکند، کار میکند؛ شما اگر در جای خودتان قرار گرفتید، آن نقش خودتان را ایفاء کردید، شما خودتان همان قهرمانید؛ آن وقت اثری که میسازید، بازیهایی که میکنید، باروحتر، گرمتر، گیراتر و جذابتر خواهد شد. این آن چیزی است که ما از جامعهی هنرمند کشورمان، از شما مجموعهای که بخصوص با صدا و سیما همکار هستید، انتظار داریم.»(3)
انتقاد ایرادی ندارد؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود
ایشان در سال 85 هم تصریح میکنند:«شما میتوانید سازندهی اخلاق باشید؛ عکسش هم ممکن است. شما میتوانید در نسل جوان این کشور صبر، امید، شوق، انگیزش، سلامت، نجابت و همهی چیزهایی که یک جامعهی پیشرفته نیاز دارد، القاء کنید. میشود هم به جای امید، نومیدی القاء کرد؛ میشود به جای شوق، رکود القاء کرد. «انتقاد» که دوستان ذکر میکنند و به تعبیر این دوستمان میگویند انتقادگری «نق نقو» تلقی نشود؛ نه، انتقاد، نقنق نیست؛ انتقاد – معنای لغوی انتقاد را نمیخواهیم بگوییم – یعنی همان عیبجویی. منظور از انتقادی که ممکن است نقنقو بودن از آن تلقی شود؛ یعنی عیبجویی کردن. دو نوع عیبجویی ممکن است؛ الان من و شما روبهروی هم نشستهایم، خیلی آزادانه میتوانیم از هم عیبجویی کنیم؛ شما هم از من عیبجویی کنید، من هم از شما عیبجویی کنم. منتها این عیبجویی دو نوع است؛ یک وقت عیبجویی جنبهی تحقیر، اهانت، طرف را به خاک سیاه نشاندن، از طرف انتقام گرفتن و چهرهی او را در نظر دیگران زشت کردن است و این کار در هیچ عرف نجیبانهای – نمیگویم اسلامی – ممدوح نیست. یک وقت هم نه، هدف از انتقاد، دلسوزی است، تکمیل است، برطرف کردن عیب است و آیینهوار نمودن عیب شخص یا نظام یا مدیر یا مردم به خود آنهاست و این ممدوح است.»
ایشان تأکید میکنند:«ممکن است این هم به نظر شنونده تلخ باشد؛ اما این تلخی، تلخی گوارایی است. این هیچ ایرادی ندارد. حالا من ادعا میکنم از نظر دستگاه هم ایرادی ندارد؛ اگر شما در این تردیدی دارید، من به شما صادقانه میگویم، لااقل از نظر شخص من، هیچ ایرادی ندارد. ببینید! این هدف و این جهتگیری در کیفیت کار معلوم میشود؛ یعنی اینکه ما توقع داشته باشیم یک جوری انتقاد کنیم که آن جهتگیرىِ اول در آن وجود داشته باشد، اما مردم یا مخاطبین خیال کنند که ما داریم دلسوزی میکنیم، این هم نمیشود. همینطور که چند نفر از دوستان گفتید، مخاطبین ما هوشمندند و میفهمند. این معلوم میشود. بعضی از فیلمها انتقادی است، انتقاد آنها برای من – که الان هر تلنگری به این نظام مثل مشت به من است؛ یعنی من احساسم نسبت به نظام این است که هر گوشهی نظام را شما یک تلنگر بزنید، مثل اینکه یک مشت به من زدهاید – ممکن است رنجآور باشد؛ اما از نفس انتقاد مطلقاً رنج نمیبرم و خوشم میآید، و من احساسم این است که این، روحیهی مجموعهی دستگاه است؛ حالا گیرم بعضی کم یا زیاد. بنابراین انتقاد ایرادی ندارد که بعضی از دوستان مطرح کردید؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود.»(4)
شاید بتوان پاسخِ پرسشِ آغازینِ این نوشتار را در همین جملهی پایانی رهبرانقلاب دانستند. مشکل امام با انجمن حجتیه به واسطهی جریانسازیهای یک عده انقلابینمای غر زنِ بیمسئولیت است. این جمله رهبرانقلاب خیلی کلیدی است:«انتقاد ایرادی ندارد که بعضی از دوستان مطرح کردید؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود.»
رهبرانقلاب از همان نخست که جریان عدالتخواهی در کشور پا گرفت تا همین امروز به طور مداوم از جریان انقلابی و عدالتخواهی حمایت کردهاند و این بهانهها که عدالتخواهی موجب تضعیف نظام میشود را مردود دانستهاند. به نظر میرسد در نظر گرفتن این واقعیت در کنار ملاحظاتی که ذکر شد بتواند به خوبی برآیند مسئله را روشن کند.
مطالبه عدالت به معنای این است که عدالت، گفتمان غالب شود
یکی از دانشجویان در سال 82 از ایشان میپرسد:«حدود و خطوط قرمزِ ما در جنبش عدالتخواهی چیست؟ چون گاهی برخی مسئولان رده پایین در سخنرانیهای خود، رفتار ما را تخریبی و مغایر با منافع نظام تفسیر میکنند. نظر حضرتعالی چیست؟»
ایشان پاسخ میدهند:«ای کاش میگفتند عملی که به عنوان رفتار تخریبی تعریف میشود، چیست، تا بنده بگویم تخریبی است یا نه. بنده نمیدانم چطور رفتاری بوده که آنها آن را تخریبی دانستهاند. به هرحال، جنبش عدالتخواهی هنگامی که در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته میشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنی بایستی عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی – چه بنده و چه هر کس دیگری که در جایی مسئول است – ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایی میگوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضاییّه میگوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یک وقت به جوانان میگوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معنای خاصّی دارد. مطالبه عدالت به معنای این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهای جوان و دانشجویی شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسئولی بخواهند. اگر غیر از این کاری صورت گیرد، ممکن است درست و یا غلط باشد، که بنده چون نمیدانم، نظری نمیدهم.»
اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهای به انقلاب نمیزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است
دانشجوی دیگری میپرسد:«سوال بنده پیرامون پیام جنابعالی به کنگره دانشجویی آبان هشتادویک است. برخی از مسئولان فرهنگی و حتّی روحانیون و افراد موجّه و دلسوز، ما را نصیحت میکنند که اعتراض به مسائل ضدّعدالت، به نظام و انقلاب ضربه میزند و این کارها تندروی است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟»
ایشان پاسخ میدهند:«باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمیزند، بلکه نظام را تقویت میکند. البته من نمیدانم شما آن را چگونه مطالبه کردهاید که آنها گفتهاند ضربه میزند. ممکن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، که من در این باره قضاوتی ندارم؛ اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهای به انقلاب نمیزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است.»(5)
عدالت، تندروی نیست؛ حقگرایی است
در شرایطی که برخی عدالتخواهی را با برچسب تندروی میکوبیدند، رهبر انقلاب در مقام دفاع تصریح کردند:«بعضی میخواهند با عنوان تندروی، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروی نیست؛ حقگرایی است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگیری از ویژهخواری است؛ جلوگیری از تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان است. در یک کشور کسان زیادی پیدا میشوند که اگر دستگاه مسئولِ قانونی به مدد آنها نشتابد، در امواج درگیریهای گوناگون لگدمال میشوند. وظیفهی دولتِ عدالتمدار، توجه ویژه به قشر محرومین است.»
ایشان بلافاصله تأکید میکردند:«عدالت را نباید تندروی و مخالفت با شیوههای علمی دانست. با استفاده از همهی شیوههای عالمانه و با تدبیر میتوان عدالت را در جامعه مستقر کرد.» ایشان به دولت نهم نیز توصیه کردند در این راه از شتابزدگی پرهیز کند.(6)
جمعبندی
آنچه عدالتخواهی حجتیهای را از عدالتخواهی اسلامی میکند همان چیزی است که بیمسئولیتی، سیاهنمایی، القای ناامیدی، تخریبگری و سطحینگری را از احساس مسئولیت، حرکت عقلانی و حرکتهای سازنده ممتاز میکند. عدالتخواهی اسلامی، مثل برخوردهای حجتیهای در مقوله حجاب و القای یأس و سیاهنمایی در جامعه نیست؛ حرکتی است سازنده، کاملاً اثباتی، امیدوارانه و رو به جلو که با فرهنگسازی و گفتمانسازی، فضای هویتی و فرهنگی جامعه را در مسیر حرکت به سمت آرمانها سامان میدهد و همه را مجبور میکند در فضا و مدیومِ آن گفتمان تنفس و رفتار کنند. روی کار آمدن جریان عدالتخواهی در سال 84 ناشی از همین حرکت هوشمندانه بود.
حجتیه البته هیچگاه عدالتخواهی به معنای مصطلح امروز را مورد توجه قرار نداد و بیشتر منتقد ظواهر بود اما مشی و نوع مواجههاش در نقد و مطالبهی بایستهها با برخی عدالتخواهانِ امروز تفاوتی نشان نمیدهد. برخی عدالتخواهیها دقیقاً مثل مواجههی حجتیهایها با مسئلهی حجاب است؛ مواجههای که با مصادیق میجنگد و در نهایت تنها به نق زدن و ناامیدی میانجامد. عدالتخواهی بیمسئولیت و نق زن که به ضرورت گفتمانسازی و پُررنگ کردن گفتمان انقلابی در کشور توجهی ندارد و نمیفهمد که محقق شدن آرمانها از بستر نوعی انسانسازی و شکلدهی نوعی مطالبهی همگانی میگذرد. این عدالتخواهی خود را مبرا از تقصیر میداند و حکومت را مسئول وضع موجود میخواند. این عدالتخواهی توضیح نمیدهد که نقش کمکاریهایش در طول این سالها در به وجود آمدن کاستیهای موجود چیست. خود را متهم نمیداند؛ قاضی و طلبکار انقلاب میداند.
پینوشت:
1- صحیفه امام، جلد21، ص281-282
2- صحیفه امام، جلد 19، ص66-69
3- بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما، 12/4/1389
4- بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون، 23/3/1385
5- بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، 22/2/1382
6- بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری، 12/5/1384
مطالب قبلی:
رجانیوز – گروه سیاسی: فارغ از دعوای جدایی دین و سیاست، واقعاً مسئلهی امام(ره) با انجمن حجتیهی “پساانقلاب” چه بود؟ چه شد که آنگونه در منشور روحانیت بر آنان شورید؟ امام در منشور روحانیت میخواست کتاب خاطرات بنویسد؟!
به گزارش رجانیوز شاید بد نباشد ابتدا برخی از فرازهای منشور روحانیت را مرور کنیم. امام تصریح میکنند:«دستهاى ديگر از روحانىنماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدسنماهاى بيشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروبفروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى»ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى»هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسّب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدسنماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است. از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاى به دست دشمنان كار آسانى نيست.»(1)
آیا در فضای پساانقلابی همه چیز رو به راه بود و هیچ مشکلی در کشور وجود نداشت؟ آیا واقعاً فساد و خلاف شرعی نبود؟ آیا جمهوری اسلامی به شرایط آرمانی و ایدهآل خود رسیده بود؟ طبعاً پاسخ این سؤالها نمیتواند تأیید صد در صدی شرایط آن روزها باشد. با این اوصاف چه چیز در انجمن حجتیهی پساانقلاب هست که امام بر آن میشورد؟ امام با انتقاد مخالف است؟
به نظر میرسد آنچه انجمن حجتیه گرفتار آن است، جدای از اتهامهای واهی، نوعی ظاهرگرایی و سطحینگری است که حرکت عظیم انقلاب اسلامی و دشواری طی مراحل آن را نمیبیند و علاوه بر آن خود را در جایگاه مکمل و حلکنندهی نقایص موجود نیز قلمداد نمیکند بلکه با نق زدنها و غر زدنها، همین داشتهها را نیز دارد بر باد میدهد. یک جریان متحجرِ سطحینگرِ نقزنِ بیمنطق که عملکردش در سالهای انقلاب به واسطهی برخی تعصبات مذهبی، ناآرامیهایی نیز در برخی نقاط مرزی کشور رقم میزند. انجمن حجتیهی پساانقلاب،؛ انقلابیتر از انقلابیها شده و از شهدای خود در نهضت سخن میگوید و این بار در جایگاه مدعی، نهضت را ناکارآمد و باطل جلوه میدهد. انگ وهابی، کمونیست، به رخ کشیدن خلاف شرعها در گوشهای از کشور، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها و… همه و همه در همین فضای مجادله قابل طرح است.
به نظر میرسد این مواجههی امام فقط با انجمن حجتیه نیست. بلکه امام از همین منظر بر برخی جریانات انقلابی نیز میشورد. این شوریدنها جایگاه نقد و عدالتخواهی را نفی نمیکند. بلکه اتفاقاً معنای آن و وجه ممیز آن با نق زدن و حرکتهای تخریبگرانه را روشن میسازد.
خيانت آن نيست كه صدام مىكند/علی(ع) بیست و چند سال در خانه نشست
امام تصریح دارند:«خيانت آن نيست كه صدام مىكند، آن هم يك قسمش است. آنهايى كه در داخل با اسمهاى مختلف ضربه مىخواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفهاى به حكومت اسلامى مىخواهند ضربه بزنند، اينها هم خيانت كردند. گاهى خيانت اينها راه را باز مىكند براى اين كه آنهايى كه مثل صدام و منافقين هستند راهشان باز بشود و خيانت بالاتر را بكنند. ما كه مىگوييم كه مسلمان هستيم، شيعه على بن ابى طالب هستيم، بايد ببينيم كه شيوه على بن ابيطالب چى بود. همين على بن ابيطالب كه رسول خدا او را به جاى خودش نصب كرد، بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد با اشخاصى كه به عقيده او غاصب مقام بودند، براى اين كه مصالح اسلام اقتضا مىكرد. اگر حضرت آن وقت مىخواست معارضه بكند، اسلام در خطر بود. مايى كه مىگوييم مسلمان هستيم، بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم، نه مصالح شخصى خودمان را. بايد ببينيم كه امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى، ضربه زدن به شوراى نگهبان، ضربه زدن به رئيسجمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى، اين مىسازد با شيعه بودن با على بن ابيطالب؟ آن بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد، بچههايش را به جنگ فرستاد. امروز مصالح اسلامى اقتضا مىكند كه همه ما با هم باشيم، هر روز يك نغمهاى بلند نكنيم براى تضعيف دولت، براى تضعيف مجلس، براى تضعيف شخصيتها.»
آیا امام اشکالات را دارد نفی میکند؟ هرگز! امام تضعیف اصل حرکت به اسم عدالتخواهی را دارد نفی میکند. وقتی از بیست و چند سال خانهنشینی علی میگوید، معنایش همین است. امام دارد از عقلانیت عدالتخواهی سخن میگوید.
اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمىتوانيد ادارهاش كنيد
ایشان ادامه میدهند:«من نصيحت مىكنم به دولت كه شما مردم را شريك كنيد در اين كار، براى اين كه تنهايى نمىتوانيد بكنيد، و نمىتواند هم اينهايى كه هر كدام خودشان اگر حكومت يك محله باشند نمىتوانند اداره كنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه مىدهند كه يك دولتى كه در عين همه گرفتارىهايى كه الآن دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند مىآورند، اين مملكت را دارد اداره مىكند و به خوبى هم اداره مىكند، چطور اجازه مىدهند به خودشان كه نسبت به اين جسارت كنند و هر روز يك صورت درست كنند. خوب، ما افراد را نمىشناسيم، اما خداى تبارك و تعالى كه مىشناسد. ما افكار شما را نمىتوانيم بفهميم، اما خدا كه مىداند. شمايى كه نمىتوانيد يك شهر را اداره كنيد، اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمىتوانيد ادارهاش كنيد، چطور مىگوييد كه چرا دولت نمىدانم چه نكرده، چه نكرده؟ شما مىفهميد كه كار دولت چى هست و تاكنون چه كرده است؟ شما مىدانيد كه كارهايى كه دولت در اين چند سال با همه اين فشارها كرده، عمقش از كارهايى كه در طول سلطنت فاسد پهلوى بوده است، بسيار بيشتر است. چى مىگوييد به جان اين دولت؟ دست برداريد، از خدا بترسيد، از غضب خدا بترسيد. شما خيال مىكنيد كه اگر دولت ساقط بشود، شما روى كار مىآييد؟ شما هيچ وقت نمىآييد روى كار.»
شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرفها را مىزند و به ضرر اسلام دارد مىزند/چرا هر روز برای بوقهای خارجی یک چیزی درست میکنید؟
امام تصریح میکنند:«شما خيال مىكنيد به نفع اسلام اين حرفها را مىزنيد؟ شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرفها را مىزند و به ضرر اسلام دارد مىزند. دست برداريد از اين مسائل، كمك كنيد به دولت، كمك كنيد به اين دولتى كه دارد جان مىكند براى اسلام و براى كشور شما. چرا بايد هر روز نق بزنيد و هر روز هر جا فرصت پيدا مىكنيد يك چيزى بگوييد به ضد دولت، يا يك چيزى را هم منتشر كنيد به ضد دولت؟ اينها مسائلى است كه بايد توجه داده شود به ملت ما. بايد توجه كنند كسانى كه در بين ملت هستند، علماى اعلام كه در هر جا هستند بايد تذكر بدهند به اينها؛ بايد توجه بدهند به اينها كه شما با دست خودتان مىخواهيد خودتان را دفن كنيد… آن روزى كه مصالح اسلام به اين بود كه خوارج را درو كند با شمشير، مىكرد. مشكلات را شما در نظر بگيريد؛ شياطينى كه از اطراف دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند و در بوقها بزرگش كنند در نظر بگيريد. چرا هر روز براى بوقهاى خارجى يك چيزى درست مىكنيد و خوراكى درست مىكنيد كه آنها تبليغ بر ضد شما بكنند؟»(2)
عدم سوء استفادهی دشمن در واقع یکی از ملاحظاتی است که حضرت امام در مسیر عدالتخواهی و آرمانخواهی مورد تأکید قرار میدهند.
آدم یک نقطهی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟
رهبر انقلاب در موارد متعددی در خصوص تفاوت نقد و عیبجویی سخن گفتهاند. ایشان به عنوان نمونه در سال 89 در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما بیانات مهمی دارند.
رهبر انقلاب میفرمایند:«فرض کنید فیلمی هست که ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد – چون انتقاد چیز خوبی است دیگر – اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است. یک فرق اساسی وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطهی منفی را پیدا کنید، با تکیهی بر نقطهی مثبتی که در این اثر نمایشی شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطهی منفی را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایهی یک اثر نمایشی طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفی است، با یک موانعی مبارزه میکند. شما چالش جدی و واقعی و عینیای را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتیهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندی که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانی که کارگردانی میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجی و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلی مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستی شما حرکت خیر را، جریان خیر را توی این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم – ایرادی ندارد – نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، برای آن مبارزه میکند، برای آن جانفشانی میکند؛ حتّی گاهی جانش را بر سر آن میگذارد، برای اینکه به آن هدف برسد. یعنی درست است که شما عیب و زشتی را نشان دادید، اما یک چیز بزرگتری را نشان دادید و آن، جهاد برای مبارزهی با این زشتی است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادی هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش میبرد و حرکت میدهد؛ این خوب است.»
ایشان میافزایند:« اما یک وقت این نیست؛ نق زدن است. آدم یک نقطهی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟ مگر بهکلی ریشهکن میشود؟ شما این را برداشتید، یک چیز دیگر هست. این که جهتی نشد برای یک هنرمند، این که هدفی نشد، این که امتیازی نیست، افتخاری نیست؛ همین طور انسان نق بزند، سیاهنمائی کند، یأس بپراکند. شما وقتی زشتی را نشان میدهید، اما آن عامل خیری را که بناست بر زشتی غلبه پیدا کند یا با آن مبارزه کند، نشان نمیدهید، در جامعه یأس پراکنده میشود و نومیدی به وجود میآید؛ فیلم شما را که طرف نگاه میکند، میگوید: خوب، چه فایده؟ با آن تأثیر عظیمی که فیلم دارد، اثر نمایشی دارد.»
ایشان ادامه میدهند:«من میگویم شما انتقاد کنید، منتها انتقاد به معنای واقعی کلمه؛ یعنی مبارزه و چالش خیر و شر را نشان بدهید تا معلوم شود که اگر این نقطهی زشت و مردود در جامعه هست، اما انگیزهای برای رفع آن وجود دارد، جریانی برای نابودی آن وجود دارد. اگر فقر را نشان میدهید، معنایش این نباشد که در جامعه فقر هست، اما هیچ انگیزهای برای مبارزهی با فقر وجود ندارد. اگر اینجور شد، طبعاً فیلم یأسآور میشود؛ فضا را تاریک نشان میدهد و برخلاف واقعیت هم هست.»
رهبرانقلاب میافزایند:«در زمینههای سیاسی – همان طور که بعضی از دوستان اشاره کردند – ما دوران استثنائیای را میگذرانیم برادران، خواهران! ما دوران حرکت از یک گذرگاه دشوار را داریم میگذرانیم. البته ملت ما از این گذرگاه خواهد گذشت و به نقطهی امن و امان و سلامت خواهد رسید؛ اما الان در حال یک حرکت عظیمیم؛ شما نمیبینید؟ بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی و علمی دنیا دارد با ما دشمنی صریح و علنی میکند؛ این خیلی مهم است، این خیلی معنادار است. یک ملت مگر از خودش چه نشان داده که قدرتهائی که اینجور برای خودشان داعیه قائلند – کشورهائی که اصلاً حاضر نیستند کشورهای غیر از خودشان را به حساب بیاورند – اینجور صریح توی میدان میآیند و با این ملت مبارزه میکنند؟ البته اینها حرفهای قشنگی میزنند – حرف از دموکراسی، حرف از حقوق بشر، حرف از همکاری ملتها – ولی کدام هوشمندی است در دنیا که نداند اینها دروغ میگویند، آن هم دروغی فضاحتبار؟»
رهبر انقلاب تأکید میکنند:«همان کسانی که سی سال با این ملت مبارزه کردند، معارضه کردند، عناد ورزیدند، همان دستگاهها و سیستمهائی که از کارخانجاتِ خودشان مواد شیمیائی و سلاح شیمیائی دست صدام دادند که بزند توی جبههها و توی جادهها و حتّی توی شهرها، همان کسانی که در عرصهی فرهنگی شبکه درست میکنند – که شماها بیشتر از من دیدهاید و مطلعید که به قصد نابود کردن بنای خانواده و شکستن حریم عفاف و حجابی که میراث هزاران سالهی ایرانی است و کشور ما و ملت ما از دوران قبل از اسلام، از لحاظ مسائل شهوانی و جنسی، یک ملت عفیف و نجیب بوده، شبکه درست میکنند – همینها در زمینههای سیاسی، فیلم «بدون دخترم هرگز» را، فیلم «۳۰۰» را میسازند که علیه حیثیت ایرانی است و سر تا پا دروغ و خباثت است؛ همان آدمها ادعا میکنند که با ایران دشمنی ندارند، با ملت ایران دشمنی ندارند، اما شب و روز دشمنی میکنند. این مسئله خیلی مهم است؛ این نشان دهندهی این است که ملت ما در یک عرصهی عظیمی مشغول حرکت است و در مقابل خواستههای استعماری و استکباری و جهانخوارانه و غصبآلودِ این قدرتها – که این هدفها در همهی دنیا منتشر است و محسوس است – ایستاده است. ما در حال یک مبارزهی عمومی هستیم. ملت در حال یک مبارزهی عمومی است. خوب، در یک چنین شرائطی، وظیفهی ماست که در زمینهی کار سیاسی، جهت سیاسی، طعم سیاسىِ فیلم بدانیم چه کار داریم میکنیم.»
رهبر انقلاب ادامه میدهند:«اگر شما به عنوان یک کارگردان، به عنوان یک هنرپیشه، به عنوان یک فیلمنامهنویس، به عنوان یک عامل مؤثر در پدید آمدن این اثر نمایشی و این اثر دراماتیک جاذب و جالب، به عنوان کسی که در این میدان فعال است – حالا یا فیلمنامهنویس است، یا کارگردان است، یا فیلمبردار است، یا هرچه – نقش ایستادگی و نقش دشمنشناسی را ایفاء کردید، نقش خودتان را شناختید و به آن عمل کردید، خود شما قهرمانِ یک داستان حقیقی هستید؛ خود شما میشوید یک قهرمان؛ همچنان که در یک هنر نمایشی، در یک داستان، یک قهرمان داریم، یک ضد قهرمان داریم؛ این قهرمان به سمت یک هدفی دارد تلاش میکند، مجاهدت میکند، کار میکند؛ شما اگر در جای خودتان قرار گرفتید، آن نقش خودتان را ایفاء کردید، شما خودتان همان قهرمانید؛ آن وقت اثری که میسازید، بازیهایی که میکنید، باروحتر، گرمتر، گیراتر و جذابتر خواهد شد. این آن چیزی است که ما از جامعهی هنرمند کشورمان، از شما مجموعهای که بخصوص با صدا و سیما همکار هستید، انتظار داریم.»(3)
انتقاد ایرادی ندارد؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود
ایشان در سال 85 هم تصریح میکنند:«شما میتوانید سازندهی اخلاق باشید؛ عکسش هم ممکن است. شما میتوانید در نسل جوان این کشور صبر، امید، شوق، انگیزش، سلامت، نجابت و همهی چیزهایی که یک جامعهی پیشرفته نیاز دارد، القاء کنید. میشود هم به جای امید، نومیدی القاء کرد؛ میشود به جای شوق، رکود القاء کرد. «انتقاد» که دوستان ذکر میکنند و به تعبیر این دوستمان میگویند انتقادگری «نق نقو» تلقی نشود؛ نه، انتقاد، نقنق نیست؛ انتقاد – معنای لغوی انتقاد را نمیخواهیم بگوییم – یعنی همان عیبجویی. منظور از انتقادی که ممکن است نقنقو بودن از آن تلقی شود؛ یعنی عیبجویی کردن. دو نوع عیبجویی ممکن است؛ الان من و شما روبهروی هم نشستهایم، خیلی آزادانه میتوانیم از هم عیبجویی کنیم؛ شما هم از من عیبجویی کنید، من هم از شما عیبجویی کنم. منتها این عیبجویی دو نوع است؛ یک وقت عیبجویی جنبهی تحقیر، اهانت، طرف را به خاک سیاه نشاندن، از طرف انتقام گرفتن و چهرهی او را در نظر دیگران زشت کردن است و این کار در هیچ عرف نجیبانهای – نمیگویم اسلامی – ممدوح نیست. یک وقت هم نه، هدف از انتقاد، دلسوزی است، تکمیل است، برطرف کردن عیب است و آیینهوار نمودن عیب شخص یا نظام یا مدیر یا مردم به خود آنهاست و این ممدوح است.»
ایشان تأکید میکنند:«ممکن است این هم به نظر شنونده تلخ باشد؛ اما این تلخی، تلخی گوارایی است. این هیچ ایرادی ندارد. حالا من ادعا میکنم از نظر دستگاه هم ایرادی ندارد؛ اگر شما در این تردیدی دارید، من به شما صادقانه میگویم، لااقل از نظر شخص من، هیچ ایرادی ندارد. ببینید! این هدف و این جهتگیری در کیفیت کار معلوم میشود؛ یعنی اینکه ما توقع داشته باشیم یک جوری انتقاد کنیم که آن جهتگیرىِ اول در آن وجود داشته باشد، اما مردم یا مخاطبین خیال کنند که ما داریم دلسوزی میکنیم، این هم نمیشود. همینطور که چند نفر از دوستان گفتید، مخاطبین ما هوشمندند و میفهمند. این معلوم میشود. بعضی از فیلمها انتقادی است، انتقاد آنها برای من – که الان هر تلنگری به این نظام مثل مشت به من است؛ یعنی من احساسم نسبت به نظام این است که هر گوشهی نظام را شما یک تلنگر بزنید، مثل اینکه یک مشت به من زدهاید – ممکن است رنجآور باشد؛ اما از نفس انتقاد مطلقاً رنج نمیبرم و خوشم میآید، و من احساسم این است که این، روحیهی مجموعهی دستگاه است؛ حالا گیرم بعضی کم یا زیاد. بنابراین انتقاد ایرادی ندارد که بعضی از دوستان مطرح کردید؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود.»(4)
شاید بتوان پاسخِ پرسشِ آغازینِ این نوشتار را در همین جملهی پایانی رهبرانقلاب دانستند. مشکل امام با انجمن حجتیه به واسطهی جریانسازیهای یک عده انقلابینمای غر زنِ بیمسئولیت است. این جمله رهبرانقلاب خیلی کلیدی است:«انتقاد ایرادی ندارد که بعضی از دوستان مطرح کردید؛ آن چیزی که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود.»
رهبرانقلاب از همان نخست که جریان عدالتخواهی در کشور پا گرفت تا همین امروز به طور مداوم از جریان انقلابی و عدالتخواهی حمایت کردهاند و این بهانهها که عدالتخواهی موجب تضعیف نظام میشود را مردود دانستهاند. به نظر میرسد در نظر گرفتن این واقعیت در کنار ملاحظاتی که ذکر شد بتواند به خوبی برآیند مسئله را روشن کند.
مطالبه عدالت به معنای این است که عدالت، گفتمان غالب شود
یکی از دانشجویان در سال 82 از ایشان میپرسد:«حدود و خطوط قرمزِ ما در جنبش عدالتخواهی چیست؟ چون گاهی برخی مسئولان رده پایین در سخنرانیهای خود، رفتار ما را تخریبی و مغایر با منافع نظام تفسیر میکنند. نظر حضرتعالی چیست؟»
ایشان پاسخ میدهند:«ای کاش میگفتند عملی که به عنوان رفتار تخریبی تعریف میشود، چیست، تا بنده بگویم تخریبی است یا نه. بنده نمیدانم چطور رفتاری بوده که آنها آن را تخریبی دانستهاند. به هرحال، جنبش عدالتخواهی هنگامی که در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته میشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنی بایستی عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی – چه بنده و چه هر کس دیگری که در جایی مسئول است – ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایی میگوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضاییّه میگوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یک وقت به جوانان میگوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معنای خاصّی دارد. مطالبه عدالت به معنای این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهای جوان و دانشجویی شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسئولی بخواهند. اگر غیر از این کاری صورت گیرد، ممکن است درست و یا غلط باشد، که بنده چون نمیدانم، نظری نمیدهم.»
اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهای به انقلاب نمیزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است
دانشجوی دیگری میپرسد:«سوال بنده پیرامون پیام جنابعالی به کنگره دانشجویی آبان هشتادویک است. برخی از مسئولان فرهنگی و حتّی روحانیون و افراد موجّه و دلسوز، ما را نصیحت میکنند که اعتراض به مسائل ضدّعدالت، به نظام و انقلاب ضربه میزند و این کارها تندروی است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟»
ایشان پاسخ میدهند:«باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمیزند، بلکه نظام را تقویت میکند. البته من نمیدانم شما آن را چگونه مطالبه کردهاید که آنها گفتهاند ضربه میزند. ممکن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، که من در این باره قضاوتی ندارم؛ اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهای به انقلاب نمیزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است.»(5)
عدالت، تندروی نیست؛ حقگرایی است
در شرایطی که برخی عدالتخواهی را با برچسب تندروی میکوبیدند، رهبر انقلاب در مقام دفاع تصریح کردند:«بعضی میخواهند با عنوان تندروی، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروی نیست؛ حقگرایی است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگیری از ویژهخواری است؛ جلوگیری از تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان است. در یک کشور کسان زیادی پیدا میشوند که اگر دستگاه مسئولِ قانونی به مدد آنها نشتابد، در امواج درگیریهای گوناگون لگدمال میشوند. وظیفهی دولتِ عدالتمدار، توجه ویژه به قشر محرومین است.»
ایشان بلافاصله تأکید میکردند:«عدالت را نباید تندروی و مخالفت با شیوههای علمی دانست. با استفاده از همهی شیوههای عالمانه و با تدبیر میتوان عدالت را در جامعه مستقر کرد.» ایشان به دولت نهم نیز توصیه کردند در این راه از شتابزدگی پرهیز کند.(6)
جمعبندی
آنچه عدالتخواهی حجتیهای را از عدالتخواهی اسلامی میکند همان چیزی است که بیمسئولیتی، سیاهنمایی، القای ناامیدی، تخریبگری و سطحینگری را از احساس مسئولیت، حرکت عقلانی و حرکتهای سازنده ممتاز میکند. عدالتخواهی اسلامی، مثل برخوردهای حجتیهای در مقوله حجاب و القای یأس و سیاهنمایی در جامعه نیست؛ حرکتی است سازنده، کاملاً اثباتی، امیدوارانه و رو به جلو که با فرهنگسازی و گفتمانسازی، فضای هویتی و فرهنگی جامعه را در مسیر حرکت به سمت آرمانها سامان میدهد و همه را مجبور میکند در فضا و مدیومِ آن گفتمان تنفس و رفتار کنند. روی کار آمدن جریان عدالتخواهی در سال 84 ناشی از همین حرکت هوشمندانه بود.
حجتیه البته هیچگاه عدالتخواهی به معنای مصطلح امروز را مورد توجه قرار نداد و بیشتر منتقد ظواهر بود اما مشی و نوع مواجههاش در نقد و مطالبهی بایستهها با برخی عدالتخواهانِ امروز تفاوتی نشان نمیدهد. برخی عدالتخواهیها دقیقاً مثل مواجههی حجتیهایها با مسئلهی حجاب است؛ مواجههای که با مصادیق میجنگد و در نهایت تنها به نق زدن و ناامیدی میانجامد. عدالتخواهی بیمسئولیت و نق زن که به ضرورت گفتمانسازی و پُررنگ کردن گفتمان انقلابی در کشور توجهی ندارد و نمیفهمد که محقق شدن آرمانها از بستر نوعی انسانسازی و شکلدهی نوعی مطالبهی همگانی میگذرد. این عدالتخواهی خود را مبرا از تقصیر میداند و حکومت را مسئول وضع موجود میخواند. این عدالتخواهی توضیح نمیدهد که نقش کمکاریهایش در طول این سالها در به وجود آمدن کاستیهای موجود چیست. خود را متهم نمیداند؛ قاضی و طلبکار انقلاب میداند.
پینوشت:
1- صحیفه امام، جلد21، ص281-282
2- صحیفه امام، جلد 19، ص66-69
3- بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما، 12/4/1389
4- بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون، 23/3/1385
5- بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، 22/2/1382
6- بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری، 12/5/1384
مطالب قبلی: