مقوله زمین خورده و رنگ باخته ای مرتبط با ادعای وجود امنیت اجتماعی، در گوش مردم به یک شوخی تلخ و نا مبارک تبدیل شده است!
به گزارش «تابناک»؛ قتل، جنایت، تعرض، تجاوز و…؛ دردناک است اما پرونده هایی که این عناوین بر پیشانی شان درج میشود، همه و همه در یک جا جمع شده و در قالب یک آمار بزرگ قرار گرفته و تفسیر میشوند؛ تفسیری که نمیدانیم چه کارکردهایی پیدا میکند، به ویژه اگر برخی موارد را مرور کنیم.
برای درک بهتر ماجرا، بد نیست برخی اتفاقات هولناک 24 ساعت اخیر را مرور کنیم تا دریابیم در این زمان کوتاه با چهار سر بریده در اخبار مواجه بودهایم؛ دو جنایت، یکی در تهران و دیگری در تبریز که هرچند به شدت هولناک هستند، کمتر مورد توجه عموم قرار میگیرند.
مثل جنایت رقم خورده در تهران در روز گذشته که با کشف دو سر بریده و سوزانده شده توسط یک عابر در زمین خالی در خیابان بهایی پرونده آن گشوده شد؛ جنایتی هولناک که بر اساس گزارش های پلیس، یک مرد و یک زن حدود 30 تا 35 ساله قربانیان آن هستند و هنوز معلوم نیست چه بر سر بدن هایشان آمده است!
این در حالی است که ساعات زیادی از انتشار این خبر نگذشته، از تبریز خبر رسید دو جسد با سر بریده در این دیار کشف شده است. جسدهای پدر و پسری که روی گردنشان بریدگی دیده میشود و البته بوی تعفنشان موجب شده همسایگان از وجودشان آگاه شوند؛ اما با کشفشان در ساعات اخیر، عدد شوک آوری از شمار سرهای بریده به دست میآید.
البته این دو پرونده تنها پرونده های تشکیل شده برای جرایم خشن در ساعات اخیر نیستند و کافی است کمی به حافظه مان مراجعه کنیم تا تعداد زیادی از موارد مشابه را به آنها بیفزاییم. امثال پرونده آتنا یا ستایش یا ده ها پرونده ریز و درشت دیگر.
پرونده هایی که آنها را در قالب آمار و ارقام قرار میدهند تا دریابد آیا میزان خشونت در جامعه افزایش یافته یا کاهش و بعد به تناسب آن، اقداماتی را در دستور کار قرار دهند اما ظاهرا تنها به قدر تهیه آمارهای محرمانه در کشورمان کاربرد دارند و از آن فراتر نرفته و نمیرود.
این را میشود از باور عمومی در افزایش میزان خشونت در جامعه ایرانی دریافت که برای اثبات آن به پرونده هایی مانند موارد فوق استناد میشود؛ اما مراجع مسئول ترجیح میدهند در خصوص آن اظهار نظر نکرده و نه تأییدش کنند و نه تکذیب؛ رفتاری که در عمل نیز از نهادهای مسئول در این خصوص بروز میکند و برای عموم نگران کننده است.
درست مثل زمانی که آمار و ارقام سرقت خودرو در کشور بسیار بالا احساس میشد اما مسئولان در خصوص آن سکوت میکردند و حالا که این آمار پایین آمده و کاهش یافته، آمار مرتبط با آن ارائه میشود. وضعیتی عجیب که ظاهرا در خصوص میزان خشونت در جامعه و ارتکاب جرائم خشن نیز در حال تکرار است.
وضعیتی که ایجاب میکند برای پایان دادن به آن سلسله تدابیر مفصلی را در دستور کار قرار داد و از ارزیابی های روانشناسی، جامعه شناختی و… گرفته تا رصد مدام جامعه و برخورد سریع و قاطع با موارد رقم خورده، طرح جامعی برای کاهش این جرایم تدارک دید و به اجرا درآورد اما ظاهرا به جای آن، «سکوت» ترجیح داده شده است!