به گزارش «شبتاب نیوز» به نقل از دولت بهار، اسفندیار رحیم مشایی در واکنش به سخنان سید محمد علی ابطحی، که گفته بود «آقای بقایی چقدر بی جنبه است، چند روز رفته زندان، میگوید این نظام سقوط می کند».اظهار داشت : می گویند فردی که زمانی در دستگاه اصلاحات برو بیایی داشت و یار غار به حساب می آمد و بعدها از بد حادثه به جای دیگری به پناه آمده، درباره آقای حمید بقایی گفته است: بقایی جنبه ندارد، چند روز رفته زندان، می گوید نظام سقوط می کند!
از این که آقای بقایی تمام عمر سیاسی و اجتماعی خود را برای نظام و انقلاب گذاشته است و خواهد گذاشت، و این که سرنگونی عاملان ظلم – و نه سرنگونی نظام- موجب تقویت و استحکام نظام است، چون بدیهی است، می گذرم. از طرفداری او از نظام هم می گذرم، چون این هم یک طور دیگری بدیهی است!! اما نکته خیلی جالب توجه این است که او آقای بقایی را بی جنبه ! خوانده است.
از این که آقای بقایی از لحظه دستگیری تا آزادی یعنی هیجده روز تمام، در اعتراض به بی عدالتی، اعتصاب غذا کرده و تنها در هر شبانه روز فقط سه لیوان آب خورده است که با توجه به شناختی که از او دارم مطمئن هستم این راه را تا مرگ خود ادامه می داد، و این که ابتدای لحظه آزادی و رسیدن به منزل، یعنی ساعت یازده شب، از زن و بچه عذر خواسته و خود را به جمع دوستان منتظرش رسانده است تا بر پایبندی خود به راه روشن و تابناک بهار عدالتخواهی ، که راه حقیقی انقلاب اسلامی است، تاکید کند و خالصانه باورهای انقلابی خود را، شجاعانه و بی هیچ واهمه ای، فریاد کند، و در همان حال به فکر بدنام نشدن رئیس و کارکنان بیمارستان بقیه الله بود تا با بازتاب سخنان آن ها، عادلانه، حسابشان را از حساب مقامات جدا کند و ساحت جامعه خدوم پزشکی کشور را از ذهنیت منفی پدید آمده در ذهن مردم، مبری سازد و خلاصه این که پس از آزادی و رهایی از زندان، به وضعیت نابسامان و وخیم تر از وخیم زندانی دیگری که خود شخصاً دیده است، اهمیت و اولویت می دهد، همه و همه نشانه های آشکار جنبه بزرگی است که در او مشاهده شده و مورد توجه گسترده ملت آگاه و بیدار ایران قرار گرفته است.
اکنون ظاهراً باید این مظاهر بارز و مصادیق برجسته را به کناری بگذاریم و جنبه داشتن را از این آقای مدعی اصلاح طلبی دیروز و تسلیم طلب امروز بیاموزیم که علی الظاهر به اشتباه و یا فرصت طلبانه به جریانی پیوسته است و چون وقت هزینه رسید، موضع ادعایی خریدار عدالت و آزادی بودن را تغییر داد و به فروشنده ای تبدیل شد که مراد، دوست، رفیق، مرام و هزاران رهرو راه را به یکجا و البته به ثمن بخس فروخت. آدمی در بهت فرو می رود وقتی او از جنبه سخن می گوید! نمی دانم شاید منظور او از جنبه ، اساساً چیزی غیر از مردانگی ، ایستادگی و از خود گذشتگی است.
به هر حال نمی دانم چرا به جای آنکه از او ناراحت باشم، برای او ناراحتم! به هرحال چرا باید کسی به خاطر ضعف هایش به عدالت پشت کند و جانب ستم را بگیرد؟! و چرا باید متخلفین به خود حق بدهند، از او چنین توقعی داشته باشند؟! شاید این مستضعف جز تسلیم چاره ای نمی بیند! اما اگر افراد امنیتی و سیاسی حیثیت و اعتبار او را گرو گرفته باشند، در این صورت ایشان بداند که آنان حداکثر تا زمانی که منفعتی در وی تصور کنند، برعهد خود بمانند و نه بیش! زین روی، او باید همچنین بداند کین عهد دیری نپاید زیرا تکرار چنین مواضعی او را به کلی از چشم مردمان، چنان بیندازد که از حیز انتفاع ساقط، و عهد مذکور، نقض شود. پس بهتر این باشد که او بجای نگرانی از سقوط نظام – که نهالش ز خون پاک جوانان بی باک از ستم ضحاک روییده و به همین روی بایدش از آلودگی بیداد پایید – نگران سقوط خود در نگاه صاحبان نظام باشد.
در پایان باید دو نکته درس آموز را یادآور شوم. نخست آن که پای گذاشتن در راه پاک به هزینه دادن، خصوصاً در مواقع حساس، محتاج است. مهمترین و ضروری ترین هزینه اما، پاکی خویشتن است. آنان که در عین آگاهی از آلودگی، به راه و جریان پاک گام می نهند باید هم بر پاکی بکوشند و هم از جلوداربودن بپرهیزند. دیگر آن که، آنانی که برای بندگان پرونده ساخته تا گرو بکشند، نادانسته کار خود رنده می سازند. آن ها بسیار، بسیار بعید است که خود پاک باشند و مرد، زیرا که از پاکی این نشاید و از مردی آن نزاید. زینهار! از عهد با آنان بپرهیز! زیرا که دوام در آن نیاید.