سخنروز مطبوعات کشور
روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
روزها و هفتههای پس از انتخابات برای جریان اصولگرایی همچنان توام با سرگردانی، سؤالات و ابهامات بسیاری است و بدنه این جریان منتظر است تا کسی یا جمعی حرکتی را برای شروعی دوباره آغاز کند.
سرویس سیاست مشرق –
********
فاجعه برجام نتیجه بیتوجهی به توصیههای رهبری
محمدحسین محترم در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
تیم مذاکرهکننده هستهای و برجامیان، آن روز که جیک جیک مستانشان بود و تذکرات و انتقادهای دلسوزان نظام و کشور را با عناوینی چون دلواپسان و بیشناسنامهها و ترسوها و بزدلها جواب میدادند، و هر دستاوردی در کشور را –حتی موشکهایی که خود مورد حملات سیاسی و رسانهای قرار میدهند- به برجام ربط میدادند و آن را جزء افتخارات برجامی خود تلقی و دیگران را از صدر تا ذیل نظام متهم به مانع تراشی در مسیر توسعه کشور و حل مشکلات مردم میکردند، حالا که زمستان برجام فرا رسیده و در قافیه آن ماندهاند و هر روز باتحریم و تهدید جدیدی روبرو میشوند، برای فرار از پاسخگویی در محضر ملت، به فرافکنی و تناقضگویی روآوردهاند و ادعا میکنند «کشور متولی دارد»!. اکنون در دوسالگی برجام که ناقصالخلقه بودن آن آشکارتر شده، رئیسجمهور در جلسه هفته گذشته هیئت دولت مجددا تاکید کرد «برجام با رهنمودهای مقام معظم رهبری حاصل شده است».
رئیسسازمان انرژی اتمی هم که در مجلس برای تصویب بیست دقیقهای برجام قسم جلاله خورده بود، برای رفع مسئولیت خود و همکارانش در تیم مذاکرهکننده، هفته گذشته در همایش اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور در مشهد خطاب به منتقدان برجام، ادعا کرده «مگر کشور متولی و مسئول نداشته که فکر میکنید تیم مذاکرهکننده شخصاً مذاکرات را تعیین تکلیف میکردند؟».
حسن قشقاوی معاون وزارت امور خارجه هم در همان همایش در تایید این ادعا گفته «نفر اول مملکت رهبرمعظم انقلاب، ساختار و عملکرد نظام به ویژه برجام را تعیین کردند».هرچند این ادعا،ادعای جدیدی نیست اما قابل تامل و سؤال برانگیز است و باید نسبت به تلاش دستگاه تبلیغاتی دولت برای جریان سازی درباره این ادعا هشدار داد، که ممکن است در ماههای آینده بر شدت این جریان سازی نیز افزوده شود. سال گذشته نیز رئیسجمهور در مراسم روز دانشجو در دانشگاه تهران ادعا کرده بود «ما هیچ قدمی در مورد برجام برنداشتیم مگر آن که با مقام معظم رهبری مشورت کردیم»!.
لذا در پاسخ به این ادعای خلاف واقع و به دور از انصاف و علیرغم همهگونه حمایت رهبرمعظم انقلاب از تیم هستهای، باید گفت «کشور متولی دارد و متولی تیزبین و زمان شناس و مدبری هم دارد»، اما مشکل این است که «متولیان اجرایی» گوش شنوایی ندارند و برای تامین منافع حزبی خود دل به وعدههای غرب خوش کردهاند و برای راضی کردن آمریکا، منافع مردم را قربانی خوشبینی توهم آمیز خود میکنند. در اینکه «متولی کشور» چه فرمودند و «متولیان اجرایی» چه کردند،سخن بسیار است. فقط به چند مورد آنها اشاره میکنیم.
1- رئیس سازمان انرژی اتمی اردیبهشت امسال در حاشیه دیدار با معاون نخست وزیر مجارستان اذعان کرد« براساس برجام قرار شده بود 900 تن اورانیوم از قزاقستان به ایران منتقل شود اما با مخالفت انگلیس معلق شده است!» . خرداد 95 ایران براساس برجام خواستار تهیه 900 تن اورانیوم از قزاقستان شد، اما اعضای 1+5 ادعا کردند در صورتی اجازه این کار را میدهیم که ایران سه شرط جدید یعنی خروج آب سنگین از ایران، صفر شدن اورانیوم باقی مانده در لولهها و مسئله الیاف کربن را بپذیرد. ایران اعلام کرد زمان مذاکره گذشته، اکنون زمان اجرای برجام است، اما 1+5 فشار آوردند که ایران باید سه شرط را بپذیرد.همان زمان که آقای صالحی و تیم مذاکرهکننده آماده پذیرش این سه شرط شده بودند، رهبر معظم انقلاب 25 خرداد 95 در سخنرانی عمومی( قطعاً بعد از تذکرات خصوصی) خطاب به رئیس سازمان انرژی اتمی و نام بردن از ایشان هشدار دادند :«آقای صالحی! مطلقا زیر بار نروید و قبول نکنید» . حال سؤال این است که اگر کشور متولی دارد که دارد، چرا آقای صالحی سال گذشته به هشدارها و تذکرات متولی کشور توجه نکرد و بدون اجازه و اذن متولی کشور سه شرط را پذیرفت؟ نکته تاسف بار اینجاست که بعد از پذیرش و انجام دادن این سه شرط باز اجازه انتقال اورانیومها از قزاقستان به ایران را ندادند که آقای صالحی میگوید «با مخالفت انگلیس معلق شده است»!
2- متولی کشور در عین حالی که 20 فروردین 94صریحاً ادعای دخالت رهبری در جزئیات مذاکرات هستهای را رد کردند، بارها ملاحظات و انتقادهای خود درباره مذاکرات هستهای و برجام را صریح و علنی به تیم مذاکرهکننده جهت رعایت حقوق ملت و کشور اعلام کرده بودند از جمله سوم شهریور 95 در دیدار هیئت دولت تاکید داشتند :« نباید در مقابل وعده آنها اقدام نقد انجام داد، هر اقدام خود را منوط به اقدام طرف متقابل کنید». چرا بر خلاف نظر متولی کشور تمام اقدامات نقد را در برابر اقدامات نسیه انجام دادید؟.
3- متولی کشور در نامه تاریخی۲۹ مهرماه ۹۴در الزامات نه گانه تاکید کردند «وضع هرگونه تحریم درهر سطح و به هربهانهای،نقض برجام محسوب خواهد شد» و دولت را موظف کردند در این صورت «طبق بند ۳ مصوّبه مجلس، فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند»؟ چرا طبق نظر متولی کشور در برابر این همه اعمالِ تحریمهای جدید فعالیتهای برجام را متوقف نکردید؟. چرا رئیسجمهور در جلسه هفته گذشته دولت باز تاکید میکند ایران به تعهدات خود پایبند خواهد بود؟ چرا به فرمایش رهبرمعظم انقلاب و اذعان وزیر امور خارجه از خطوط قرمز نظام عبور کردید؟ و…. لذا نتیجهای که اکنون از برجام حاصل شده، حاصل اقدامات نابجایی است که از اول تیم مذاکرهکننده بر خلاف تذکرات رهبرمعظم انقلاب انجام داده و چون خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج!
4- رئیسجمهور با اشاره به اینکه امروز یکی از توطئههای آمریکاییها این است که ایران دست از تعهدات خود بردارد تاکید کرده ما متعهد به تعهداتمان خواهیم بود. رئیس سازمان انرژی اتمی هم با طرح این سؤال که«چرا ترامپ میگوید برجام بدترین قرارداد تاریخ آمریکاست» تلاش کرده القاء کند برجام برای ایران سود داشته و برای آمریکا ضرر!، هرچند ادعا میکردند مذاکرات برد – برد!. اما در پاسخ به این القاء باید گفت که توطئه اصلی آمریکا این است که با این حربه میخواهد ایران را متعهد به تعهداتش نگه دارد و خود به هیچ تعهدی عمل نکند!. چنانکه بعد از انجام تمام تعهدات ایران، تاکنون عمل نکرده و حتی ارنست مونیز وزیر خزانه داری سابق آمریکا که هدایایش کام آقایان را شیرین کرده، همزمان با مذاکرات هستهای و هم هفته گذشته، به شبکه سیانان تاکید کرد که «ما از اول اعلام کردیم که قصد نداریم تحریمها و فشار علیه جمهوری اسلامی را برداریم، بلکه آنها را حفظ خواهیم کرد تا دیگر فعالیتهای ایران در منطقه را متوقف کنیم»! رئیس سازمان انرژی اتمی برای القاء موفقیتآمیز بودن برجام گفته «ما ده میلیارد دلار در رابطه با صنعت هستهای پروژه بستیم و به مدد برجام فساد در فروش نفت کنار زده شده». آقای صالحی پاسخ دهند این قراردادها با چه کسی بسته شده؟ چرا جزئیات آنها برای مردم بیان نمیشود و اگر باجدهی و فسادی در این قراردادها نیست، چرا بر محرمانه بودن آنها اصرار دارید؟
5- و اما نکته مهم و قابل توجه ملت ایران: این روش آمریکاست که اول با فضا سازیهای رسانهای– سیاسی با دیگر کشورها به صورت چندجانبه و یا دو جانبه معاهده و قراردادی را امضا و طرف و یا طرفهای مقابل خود را متعهد به آن میکند و پس از اجرای تعهدات طرفهای مقابل باز با فضاسازی از اجرای تعهدات خود سر باز میزند. آنچه که اکنون در معاهده تغییرات اقلیمی پاریس و برجام انجام داده ، مصداقهای عینی این سخن است. نکته قابل تامل برای ملت ایران در این دو معاهده این است که آمریکاییها در برجام ادعا میکردند ایران انرژی فسیلی از جمله نفت و گاز دارد و نیاز به انرژی هستهای ندارد و اکنون در معاهده پاریس میگویند ایران و دیگر کشورها برای جلوگیری از آلودگی محیط زیست باید استفاده از انرژی فسیلی را کنار بگذارند! اما در عین حال خود برای تصاحب منابع انرژی فسیلی یعنی نفت و گاز مسابقه گذاشته از جمله قرارداد توتال فرانسه که به گفته نخستوزیر سابق ایتالیا، توتال از سوی آمریکا ماموریت داشته به ایران برود تا نفت ایران را بخرد و به آمریکا بفروشد!.
6- لذا آقایان «متولی اجرایی»! که پشت پرده اینگونه زد و بند میکنید و بر محرمانه بودن قراردادها با آمریکاییها و فرانسویها و دیگران اصرار دارید، حداقل جوانمرد باشید و برای توجیه سرانجام نافرجام برجام از رهبری هزینه نکنید و مسئولیت آنچه کردید خود باید بپذیرید.
تظلمخواهی نیویورکی
زهرا طباخی در سرمقاله امروز وطن امروز نوشت:
سفر نیویورکی محمدجواد ظریف در شرایطی به پایان رسید که بر پیشانی همه مذاکرات و دیدارهای برگزار شده، گلهگذاری از نقض برجام توسط آمریکا میدرخشید. از گفتوگو با رسانههای آمریکایی تا مذاکره با شورای روابط خارجی آمریکا و دیدارهای یواشکی احتمالی که ما از چند و چون آن بیخبریم اما مفادش بیارتباط با پیگیری قولهای گذشته برجامی نمیتواند باشد. به هر حال رسانههای آمریکایی گفتند و نوشتند که دومین اعتراض رسمی ایران در طول یک ماه اخیر به مقامات آمریکایی به علت نقض برجام ارائه شد. این در حالی است که ایران برای بار دوم تصمیم گرفت به نقض توافق برجام در نشست کمیسیون مشترک اعتراض نکند! توافقی که بنا بود به قول آقای رئیسجمهور به فروپاشی ساختار تحریمها و تبدیل ایران به کشوری عادی در حوزه اقتصاد بینالملل منجر شود اما اکنون با سازوکاری ترمیم شده، پیشرفته و حرفهایتر از قبل به اضافه مجموعهای از تحریمهای هوشمند فزاینده، مقابل کشورمان سر برافراشته است! تحریمهایی که مطابق برنامهریزی اندیشکده نفوذی نایاک و تیمی از محققان وزارت خارجه، خزانهداری و دفاع آمریکا برنامه انتقال تحریمها به داخل ایران را در دوره ریاستجمهوری باراک اوباما، با معاونت چهرههای ایرانی همچون سیامک نمازی، بیژن خواجهپورخویی، پری نمازی و رضا مرعشی سرپرستی کرد و اکنون در دوره ریاست دونالد ترامپ به مرحله اجرا رسیده است.
قضاوت کدخدا!
تحلیل شرایط کمی مشکل شده، چرا که برای پیگیری نقض برجام، شکایت نزد ناقض توافق در نیویورک بردهایم! انتظار هم داریم سازوکار جدید تحریمها که بر بستر برجام استوار شده، با «اعتراض و انفعال»، حل و فصل شود! شاید باز هم مقامی عالیرتبه بر سر میز گفتوگو با سناتورها و اعضای شورای روابط خارجی آمریکا، ایالات متحده را با یادآوری بدعاقبتی رفقای حزبی خود در ایران بهدنبال ادامه تحریمها و نقض مکرر برجام وحشتزده کرده و گفته باشد: «اگر چنین و چنان کنید غربگرایان در ایران شکست خواهند خورد و شما باید با اصولگرایان در دورههای بعد بر سر میز مذاکره بنشینید! آیا این برای شما کافی نیست؟»
اما چرا شکایت از آمریکا را نزد آمریکا بردهاند؟ مگر برای پیگیری نقض برجام، سازوکار حقوقی در نظر گرفته نشده است؟ بر اساس 2 بند 36 و 37 نخستین مرجع رسیدگی به شکایت برای حل و فصل اختلافات برجامی، کمیسیون مشترک است.
کمیسیون مشترک شامل کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، چین، روسیه، ایران و نماینده اتحادیه اروپاست که جمعا 8 عضو دارد. کمیسیون مشترک 15 روز زمان خواهد داشت موضوع را فیصله دهد، مگر اینکه این زمان با اجماع تمدید شود. تصمیمگیری در کمیسیون مطابق رای حداکثری است یعنی اگر 5 کشور از 8 کشور عضو، همرای باشند، رای آنان ملاک قرار میگیرد. اگر ایران نتیجه را نپذیرد در نهایت در رفت و برگشتها و نشستها پس از 65 روز تمام تحریمها به اضافه تحریمهای پسابرجامی که به قوت خود باقی است، به صورت خودکار بازمیگردد و برخلاف تبلیغات دولتیهایی همچون دکتر صالحی، بازگشتپذیری خسارات هستهای با توجه به خروج ذخایر اورانیوم از کشور و از دست رفتن تاسیسات آب سنگین اراک دستکم روی کاغذ محال است!
پس محمدجواد ظریف به این علت برای پیگیری نقض برجام راهی نیویورک شده که مطمئن است درصورت ارجاع شکایت به کمیسیون برجام، آمریکا دستکم 5 رای از 8 رای را از آن خود خواهد کرد.
منزوی کردیم!
بازگردیم به داخل کشور؛ 11 تیر همین امسال، حسن روحانی به عنوان کسی که پیشتر اعلام کرده بود همه مسؤولیت برجام با وی است، از رسالت جدید خود خبر داد: «منزوی کردن آمریکا»! این سیاست جدید در شرایطی به جامعه عرضه شد که وی پیشتر به مردم وعده داده بود با توافق با «کدخدا» همه مشکلات را حل خواهد کرد، چرا که بقیه کشورها جملگی از کدخدا حساب میبرند!
این در حالی است که پیش از تغییر مانیفست حسن روحانی، غربگرایان در داخل و خارج کشور در روزنامهها و رسانههای خود از «موفقیت دولت در منزوی کردن آمریکا» پرده برداشته و موضع جشن و سرور گرفته بودند. به عنوان نمونه، مصطفی تاجزاده، 27 تیر 95 یعنی تقریبا یکسال قبل از تغییر موضع روحانی در روزنامه آرمان گفته بود: «روحانی آمریکا را منزوی کرده است!»
مجید انصاری، معاون حقوقی حسن روحانی نیز 7 اردیبهشت 96 گفته بود: «امروز اگر ترامپ سخنی علیه برجام بگوید، اتحادیه اروپا پیش از ما پاسخ او را میدهد و ما در برجام اجماع جهانی علیه ایران را شکستیم و آمریکا را در ضدیت با برجام منزوی کردیم!»
اهمیت این مساله اینجاست که اگر روحانی آنطور که اعوان و انصار وی تاکید میکنند با برجام آمریکا را منزوی کرده، اکنون نباید از پیگیری حقوقی نقض برجام مطابق رویهای که توسط دیپلماتهای تیمش نگارش شده و به امضا رسیده، نگران باشد. آمریکا منزوی شده و طبیعتا کسب 5 رای از 8 رای کمیسیون مشترک هدفی دست یافتنی است.
باجدهی ضدملی
اما اگر هدف مذکور محقق نشده و آمریکا «کدخدا» باقی مانده، میتوان قویا چنین اندیشید که امتیازدهی به اروپاییها در قالب قراردادهای ضدمنافع ملی همچون «توتال» و شریک کردن فرانسه و انگلیس و آلمان و چین و روسیه در سهم مردم ایران از اقتصاد ملی با نسبتهای غیرصیانتی، برای محقق کردن سریع هدف «نجات برجام» از مرگ حتمی است. به عبارت سادهتر، بیش از آنچه ذیل برجام برای تغییر سیاست خارجی ایران به غرب امتیاز دادند، در حوزه اقتصاد و منافع مردم واگذار میکنند که آبروی غربگرایان و هدف «آشتی با آمریکا» را نجات دهند! فارغ از کنایههای سیاسی و رقابتهای حزبی، آیا این بارزه سیاست خارجی شاهزادگان قاجار نبوده است؟! مهمتر اینکه همه از رویه «باجگیری پسابرجامی» راضی هستند.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که محاسبات غربگرایان به علت تحلیل غلط نوع روابط به هم پیوسته اروپا و آمریکا پراشتباه بوده و دقیقا به همین دلیل است که تاکنون سیاست امتیازدهی به فرانسه، انگلیس، آلمان، ایتالیا و… منجر به دفاع حقوقی آنها از ایران در کمیسیون مشترک برجام نشده است.
منافع تحریمها
به دنبال وضع هر تحریم جدید توسط آمریکا، ایران به اروپا باج اقتصادی بیشتری میدهد و نفت نیز ارزانتر میشود! با انعقاد قراردادهایی مثل توتال بنا بر مدل جدید قراردادهای نفتی که به نظر میرسد محصول مشترک دولت «ایران و انگلیس» است، حتی اگر در آینده ایران برجام را ترک کند و به دنبال آن نفت گران شود نیز مطابق توافق مکتوب، تبادل با همان قیمت قبل صورت خواهد گرفت! خدا بدهد برکت… مگر همه این معاملات و روابط پرسود حاصل ریلگذاری آمریکاییها از اوباما تا ترامپ نیست؟ چرا باید اروپا یا حتی چین برابر چنین سازوکاری قیام کنند؟! کدام بخش از منافع غربیها یا شرقیها به دنبال وضع تحریمهای جدید علیه ایران در پسابرجام تهدید شده که نیاز به دخالت آنها در پرونده و مثلا تلاش برای انزوای آمریکا باشد؟
پازل پیچیده دور جدید تنش در مسجدالاقصی
سید رضا قزوینی غرابی در یادداشت روز خراسان نوشت:
حادثه هفته گذشته در صحن مبارک مسجد الاقصی و کشته شدن تعدادی از نظامیان صهیونیست، موضوع فلسطین و مسجدالاقصی را پس از شش سال آشفتگی در سراسر جهان اسلام که حاصل انقلاب های عربی، کشمکش ساختگی سنی – شیعی و اکنون بحران عربی – عربی بود بار دیگر به صحنه آورد تا مشخص شود موضوع فلسطین و مسجد الاقصی همچنان تنها عامل در تحریک روح امت در گرد آمدن پیرامون یک دغدغه و نگرانی مشترک است. عملیات اخیرسه جوان شهادت طلب فلسطینی که منجر به شهادت آنها و هلاکت دو پلیس رژیم صهیونیستی در صحن مقدس مسجد الاقصی شد و تشدید تدابیر امنیتی اسرائیل در ورود نمازگزاران به مسجد الاقصی از طریق نصب گیت های الکترونیکی بازرسی، فضای 2روز گذشته بیت المقدس و بخش شرقی آن را که جمعه خشم نام گذاری شده بود کاملا امنیتی کرده بود.پس از اصرار نتانیاهو بر نصب گیت ها برای بازرسی نمازگزاران، کنترل اوضاع از دست صهیونیست ها خارج می شود و در درگیری ها سه نفر از نمازگزاران به شهادت می رسند و تعدادی دیگر مجروح می شوند. همان شب نیز یک شهروند کرانه باختری با عبور از همه دوربین ها و موانع امنیتی، سه شهرک نشین را به قتل می رساند تا عملا موضوع فلسطین پس از شش سال بی توجهی در سراسر جهان اسلام و جهان عرب، بار دیگر تبدیل به موضوع شماره یک شود.درباره حادثه روز جمعه و مسائل یک هفته اخیر در کرانه باختری باید به چند نکته اشاره کرد:
در سایه هماهنگی های امنیتی دولت محمود عباس و رژیم اشغالگر قدس، اوضاع دو سه سال اخیر در کرانه باختری و قدس شرقی، اوضاعی آرام تعریف می شد. هر چند که پیش بینی نهادهای امنیتی اسرائیل حاکی از آن بود که در دو سال آینده کرانه باختری می تواند شاهد سرایت درگیری به این مناطق باشد اما بی درایتی مقامات امنیتی اسرائیل در چگونگی برخورد با ورود نمازگزاران در توهین به آنها از طریق نصب گیت که شائبه تلاش برای یهودی سازی مسجد الاقصی و کنترل یک جانبه آن توسط این رژیم را در ذهن فلسطینی ها متبادر می کند و همچنین اطمینان مقامات صهیونیست از درگیری شدید جهان عرب با مناقشات سیاسی داخلی و درگیری در جبهه های نظامی باعث شد تا شعله یک حرکت جدید در قدس شرقی روشن شود.
اکنون وضعیت برای اسرائیلی ها بدتر شده است. زیرا نه مقامات اسرائیلی قادر به کنترل آن هستند و نه دولت محمود عباس در وضعیتی است که توان به کنترل درآوردن خشم جدید فلسطینی ها را داشته باشد.
علاوه بر اینکه عوامل چندی به کمک موضوع خواهند آمد تا آتش موجود را شعله ورتر کنند.بجز خشم فلسطینی ها، جنبش حماس و جهاد در این موضوع ورود کرده اند تا علاوه برایجاد یک مواجهه جدی با اسرائیل، وضعیت برای محمود عباس را نابسامان کنند. عباس که تا چندی پیش مشغول هماهنگی امنیتی با اسرائیل بود و حمله هفته گذشته سه جوان فلسطینی را در گفت وگو با نتانیاهو محکوم کرده بود اکنون همه ارتباطات خود با تل آویو را به حالت تعلیق درآورده است. روشن است که عباس برای متهم نشدن به هماهنگی و ارتباط با صهیونیست ها در شرایط فعلی دست به چنین اقدامی زده است اما سکوت عباس یا حمایت او از فلسطینی ها عملا یک نتیجه واحد خواهد داشت و آن به حاشیه رانده شدن وی در معادلات چه از سوی صهیونیست ها و چه از سوی فلسطینی ها خواهد بود.
همراهی جهان اسلام با مردم فلسطین پس از حادثه روز جمعه نیز می تواند عامل تعیین کننده ای برای شدت یافتن شعله این آتش باشد. فضای مجازی و رسانه ای در جهان عرب و جهان اسلام اکنون در حال سوق دادن به سمت شعله ور تر کردن حرکت اخیر مردم کرانه باختری و پیوند دادن نوار غزه با آن است و تردیدی نیست که افزایش حملات فلسطینی ها به صهیونیست ها و شهرک نشینان با سلاح سرد حاصل انتفاضه اخیر خواهد بود.
از منظر صهیونیست ها اوضاع برای این رژیم نیز مطلوب نخواهد بود. رژیمی که در سایه بحران های امنیتی و نظامی جهان عرب، توانسته بود در یک آرامش نسبی اوضاع را بگذراند اکنون گرفتار حالتی نگران کننده برای خود شده است. گیت های الکترونیکی نصب شده در صحن مسجد الاقصی اکنون معضلی برای نتانیاهو شده است. برداشتن این گیت ها را می توان به معنای شکست اسرائیلی ها و شخص نتانیاهو در مقابل اراده و اصرار فلسطینی ها دانست.
این موضوع در آینده می تواند بار دیگر تکرار شود و صهیونیست ها را وادار به امتیاز دهی به فلسطینی ها کند و ضعف دولت صهیونیستی را به رخ دیگران بکشاند. حتی اگر فلسطینی ها با برداشتن این گیت ها، خشم خود را علیه صهیونیست ها فرو بنشانند این موضوع باز هم برای آنها یک پیروزی خواهد بود چرا که برای نخستین بار فلسطینی ها بدون استفاده از زور و قدرت و تنها با سلاح تحریم (عدم ورود به مسجد از طریق گیت ها) حرف خود را به کرسی می نشانند. نتانیاهو نیز که از همان اول بدون مشورت با سایر مقامات امنیتی که مخالف نصب گیت ها بودند، دستور به نصب آنها داده بود اوضاع خوبی به لحاظ حیثیتی و سیاسی در داخل نخواهد داشت.
برنداشتن این گیت ها نیز گزینه دوم نتانیاهو است که بدون تردید باعث شدت یافتن خشم فلسطینی ها و آشفته تر شدن اوضاع در کرانه باختری و قدس می شود و این به هیچ وجه برای اسرائیلی ها مطلوب نیست. اکنون نتانیاهو بر سر یک دو راهی سخت برای چگونگی اتخاذ تصمیم برای حل این بحران است به خصوص آنکه کشته شدن اسرائیلی های بیشتر وضعیت او را ناگوارتر خواهد کرد.
از بعد خارجی اکنون نگاه ها به برخی از کشورهای عربی و مسلمان است. هرچند که فلسطینی ها در شرایط فعلی انتظاری از این کشورها برای کمک ندارند. مردم فلسطین اکنون دریافته اند که حداقل در موضوع قدس و مسجد الاقصی بازیگر اصلی و تام هستند. این یک شعار نیست. بر هم خوردن آرامش مطلوب صهیونیست ها در قدس شرقی توسط چند جوان فلسطینی، منطقه ای شدن بحران و ناگوار شدن اوضاع سیاسی در اسرائیل، نشان می دهد فلسطینی ها هر زمان اراده کنند بدون اتکا به هیچ جریان و گروه و کشوری می توانند قواعد بازی اسرائیلی ها را بر هم بزنند. این موضوع اکنون برای ملت فلسطین و گروه های مقاومت فلسطینی که جهان عرب را مشغول بحران های بی ارزش خود می بینند یک فرصت است تا راهبردی جدید برای ادامه دار کردن مواجهه با رژیم اشغالگر قدس اتخاذ کنند.
در بعد خارجی همانگونه که گفته شد اکنون نگاه ها به سمت نحوه تعامل و رفتار کشورهای منطقه با این قضیه است. ترکیه، قطر وعربستان به دلیل شرایط ویژه ای که دارند زیر ذره بین ناظران قرار دارند. اردوغان در بحران های مربوط به فلسطین همیشه ورود پیدا کرده است تا به نحوی جای پای خود را در قضایای جهان اسلام و منطقه تقویت کند. علاوه بر اینکه این بار با افزوده شدن بحران میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس، بازیگری اردوغان می تواند پر رنگ تر شود.
قطر اما از زبان امیر خود در سخنرانی جمعه شب از مقاومت ملت فلسطین تمجید و از پشتیبانی کشورش از حماس دفاع کرد. این در حالی بود که رقیب سرسخت قطر یعنی عربستان سعودی که به دنبال تثبیت نقش پرچمداری خود در جهان عرب است همچنان درگیر بمباران کشور و ملت مسلمان یمن است و در دو سال اخیر نیز به طور جدی و آشکار به دنبال ایجاد روابط علنی با اسرائیل بوده است. آیا این موضوع می تواند برای دوحه یک امتیاز مثبت برای کم کردن بحران منطقه ای علیه خود و جلب افکار عمومی جهان عرب شود به خصوص آنکه حمایت از حماس از موارد اعتراضی کشورهای محاصره کننده قطر بوده و قطر نیز مدعی است حمایتش از فلسطین باعث نگرانی این کشورها می باشد.اما عربستان دوران سلمان و پسرش که تلاش برای عادی سازی روابط با تل آویو در دوران آنها رقم خورده است تاکنون موضعی در قبال قضایای هفته اخیر اتخاذ نکرده است و مطلقا بعید به نظر می رسد که واکنش جدی اتخاذ کند.
نگرانی کنونی ریاض اکنون از افزایش جایگاه جنبش حماس به عنوان همپیمان دوحه و سوار شدن قطر بر موج قضیه است. آنچه اهمیت دارد این است که مردم و گروه های فلسطینی با ایجاد راهبردی مقاومتی، شعله این حرکت اعتراضی را به انتفاضه جدیدی در سرزمین های اشغالی تبدیل کنند.صهیونیست ها نیز در حال درک این موضوع هستند که تلاش آنها برای یهودی سازی قدس و تملک آن ناممکن است. فلسطینی ها قدس را بخشی از هویت تاریخی خود می دانند و حاضر به سپردن مقدرات این مسجد مقدس و شهر تاریخی به اشغالگران نیستند و حمایت های دولت افراطی آمریکا از اسرائیل نیز تأثیری در موضوع ندارد.قدس اکنون نشان داد چرا به عنوان قضیه نخست مسلمانان مطرح است. خشم مسلمانان در سراسر جهان اسلام در روزهای اخیر روشن کرد که تنها قدس است که همچنان ظرفیت یکپارچه کردن جهان اسلام را با وجود همه مشکلات داخلی مسلمانان دارد. ظرفیت ارزشمندی که حتی از مبارزه مسلمانان علیه تکفیری ها قدرت بیشتری دارد.
بیانیههای ضدایرانی امریکا را پاسخ دهید
محمداسماعیلی در سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت:
ایالات متحده امریکا در هفته گذشته دو بیانیه ضد ایرانی منتشر کرد. در بیانیه نخست وزارت خارجه این کشور در گزارش سالانه وضعیت تروریسم در جهان، بار دیگر ایران را دولت اصلی حامی تروریسم توصیف کرد…
ایالات متحده امریکا در هفته گذشته دو بیانیه ضد ایرانی منتشر کرد. در بیانیه نخست وزارت خارجه این کشور در گزارش سالانه وضعیت تروریسم در جهان، بار دیگر ایران را دولت اصلی حامی تروریسم توصیف کرد و مدعی شد ایران، سوریه، یمن، عراق، بحرین و دیگر مناطق خاورمیانه را بیثبات کرده است: « در سال۲۰۱۶، ایران همچنان دولت پیشتاز در حمایت از تروریسم باقی ماند.» دربیانیه دیگر، آزادی فوری تمامی امریکاییهایی را که به صورت ظالمانه در ایران بازداشت شدهاند، میخواهد: «نظام ایران همچنان به بازداشت شهروندان امریکایی و خارجی به دلایل امنیت ملی ادامه میدهد.» این کشور در یک روال تثبیت شده در چند سال اخیر خواهان آزادی سران غائله سال88 میشود و درشرایطی که یکی از رفتارهای ثابت دستگاه سیاست خارجه امریکا حداقل طی چهار سال اخیر، انتشار بیانیه ضد ایرانی با محوریت «تروریسم» و «حقوق بشری»است، تاامروز از سوی وزارت امور خارجه کشورمان باپاسخ درخور و متناسبی همراه نبوده است.
هدف امریکا از صدور اینگونه بیانیهها را میتوان با استناد به اصول ومبانی حقوق بینالملل مورد مداقه قرار داد و به چگونگی ضرورت پاسخدهی مناسب دستگاه دیپلماسی کشورمان پرداخت.
1ـ جایگاه عرف در حقوق بینالملل بسیار حائز اهمیت است تا آنجایی که یکی از منابع اصلی حقوق بینالملل را عرف تشکیل میدهد، مارک رگلاند درباره نقش عرف در حقوق بیان میکند: «در حقیقت عرف منبع اول حقوق و نخستین مظهر آن است.» یا ماده 38 اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری عرف را ازمنابع مهم حقوق بینالملل به شمار آورده که نشان میدهد عرف نقصان ناشی از عدم تصویب معاهده یا فقدان حقوق قراردادی را برطرف میکند و رفتار و عکسالعمل دولتها و سازمانهای بینالمللی در روابط بینالملل و در مواجهه با پدیدههای مختلف را اعتبار و وجاهت مهمی میبخشد. «تکرار اعمال یا رفتار مشابه توسط تابعان حقوق بینالملل که بهتدریج در روابط متقابل آنها با یکدیگر جنبه حقوقی و قدرت الزامی پیدا کرده است و در نتیجه اعتبار و ارزشی برابر با قاعده حقوقی مدون دارد»به عنوان یکی از تعاریف عرف بینالمللی است و زمانی که رفتار تکرارپذیر امریکاییها را در قالب این تعریف مورد سنجش قرار دهیم میتوان اصرار دستگاه سیاست خارجه این کشور بر تکرار «بیانیههای ضدایرانی» را تا حدود بسیاری درک کرد. عرف در حقوق بینالملل مهمتر از حقوق داخلی است چراکه واضعان حقوق بینالملل ـ کشورها و سازمانهای بینالمللیـ با رفتار یک شکل خود در ایجاد قواعد عرفی مشارکت مستقیم دارند و همچنان نظام حقوق بینالملل میتواند کمبود قواعد معاهدهای را پوشش و پاسخ دهد.
2ـ بر پایه کاربرد و کارکرد عرف بینالملل دولت امریکا سه هدف عمده را همچنان مورد توجه قرار داده است:
2ـ 1جمهوری اسلامی ایران باید همچنان تحت فشار تحریمهای بینالمللی قرار گیرد وبا توسعه این تحریمها مجبور به تغییر رفتار شود و مواضع خود را در مقابل خواستههای بینالمللی امریکا تعدیل کند که باید از آن تحت عنوان «استانداردسازی»رفتار ایران یاد کرد که براساس آن انتشار مستمر بیانیههای ضدایرانی بهویژه با محوریت«حقوق بشر» و «تروریسم»مورد توجه قرار گرفته تا انتشار آن بتواند زمینه شکلگیری عرف بینالمللی و پس از آن ایجاد یک قاعده حقوقی را شکل دهد.
2ـ 2« حفظ جایگاه متهم»برای ایران یا نگه داشتن کشورمان در مقام«دفاع»می تواند علاوه برآنکه برای جامعه جهانی ذهنیتسازی کرده، میتواند تمرکز ایران برای نقشآفرینی در تحولات منطقهای و بینالمللی را مخدوش و توان ایران را صرف امور دفاعی و رفع اتهام از خود کند.
3ـ 2معرفی کردن ایران به عنوان کشوری که اقداماتش«ضد صلح، ثبات و امنیت بینالمللی»است میتواند «ایران هراسی»قبل از امضای برجام راکه تاحدودی درحال فروکش کردن بود، احیا کند و مانع بهره برداری ایران از آن شود. به صورتی که با تکرار ادعاهای رسمی مبنی بر فعالیتهای ضد حقوق بشری ایران در داخل و خارج از کشور، ایران را بدون برجام و با برجام خطرناک معرفی و باتکرار این گونه ادعاها کشورمان را به عنوان نخستین عامل بی ثباتی معرفی کند.
2ـ 4تفسیر یک جانبه از متن برجام و قطعنامه2231مبنی بر نقض برجام از سوی ایران که در10روز اخیرمورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته است، را باید به لیست اهداف امریکاییها افزود. به نظر میرسد تصریح رئیسجمهور و وزیرامورخارجه کشورمان مبنی برنقض متن برجام وتهدید به کنارهگیری کشورمان از این توافق، مقامات امریکایی را به این باور رسانده که برخلاف گزارشهای متوالی سازمان انرژی اتمی، مدعی نقض روح برجام و قطعنامه توسط ایران شوند تا بهواسطه آن برگ متقابلی را دربرابر«رفتار تغییر کرده»طرف ایرانی روی میز قرار دهد؛با این تفسیرکه میتوان قدرت چانهزنی ایران را کاهش داد و دولت ایران را از پیگیری نقض برجام منصرف کرد.
مانده باز حسابهای 10 ساله!
غلامرضاانبارلویی در سرمقاله امروز رسالت نوشت:
چندی پیش رئیس محترم دیوان محاسبات در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان از بلاتکلیفی 26 هزار میلیارد تومان در حسابهای باز شرکت ملی نفت ایران خبر داد که فرازهای این خبردهی به شرح زیر است: مراتب زیر با وظایف و اختیارات ذاتی دیوان به شرح مفاد آتیالذکر همخوانی ندارد. 1- دیوان باید به حسابهای باز رسیدگی کند و موارد نقض قانون را به کمیسیون بودجه ارائه دهد. 2-از سال 87 تا کنون این حسابها بازمانده و رقم تسویه نشده 26 هزار میلیارد تومان است. 3-مبلغ 23 هزار میلیارد تومان آن مربوط به واردات بنزین است که بیش از مصوبه مجلس است. 4-مبلغ 3 هزار و 200 میلیارد تومان مابهالتفاوت فرآوردههای نفتی است که به اشتباه به حساب بدهی دولت گذاشته شده است. 5-همه بدانند در اینجا پولی خورده و برده نشده و این 26 هزار میلیارد تومان در حساب بیتالمال قرار دارد.
6-دیوان درگزارش اول بعد محاسباتی پرونده عدهای را توبیخ و به عدهای حکم انفصال داد و در گزارش دوم که نمایندگان مجلس هم در آن همکاری می کنند ابعاد حقوقی پرونده را مشخص می کند.
7- دیوان کار خود را انجام داده اما برخی از دستگاهها که باید حساب و کتاب می کردند موضوع را بلاتکلیف گذاشتند.
8- علت اصلی عدم تسویه، اختلاف بین خزانه ، شرکت نفت و وزارت نفت بوده است.(1)
به هر یک از فرازهای این خبردهی رئیس محترم دیوان ایراداتی به شرح زیر وارد است که بدون رفع آنها انجام ماموریت پاسداری از بیت المال که ماموریت اصلی دیوان محاسبات است محقق نخواهد شد.
الف – دیوان باید به مانده باز حسابهای همه دستگاههای اجرایی رسیدگی کند (نه فقط شرکت ملی نفت) و با موارد نقض از قانون و تخلف از قوانین با صدور حکم برخورد بکند. نه اینکه فقط مخبر موارد نقض از قانون به کمیسیون باشد.
ب- از سال 87 تا کنون 26 هزار میلیارد تومان مانده حساب باز یعنی چه ؟ حساب کدام دستگاه با کدام دستگاه ؟ مگر این حساب باز
فی مابین شرکت ملی نفت و خزانهداری کل کشور نیست؟
از 9 سال پیش تا کنون بازمانده یعنی چه ؟ مگر 4 سال از این 9 سال در دوره تصدی این دولت نبوده است ؟
وزیر نفت و خزانهدار دولت دهم رفتند وزیر نفت و خزانهدار دولت یازدهم آمدند چرا این مانده باز را تسویه نکردهاند؟ رای دیوان در مورد آنان چیست؟
ج- اصلا دعوا بر سر چیست ؟ دیوان که می گوید 10 سال است که
26 هزار میلیارد تومان مانده حساب فی ما بین شرکت نفت با خزانه بازمانده کدام رای بدوی و قطعی در این مورد علیه کدام مسئول را صادر کرده است؟ اگر این رای اجرا شده که دیگر بازماندن مانده 26 هزار میلیارد تومان سالبه به انتفاء موضوع است. و اگر چنین رایی صادر شده ولی اجرا نشده چرا در طی این 10 سال گذشته که 4 سال آن مربوط به دولت فعلی است. دادستان دیوان محاسبات در اجرای ماده 26 قانون دیوان عدم اجرای چنین رای را به مجلس اعلام نکرده است ؟
د- موضوع این 26 هزار میلیارد تومان خیلی سادهتر از آن است که به چنین وضعی درآمده باشد ساده از آن جهت که از قاعده دو کلمه حرف حساب بدهکار و بستانکار بین دولت به ماهو خزانهدار کل کشور و شرکت ملی نفت حکایت دارد و همهاش بعد محاسباتی است بیش از آنکه ابعاد حقوقی داشته باشد و کافی است همینالان شرکت ملی نفت، دولت به ماهو خزانه 26 هزار میلیارد تومان را در حسابهای خود بستانکار نماید .
آیا وزارت نفت دولت یازدهم تن به چنین اعمال حسابی می دهد؟
ح – تامین فرآورده های نفتی از وظایف ذاتی شرکت ملی نفت است . احتساب هزینه های واردات بنزین به پای بدهکاری دولت محمل قانونی ندارد و باید به حساب بدهی شرکت نفت نهاده شود و اگر به حساب بستانکاری شرکت اعمال حساب شده باید رای مرجع دیوان به اصلاح حساب و اعمال ثبت معکوس بدهکاری به بستانکاری خزانه باشد، آیا هست؟
و- رئیس محترم دیوان در مورد این پرونده حساب بازمانده از 10 سال پیش میگوید دیوان عدهای را توبیخ کرده است اما نمی گوید آیا برای یک پرونده تخلف 26 هزار میلیارد تومانی مجازات توبیخ ، مجازات متناسب قانونی است؟ بسیاری از مدیران متخلف را می توان سراغ گرفت که برای چنین مجازات نازلی حاضرند چند 10 برابر رویداد مالی 26 هزار میلیاردی تخلف کنند.
ز – رئیس محترم دیوان می گوید در این پرونده عدهای منفصل از خدمت شده اند
اولا این عده چندنفرند و این انفصال دائم است یا موقت؟ وقتی منفصلین از خدمت در پرونده کرسنت اکنون امضاکننده قرارداد 8/4 میلیارد دلاری توتال هستند و دیوان محاسبات هیچ واکنشی ندارد چه فرقی بین یک مدیر منفصل از خدمت با مدیری که شاغل به خدمت است می توان قائل شد؟
ح – گفتنی است دیوان محاسبات کشور ادارهای در زمره ادارات دیگر نیست و شأن نظارتی و مراتب کشوری آن در حوزه محاسبات و مالیه عمومی این نیست که گفته شود دیوان محاسبات کار خود را انجام داده اما برخی از دستگاههایی که باید حساب و کتاب میکردند موضوع را بلاتکلیف گذاشتند . معنا و مفهوم این دیدگاه و آن رویکرد نادیده انگاشتن شئونات دادیار و دادستان و مستشار و حاکم شرع به عنوان صاحبان نظر و رای در هیئت عمومی و هیئت مستشاری به عنوان دادرسان در مقام تمییز حق و صاحب رای در عالیترین محکمههای محاسباتی کشور است.
ط – ختم کلام اینکه اظهارات رئیس محترم دیوان حاکی است از 10 سال گذشته تا کنون که 4 سال آن در دوره تصدی دولت یازدهم بوده به تخلف 26 هزار میلیارد تومانی یا رسیدگی نشده یا شده ولی بلااجرا مانده و این عدم اجرا به رعایت ماده 26 قانون دیوان محاسبات کشور به مجلس اعلام نشده و اگر شده بود بند ” ز ” تبصره یک قانون بودجه 95 مبتنی بر اقدام به تسویه 261855 میلیارد ریال مانده بازحساب خزانه با شرکت ملی نفت به ماهو وزارت نفت دولت یازدهم در بودجه کل کشور موضوعیت نداشت.
پی نوشت :
(1) – 17 تیر 96 گفتگوی رئیس دیوان محاسبات با باشگاه خبرنگاران جوان
3ـ همانطور که بارها تأکید شده است اقدام مناسب جهت مقابله با تاکتیکها و رویههای حقوقیـ سیاسی امریکا، پویاتر شدن وزارت امورخارجه در مقابل اینگونه اقدامات است؛به عنوان نمونه دستگاه دیپلماسی کشورمان باید در مقابل بیانیههای ضدایرانی بیانیه مشابه داده، به صورت مستدل و مدلل اقدامات حاکمیت درباره حصر سران فتنه یا زندانی کردن جاسوسان امریکایی را مطابق با قوانین جاری کشور عنوان کند و رفتارهای اینچنینی امریکا را خلاف«اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها» بهعنوان یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل معرفی کند.
ایران؛ معمای دیپلماسی ترامپ
مهدی مطهرنیا در یادداشت امروز روزنامه ایران نوشت:
روز گذشته و بعد از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین – که اروپاییها بر اجرای کامل توافق هستهای تأکید کردند – توئیتی از «رکس تیلرسون» وزیر خارجه امریکا در فضای مجازی منتشر شد. او نوشته بود: «خلاصه برجام این است، مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل» شاید هیچ جملهای مواضع تیم «پست نئومحافظهکاران» کنونی کاخ سفیددر باب برجام را این گونه آشکارا عریان نکرده باشد.
ترامپ در چارچوب پارادایم «آشوب» نقش«بازیگر دیوانه» هنری کسینجر را بازی میکند. ترامپ بر آن است که رهبری امنیت امریکا بر جهان را تحکیم بخشد. رهبری امریکا بر جهان در گرو تسلط بر بخشهای مهم «هارتلند بزرگ» است. هارتلند منطقهای از شمال آفریقا تا تبت را دربر میگیرد. تونل قدرت در هارتلند بزرگ «نئو هارتلند» یعنی فلات ایران و حد فاصل میان خلیج فارس و خلیج عدن است. بنابراین ایران در چشمانداز آینده تسلط بر «هارتلند»، تونل عبور امریکا از غرب به شرق و پل پیروزی برای استمرار ابرقدرتی امریکا در آینده نظام بینالملل است.
از این رو امریکا ایران را رها نخواهد کرد. اما آنچه امروز کاخ سفید را در برابر ایران با چالش مواجه کرده است، بیش از شعارهای مرگ بر امریکا و فریادهای انقلابی بر سر امریکا، کنش انقلابی دولت یازدهم با هدایت رهبری ایران در کدگذاری این حرکت با نام «نرمش قهرمانانه» است. امریکا تلاش داشت بر اساس تئوری جنگهای «نامتعادل» به بزرگنمایی قدرت ایران در قالب تهدید بینالمللی و کنشگر آشوبساز منطقهای نائل آید. از این رو اسلامهراسی را در بعد بینالمللی و ایرانهراسی را در بعد منطقهای دنبال کرد. برجام اما تئوری جنگ نامتعادل را با چالش روبهرو کرد به گونهای که پست نئو محافظهکارها با روی کارآمدن ترامپ در برابر برجام با بحران روبهرو شدند. یکی از وعدههای انتخاباتی ترامپ پاره کردن برجام بود که طیفهای تندرو بدان دل خوش کرده بودند اما با روی کار آمدن او، استحکام برجام در چارچوب تعهد بینالمللی مشخص شد و رئیس جمهوری امریکا دریافت که ایجاد اجماع علیه ایران بسیار مشکل شده است. از این رو تمام تلاش خود را به خرج داد تا زمینه پرور ایجاد تحریمهای جدید علیه تهران شود.
او همچنین بی میل نبود که یک دولت رادیکال در تهران بر سر کار آید تا برهم زننده برجام شود. اما انتخاب مردم تداوم دولت یازدهم در 4 سال آینده بود که این خود موجب ناخرسندی بیشتر ترامپ شد. بر همین اساس آنها تلاش کردند تا با عوامل آشکار و پنهان زمینه واگرایی کشورهای اروپایی از این معاهده را به وجود آورند. تلاشهایی که البته شواهد و قرائن موجود حکایت از ناکامی آنها دارد. امضای قراردادهای بزرگ ایران با شرکتهای بینالمللی و بخصوص اروپایی همچون توتال، سفر موفقیتآمیز ظریف به اروپا و مواضع روشنگرانه او در ایالات متحده امریکا بیانگر آن است که با وجود تلاشهای ترامپ و تیم همراه او برای فاصله انداختن بین ایران و اروپا منجر به نتایج رضایتبخش نشده است. اروپایی ها امروز با صراحت بیشتری از برجام دفاع میکنند چنانکه در بیانیه پایانی نشست کمیسیون مشترک یک بار دیگر بر اجرای کامل این معاهده بینالمللی تأکید کردند و در چنین فضایی به نظر میرسد ایران به معمای دیپلماسی ترامپ تبدیل شده است.
پازل توطئه عربی علیه ایران
سیدهادی خسروشاهی در سرمقاله امروز شرق نوشت:
رفتار اخیر دولت کویت درباره روابط دیپلماتیک خود با ایران، حاکی از آن است که سیاست منطقهای نظام سلطه بر تداوم درگیری اعراب با یکدیگر از یکسو و فشار برای موضعگیری یا منفعلکردن آنان در قبال ایران متمرکز شده است. رفتار ناگهانی بنیسعود، مصر، بحرین و امارات در قبال کشور قطر، آن هم بدون اعلام و اخطار قبلی، اگرچه ریشه در تغییر مواضع ایالات متحده دوران ترامپ در قبال منطقه خاورمیانه دارد، اما از یک نقشه ازپیشتعیینشده هم حکایت دارد. آنان اگرچه امکان چنین اقدامی درباره ایران را ندارند، اما بهطورحتم، به دنبال دامنزدن بر فشار ضد ایران هستند.
کویت، شیخنشین کوچکی است که بهطورمعمول، تحتتأثیر سعودیها عمل میکند. در شرایط فعلی با توجه به رویکرد هیئت حاکمه جدید عربستان و فعال مایشاءشدن فرزند ملک سلمان در این کشور، فشار مالی و سیاسی بر سایر کشورهای عربی برای هماهنگشدن با سیاستهای عربستان، افزایش یافته است. هدف آنان، منزویکردن ایران است. نگرانی از قدرتمندشدن ایران در منطقه و نفوذ در میان کشورهای مسلمان، از دلایل رفتار اخیر سعودیهاست. آنان از طریق لابیهای مختلف با غرب، به شکل غیرمستقیم با فشارهای سیاسی و به شکل مستقیم با ابزار تحریمها، این هدف را دنبال میکنند. سیاست کلی جمهوری اسلامی هیچگاه قطع رابطه با کشورها یا جنگ و تخاصم نبوده است، اما به نظر میرسد باید با دقت، مواضعی سنجیده و مقتدرانه در قبال رفتارهای اخیر آنان اتخاذ کرد. میتوان برخی بهانهها را از دست آنان گرفت و درعینحال، مواضع جدی دیپلماتیک در قبال رفتار آنان اتخاذ کرد.
نکته مهم این است که آنان بدانند نمیتوانند مانع توسعه و رشد ایران شوند. اگر بتوان از موضع اقتدار، آنان را دعوت به همکاری کرد، اتفاق مثبتی رخ داده است. باید به آنان یادآور شد سلطه ایران بر منطقه، تخیل آنان است و ایران با نفوذ معنوی خود در میان ملتها به پیش رفته و نیازی ندارد رفتارهایی شبیه عربستان را در دستور کار قرار دهد. موضع وقیحانه اخیر ولیعهد سعودی که عملا صحنهگردان اصلی در عربستان است و تأکید بر کشاندن جنگ به داخل ایران و سپس حادثه تروریستی تهران، فرصت مناسبی بود تا با فعالکردن همه ظرفیتهای داخلی و خارجی، کشورها و افکار عمومی جهان را نسبت به تروریسم مورد حمایت عربستان، حساس کنیم. بهترین موضع در قبال رفتارهایی نظیر آنچه کویت انجام داد، دعوت این کشور به اتخاذ سیاستهای مستقل و درعینحال قدرت نشاندادن ازسوی ایران و تأکید بر داشتن ظرفیت مقابله در عین علاقهمندی به حفظ اخوت اسلامی و رعایت سیاست حسن همجواری است. کشورهای عربی میدانند راهی که عربستان در قبال قطر شروع کرده، منحصر به قطر نخواهد ماند و حکام جدید بنیسعود میخواهند همه کشورهای عربی را در اختیار خود بگیرند تا از نفوذ ایران کاسته شود.
کاری که در یمن، عراق، سوریه و حالا قطر آغاز کردهاند، بهزودی به سایر کشورهای عربی هم تسری خواهد یافت. نگارنده بر این باور است که در عین حفظ اعتدال و آرامش، قدرتنمایی ایران در قبال برخی کشورهای منطقه، امری ضروری است. باید مواضع مسئولان اجرائی و دیپلماسی ما جدیتر از آنچه امروز اعلام میشود باشد.
شروع یک حرکت انقلابی و مدنی
صبح نو امروز در سرمقاله خودنوشت:
روزها و هفتههای پس از انتخابات برای جریان اصولگرایی همچنان توام با سرگردانی، سؤالات و ابهامات بسیاری است و بدنه این جریان منتظر است تا کسی یا جمعی حرکتی را برای شروعی دوباره آغاز کند. نامه دکتر قالیباف که دیروز خطاب به جوانان انقلابی منتشر شد را باید از جنس یک حرکت مدنی و آغازی دوباره ارزیابی کرد که واجد ویژگیهای مثبت و امید بخش در جریان انقلابی است. اولین ویژگی این نامه را باید در رویکرد آن به جوانان و خطاب قرار دادن بدنه اصلی جریان انقلابی دانست که محور مطالبه گری درباره کارآمدی این جریان هستند و هم البته، همه امیدها نیز بدانهاست که فعالانه و آتش به اختیار وارد صحنه شوند و منتظر اقدامات از بالا به پایین نباشند.
ویژگی دیگر این نامه را باید در لزوم توجه به «خودانتقادی»در شرایط پس از انتخابات دانست که آسیبشناسی در ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی اصولگرایی را ضروری میشمارد و از دل این بازنگری راهی به سوی «نواصولگرایی» میجوید تا چتری باشد فراگیر برای همه گروهها و افرادی که دغدغه اصلی آنها آرمانهای امام و انقلاب است و کارآمدی نظام اسلامی. این نامه «انقلابی گری» و «کارآمدی» را دو اصل تفکیک ناپذیر و دوای درد جامعه امروز ایران اسلامی میداند که البته باید، هم ناظر به نقش و مطالبات مردم باشد و هم روشها و مسیری که برای تداوم حرکت خود برمی گزیند، منطقی و مردم محور. هدف مهم این نامه در بیان ضرورت عبور از کهنگی و رخوت اصولگرایی و راه یافتن به «نواصولگرایی»، نه پاسخ به یک دغدغه سیاسی و حزبی یا جستجوی مسیری دیگر برای تصاحب قدرت و مسلط شدن جریان و باند «خود» به قصد تمتع از حکومت است، بلکه نگرانی و خون دل خوردن نسبت تداوم ناکارآمدیها و سرگردانی دولتها و مدیرانی است که مصداق این شعر حضرت حافظاند: «…آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.»