بمب اتمی غولپیکری که قابل استفاده نبود
استفن داولینگ/ بیبیسی فارسی
در صبح سیامین روز اکتبر سال ۱۹۶۱، یک بمبافکن تییو-۹۵ متعلق به شوروری، از پایگاه هوایی اولنا در شبهجزیره کولا در شمال روسیه به هوا برخاست. این بمبافکن به طور ویژه برای حمل بمبهای اتمی شوروی ساخته شده بود.
در دهه پیش از آن، شوروی گامهای قابل توجهی در تحقیقات هستهای برداشته بود. جنگ جهانی دوم آمریکا و شوروی را در یک اردو قرار داده بود، اما در دوران پس از جنگ روابط این دو ابرقدرت به سردی گرایید و نهایتا قطع شد. به همین دلیل شوروری برای قدرتنمایی در برابر تنها قدرت هستهای جهان، فقط یک گزینه داشت: اینکه خیلی سریع به پای آمریکا برسد.
در ماه اوت ۱۹۴۹، شوروی اولین بمب هستهای خود را در جلگهای دور افتاده در جایی در قزاقستان امروزی آزمایش کرد. شوروی با استفاده از اطلاعاتی که از برنامه اتمی آمریکا درز کرده بود، موفق به انجام این آزمایش شده بود. در سالهای بعد روند برنامه اتمی شوروی سرعت گرفت تا جایی که تنها در سال ۱۹۵۸ بیش از ۳۶ بمب اتمی را آزمایش کردند.
اما هیچ کدام از بمبهای هستهای که شوروی آزمایش کرده بود، با بمبی که بمبافکن تییو-۹۵ در اکتبر سال ۶۱ حمل میکرد، قابل مقایسه نبود.
این بمب بسیار بزرگتر از چیزی بود که در محفظه مخصوص حمل بمب جا بگیرد. طول این بمب غولپیکر ۸ متر و قطر آن بیش از ۲.۵ متر بود و بیش از ۲۷ تن وزن داشت. از لحاظ شکل ظاهری خیلی شبیه بمبهایی بود که هیروشیما و ناگازاکی را ویران کردند. امروز این بمب با نام ٬بمب تزار٬ شناخته میشود.
بمب تزار که یک بمب هستهای معمولی نبود، حاصل تلاشهای پر تب و تاب دانشمندان شوروی برای ساختن قدرتمندترین بمب اتمی تاریخ بود. انگیزه این تلاشها، آرزوی نیکیتا خروشخچف، رهبر پیشین شوروی بود که میخواست با پیشرفتهای تکنولوژی شوروی لرزه بر دل جهانیان بیندازد.
منطقهای که برای آزمایش این بمب عظیم در نظر گرفته شده بود، جزایر نوایا زملیا در شمال روسیه در اقیانوس منجمد شمالی بود که جمعیت پراکنده و کمی داشت. همراه بمبافکن اصلی، یک بمبافکن کوچکتر تییو-۱۶ نیز به پرواز در آمد تا از انفجار این آزمایش اتمی فیلمبرداری کند.
برای اینکه بمبافکنها فرصت کافی برای فرار از محل انفجار را داشته باشند، برنامه این بود که بمب تزار با کمک یک چتر عظیم رها شود تا سقوط بمب را کند سازد. در این مدت بمبافکنها فرصت داشتند تا حدود ۵۰ کیلومتر از محل سقوط بمب دور شوند، اما با این حال بخت نجات یافتن آنها تنها ۵۰ درصد پیشبینی شده بود که در نهایت بخت یار آنها بود و از محل انفجار جان سالم به درد بردند.
بمب تزار که ساعت ۱۱:۳۲ دقیقه به وقت مسکو منفجر شد، یک گلوله آتش به وسعت بیش از ۸ کیلومتر ایجاد کرد که از فاصله هزار کیلومتری قابل مشاهده بود. ابر قارچی شکل حاصل از انفجار این بمب اتمی ۶۵ کیلومتر ارتفاع داشت و کلاهک این توده قارچی شکل نزدیک به ۱۰۰ کیلومتر گسترده شد.
آزمایش بمب تزار تاثیر ویرانکنندهای بر منطقه نوایا زملیا داشت. در روستای سورنی که حدود ۵۵ کیلومتر از محل انفجار فاصله داشت، همه خانهها کاملا تخریب شدند. (برای داشتن تصوری از ابعاد این تخریب میتوان فرض کرد که اگر این بمب در مرکز شهر تهران منفجر میشد، حتی خانههای کرج هم نابود میشدند.)
همچنین در مناطقی از شوروی که صدها کیلومتر از محل انفجار فاصله داشت، خرابیهای زیادی به دنبال این آزمایش اتمی گزارش شده بود و حتی ارتباطات رادیویی به مدت یک ساعت مختل شده بود.
فیلمبرداری که برای ثبت این آزمایش رفته بود در توصیف انفجار بمب تزار گفته است: ” به نظر میرسید ابر عظیم قارچی شکل در حال بلعیدن تمام کره زمین بود. این منظره بسیار خارقالعاده، غیرواقعی و فراطبیعی بود.”
انرژی آزاد شده بر اثر انفجار بمب تزار معادل با انفجار ۵۷ میلیون تن تیانتی تخمین زده شده است که ۱۵۰۰ برابر قویتر از مجموع دو بمبی است که هیروشیما و ناگازاکی را ویران کرد.
چنین انفجاری نمیتوانست مخفی باقی بماند. آمریکا یک هواپیمای جاسوسی در چند ده کیلومتری محل انفجار داشت که مجهز به یک ابزار اپتیکی ویژه برای اندازه گیری آثار انفجارهای هستهای بود.
واکنشهای جامعه جهانی خیلی زود آغاز شد و نه تنها آمریکا و بریتانیا، بلکه برخی همسایههای شوروی از جمله سوئد نیز این انفجار را محکوم کردند.
یکی از معماران این بمب هولناک، آندری ساخاروف فیزیکدان برجسته اتحاد جماهیر شوروی بود. ساخاروف از ابتدا در برنامه اتمی شوروی نقش مهمی داشت و بعدها به دلیل تلاش برای نابود کردن سلاحهای هستهای که خودش در ساختن آنها نقش داشت، به شهرت جهانی رسید.
ساخاروف ایده ساخت یک بمب اتمی لایه لایه را داشت که بتواند انرژی هستهای را در یک زنجیره واکنشهای متوالی شکافت-همجوشی-شکافت آزاد کند. برای ساختن این بمب باید دوتریوم را که ایزوتوپ پایدار هیدروژن است در میان لایهای از اورانیوم غنینشده میپوشاندند که ساخاروف اسم آن را ٬کیک لایهدار٬ گذاشته بود. در نهایت با عملی کردن همین ایده شوروی موفق به ساخت اولین بمب هیدروژنی خود شد که بسیار قویتر از بمب اتمی است.
خروشچف از ساخاروف خواسته بود که بمبی بسیار قدرتمندتر از تمام بمبهایی که تا آن زمان آزمایش شده بود بسازد.
شوروی نیاز داشت که نشان دهد میتواند در مسابقه تسلیحات هستهای از آمریکا جلو بزند، اما به گفته فیلیپ کویل، مدیر پیشین آزمایشهای هستهای آمریکا در زمان بیل کلینتون، ” آمریکا به دلیل تجربهای که در هنگام ساخت بمبهای هیروشیما و ناگازاکی کسب کرده بود، در آن زمان بسیار جلوتر از شوروی قرار داشت. پس از آن هم تعداد زیادی آزمایش اتمی در جو زمین انجام داد، پیش از آنکه شوروی حتی یک آزمایش انجام داده باشد.”
فیلیپ کویل که ۳۰ سال برای طراحی و آزمایش سلاحهای اتمی آمریکا همکاری کرده است، میگوید: ٬بمب تزار در درجه اول برای این طراحی شد که توجه جهان را جلب کند تا شوروی را به عنوان قدرت همتای آمریکا بپذیرد.”
بر اساس طرح اولیه بمب سهلایه، این بمب باید با ابعادی معادل سههزار برابر اندازه بمبهای هیروشیما و ناگازاکی ساخته میشد. علاوه بر غولپیکر بودن آن، با قدرت فوقالعاده زیاد این بمب ممکن بود که پس از انجام آزمایش، شمال شوروی را ابر گستردهای از ذرات رادیواکتیو فرا بگیرد. این موضوع مهمترین نگرانی ساخاروف بود.
فرانک فون هیپل، فیزیکدان دانشگاه پرینستون، میگوید:”ساخاروف واقعا نگران میزان مواد رادیواکتیو حاصل از این بمب و پیامدهای ژنتیکی آن بر روی نسلهای آینده بود. این نقطه آغاز مسیر ساخاروف از یک سازنده بمب اتمی تا تبدیل شدن به یک مخالف سلاح هستهای بود.”
به این ترتیب شوروی سلاحی آنقدر قدرتمند ساخته بود که نمیخواست آن را حتی آزمایش کند.
فیلیپ کویل که حالا یکی از مدیران مرکز کنترل و منع گسترش سلاح در واشنگتن است، میگوید که “پیدا کردن راهی برای استفاده از چنین بمب عظیمی دشوار است، مگر آنکه بخواهید شهرهای خیلی بزرگ را ویران کنید.”
نگرانی ساخاروف این بود که بمبی بزرگتر از بمب تزار در هنگام آزمایش بر اثر موج انفجار خودش دفع نشود (بر خلاف اتفاقی که برای بمب تزار افتاده بود) و این میتوانست باعث ایجاد یک باران جهانی رادیواکتیو و گسترش ذرات سمی در سراسر زمین شود.
در واقع پیامد آزمایش بمب غولپیکر تزار این بود که آن بمب بسیار عظیم دیگر آزمایش نشود.
ساخاروف یکی از حامیان پر شور “پیمان منع آزمایش هستهای” در سال ۱۹۶۳ شد و در اواخر دهه ۶۰ میلادی یکی از منتقدان جدی گسترش سلاحهای هستهای و دفاع ضدموشکی بود.
آندری ساخاروف به دنبال فعالیتهایش در مقابله با گسترش سلاحهای هستهای، برنده صلح نوبل در سال ۱۹۷۵ شد و کمیته نوبل از او با عنوان ” وجدان بشریت” یاد کرد.