روزنامه کیهان در گزارشی با تیتر «فرمان آتش به اختیار نتیجه اختلال در مدیریت فرهنگی» نوشت: «این سخنان به خوبی اختلال در مدیریت نهادهای فرهنگی کشور را نشان میدهد؛ نهادهایی که سهلانگاری آنان در انجام وظایف و یا حتی عملکرد برعکس مسیر اصلی آنان زمینهساز دستور رهبر انقلاب به دانشجویان در زمینه «آتش به اختیار» شده است.در حالی که متهم ردیف اول این دستورالعمل رهبر انقلاب به دانشجویان و دلیل اصلی آن مدیران فرهنگی کشور هستند، این مدیران در سخنان و نوشتههایی به تفسیر بیانات ایشان پرداختهاند که منظور چه بوده است! اقدام آتش به اختیار در کلام و منطق رهبری، یعنی فعالیتهای فرهنگی خودجوش، غیردستوری، اما در چارچوب قانون و اخلاق. از این واژه چماق نسازیم. در حالی که به نظر کیهان استفاده از تعبیر چماق برای بیانات رهبر انقلاب و درخواست این که از این اظهارات به عنوان چماق استفاده نکنیم در حالی است که اظهارات رهبری به خاطر عملکرد ناصحیح مدیران فرهنگی کشور بوده و این مدیران به جای آن که عملکرد غلط گذشته خود را پذیرفته و در جبران اشتباه بکوشند به خط تفسیر و تحلیل خلاف واقع افتادهاند!تفسیر مسئولین فرهنگی کشور از این سخنان به قانونستیزی و یا ارائه توضیحاتی مبنی بر اینکه مراد از این بیانات مقابله با قانون نیست نشان از آن دارد که این مدیران باز معنای اصلی را در نیافتهاند و میخواهند با فرار به جلو و در پوشش تفسیر نوع خاصی از نگاه را به بیانات صریح رهبر انقلاب به جامعه هدف القا کنند.»
عبدالله گنجی در یادداشتی در روزنامه جوان با عنوان «آتش به اختيار مسئولانه» نوشت: «واژه «آتش به اختيار» به زودي در فضاي مجازي و رسانههاي رسمي جاي خود را باز كرد، اما هم نيتهاي پاك و هم نيتهاي آلوده بر سر معنادهي به آن به تفسير موسع روي آوردهاند. بنابراين نگراني عمده از جانب گوش به فرمانها يا مخاطبان پيام نيست، بلكه از سوي كساني است كه ميخواهند هر عمل بيربط و غيرمنطقي را با آن بازنمايي و يادآوري كنند.مخاطب كساني هستند كه دستورات ايشان را براي خود حجت شرعي ميدانند، اما غيريت نميتواند ذيل اين فرمان حركت كند. فاعل نيز دانشجويان مسلمان هستند. اين موضوع خاص دانشجويان دور از قدرت است و ديگران نميتوانند با اصل تعميمپذيري مصادره به مطلوب كنند. مجهول مسئله نيز دستگاهي است كه اختلال دارد. بنابراين آنجا كه دستگاهي مختل است بايد اجتهاد كرد و وارد ميدان شد. معني حرف آن است كه قانون و ضوابط وجود دارد، اما مجري و برنامهريز به هر دليل وارد ميدان نميشود يا ميدان بيربطي را براي خود تعريف كرده است. دستگاهي كه دچار اختلال شده است نه مسئول برهم زدن يك مراسم است و نه اهل اقدامات خودسر.سخنان رهبر به معني قانونگريزي نيست. در ميدان نظامي هم فرد آتش به اختيار قبلاً آموزش ديده است كه اگر ارتباط با فرمانده يا عقبه قطع شد و بايد شخصاً تصميم بگيرد، چه بايد بكند؟ هيچ كس به اندازه دانشجوياني كه فراتر از علم در دانشگاه فعاليت ميكنند، اين مسئله را درك نميكنند. بوروكراسي حاكم بر دانشگاهها براي برگزاري يك مراسم، ديوانهكننده است. كرسيهاي آزادانديشي گرفتار بين ملاحظات محافظهكارانه مديريتي و دهها متغير مزاحم در هر مركز استان است.»
عباس عبدی نیز در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «تحليل نادرست ريشه در پيشداوري نادرست دارد» نوشت: «رهبري ممكن است در برخي از زمينهها با محتواي اقدامات دولت يا اصلاحطلبان يا حتي اصولگرايان تفاوت نظر داشته باشند، ولي اشتراك نظر در شيوههاي كلي را كه نميتوان فداي محتوا كرد. براي اثبات اين ادعا بهتر است به بخش مهم ديگري از آن جلسه كه متاسفانه مغفول مانده شد اشاره كرد. يكي از حضار در جلسه چنين نقل كرده است: «ايشان با لبخند گفتند عدهاي از دوستان از ما گلايه ميكنند كه شما دايم تاكيد ميكنيد كه چرا به ملت ميگوييد بيايند راي بدهند خب اين هم نتيجهاش! (خنده آقا و حضار) من ميگويم اين وظيفه من هست كه مردم را به حضور دعوت كنم. خب شما برويد كار كنيد و فعاليت كنيد تا اين راي نياورد و آن يكي راي بياورد. (خنده حضار) مصيبت آن روزي است كه مردم پاي صندوقهاي راي نيايند و دشمنان در آرزوي اين موضوعاند.» به نظر من اين بخش از اظهارات ايشان، تاريخيترين ايده سياسي است كه ميتوانيم براي مردمسالاري ايران ذكر كنيم. اهميت اين جمله به اندازه اصل جمهوريتي است كه مرحوم امام آن را به اجرا در آوردند.
اين جملات نشان ميدهد كه اولا رهبري به عنوان يك قاعده و روش خواهان مشاركت حداكثري است. جملات در اين زمينه بسيار صريح است و با عملكرد گذشته نيز تطابق دارد، جاي تفسير به راي هم نميگذارد. اگر كسي خود را طرفدار مردمسالاري ميداند، همين گزاره براي او كفايت ميكند كه به آينده مردمسالاري در ايران و نهادينه شدن آن اميدوار باشد. ولي جمله مهمتر از اين هم هست، اينكه به طور تلويحي شايد برخي استنباط كنند كه ايشان به لحاظ محتوايي با نگرشهاي رييسجمهور منتخب زاويه دارند و اين چندان هم عجيب و ناآشكار نيست. ولي اهميت آن در همين است كه با وجود اين تفاوت و زاويه چنين انتخاباتي برگزار ميشود. اگر همسويي كامل وجود داشت كه ميگفتيم اين براي حكومت و نظام از نظر محتوا تحصيل حاصل است و به روش انتخابات به اين دليل تن دادهاند كه محتوايش تضمين شده است. ولي اكنون چه بايد گفت؟ تفاوت نظر و ديدگاه موجود نشان ميدهد كه اتفاقا رهبري و كل ساختار به شيوه مردمسالاري و انتخابات با حداكثر مشاركت ملتزم و پايبند است. موضوعي كه هميشه نوشتهام اين است كه مساله اصلي ما توافق نداشتن بر روش مشترك است. روش مشترك بسيار مهمتر از اشتراك در محتوا است. اشتراك در محتوا هيچگاه محقق نخواهد شد. مهم روش و قاعده مشترك براي عمل است. مردمسالاري و قانونگرايي دو قاعده اساسي در روش مشترك است. هرچند تا رسيدن به مراتب بالاتر آن سختيهايي وجود دارد، ولي بايد بر اين دو ركن مهم كه مورد حمايت و تاييد رهبري نظام هم هست همواره تاكيد كرد و از برداشتهاي ناصواب پرهيز كرد.»
حضور زنان در ورزشگاه
روزنامه همدلی در گزارشی با تیتر «زنان در آزادی» با اشاره به اینکه 300 زن در ورزشگاه آزادی برای مسابقات والیبال حاضر می شوند نوشت: «تشکیل پویشهای رسانهای در فضای مجازی برای ورود زنان به ورزشگاهها نیز به چالشی میان این بخش از جامعه و نهادهای انتظامی تبدیل شده بود به گونهای که گاه به دستگیری برخی از فعالان این پویشها نیز منجر شده و سبب ایجاد موجهای تبلیغاتی علیه نظام نیز میشد.
آخرین چالش در این باره تیرماه 93 بود که در بازی تیمهای ملی والیبال ایران و ایتالیا پلیس مانع ورود زنان به ورزشگاه آزادی شد و حتی خبرنگاران زن که پیش از این در برخی از بازیها حضور داشتند، نیز از سالن 12هزار نفری اخراج شدند. این در حالی بود که پیش از آن دکتر حسن روحانی نیز از معاونت زنان و وزارت ورزش و جوانان خواسته بود که مقدمات حضور زنان در ورزشگاهها را فراهم کند، موضوعی که البته تاکنون حل نشده باقی مانده است، اما گاه حضور زنان در برخی مسابقات این فضا را میشکند، مانند اتفاقی که جمعه شب در بازی ایران و بلژیک افتاد و بینندگان پخش مستقیم این بازی از سیمای جمهوری اسلامی با شور وشوق زنانی مواجه شدند که در گوشهای از سالن، تیم ملی ایران را تشویق میکردند. زنانی که گفته میشود تعدادشان به 300 نفر میرسید و در میان آنها نماینده زن مجلس شورای اسلامی نیز حضور داشت.»
روزنامه ایران نیز در گزارشی با عنوان «تعبیر یک رؤیا» با اشاره به یک روز همراه زنان تماشاگر مسابقات لیگ جهانی در ورزشگاه آزادی نوشت: «بعدازظهر جمعه ورزشگاه ۱۲ هزار نفری آزادی حال و هوای خاصی داشت، تا حدودی متفاوت از آنچه پیش از این تجربه کرده است. در این روز بانوانی که تعدادشان کم و انگشت شمار نبود، آمده بودند تا بازی ایران و بلژیک را از نزدیک ببینند. آنها بازی را دیدند و ما شوق و ذوق و هیجان شان را.
وقت ورود، همزمان با تماشای رنگهای سبز و سفید و قرمز خود را برای جنگ اعصابهای همیشگی پیش رو آماده میکردم. با اینکه چند سالی میشود لیگ جهانی هر سال در تهران برگزار میشود،اما فرقی در ورود و خروج ما خبرنگاران زن ایجاد نشده است؛ هرسال باید با کلی داستان و ماجرا وارد شویم. میدانستم امسال هم مثل قبل است. تجربه گذشته نشان داده بود بهتر است چانه نزنم، نه اعصاب خودم را به هم بریزم و نه اعصاب سرباز حراست را که کاری نمیکرد جز آنچه وظیفهاش بود.
از در فدراسیون والیبال اما براحتی توانستم وارد شوم. اطرافم پر از زنانی بود که در انتظار مجوز ورودشان بودند. نگاههای بعضاً شاکی را هم خوب حس میکردم. پیش خودشان میگفتند پس چرا او وارد میشود و من باید پشت در بمانم. ماشینهایی در نظر گرفته شده بود تا زنان را به سالن برساند. با این حال بودند زنهایی که نمیتوانستند تا آمدن ماشین صبر کنند. با شور و شوقی عجیب زیر آفتابِ بعد از ظهر، با لبخندی از سر هیجان و رضایت راهی ورزشگاه شده بودند. برخی آنها برای از نخستین بار ورزشگاه آزادی را از نزدیک میدیدند.»
پوریا عالمی در مطلب طنزی در روزنامه شرق با عنوان« روشهاى شناسایى یك ایرانى در خارج » نوشت:« ما امروز در سفرنامهمان به شما یاد میدهیم چطورى ایرانیها را در خارج بشناسیم: خداراشكر خارج عینهو داخل است و شما هرگز احساس غربت نخواهید كرد. چطور؟ ببینید توى خارج بهقدرى وفور ایرانى هست كه توى خود میدان نارمك، اینقدر ایرانى نمیبینید، طورى كه وسط خیابان عطسه كنید، حداقل دوتا «عافیت باشه» میشنوید، اما راه شناخت ایرانیها در خارج:
١- از همان تاكسى به سمت فرودگاه، شلواركشان را روى شلوار پوشیدهاند كه تا رسیدند به مقصد بكنند.
٢- در فرودگاه امام طورى به سمت گیت بازرسى اول هجوم بردهاند كه انگار قیمه میدهند.
٣- علاوه بر چانهزدن براى ٣٠ كیلو بار اضافه، دوتا كولهپشتى و یك سامسونت و یك چمدانك را داخل هواپیما بردهاند و تا آخر پرواز دارند زور میزنند بارشان را بچپانند در دولابچه بالاسرشان.
٤- در رستورانهاى خارج هر كسى كه گارسون را سر كار گذاشت و طورى حرف زد كه انگار طرف نوكر باباش است و دستآخر زورش آمد انعام بدهد، حتما یك ایرانى نیست.
٥- یك ایرانى هنگام خوردن غذا همیشه دارد قیمت كاهو و گوجه و گوشت را حساب میكند تا ثابت كند رستوراندارها صددرصد سود میكنند و سالاد براشان مىافتد نیم یورو (معادل دوهزار تومان).
٦- انتهاى صحبت ایرانیها در رستوران خارج (و داخل) حتما این است كه بیایند خارج و رستوران كبابى بزنند.
٧- جلو در سرویس بهداشتى در حال محاسبه هستند كه ٥٠ سنت (حدود دو هزار تومان)، پایمالكردن و تضییع حقوق شهروندى مردم غرب است. چون در ایران خدمات رفاهى (حداقل در این مورد) یا رایگان است یا نهایت صد تومان.
٨- همه كسانى كه در ایران موقع خرید، نیمساعت چانه میزنند، در خارج قبل از گرفتن باقى پولشان از محل چندكیلومتر دور شدهاند.
0- از هر ١٠ نفرى كه با هر چیزى سلفى میگیرند، شش نفر چینى هستند و چهار نفر ژاپنى. ایرانیها چى؟ ایرانیها حتما دو قدم آنطرفتر دارند اینها را مسخره میكنند.»
طرح از روزنامه قانون