شنبه , ۲۴ آذر ۱۴۰۳
صفحه اول » فرق و ادیان » عرفا در شکل گیری و پیدایش “دولت ملی در ایران” در دوره صفویه نقش اساسی داشتند و شیخ صفی الدین اردبیلی خودش یک عارف بوده و خانقاه بزرگی در اردبیل داشته است به گونه ای که استقلال سیاسی ایران بعد از حمله اعراب توسط همین “سلسله عرفا” و “صوفیان” به وجود می آید.

عرفا در شکل گیری و پیدایش “دولت ملی در ایران” در دوره صفویه نقش اساسی داشتند و شیخ صفی الدین اردبیلی خودش یک عارف بوده و خانقاه بزرگی در اردبیل داشته است به گونه ای که استقلال سیاسی ایران بعد از حمله اعراب توسط همین “سلسله عرفا” و “صوفیان” به وجود می آید.

سلاسل طریقت صوفیان و سلسله حکومتی صفویه

 

فرقه نیوز به نقل از خبرگزاری حکومتی ایرنا: رابطه عرفان و سیاست در تفکر امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) در عین اینکه سیاستمداری بزرگ بود، عرفان اسلامی هم در جای جای آثار قلمی و تراوشات فکری آن حضرت موج می زد.
به گزارش “فرقه نیوز” به نقل از “ایرنا”: هر چند در ظاهر ممکن است عده ای طی مراحل عرفان را مستلزم عزلت و کناره گیری از خلق و جهان بدانند ولی امام خمینی (ره) که خود عارفی بزرگ بود با رهبری انقلاب اسلامی و بنیان نهادن نظام، تاریخ را دگرگون کرد به طوری که می توان خاورمیانه و بلکه جهان را به دوران قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرد.
استاد دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، این امر را خیلی طبیعی و زیبا توصیف می کند و می گوید: کمال و اوج عرفان نظری رسیدن به عرفان عملی است یعنی عرفان نظری زمانی به کمال می رسد که به حوزه عمل برسد، چون عرفان نظری عرفان ناقصی است و برای این که به کمال برسد باید به حوزه عمل در بیاید و در عمل خودش را نشان دهد.
دکتر محمد صادق علمی می افزاید : اگر به زندگی اولیاء الهی و بزرگان دین به خصوص ائمه معصومین رجوع شود می بینیم که امیرالمومنین (ع) مولای عارفان عالم در حوزه عمل، خلیفه مسلمین می شود و در میدان جهاد آن چنان شخصیتی است که می فرماید اگر همه عرب در میدان نبرد و در برابر من پشت به پشت هم بدهند من به آنها پشت نخواهم کرد.
او می گوید : یک چنین عارفی که سید و مولای همه عارفان و صاحب دعای کمیل است،‌ در میدان جهاد و عرصه خلافت و رهبری هم باز آن صحنه های بی نظیر و کم نظیر از ایشان صادر می شود.
استاد الهیات دانشگاه فردوسی مشهد می افزاید: نمونه دیگری که در تاریخ درخشان اسلام وجود دارد خود سید الشهدا (ع) است که خالق دعای عرفه است و همین امام حسین (ع)، خالق حماسه عاشورا هم هست به عبارتی دعای عرفه، عرفان نظری امام حسین (ع) و عاشورا عرفان عملی آن حضرت است یعنی صاحب دعای عرفه که عرفان نظری است همان شخصی است که در صحنه عرفان عملی، عاشورا را می آفریند.
دکتر علمی می افزاید: امام خمینی(ره) هم به حسب ظاهر، فرزند امیرالمومنین و سید الشهدا(ع) است و هم به حسب واقع فرزند ایشان است و در همین راستا پیرو و شیعه واقعی آن بزرگان بوده است.
وی می گوید:امام خمینی(ره) شخصیتی است که در اوج عرفان ، یک فیلسوف بزرگ است و چون حکیمی صدرایی و پیرو حکمت متعالیه ملاصدراست در وجود و سلوک ایشان دل و عقل کاملا به هم ممزوج است و از طرفی در تفکر و منش و سلوک امام خمینی(ره) نگاه عرفانی ایشان به عمل پیوند می خورد که بسیار زیبا و جالب است.
او می افزاید: همین امام خمینی(ره) که صاحب آن اندیشه بلند فلسفی و آن سلوک عرفانی است در عرصه عمل، حکومت تشکیل می دهد و در موضع سیاسی قرار می گیرد و اصلا وظیفه خودش می داند که خلق را به خالق برساند.
وی می گوید: مگر رسالت انبیاء چیزی غیر این است و مگر انبیاء وقتی که خودشان به حق می رسند نسبت به خلق احساس مسئولیت نمی کنند و خلق را به حق نمی رسانند،‌ پس خیلی طبیعی است که نتیجه حقانیت و رسیدن امام( ره ) به مقامات حق اقتضا کند که او به سوی خلق برگردد و دست ایشان را بگیرد و آنها را به حق برساند.
او در پاسخ این پرسش که چرا همین معارف بر روی برخی دیگر از روحانیت شیعه چنین تاثیری نگذاشته است، معتقد است:نمی شود گفت که این بزرگان هم جدای از جامعه و منزوی بودند و مثل فردی که در گذشته در غاری می نشسته و ذکری و وردی می گفته است عمل می کردند.
‘ این افراد بزرگانی هستند که در واقع پس از این که به مقامات علمی و مدارج عرفانی می رسند به جامعه می آیند و نقش خودشان را ایفا می کنند منتهی اینها در خودشان نمی دیدند که بتوانند یک چنین بار سنگینی را به دوش بکشند چون تشکیل یک نظام سیاسی و درگیر شدن با یک رژیم 2500 ساله، انسانی با ویژگیهای خاص خود را می طلبد.’
او ادامه می دهد: این روحانیون شیعه مخالف این مقوله نبوده اند و اگر اقدام نکرده اند شرایط را مناسب ندیده اند و این گونه اجتهاد کرده اند و این گونه فهمیده اند و یا این که شرایط بیرونی را مناسب ندیده اند و یا خودشان را توانمند برای این منظور ندیده اند والا بزرگترین شاگردان امثال مرحوم علامه طباطبایی یاران امام خمینی (ره) و در کنار امام هستند و یا آن دسته از شاگردان مرحوم قاضی طباطبایی(ره) که امام و انقلاب را درک کرده اند در کنار امام خمینی (ره) بودند.
دکتر علمی خاطر نشان می کند: گاه هم جامعه آماده بوده اما فلان عالم بزرگ شیعی در طول تاریخ می گفته من نمی توانم هدایت سیاسی جامعه یا قیام علیه طاغوت زمان را بر عهده بگیرم و این بار را به دوش بکشم.
او می افزاید:عربها جمله ای دارند که می گویند ‘ان للحرب رجالا’ که معنای آن این است که ‘میدان نبرد هم مردان خاص خودش را می طلبد’ و این یک واقعیتی است یعنی ممکن است یک فردی خوب فکر بکند اما نتواند در عمل فکرش را به خوبی اجرا کند ممکن است خوب طرح بریزد اما خودش مرد میدان عمل نباشد و این اتفاق در تاریخ افتاده است.
‘علمایی بوده اند که می گفته اند که اگر بار قیام و مبارزه را برداریم و نیمه راه رها کنیم و کار را به منزل و مقصود نرسانیم رسوایی پیش می آید و ضایعه ای برای تفکر ماست و تلفات می دهیم و خون مسلمانان هم ریخته می شود و نتیجه هم نمی گیریم.’
استاد دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد گفت:عده ای هم برداشت اشتباهی از روایات شیعه کرده اند که امروز هم متاسفانه عده ای محدود و معدود هستند و آنها همین هایی هستند که به عنوان تفکر انجمن حجتیه مطرحند که معتقدند قبل از قیام قائم (ع) آل محمد (ص) هیچ کس حق ندارد قیام کند و هر کس قبل از امام زمان(ع) قیام کند طاغوت است و هر پرچمی که برپا شود پرچم طاغوت است.
دکتر علمی می افزاید: این تفکر انحرافی اصل قضیه را نمی پذیرفته است وقتی به آنها گفته می شود که در مناجات ائمه از بندگان سیاسی خدا یا همان ‘ساسه العباد’ سخن گفته شده می گویند منظور همان 14 معصوم بوده اند و این یک تفکر غلط و انحرافی است که امروز هم دشمنان ما از جمله انگلیس به این طرز تفکر در داخل کشور کمک می کنند.
دبیر مجمع روحانیون مبارز خراسان رضوی نیز گفت: امام خمینی(ره) یک فقیه اصولی هستند یعنی متن کارشان بیشتر فقه و اصول بوده است در عین حال ایشان هم در فلسفه و عرفان ورود پیدا کرده بودند.
حجت الاسلام علی عجم افزود: تسلط ایشان در عرفان نظری به حدی بود که مرحوم آقای محمد مهدی حائری پسر موسس حوزه علمیه قم در جایی نقل کرده بودند که وقتی در فهم فصوص الحکم ابن عربی که به لحاظ عرفان نظری متنی سطح بالاست دچار مشکل شده بوده تنها کسی که توانست مساله را برایشان خیلی واضح شرح دهد امام خمینی(ره) بود.
وی گفت: به این مساله کمتر پرداخته شده که چه طور می شود که فردی هم فقیه و هم اصولی و هم عارف و فیلسوف باشد و در عین حال یک انقلابی بزرگ باشد؟
او افزود: باید رگه های اصلی که باعث امتزاج این امور در وجود ایشان شده استخراج شود منتهی علی الظاهر می توان گفت که برداشتی که ایشان از طریق اجتهاد و فقاهتشان از اسلام داشتند و نیز برداشتی که از عرفان اسلامی داشتند با هم هماهنگ بوده است یعنی عرفان مورد نظر ایشان با خطوط اصلی فقه و اسلام شناسی ایشان هماهنگی داشته است.
دبیر مجمع روحانیون مبارز خراسان رضوی گفت: در فقه اسلام و اندیشه های سیاسی اسلام دفاع از مردم و حق مردم و مبارزه با ظلم به شکلی آشکار ظهور دارد و همچنین در مساله امامت و تشیع که سیاسی ترین مساله است این امور وجود دارد و امام خمینی (ره) به گونه ای عرفان را می فهمیده که از آنجا هم به همین حقیقت می رسیده که باید در امور سیاسی فعالیت داشته باشد.
عجم افزود:با وجود این که در عرفان برداشتهای انحرافی هست که انسان را به گوشه گیری و دوری از مردم وادار می کند اما عرفان امام خمینی(ره) عرفان زنده و تحرک بخشی بود که در عین حال دیدگاه لطیف عرفانی را هم به عالم داشت و همان نگاهی که در شعر سعدی متبلور می شود که ‘به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست’ را داشته است.
وی گفت:امام خمینی (ره) وقتی که شرایط اجتماعی و سیاسی مردم را می دید که در آن فقر، ظلم، تبعیض و بی عدالتی است و به انسانی که بنده خداست و دارای روح خداست و از موجودات برتر آفرینش است، ظلم می شود دچار حس ترحم می شد و عرفان اصیل هم می تواند به این بخش بپردازد که نباید به مردم ظلم شود همان گونه که به طبیعت نباید ظلم شود.
او افزود:همان گونه که انسان عارف وقتی به یک شکوفه نگاه می کند دنیایی از عظمت و عرفان و توحید می فهمد وقتی به چهره انسان هم نگاه می کند همین را می فهمد پس وقتی می فهمد که این انسان را ذلیل و محروم کرده اند همه حقوقش تضییع شده است اینجا هم می تواند دیدگاهی داشته باشد یا پیدا کند که نباید به او ظلم شود.
عجم گفت:امام خمینی (ره) به حق سفر کرد و با حق به جمع مردم برگشت اما برخی از عرفان ها به خلق بر نمی گردند و در خودشان می مانند و آن عرفان، انحرافی است.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد نیز پرسش از رابطه عرفان و سیاست در امام خمینی(ره) را سئوال خیلی مهمی توصیف کرد و افزود:سال 1357 شمسی اتفاقی در ایران افتاد که بدون بررسی اندیشه و کنش سیاسی امام خمینی(ره) بی معنی است.
دکتر روح الله اسلامی افزود: اغلب جنبش ها و دولتهای اسلامی که شکل گرفته اند و فرایند سیاسی شدن اسلام را طی کرده اند همه از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته اند و سئوالی که مطرح می شود این است که چه چیز در شخصیت امام خمینی(ره) بوده است و اندیشه اش چگونه بوده است که با ظهورایشان چهره سیاسی ایران، منطقه و حتی دنیا به هم ریخت.
وی افزود: برای ما ایرانیان نکته جذاب همین سئوال است که کسی که شخصیت عرفانی داشته و عالمی بوده که تا حد زیادی آثار و نوشته هایش عرفانی و طرفدار ملاصدرا بوده و آثار او را خوانده، چگونه به سمت سیاست حرکت می کند و چه ارتباطی بین عرفان و سیاست وجود دارد؟
او گفت: در این ارتباط باید تصریح کرد که اولا همه اندیشه امام خمینی(ره) عرفانی نیست بلکه یک وجه اندیشه اش فقهی است یک وجهش در حکمت است و بخش دیگرش هم اندیشه مدرن سیاسی است.
وی افزود: آن جایی که امام خمینی (ره) بر اجرای احکام اسلامی تاکید می کند و این که فقیهان باید امور را به دست بگیرند و در سیاستهای کلان و نظارت بر دولت نقش داشته باشند وجه فقهی اندیشه اش نمود یافته است.
او گفت:آن جا که ایشان بر یک جامعه آرمانی تاکید می کند و این که خردمندان باید بر جامعه حاکم باشند و میراث فارابی و ابن سینا را توضیح می دهد وجه حکمت و فلسفه اندیشه اش بروز یافته است.
وی افزود: آن جا که امام خمینی (ره) بر انتخابات و تفکیک قوا و نقش مردم و یا نقش زنان در سیاست تاکید می کند وجه مدرن اندیشه اش جلوه گری می کند و آن جایی که ایشان تفسیرهایی از قرآن ارائه می دهد و نیز نوع زندگی فارغ از قدرت و ثروت و لذتش و نوع برداشتهایی که از ملاصدرا و حکمت متعالیه دارد و علاقه ای که علامه طباطبایی داشته و نزدیکی ای که آیت الله مطهری به ایشان داشته و خود زندگی شخصی اش،‌ نشان دهنده یک سری گرایشهای عرفانی است.
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد افزود:عرفان در ظاهر ضد سیاست است یعنی می گوید که دنیا محل گذر است و خیلی اهمیتی ندارد و باید کاری کرد که فنای فی الله شد و مراتب سیر و سلوک را تقسیم می کنند و سعی می کنند در مراتب سیر و سلوکشان انسانهایی پرورش پیدا کنند که حتی اگر یک جامعه فاسد هم باشد آنها بتوانند به سعادت برسند.
دکتر اسلامی گفت:عرفان در دوره های زوال سیاست در ایران خودش را نشان داده یعنی اگر بررسی شود خواهید دید که زمانی که مغولها به ایران حمله می کنند اوج گرایشهای عرفانی در ایران است مثلا خانقاه به وجود می آید و بعد عارفان خیلی بزرگی پدید می آیند،‌ اما این عرفان در ظاهر،ضد سیاست است اما در باطن اصلا این گونه نیست که در آن مفاهیم سیاسی وجود نداشته باشد.
وی افزود: از همان دوران قدیم مفاهیمی چون ولایت، مریدی و مرادی، سلسله مراتبی که در خانقاه بوده، موقوفات و نظام تعلیم و تربیتی که عرفا داشته اند همه و همه مناسبات پیچیده ای را در بینشان ایجاد کرد.
او گفت:عرفان، در عین حال که می گفته به سیاست کاری ندارم ولی بعدها عرفا در شکل گیری و پیدایش دولت ملی در ایران در دوره صفویه نقش اساسی داشتند و شیخ صفی الدین اردبیلی خودش یک عارف بوده و خانقاه بزرگی در اردبیل داشته است به گونه ای که استقلال سیاسی ایران بعد از حمله اعراب توسط همین سلسله عرفا و صوفیان به وجود می آید.
وی افزود:در دوره قاجاریه هم عرفا خیلی قدرت داشتند و برای خود فرقه و جریان داشتند و هنوز هم جریان های عرفانی ای وجود دارد که قدرت و منابع اقتصادی دارند و هر چند به ظاهر می گویند که در سیاست دخالت نمی کنیم ولی دخالت می کنند.
او گفت:در این میانه امام خمینی(ره) سعی می کند فقه، حکمت، فلسفه و عرفان را با هم ترکیب کند و در عین حال از الزامات سیاست مدرن هم دوری نمی کند یعنی تمام وجوهی که در مشروطه و جمهوری خواهی وجود داشته در اندیشه سیاسی ایشان هم وجود دارد پس اندیشه ایشان کاملا عرفانی نیست بلکه یک وجهی از آن عرفانی است در عین حال که خود عرفان هم از سیاست مبرا و بر کنار نبوده و نیست./ایرنا

 

آخرین روز‌ها؛ آخرین حرف‌های امام
حضرت امام خمینی(ره) نگران نفوذ کدام جریان بود؟

حضرت امام خمینی(ره) همواره مخالفتش با تفکر انجمن حجتیه را اعلام کرد و یکی از آخرین نگرانی‌هایش هم نفوذ انجمنی‌ها بود.
به گزارش فرقه نیوز؛ حضرت امام خمینی(ره) همواره مخالفتش با تفکر انجمن حجتیه را اعلام می کرد و یکی از آخرین نگرانی‌هایش هم نفوذ انجمنی‌ها بود. خرداد 67 در نامه گلایه‌آمیز که به شورای نگهبان به دلیل اختلافات شدید با دولت‌مردان نوشت نامه را این‌گونه به پایان برده است: «شما نگویید آنها به ما بد می‌گویند و ما با این صحبت‌ها جواب آن‌ها را می‌دهیم. آنها که به شما بد می‌گویند، پست مقدس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشسته‌اید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حل کنید. حواس‌تان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.»

انجمن حجتیه

تشکیلات انجمن حجتیه را شیخ محمود حلبی پایه گذاشت. زمانی از مبارزین مشهد بود و یک روحانی سیاسی و فعال. به دلیل سرخوردگی از مسائل سیاسی، مشهد را رها کرد و 11 سال در تهران بود، حتی برای زیارت به مشهد برنگشت.
شیخ محمود حلبی بنیانگذار انجمن حجتیه
در مشهد، بخشی از فعالیت‌های وی مبارزه با بهائیت بود و زمانی که به تهران آمد، مبارزه با بهائیت را به عنوان استراتژی اصلی خود انتخاب کرد و انجمن حجتیه مهدویه را تشکیل داد. از سیاست دور شد و تا پایان عمر همین مشی را ادامه داد.

حجت‌الاسلام رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران می‌نویسد: «تا آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن مبارزه با بهائیت، توانست جمع زیادی از نیروهای جوان را در بسیاری از شهرها به خود جذب کرده و آنان را با مسائل اعتقادی آشنا کند.»

امام هم در ابتدا از آقای حلبی حمایت می‌کرده، اما نظر امام خیلی زود عوض شد و در کمتر از یک سال بعدش در جواب نامه یکی از شاگردانش در قم نوشت: «راجع به شخصی [شیخ محمود حلبی] که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهایی دارد؛ از وقتی مطلع شده‌ام، تأییدی از او نکرده‌ام و ان‌شاءالله تعالی نمی‌کنم.»

مبارزان معتقد بودند آنها مبارزان را جذب می‌کنند و آنها را از سیاست مبارزه کنار می‌کشند و به همین دلیل ساواک هم با آنها ارتباط دارد و از آنها حمایت می‌کند. انجمنی‌ها آدم‌هایی با جذابیت‌های معنوی بودند که جوان‌ها را خوب جذب می‌کردند. خیلی‌ها همچون آقای احمد احمد به یاد دارند که در روزهای ابتدای آشنایی چنان مجذوب می‌شدند که تا مدتی خواب و خوراک نداشتند تا مأموریت‌های جدیدشان ابلاغ شود و انجام دهند.

خبرهایی که از همکاری انجمنی‌ها با ساواک می‌رسید در نگاه منفی امام تأثیر زیادی داشت. یکی از موضوعاتی که در ذهن امام نقش بست مبارزه آنها با تصمیم چراغانی نکردن نیمه شعبان در اعتراض به رژیم شاه در سال 57 بود. آنها تمام توانشان را برای شکستن اعتصاب به کار گرفتند. از همکاری انجمن با ساواک اسناد زیادی منتشر نشده است و عده‌ای معتقدند اعضای انجمن با نفوذ در مراکزی که اسناد در آن نگهداری می‌شده اسناد همکاری انجمن را از بین برده‌اند.

انجمن نیروها و تشکیلاتی هم در بیرون ایران از جمله انگلستان داشته‌اند که مخالفان انجمن آن را به عنوان سندی برای وابستگی‌شان به سرویس‌های جاسوسی بیگانه و به ویژه انگلستان می‌دانند و می‌گویند تشکیلات جاسوسی حزب توده در ایران به وسیله افراد وابسته به انجمن لو رفت و آنها اطلاعات شبکه جاسوسی حزب توده را از تشکیلات جاسوسی انگلستان دریافت می‌کرده‌اند در این باره هم چیز زیادی نمی‌دانیم.

در خاطرات دوشنبه 5 مهر هاشمی می‌خوانیم: «عصر مهندس جواد و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفته‌اند ـ درباره عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران ـ گزارش دادند.»

انقلابیون که مخالفت‌های انجمنی‌ها و همراهی‌ تعدادی از آنها را می‌دانستند از همان ابتدای پیروزی انقلاب به انجمنی‌ها اعتراض می‌کردند. تیرماه 1360 یک روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری، امام در سخنرانی‌اش از عالمی گفت که مبارزه با رژیم شاه را خریت نامیده بود و برای شاه انگشتری فرستاده بود.

در جامعه پیچید که منظور امام آقای خوئی مرجع تقلید انجمن بوده و مخالفت‌ها با انجمن حجتیه اوج گرفت. شنیده شده از امام پرسیده‌اند که منظورش آیت‌الله خوئی بوده که ایشان تأیید نکرده است، اما به هر حال فشار بر انجمن حجتیه زیاد شد.

تیرماه 1360 یک روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری، امام در سخنرانی‌اش از عالمی گفت که مبارزه با رژیم شاه را خریت نامیده بود و برای شاه انگشتری فرستاده بود.
 

 

 

 

19شهریور 1360 آیت‌الله خزعلی به دیدار امام رفت و از صلاحیت‌های دینی انجمن گفت تا از او بخواهد جلوی موج مخالفت‌ها با انجمن را که زیاد شده بود بگیرد، اما امام بحث را به زمان دیگری موکول کرد. فشار بر انجمن بیشتر می‌شد و خیلی‌ها تلاش داشتند آنها را از نهادی دولتی بیرون بریزند.
آیت‌الله خزعلی

مروز زمان نظر امام را عوض نمی‌کرد و معتقد بود: «افراد مؤثر آنها در پست‌های حساس و کلیدی نباشند. اگر خودشان می‌خواهند، انجمن منحل شود وگرنه نظارتی بر کار آنها بشود.» افراد زیادی پیش از انقلاب عضو انجمن بودند و سپس آن را رها کرده بودند و یا اگر هم رها نکرده بودند، تنها به انجمن علاقه‌مند بودند و در جو ضدانجمنی که ایجاد شده بود بعضاً اتهام انجمنی بودن بهانه‌ای برای تصفیه حساب شخصی و گروهی می‌شد. اما گویا امام خطر زیادی از ناحیه انجمن احساس می‌کند و تیرماه 62 در سخنرانی‌اش مطالبی می‌گوید که فشار بر انجمنی‌ها بیش از گذشته می‌شود: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید.»

انجمنی‌ها به حدیثی اشاره می‌کردند و می‌گفتند هر پرچمی که قبل از ظهور بلند شود باطل است. شاید امام معتقد بوده اینها با این حرفهایشان مردم را دچار تردید می‌کنند و امام که همواره شکست جمهوری اسلامی را از داخل می دید نگران بود، گسترش این حرف‌ها انقلابیون را بی‌تفاوت و جمهوری اسلامی را به شکست بکشاند.

در فروردین 67 گفت: «حالا ما فرض می‌کنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیف‌مان دیگر ساقط است؟… ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟» بعد گفته بود: «ما اگر فرض می‌کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است.» اشاره به حدیثی از امام صادق بود که اگر حدیثی رسید که با قرآن نمی‌خواند آن را به دیوار بکوبید.

مخالفت‌ها با انجمنی‌ها بیشتر شد. شیخ محمود حلبی گفته بود ما چنین نمی‌اندیشیم که برای ظهور باید معصیت زیاد شود و منظور امام ما نیستیم و از امام پرسیده بودند گفته بود منظورم همان‌ها هستند.

همان ایام انجمن بیانیه داده بود که فعالیت‌های انجمن تعطیل می‌شود. محمدحسین رحیمیان می‌گوید وقتی خبر تعطیلی فعالیت‌هایشان را بردیم امام آن را کناری انداخت و گفت تعطیلی غیر از انحلال است آنها فکر کرده‌اند… شنیده شده امام می‌گفت تعطیلی موقت است و پس از مدتی دوباره شروع به کار می‌کنند./فارس