به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، محسن اراکی عضو هیأت رییسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دوشنبه شب مهمان برنامه جهان آرا بود که به صورت زنده و مستقیم از شبکه افق سیما با موضوع حوزه انقلابی؛ بایدها و نبایدها پخش شد.
مشروح گفت وگوی محسن اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در این برنامه به شرح زیر است:
قبل از ورود به بحث کمی درباره سوابق علمی و اساتیدی که داشتید بفرمایید.
بنده حدود سال 47 وارد حوزه علمیه شدم، البته به دلیل این که مرحوم پدرم از بزرگان حوزه علمیه نجف بودند طبیعتا در همانجا ورود در حوزه را آغاز کردم، بسیاری از دروس را خدمت مرحوم پدرم گذراندم و بعد در مراحل بالاتر اساتید بزرگی همچون آیت الله شهید سیدمحمد باقر صدر، مرحوم آیت الله العظمی خویی و حضرت امام در برخی از برنامه ها و درس ها داشتیم.
در فلسفه و عرفان خدمت مرحوم آیت الله شیخ عباس قوچانی و در دروس و رشته های گوناگون از اساتید بزرگی بهره بردیم، در اوایل سال 54 بنده به دلیل فعالیت هایی که داشتم تحت تعقیب قرار گرفتم و نا گزیر به ایران آمدم و از همان ابتدا خدمت آیت الله العظمی وحید خراسانی، مرحوم آیت الله شهید بهشتی، مرحوم آیت الله شهید مطهری و بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمی میراز کاظم تبریزی که از اساتید بزرگ فقه در حوزه بودند رسیدیم؛ از محضر آیت الله حائری و بزرگان دیگری که تعداد آن ها بسیار است استفاده برده ایم.
بنده توفیق داشتم در حوزه علمیه نجف و در حوزه علمیه قم از محضر اساتید بزرگ استفاده کنم و از خرمن علم آن ها بهره ببرم.
یعنی قریب به 50 سال و نیم قرن است که شما در حوزه علمیه تشریف دارید؟
بله همین حدودها است.
یکی از خصوصیات محسن اراکی این است که سالیانی در غرب زندگی کردند و از نزدیک با ساز و کار و نظام های سیاسی اقتصادی غرب آشنا بودند، چه سال هایی در آنجا حضور داشتید؟
بنده از سال 73 تا 83 در اروپا بودم و مسؤولیت مرکز اسلامی لندن را بر عهده داشتم.
سؤال مقدماتی این است که چرا باید این سؤال مطرح باشد که بگوییم حوزه انقلابی هست یا خیر یا این که بگوییم حوزه انقلابی چه ویژگی ها و مؤلفه هایی دارد؟ مگر چه نگرانی وجود دارد که این سؤال مطرح می شود؟
اهمیت این سؤال اینجا است که امروز حوزه علمیه شیعی قلب تحولی است که نه تنها در منطقه ما بلکه در جهان در حال شکل گرفتن است، امروز جهان در حال تغییر است و تحول بسیار گسترده ای در سطح جهان در حال شکل گیری است، این تحول سیاسی و اجتماعی بوده و ابعاد بسیار مختلف و گوناگونی دارد، این تحول در حال شکل گیری و گسترش است.
آغاز این تحول حوزه علمیه قم و حوزه های علمیه ای که پیوسته به حوزه قم بودند و هستند، بوده است؛ این موضوع به حوزه علمیه قم جایگاه استثنایی می بخشد و همین نکته نشان می دهد که حوزه علمیه قم مورد هدف و هجوم دشمن است بلکه باید گفت قلب آماج حملات دشمن است، حمله ای که دشمن به همه هویت جامعه اسلامی، ارزش ها و حتی ثروت و توان انسانی ما انجام می دهد خطرناک است، هجوم گسترده و بسیار واسعی از سوی دشمن متوجه جامعه اسلامی بالاخص جامعه ایران است چون پرچم این تحول را ملت ایران، انقلاب ایران و رهبر معظم انقلاب در دست دارند.
این موضوع به جایگاه حوزه علمیه اهمیت می بخشد از این رو حوزه علمیه باید به تناسب این جایگاه خود را بالا بکشد، روزی حوزه علمیه مجمعی از علما و اساتیدی بوده که با توجه به اقتضای روز کارها علمی می کردند؛ اما امروز بحث تنها کار علمی نیست بلکه بحث رهبری تحول نوین در جهان کنونی است، پرچم رهبری تحول نوین در دست حوزه علمیه قرار دارد.
حوزه علمیه با چنین جایگاه و رسالتی قطعا باید در ابعاد گوناگون فکری اندیشه ای، رفتاری، عملیاتی و ابعاد دیگر به سطحی ارتقا پیدا کند که بتواند با این جایگاه تناسب داشته باشد، این جایگاه مطالباتی هم ایجاد کرده است، امروز مطالبات از همه جهان از حوزه علمیه قم مطالباتی وجود دارد، مطالباتی که امروز از حوزه علمیه قم می شود تنها از جهان اسلام نیست بلکه جهان غیر اسلامی را نیز شامل می شود.
امروز با وجود جریان هایی که علیه اسلام در دنیا راه افتاده است و با وجود هجوم فرهنگی و فضای رسانه ای منفی علیه اسلام، ایران، انقلاب و تشیع به وجود آمده و جریان های اسلام هراسی، ایران هراسی، تشیع هراسی و حوزه و روحانیت هراسی فعالیت می کنند از حوزه مطالباتی وجود دارد و این ها نشان دهنده رسالت عظیم بر دوش حوزه است.
این جریان ها، پرسش هایی را در اذهان عامه مردم در سراسر جهان به وجود آورده است، امروز هیچ نقطه ای از جهان نیست که درباره ایران سؤال نکنند که ایران، انقلاب اسلامی و تشیع چه مقوله ای هستند، اسلامی که ایران به جهان عرضه می کند چه نوع اسلامی است و چه تفاوتی با اسلام داعش، عربستان، القاعده و طالبان دارد؟ این اسلام چه تفاوتی با اسلام ساکت بی دغدغه ای که دغدغه تحولات جهان معاصر را ندارد چه فرقی می کند؟
این ها پرسش هایی است که امروز به صورت جدی مطرح می شود، این پرسش ها مطالبات را از حوزه قم بالا می برد، حوزه علمیه قم باید حوزه ای پاسخگو باشد نه تنها پاسخگوی نیازهای نظام که نخستین و مهم ترین نیاز امروز است بلکه حوزه باید به مطالبات جهانی که تشنه شنیدن سخن و پیام اسلامی که منشأ تحول جهان معاصر است، پاسخگو باشد؛ از این رو حوزه و سران، بزرگان، مراجع تقلید، اساتید و طلاب نقش بسیار پر اهمیتی دارند.
آیا حوزه علمیه علمیه فعلی اولا انگیزه دارد که به این سؤالات پاسخ دهد یا این که فکر می کند کاری دیگری دارد و نباید مشغول به این مسأله شود؟ دوما آیا استعداد و توان لازم در حوزه علمی وجود دارد؟
همواره دو جریان در حوزه ها بوده اند و این جریان ها تازه نیستند بلکه قدیمی به شمار می روند، یک جریان این است که توجهی به مغز اسلام ندارد از توحید گرفته تا به فروع دین و احکام شرعی برسیم، این جریان اثرگرفته از تحریفاتی به شمار می رود که در سایر ادیان به وجود آمده است، می گویند خداوند همانند پدر بزرگی است که جهان را آفریده و دیگر بازنشسته شده و کاری به بشر و جامعه بشری ندارد.
می گویند «لااله الا الله» یعنی آن کسی که جهان را آفریده، فقط است و کسی جز او نیست، آیا این خداوند است یا این که خداوند متعال مدیریت جهان و بشر را در دست دارد و فرمانروا است، خداوندپادشاه است اما از قبیل پادشاهان بشری که مستبد، ظالم و ستمگر باشد؛ خداوند پادشاه رحیم و رحمان است، جلوه این پادشاهی در جامعه بشری از حوزه های علمیه می خیزد، این حوزه های علمیه هستند که باید پادشاهی و فرمانروایی الهی را به مردم معرفی کرده و سپس آن را در جواع بشری عملی کنند، این مغز حرف ما است.
جریانی نیز خداوند را فرمانروا می شناسد و این فرمانروایی باید عملی شود، جریانی که خدا را اینگونه می شناسد دین را برنامه مدیریت جامعه بشری در همه ابعاد می داند، این جریان با جریانی که خدا را یک آفریننده از کار افتاده تاریخ مصرف گذشته می داند بسیار تفاوت دارد.
برنامه دین منهای سیاست یا دین جدای از سیاست مبتنی بر نگاهی است که خدا را تاریخ مصرف گذشته می شناسد و خدا را همانند میراث فرهنگی و مربوط به امور باستانی می داند، در چنین منطقی مسأله دین نوعی باستان شناسی خواهد بود، این نگاه با نگاه دیگر بسیار تفاوت دارد.
کاری که حضرت امام کردند این بود که همه حوزه ها را با این جریان(اسلام جامع) به حرکت در آورده و جریان دیگر را منزوی کردند، امروز خطری حوزه ها را تهدید می کند، خطر این است که جریان منزوی شده و در حاشیه رفته بخواهد مجددا به متن وارد شود و باز هم با بهانه های گوناگون اسلام را نادرست معرفی کند؛ توحید، نبوت و امامت ما سیاسی است، غدیر روز فرمانروایی الهی در جامعه بشری است.
آیا این خطری که بیان می کنید دور محسوب می شود یا نزدیک است؟
با مطالعاتی که امروز دشمن درباره حوزه های علمیه انجام داده، این خطر نزدیک است. دانشگاه هایی که امروز روی اسلام ایران کار می کنند که حضرت امام معرفی کردند از دانشگاه های ما بسیار بیشتر است، یعنی چه در آمریکا، چه در بریتانیا، چه در کشورهای اروپایی و در خود حکومت اشغالگر فلسطین به ویژه در تل آویو به صورت خاص دانشگاه هایی مطالعات گسترده ای درباره اسلام ایران انجام می دهند.
هدف از مطالعات آن ها این است، جریان هایی را که می توانند به عنوان آنتی تز علیه جریان انقلاب اسلامی تقویت، راه اندازی و حمایت کنند چه کسانی هستند و این حمایت شامل مالی، سیاسی و رسانه ای می شود، این یک خطر بالفعل بسیاری جدی است.
یعنی همانگونه که تز انقلاب از حوزه های علمیه در آمده آنتی تز آن هم از خود حوزه های علمیه باشد؟
دشمنان قطعا می خواهند چنین باشد و برای آن برنامه ریزی می کنند، آن ها می دانند که حوزه علمیه مقوله ای نیست که بتوان از برون حوزه به آن هجوم آورد از این رو قطعا سعی می کنند که جریان هایی در درون حوزه به وجود آورند که حوزه را از درون دچار چالش کنند.
پس شما این خطر را نزدیک می دانید که فی الحال در حوزه علمیه قم با آن مواجه هستیم و ناشی از مطالعات جدی است که برای استخراج آنتی تز انقلاب از خود حوزه علمیه برنامه ریزی می شود.
بله همین طور است.
می توانیم بگوییم یکی از آماج بحث نفوذی که رهبر معظم انقلاب در سال های اخیر مؤکدا آن را مطرح کردند حوزه علمیه قم است، منتهی این نفوذ به شکلی اتفاق می افتد؟ نمی توانیم بگوییم جوانی که به عشق تبلیغ و معارف اسلامی روانه حوزه علمیه می شوند با خود افکار منحرف می آورند بنابراین درباره ساختار حوزه صحبت می کنیم، مگر در ساختار حوزه ممکن است چه اتفاقی رخ دهد که مصداق نفوذ باشد؟
اگر بگوییم دستگاه های اطلاعاتی دشمن حتی اسامی طلاب فعال حوزه علمیه قم را رصد می کنند خبر مبالغه آمیزی نیست و گمان به شمار نمی رود بلکه علائم و دلایلی برای آن وجود دارد که دشمن به صورت جدی رصد می کند یعنی ابتدا رصد کرده و با استفاده از واسطه هایی گزینش می کنند.
به عنوان مثال تاجری حتی ایرانی از آن طرف دنیا می آید و می گوید می خواهیم به حوزه کمک کنم یا وجوهات بدهم، کسی نمی داند این تاجر از کجا و با چه انگیزه ای آمده است، امثال این نوع حرکت ها صورت می گیرد و بعد از این طریق پشتیبانی از جریان های منحرف در حوزه به وجود می آید یعنی گاهی جریانی خوابیده است؛ اما آن را بیدار می کنند یا این که جریانی در نتیجه انقلاب و شهادت ها و فداکاری ها در حاشیه قرار گرفته است اما سعی می کنند آن را به متن بیاورند.
از نظر سرمایه و هزینه ای که از حوزه ها برای انقلاب گذاشته شده هزینه بسیار بالایی است یعنی حوزه بهترین محصول های خود را در طبق اخلاص تقدیم خداوند متعال و انقلاب اسلامی کرده است، مگر چند نفر می توانیم امثال شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید صدوقی، شهید مدنی، شهید دستغیب و دیگر بزرگان داشته باشیم؟ محصولات برتر حوزه را دستچین کردند و در یک هجوم سازمان یافته این ها را چیدند و بردند.
این هجومی که در آغاز انجام گرفته همچنان ادامه دارد منتهی امروز دیگر چینش سخت مطرح نیست یعنی برای چیدن کمتر از ترور استفاده می کنند، البته امروز هم گاهی از ترور شخصیتی استفاده می کنند، بزرگانی در حوزه داریم که شدیدترین ترورهای شخصیتی نسبت به آن ها در طول 12 سال گذشته انجام شده است، با این که امثال این بزرگان در تاریخ حوزه کم داشته ایم و مفکران بزرگ، فلاسفه اندیشمند، پرتوان و تولیدگر هستند.
از یک سو به حاشیه راندن عناصر اصلی انقلاب و از سوی دیگر ترویج عناصر غیر انقلابی و بی تفاوت در دستور کار دشمن است، عناصر غیر انقلابی چند خاصیت دارند، یکی این است محتوای حقیقی را در نظر نمی گیرند یعنی اسلام را تنها نماز و روزه می دانند در حالی که در روایات آمده اگر ولایت در روزه و نماز وعبادات نباشد هیچ است.
ولایت به معنای سیاست بوده و اسلام بدون سیاست پوک است، نمازی که در سیاست و ارتباط سیاسی با مدیریت سیاسی الهی وجود نداشته باشد نمازی پوک به شمار می رود و اگر حج فرد هم چنین باشد توخالی خواهد بود، در روایات داریم که امام باقر(ع) به برخی حاجیان در دوران بنی امیه نگاهی کردند و فرمودند این نوع طواف همان طوافی است که در جاهلیت انجام می دادند، حجی که قرآن دستور داده و اسلام بر آن تأکید دارد حجی است که سراغ ما بیایند و یاری خود را بر ما عرضه کنند، این ارتباط و پیوند سیاسی با مدیریت سیاسی جامعه است.
بنابراین یکی از کارها به حاشیه بردن عناصر انقلابی است و حتی گاهی علمای حوزه را ملامت می کنند که چرا در سیاست وارد می شوند و باید آن را برای دیگران بگذارند، زمانی حضرت امام می فرمود وقتی در زندان بودند یکی از سران رژیم شاه خدمت ایشان رفت و عرض کرد که تمام سیاست حیله گری و دروغ است و این را برای ما بگذارید وکاری به سیاست نداشته باشید که در شأن شما نیست.
امیرمؤمنان تمام عمر خود را برای سیاست الهی گذاشتند، غدیر به معنای سیاست است، اگر بخواهیم سیاست را از دین جدا کنیم یعنی باید رسول اکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع)، حسین بن علی(ع) و اهل بیت(ع) را کنار بگذاریم، وجود پیامبر اسلام سیاست است و در قرآن کریم می فرماید که از خدا و پیامبر پیروی کنید که به معنای سیاست است.
ویژگی دوم عناصر غیر انقلابی بی تفاوتی و ترویج روحیه عافیت طلبی است که مثلا می گویند سیاست دردسر دارد و انسان نباید خود را وارد دردسر کند یا این که چرا در معرض پاسخگویی به مردم قرار بگیریم، یادم می آید از آغاز طلبگی بسیاری به نصیحت به ما می گفتند که در مسائل سیاسی وارد نشوید و برای شما دردسر می کند و زندان و شکنجه دارد که ناشی از روحی عافیت طلبی است.
بحث سوم این است که می گویند اگر کسی می خواهد در میان مردم محترم و محبوب بماند نباید در سیاست ورود کند، گفته می شود که بگذارید دین و علما مورد علاقه و محبت مردم باشند از این رو می گویند وقتی انسان وارد مسائل سیاسی می شود در آن درگیری و جبهه بندی وجود دارد، این نوع ترویج کار چیزی است که از آن به حوزه غیر انقلابی تعبیر می کنیم؛ رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) فرمانروای ما هستند، ما به چه چشمی به آن ها نگاه می کنیم، این ها خلیفة الله هستند.
از این خطرناک تر هم می شود تصور کرد که غیر از حوزه انقلابی و غیر انقلابی، حوزه ضد انقلابی هم داریم؟
همیشه حوزه ضد انقلاب داشته ایم، از زمانی که ما نجف بودیم جریانی در نجف وجود داشت که البته به شکل دیگری هم در قم بود که حتی به حضرت امام کمونیست می گفتند، امامی که مظهر عبادت و اخلاص برای خدا، مظهر تقوا، پرستش الهی بود را این چنین می گفتند و دستگاه های امنیتی شاه و غیر شاه دخیل بودند و حمایت می کردند، بعدها هم جریاناتی وجود داشت و امروز به شکل دیگری جریان ها و شخصیت های انقلاب را با چنین تهمت ها و بحث ها کنار می زنند.
بنده فرمایشی را از یکی از اساتید عرض کنیم که اخیرا پخش شده است، البته این استاد از اساتید انقلابی حوزه است اما می خواهم بگویم گاهی یکی استاد انقلابی حوزه هم تحت تأثیر برخی از امواج غیر انقلابی قرار می گیرد، یکی از اساتید انقلابی که به او ارادت دارم در صحبتی گفته اند که جا داشت که حوزه در مسأله انتخابات شرکت نمی کرد و این خیلی شرم آور است که آدم ببیند طلبه ای را ببیند که در کنار خیابان تبلیغ یک کاندید سیاسی را می کند.
در قدیم هم می گفتند و حتی در کتب فقهی ما هم وجود دارد و برای خلاف مروتی که انسان را از عدالت می اندازد مثال می زدند می گفتند همانند فقیهی که لباس سرباز بپوشد، این کار را به عنوان یک خلاف مروت تلقی می کردند، حضرت امام که آمدند فقها را به جبهه بردند و شهید مدنی لباس پاسداری پوشید.
الان هم این مسأله به شکل دیگری وجود دارد، پس چه کسی باید وارد سیاست شود؟ سیاست کار حوزه های علمیه است، کار حوزه ها دعوت به اطاعت خداوند است و اطاعت خدا یعنی اطاعت از رسول، امام و ولی امری که فقیه امروز است، این که امروز امام زمان(عج) امامت می کنند یا نمی کنند را باید از حوزه ها پرسید یا کسانی که در مسائل سیاسی تشکیک می کنند.
اگر امام زمان(عج) امروز بخواهند امامت کنند امامت یعنی باید امروز به وسیله نمایندگان و نواب خود فرمانروایی کند، این فرمانروایی باید از سوی حوزه ها تقویت شود، بحث هایی در این زمینه داریم و گفتیم که فرمانروا با بدنه جامعه اسلامی در دو پیمان ارتباط دارند که پیمان اطاعت و نصرت به شمار می رود و انسان باید فرمانروای الهی را یاری کند.
شهید مطهری حدود 40 سال پیش در یکی از آثار خود بحث عوام زدگی روحانیت را مطرح می کند، الان از حوزه ای صحبت می کنیم که بخشی از آن عوام زده هستند و برای این که جامعه به او نگوید چرا حرف سیاسی زده یا از کسی نقد و حمایت کرده سعی می کند مطابق سلایق و علاقه های عامه مردم و عوام الناس موضع گیری کند، چه اتفاقی افتاده که چنین چیزی وجود دارد؟ تلقی این بود که 40 سال بعد از انقلاب شاهد عوام زدگی ها نباشیم اما تازه می گوییم این خطر نزدیک است.
این قشر عوام زده و خاصی که رابطه ای با انقلاب نداشت در نتیجه انقلاب کاملا منزوی شد و به حاشیه رفت، دست هایی در کار است تا این قشری که به حاشیه رفته را به متن بازگرداند، این همان خطری است که رهبر معظم انقلاب آن را گوشزد می کنند و همه انقلابیون باید از این خطر آگاه باشند، خواه و ناخواه یکی از نمادهای این جریان به حاشیه رفته همین عوام زدگی است، مسأله دو طرفه است یعنی عوام فریبی و عوام زدگی وجود دارد.
حضرت امام در وصیت نامه خود می فرمایند نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد، یکی از خطراتی که حوزه هارا تهدید می کند این است که تحت تأثیر نااهلان قرار گیرند، یکی از مشخصه های عناصر نااهل این است که آن ها با تظاهر به آنچه که سلیقه و مذاق برخی از عوام است خود را با آن سلیقه هماهنگ می کنند، این کار عوام زدگی و عوام فریبی است.
عوام زدگی از این نظر که دنباله روی عوام است و طبق سلیقه آن ها عمل می شود، عوام فریبی است چون با همرنگ عوام کردن خود و با طبق سلیقه عوام رفتار کردن سعی در جذب طبقه عوام را دارد.
گویا می خواهند هاله ای از تقدس دور خود درست کنند.
آن عوامی که تقدس را اینگونه تعریف می کنند، این مشکلی است که حضرت امام به آن اشاره کردند و هرچه بخواهیم در فرمایشات ایشان وجود دارد، این نوع تفکر خطرناک است؛ یکی از محسنات و برکات انقلاب این بود که خود مردم را از حالت عوامی به بالا برد و سطح آگاهی آنان ا افزایش داد منتهی الان گاهی تلاش می شود که همین سطح آگاهی را از مردم بگیرند و این نوع آگاهی ها را زیر سؤال ببرند، باید بسیار مراقب و هوشیار بود.
اخیرا رهبر معظم انقلاب درباره تشیع انگلیسی، عمامه ها و آخوند انگلیسی فرمایشاتی داشتند که این تعابیر کم سابقه بوده است، این موضوع که در سال های اخیر از سوی ایشان مطرح شده چقدر جدی است و چقدر باید به آن توجه کرد؟
باید باز هم به دوران حضرت امیر بازگردیم، چه چیز حکومت ایشان را با چالش جدی روبه رو کرد؟ معاویه نتوانست بر امیرمؤمنان پیروز شود اما کسی که ایشان را کشت و جامعه بشر را از یک رهبری الهی، مقتدر و بی نظیر محروم کرد و تا به امروز در آتش شعله ای که آن روز افروخته شد، می سوزیم افرادی همانند خوارج بودند که تظاهر به تدین می کردند و قرآن می خواندند، در یکی از شب های تاریک کوفه حضرت با یکی از اصحاب می رفتند که صدای قرآنی از محلی شنیده می شد، کسی که همراه حضرت بود از این قرائت قرآن تعریف کرد، بعدها در جنگ با خوارج وقتی حضرت به یکی از کشته های آنها رسید به آن فرد گفتند این همان کسی است در آن صدای قرآنش را شنیدی و از آن خوشت آمد.
جریان هایی که می توانند جریان های دینی نیرومند را دچار چالش کنند باید از خود دین برخیزند، این یک مشکل بسیار اساسی است و باید متوجه این مسأله بود، قرآن کریم رهبان ادیان سابق را در بسیاری از موارد مسؤول انحراف مردم معرفی می کند، ما هم باید مراقب باشیم که این اتفاق نیفتد که البته نخواهد افتاد، در آیات و روایات به این اشاره شده که علمای امت رسول الله و اهل بیت(ع) در این جنبه از سوی خدا مورد تأیید خاصی هستند و خداوند متعال از حوزه ها و مقام مرجعیت ما دفع خطر کرده و نگهبانی می کند اما ما مسؤول هستیم که هوشیار باشیم.
یکی از خطراتی که امروز حوزه را تهدید می کنند جریان های بدیل انقلابی در متن حوزه ها است، از این طریق حتی هدف این است که مرجعیت هایی بتراشند و سیستم تشیع را به سمت دیگری بکشاند، بنده اطلاع دارم که امروز سرویس های جاسوسی هم بر حوزه نجف و هم بر حوزه علمیه قم کار می کنند تا کاری کنند برای آینده جایگزین هایی را بتراشند و از طریق پشتیبانی های مالی، رسانه و… برای آن ها زمینه های اجتماعی فراهم کرده و این ها را برای مرجعیت آینده جهان تشیع کاندید کند و این کار در حال انجام شدن است.
البته ان شاءالله موفق نخواهند شد اما باید آشنا و هوشیار باشیم، دیدگاه تشیع انگلیسی از همین طراز است، سازمان امنیت انگلیس اطلاعات بسیار جامعی از وضعیت حوزه های ما دارد چون حوزه ها قریب 200 سال است که در یک چالش بسیار سهمگین با قدرت استعماری بریتانیا هستند، به دلیل این چالش دراز مدت آن ها مطالعات بسیاری در طول این مدت داشته اند و حتی خانواده های علمی را می شناسند و ارتباط خاندان های علمی، مذهبی و ارتباط آن ها با حوزه ها و مردم مراکز را می دانند و روی این ها مطالعه کردند.
از این رو سعی می کنند که از خاندان های دینی معروف سرباز گیری کنند، یکی از چیزهایی که باید خانواده های دینی و بیوت مراجع متوجه و هوشیار باشند.
اخبارش هست که نوادگان بسیاری از مراجع عظام تقلید که مرحوم شدند الان در انگلستان حضور دارند.
صرف حضور در یک کشور ملاک نیست.
حضور را عرض نمی کنم، اخبار وجود دارد که مورد حمایت هستند.
این هم باید معلوم شود این که رهبر معظم انقلاب درباره تشیع انگلیسی می فرمایند مقصود ایشان شیعیان انگلیس نیست چون این شیعیان همانند شیعیان دیگر مخلص هستند، مقصود از تشیع انگلیسی شیعه دست ساخت آن ها است که به ابزار کار آن ها تبدیل شده است، دستگاه های جاسوسی و امنیتی دشمنان سعی بر چنین گزینش هایی دارند از این رو بیوت مراجع کاملا باید هوشیار باشند.
گاهی بدون این که طرف متوجه و مطلع باشد ابزار دست قرار می گیرد چون اگر دشمن مستقیم به کسی بگوید بیا و برای ما کار کن خب این کار را نمی کنند، در جلسه ای حاضر بودم که دو نفر با یکدیگر صحبت می کردند، یکی به دیگری می گفت« من به وزارت خارجه انگلیس گفته ام که اگر بخواهید در فلان مرجع اثر بگذارید، این مرجع کسی نیست که شما را بپذیرید، اگر می خواهید در آن مرجع اثر بگذارید از فلان شخصیت استفاده کن» که اسم یکی از شخصیت های معتبر مذهبی و اجتماعی را می آورد.
اگر هم با آن شخص واسطه صحبت کنند از طریق این که مصلحت تشیع را می دانیم وارد می شوند، زمانی کسی از بنده سؤال فقهی کرد که با دستگاه های جاسوسی ارتباط داشته است و می خواستند پوشش فقهی برای کار خود فراهم کنند، این شخص می گفت که دستگاه امنیتی انگلیس به شکلی با من ارتباط برقرار کردند و گفتند گزارشی از شیعیان کویت برای ما تهیه کنید، آن فرد سؤال می کرد اگر من این گزارش را تهیه کنم می توانم به گونه ای تهیه کنم که به نفع شیعیان کویت باشد اما اگر دیگری باشد ممکن است گزارشی تهیه کند که به ضرر شیعیان باشد آیامن از نظر شرعی مجاز به این کار هستم؟ بنده پاسخ دادم که به هیچ وجه محاز نیستی و هرگونه همکاری در این زمینه نامشروع و حرام است.
مقصود این که وقتی دشمنان می خواهند کار کنند سعی دارند به شکلی وجهه شرعی به کار بدهند یعنی می گویند می خواهیم جهان تشیع و حوزه های علمیه را کمک کنیم و حوزه را از خطر دشمنان آن در امان بداریم، گاهی با این شیوه پیش می آیند لذا باید هوشمند بود، بیوت مراجع باید بسیارهوشیار باشند که بحمدالله هوشیار هستند، ما مطمئن هستیم ان شاءالله دشمن موفق نخواهد شد اما باید هوشمندی های لازم را داشته باشیم، کافی است که در یک جا خطا کنیم و خواب باشیم که دشمن از غفلت ما استفاده می کند.
معمولا از یک دوگانه ای صحبت می شود که قابل سرمایه گذاری از سوی دشمنان اسلام است، یکی مقوله تحجر و دیگری شبه روشنفکری سکولار غرب زده است، تشیع انگلیسی و شبیه آن بیشتر روی کدام یک از این مقوله ها سرمایه گذاری کرده و جنس تشیع انگلیسی چیست؟
تشیع انگلیسی دو جنسی است، رئوس تشیع انگلیسی در تحجر نظیر ندارند، ببیند رابطه آن ها با روشنفکران سیاسی و غیر آن چگونه است، رابطه روشنفکران سیاسی که دیگران را به تحجر متهم می کنند با رئوس جریان تشیع انگلیسی رابطه خوبی است، اخیرا هم یکی از رئوس جریان روشنفکر با یکی از رئوس تشیع انگلیسی دیداری انجام دادند و رابطه خوبی با هم دارند چون اشتراک آن ها ضدیت با اسلام انقلابی است.
وقتی دشمن مشترک داشته باشند دیگر این حرف یادشان نمی آید چون این حرف ها همانند تحجر، روشن فکری و اصلاح طلبی برای یک سری اهداف سیاسی گفته می شود وقتی که هدف سیاسی به وسیله کاری انجام گیرد که ضد اصلاح طلبی است همان را انجام می دهند، عده ای اوایل انقلاب خیلی ضد آمریکا بودند و کسی به گرد آن ها نمی رسید بعد زمانی همین ها شعار لزوم برقراری ارتباط با آمریکا را دادند چون روی و تحلیل روشنی با یک مبدأ و میزان خاصی عمل کنند بلکه میزان منافع سیاسی یا خط اصیل انقلاب است.
یکی از مهم ترین توقعات و دغدغه ها تحول در حوزه است، بنا بوده حوزه علمیه نرم افزار مدیریت جامعه را مبتنی برفقه جواهری تولید کند اما وقتی انقلاب شد فقهی که داشتم چقدر متناسب با شرایط روز بود و الان در چه شرایطی است؟ شما سال ها در غرب زندگی کردید و با سازوکارهای پیچیده اقتصادی سیاسی غرب آشنا هستید، حال جمهوری اسلامی می خواهد در قالب یک حکومت دینی که نرم افزار آن فقهی است مشکلات خود را حل کرده و با این نظامات مقابله کند، آیا حوزه توان پاسخگویی به سؤالات را 40 سال بعد از پیروزی انقلاب پیدا کرده یا همچنان ابواب فقهی سنتی گذشته مربوط به عبادات فردی تدریس می شود، توجه جدی که پاسخگو باشد و آن را کافی بدانیم وجود دارد؟
حوزه های علمیه در همه دوره ها خطر برتر را پاسخگو بودند، حوزه علمیه بالاخص در یک دوره که دوره آغاز انقلاب و تهاجم به مبانی انقلاب صورت گرفت و چالش های عظیمی که از نظر فکری متوجه بنیاد انقلاب بود واقعا پاسخگو بود، حوزه علمیه موفق شد قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کند و ارائه دهد و به تصویب مردم برساند، این کار کلانی بوده است.
بعد از سال های اولیه انقلاب هجوم فکری دیگری به سمت انقلاب صورت گرفت که اساس آن سعی در جدا کردن مردم از روحانیت و مرجعیت دینی بوده است و مسأله تعدد قرائت و این که فهم دین نباید در انحصار روحانیت باشد را مطرح می کردند، در حالی که مسأله انحصار نیست موضوع تخصص است و در هر رشته ای متخصص باید اظهار نظر کند، حتی کار به بشری کردن قرآن کریم و متون دینی کشیده شد و عصمت قرآن و اهل بیت(ع) را زیر سؤال بردند و شبهات بسیار گسترده وارد جامعه شد و سیل شبهات جامعه را گرفت اما حوزه ها سینه سپر کردند و واقعا خوب از عهده پاسخگویی بر آمدند.
بزرگانی همانند آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی و شاگردان این بزرگواران بسیار خوب عمل کردند، الان در دوره جدیدی هستیم، این سه دهه از عمر حوزه ها صرف اینگونه مقوله ها شد و البته مسأله جنگ هم اثرگذار بود و بخشی از نیروهای حوزه در بسیج مردم هزینه شدند، وقتی رهبر معظم انقلاب در حوزه قم سخنرانی بسیار رسایی فرمودند و مطالبات نظام از حوزه را به صورت جدی مطرح کردند مسأله فقه نظام امروز در حوزه به صورت جدی مطرح شده است.
فقه جواهری منحصر به فقه عبادات و معاملاتی که در گذشته مورد بحث قرار می گرفته نیست، البته فقه خرد مصدر فقه کلان است و باید آن را داشته باشیم، فقه عبادات و معاملات بستر استنباط فقه کلان است، فقه کلان به معنای فقه پاسخگوی نظام است، بین مقوله بانک و عقد البیع، عقد الشرکة، عقد الاجاره، عقد المضاربه و عقد الجعاله فرق است.
الان از قم صدای اعتراض نسبت به وضعیت ربوی بانک ها و سود سپرده ها بلند است، توقع این بوده که قم یک سازوکار بانکی مبتنی بر فقه جعفری درست کند تا انقلاب اسلامی 40 سال بعد از پیروزی همچنان با این سؤالات و مسائل مواجه نباشد؟
بنده معتقد هستم که الان حوزه علمیه قم پاسخگو است یعنی الان طرح هایی در رابطه با نظام بانکی نوین نه این نظام بانکی رسمی موجود ارائه شده است، نظام بانکی رسمی موجود بر اساس فقه خرد تنظیم شده است اما مقوله بانک یک رفتار اجتماعی است و فردی به شمار نمی رود، بحث سر ثروت، نقدینگی و چرخش منظم و عادلانه درآمد در جامعه است، بانک ها بایدنظم خاصی به چرخش ثروت و چرخش درآمدها بدهند.
بانک مقوله ای به شمار می رود که پاسخ آن در فقه ما وجود دارد منتهی باید کار اساسی روی آن صورت گیرد، فقه نظام اقتصادی غیر از فقه خرد معاملات اقتصادی است، فقه نظام سیاسی فقهی است که باید روی آن کار اساسی انجام گیرد و تا کنون هم کارهای بسیار زیادی در حوزه قم انجام گرفته است.
بنده معتقد هستم که باید بین نهادهای دولتی و مراکز حوزوی مولد فکر مربوط به فقه نظام همکاری صورت گیرد چون برای پاسخگویی به نیازهای نظام دو مرحله داریم، یکی تولید اندیشه فقهی متناسب با نیازها است و دیگری مرحله کارشناسان و مدیران اجرایی است که این فقه تولید شده را به یک الگوی عملیاتی قابل اجرا در صحنه تبدیل کنند.
یعنی می فرمایید چارچوب های مبتنی بر فقه برای مدیریت مسائل به ویژه بانک و اقتصاد در حوزه علمیه قم تولید شده اما دولت در جمهوری اسلامی به این چارچوب ها تن نداده است؟
نه این که تن نداده است، شاید هم اطلاع نداشته باشند اما این ارتباط ضعیف است، ارتباط بین دولت و نهادهای اجرایی با بدنه حوزه ارتباط ضعیفی است و غالبا ارتباط ها شخصی محسوب می شود مثلا وزیری یکی از روحانیان را می شناسند و از او دعوت می کند، ارتباطات باید با مدیریت حوزه باشد یعنی ارتباط بین نهاد دولت و مدیریت حوزه ای که اشراف به توان های حوزه دارد باید به ساز و کار و همکاری تنگاتتنگی برسند تا تولیدات حوزوی در اختیار دولت قرار گیرد و تبدیل به طرح و الگوی اجرایی شود؛ ما فقه عمران شهری را در حوزه بحث کرده ایم، شهرسازی در فقه ما از نظم و شیوه خاصی برخوردار است.
آیا این وضعیت کل حوزه است یا بزرگانی همانند شما و علما و مراجع دیگر مؤسسه ای را تشکیل دادند و برخی از فضلا را به صورت جزئی وخارج از روال اصلی حوزه آموزش می دهند و به این مسائل می پردازند؟ تا اندازه ای که من معاشرت با طلاب دارم عموما از وضع موجود حوزه های علمیه از نظر سرفصل های آموزشی، طول دوره و نظم حاکم بر آموزش رضایت ندارند و رهبر انقلاب هم خواستند که تحولی در حوزه ایجاد شود، هزاران طلبه درس خارج خوان در قم و جاهای دیگر هستند و صدها مسأله نظام جمهوری اسلامی همچنان بر زمین مانده است، شاید پژوهشگاه فقه نظام به مقوله فقه شهرسازی پرداخته باشد اما این را نمی توان خروجی کل حوزه تلقی کرد.
اصولا تولید علم پاسخگویی به نیازها و سؤالات است، علم پاسخگوی به سؤال است، دانش همیشه بر اساس پاسخ به پرسش ها تولید می شود، پرسش هایی که قبل از انقلاب و حتی تا یکی دو دهه بعد از انقلاب ازحوزه ها می شده غالبان پرسش های محدود و خرد بوده است از این رو فقه متعارف ما فقه پاسخگویی به مسائل خرد است، اکنون مسائل کلان نظام با حوزه مطرح می شود، از وقتی که مسائل کلان مطرح شده و مطالبات رهبر معظم انقلاب به صورت جدی بر حوزه ها عرضه شده، حوزه ها در این راستا فعال شده اند.
البته نمی خواهم بگویم همه بدنه حوزه با این مطالبات هماهنگ شده اما جریان بسیار نیرومند و گسترده ای در حوزه ها برای پاسخگویی راه افتاده و در حال گسترش است، ما معتقد هستیم در آینده ای بسیار نزدیک قشر جوان حوزه قطعا به سمت پاسخگویی به این نیازها روی خواهد آورد و اساس مباحث حوزوی به تدریج به سمت پاسخگوی به مسائل فقه کلان روی خواهد آورد که پدیده مبارکی است منتهی نهادهای اجرایی و دولتی هم باید توجه کنند.
ما از وقتی که فقه عمران شهری را بحث کردیم به خیلی از جاها عرضه کردیم که گروه مهندسی هم تشکیل شود و با همکاری گروه فقهی تبدیل به یک الگوی اجرایی شود و حتی یک شهر پایلوت تأسیس کنند، پیشنهاد بنده این است که دولت شجاعت نشان دهد و پایتخت را به عنوان یک شهر پایلوت بر اساس معیارهای فقه عمرانی شهری به مثلا فاصله بین فرودگاه امام خمینی(ره) تا قم منتقل کنند و قابلیت این کاروجود دارد، یا این که درباره شهرنمونه ای به عنوان پایلوت شهر اسلامی این کار را انجام دهند اگر چنین کاری انجام گیرد پاسخگوی نیازهای مردم خواهد و این همه مشکلات که این نوع شهرسازی مبتنی بر سکولار تمدن غرب ایجاد کرده پیش نخواهد آمد.
شهری که برای ما ساخته اند شهری است که همه انسان های شهر بیمار هستند و افراد سالم در تهران شاید کم باشند، سبک زندگی که غربی ها برای ما به ارمغان آوردند بهره برداری از زندگی را بر انسان ها حرام کرده است، این زندگی شهری به این شکل متناسب با نیازهای بشر نیست، ما می توانیم شهری را بسازیم که انسان های سالم در آن زندگی کنند و چنین انسان هایی فرهنگ سالمی هم پیدا خواهند کرد./1323/ 502/ص