اعتماد نوشت:ابوالقاسم رئوفیان، دبیرکل حزب اسلامی ایرانزمین معتقد است که جمنا در این انتخابات نتوانست به عنوان سازوکاری که مهندسی درون اردوگاهی انتخابات را به عهده داشت موفق عمل کند.
او همچنين به شعارهاي نامزدهاي اصولگرا كه ايام تبليغات مطرح شد نقدهايي دارد كه در زير آمده است:
تحليل شما از آراي ١٥ ميليوني آقاي رييسي و ٢٣ ميليوني آقاي روحاني چيست؟رقابتي كه بين دو نامزد اصلي انتخابات رياستجمهوري صورت گرفت يك رقابت سخت و پر چالش بود. هم آقاي رييسي توانست از پايگاه راي قابل قبولي برخوردار باشد و هم آقاي روحاني توانست گوي سبقت را از رقيب خود بربايد و به عنوان رييسجمهور منتخب مردم روي كار بيايد. آنچه كه موجب شد آقاي رييسي بتواند به عنوان نفر دوم در اين انتخابات آراي چشمگيري كسب كند، وعدههايي بود كه او به دهكهاي پايين جامعه داد و شعار فقرزدايي و اشتغال و زدودن فساد از چهره نظام و به طور كلي تكيه بر وعدههايي كه خواست جامعه نيازمند كشور بود، توانست چنين رايي را براي آقاي رييسي به همراه بياورد. اگرچه هيچ يك از اين وعدهها به اعتقاد من عملياتي نبودند. به فرض اينكه آقاي رييسي ميتوانست آراي بيشتري را كسب كرده و رييسجمهور شود، قطعا قادر به پرداخت سه برابر يارانه به اقشار محروم و كم درآمد نبود و به صلاح كشور هم نبود. قطعا شعارهاي آقاي قاليباف كه وعده ٥ ميليون شغل و ٢٥٠ هزار تومان كارانه را داده بود و در راستاي وعدههاي آقاي رييسي نيز بود، شيب توقعات مردم را بهشدت تند و دو نامزد را در اجرا با چالشها و مشكلات جدي رو به رو ميكرد. چون منبع تامين هزينهها كور بود و حدود اختيارات رياستجمهوري نيز در قانون اساسي براي آقاي رييسي چنين اجازه، امكان و فرصتي را ايجاد نميكرد. در عين حال اين شعارهاي پوپوليستي اگرچه براي اقشار آسيبپذير جاذبه داشت اما به فرض محال هم اگر اجرا ميشد، حكم مسكن را داشت؛ نه اينكه بتواند درد مزمن فقر را درمان كند. ولي توانست بالغ بر ١٥ ميليون راي براي آقاي رييسي به همراه بياورد.
وعدههاي روحاني چه تفاوتهايي نسبت به رقبا داشت كه سبب پيروزي او شد؟
آقاي روحاني نيز با شعار آزادي و حقوق شهروندي و رفع تمامي تحريمها علاوه بر تحريمهاي هستهاي به ميدان آمد. او نيز قادر نخواهد بود كه تمامي تحريمهاي غير هستهاي را نيز در اين ٤ سال برطرف كند. باتوجه به بدعهديهايي كه از طرف مقابل مذاكره ديديم و به خصوص اينكه امريكاييها مقاومت كرده و هنوز هم مقاومت دارند، اين وعده چندان قابل اجرا نيست. ليكن آقاي روحاني وعدهها و شعارهايي عقلاييتر و عملياتيتر داد. به غير از وعده رفع تحريمهاي غير هستهاي بقيه وعدههاي آقاي روحاني عقلايي بود. او هم توانست بخش اعظمي از جامعه رايدهنده را به نفع خود جلب كند. همچنين اظهارات آقاي جهانگيري نيز بسيار موثر بود و حرفهاي متقن و هدفمندي كه او در مناظرهها داشت، توانست رقبا را به چالش بكشد و آنها را در رقابت انتخاباتي مات كند. نهايتا بازي را به نفع خود و به سود روحاني رقم زد. البته قابل يادآوري است كه دو جبهه مطرح در كشور اصولگرايان معتدل و اصلاحطلبان معتدل توانستند آراي خوبي را براي آقاي روحاني پاي صندوقهاي راي بياورند.
آقاي روحاني بايد به اين مساله توجه كند كه هيچ يك از جناحها نميتوانند او را مصادره به مطلوب كنند. آقاي روحاني كاملا نشان ميداد كه در دامن هيچ يك از دو جناح نيفتاده است و نخواهد افتاد. اميدواريم اين امر در تركيب دولت دوازدهم كه قاعدتا بايد ترميم و چابك شود، ديده شود. ضمن اينكه وزراي دولت دوازدهم بايد همگرايي با شخص آقاي روحاني را داشته باشند بايد از كارآمدي لازم برخوردار باشند.
آيا جمنا توانست خود را به عنوان يك نهاد بالادستي سياسي اصولگرايان در اين انتخابات تثبيت كند؟جمنا يك پديده نوظهور و تازه متولد شدهاي در آستانه انتخابات بود كه تولد مباركي هم نداشت. اين مولود نامبارك و ناقصالخلقه كه با تابلوي انقلابي آمد و رقيب خود را غيرانقلابي ناميد ضربه به اصولگرايي و انقلابيگري زد. آقاي رييسي هم ميداند و بايد بداند كه اين مقدار رايي كه آورده است به خاطر حمايت جمنا از او نبوده است. البته شخص آقاي رييسي به اين مساله واقف بود و در زمان ثبت نام و زمان اعلام كانديداتوري بيان كرد كه مستقل وارد انتخابات شده است. لذا جمنا را نه تنها مايه موفقيت اصولگرايان نميدانم بلكه مبدا آسيب جدي به پيكره اصولگرايي ميدانم. چرا كه سازوكار اشتباهي در تشكيل و تاسيس خود داشت و اين جبهه مدل نامطلوبي را براي انتخابات طراحي كرد. من فكر ميكنم جمناييها نميتوانند به عنوان جرياني كه توانسته در مهندسي انتخابات سهم عمدهاي داشته باشد يا موجبات موفقيتي را براي جامعه اصولگرا داشته باشد، شناخته شوند يا چنين ادعايي را كنند. راي آقاي رييسي هيچ ارتباطي به جمنا نداشت. بعد از اينكه آقاي رييسي اعلام كرد كه مستقل به عرصه انتخابات آمده نبايد خود را به پايداريها وصل ميكرد. پايداريها نيز در جامعه ايران پايگاه اجتماعي چنداني ندارند.