خودکفایی بنزین
روزنامه ایران در گزارشی با عنوان«رؤیای ۳۶ ساله خودکفایی بنزین به واقعیت پیوست» نوشت:« امروز ایران بعد از 36 سال طعم واقعی خودکفایی در تأمین بنزین مصرفی کشور را چشید. به طوری که بنزین مصرفی کشور برای نخستین بار بعد از انقلاب از تولید پالایشگاههای داخلی تأمین شد. آرزویی دیرینه که بالاخره با افتتاح فاز اول پالایشگاه ستاره خلیج فارس به واقعیت پیوست.
برای افتتاح فاز اول این پالایشگاه که 12 میلیون لیتر به حجم تولید بنزین کشور افزود، رئیس جمهوری روز گذشته به بندرعباس رفت. حسن روحانی در مراسم افتتاح این پالایشگاه از تمام کارگران، زحمتکشان، مهندسان، سهامداران طرح، پیمانکاران و تأمینکنندگان مالی طرح تشکر کرد و آن را میوه برجام برشمرد. چراکه تجهیزات این پالایشگاه در کشورهای دیگر توقیف شده بود و اگر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نبود این پالایشگاه هیچگاه راهاندازی نمیشد. روحانی میگوید «آنهایی که میگویند آثار برجام را ندیدهایم امروز به این پالایشگاه بیایند و ببینند که همه تجهیزات خریداری شده نه تنها به ایران آمده بلکه نصب هم شده است.»
البته کلنگ ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس سال 85 به زمین زده شد و تا سال 92 کمتر از 65 درصد پیشرفت داشت. اگر برجام اجرا نمی شد هنوز هم فاز اول آن افتتاح نشده بود. این پالایشگاه در راستای استفاده حداکثری از تولیدات میعانات گازی استحصال شده در پالایشگاههای پارس جنوبی و پرهیز از خام فروشی، خودکفایی در تولید بنزین با کیفیت، ایجاد ارزش افزوده بالاتر و افزایش درآمد ناخالص ملی در منطقهای راهبردی از لحاظ دسترسی آسان به امکانات و تأسیسات بندری ساخت شده است.
این پالایشگاه 3 فاز با ظرفیت تولید 36 میلیون لیتر در روز دارد که فاز اول آن اکنون به بهرهبرداری رسیده است. با افتتاح فاز اول این پالایشگاه و واحد جدید بنزینسازی پالایشگاه نفت بندرعباس، ایران به جرگه کشورهایی پیوست که نیازی به واردات بنزین ندارند. پالایشگاه نفت بندرعباس نیز با ظرفیت 3 میلیون لیتر در روز این هفته به بهرهبرداری رسید. ناگفته نماند که تا دو هفته دیگر واحد بهینهسازی پالایشگاه لاوان هم افتتاح خواهد شد که روزانه 700 هزار لیتر به تولید بنزین این پالایشگاه میافزاید و میزان تولید آن را به 2 میلیون و800 هزار لیتر در روز خواهد رساند. ناگفته نماند که تا پایان سالجاری با افتتاح فاز دوم و سوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس حتی ایران به باشگاه صادرکنندگان بنزین خواهد پیوست.اما چرا با وجود سابقه 108 ساله صنعت نفت ایران تازه به خودکفایی در بنزین دست یافته ایم؟ آیا برای کشوری که از بزرگترین تولیدکنندگان نفت خام و میعانات گازی است، سالها وابستگی به واردات بنزین قابل قبول است؟ چه عواملی در وابسته بودن ایران به واردات بنزین نقش داشته است؟ کار دلالان واردات بنزین بود یا خودمان؟»
رضا زندی نیز در گزارشی در روزنامه اعتماد پیرامون این موضوع با عنوان«ستارهخليجفارس چطور شروعشد؟ چگونهتمام شد؟» نوشت:« اگر ادعا ميشود كه ٧٤ درصد پروژه پالايشگاهي ستاره خليجفارس ايراني است به اين دليل است كه حدود ٧٠ درصد طراحي آن توسط مهندسان ايراني انجام شده است. جالب است بدانيد كه ٣٠٠ هزار نقشه براي طراحي پالايشگاه رد و بدل شده است.
٦٠ درصد تجهيزات پالايشگاه ايراني است و ١٠٠ درصد ساخت آن توسط شركتهاي ايراني انجام شده است. حتي تجهيزات پيچيده هم توسط مهندسان ايراني نصب شده است. پالايشگاه ستاره خليجفارس در فاز اول و از ديروز روزانه ١٢ ميليون ليتر بنزين توليد كرده است. پس از تكميل سه فاز اين پالايشگاه ٣٦ ميليون ليتر بنزين يورو چهار، ١٤ ميليون ليتر گازوييل يورو چهار، ٤ ميليون ليتر گاز مايع (LPG) و ٣ ميليون ليتر سوخت جت توليد خواهد كرد. جالب است بدانيد كه تاكنون (پيش از افتتاح) ١ ميليون و ٤٠٠ هزار ليتر گازوييل مرغوب و ١ ميليون و ٢٠٠ هزار تن نفتا از پالايشگاه ستاره خليجفارس به كشورهايي نظير ژاپن، هند و… صادر شده است. راندمان پالايشگاه ٦٠ درصد است به اين معنا كه ٦٠ درصد ميعانات گازي را به بنزين تبديل ميكند. با ساخت كامل اين پالايشگاه تنگناي ايران در توليد ميعانات گازي برطرف ميشود. ايران در فاز اول و از ديروز از واردات بنزين بينياز شده است و پس از تكميل دو فاز ديگر، صادركننده بنزين ميشود. اين دو، قدرتي بزرگ در خاورميانه و آسياي ميانه به ايران ميدهد. يك قدرت استراتژيك. پالايشگاه ستاره خليجفارس براي عزت ملي ايران بسيار مهم بود. ارزش اقتصادي بزرگي هم دارد.”»
عملکرد 100 روزه ترامپ
روزنامه قانون در گزارشی با عنوان« تقویت محور عربی صهیونیستی » به بررسی عملکرد 100 روزه ترامپ پرداخته و می نویسد:« اردیبهشت که رسید، 100 روزازادای سوگند دونالدترامپ،چهل وپنجمین ريیس جمهور آمریکا،درمراسم تحلیفی که در محوطه کنگره این کشور برگزار شد، گذشت. چند روزی است که تحلیلگران و رسانههای مختلف جهان به این مناسبت، بیش از همیشه به بررسی عملکرد مسنترین فردی که تاکنون به عنوان ريیسجمهور آمریکا و با شعار«دوباره عظمت را به آمریکا بازمیگردانیم» برگزیده شد، میپردازند. رشد جریانهای افراطی و تروریستی،وجودچهار دولت شکستخورده، بحران مهاجران و البته مسائل مربوط به توافق هستهای 6 قدرت جهانی وایران، به اندازهای خاورمیانه و شمال آفریقا را مهم کرده است که ترامپ باوجود اینکه این منطقه را «یک باتلاق بزرگ که ایالات متحده باید از آن دور بماند» میداند اما در عمل، نه تنها از این منطقه بحرانزده فاصله نگرفته بلکه به نظر میرسد فعالانهتر از دولت قبلی واشنگتن، در آن مداخله میکند؛ هرچند مداخله فعالانهتر الزاما به معنای عملکردن در چارچوب یک استراتژی کلان نسبت به منطقه نیست. حال که تقریبا چهار ماه از تصدی قدرت ترامپ در کاخ سفید میگذرد، اندکی از ابهامات نسبت به سیاست خارجی دولت او کاسته شده است؛ هرچند همچنان برخی اظهارات متناقض مقامات ارشد دولت در خصوص موضوعی واحد باعث سردرگمی ناظران میشود. در میان موضوعات متعدد مربوط به خاورمیانه، این یادداشت درصدد بررسی سیاستهای ريیس جمهور جدید واشنگتن در قبال متحدان سنتی خود در منطقه است. »

4 درصدی ها چه کسانی هستند؟
عبدالله گنجی در یادداشتی در روزنامه جوان با عنوان«مفهوم 4 درصدي چيست؟» نوشت:« محمدباقر قاليباف از كانديداهاي اين دوره انتخابات رياست جمهوري مفهوم و قطببندي جديدي را طرح كرد و آن تقسيمبندي اقتصادي كشور به طبقه 4 درصدي در مقابل طبقه 96 درصدي است. اگرچه قاليباف اين تقسيمبندي را به صورت موّسع تفسير نكرد، اما تفسيرهاي متفاوتي از آن صورت ميگيرد كه تبيين چيستي آن ضروري است. اولين نقد به قاليباف از سوي اصلاحطلبان اين است كه دوگانهسازي مذكور يك كپيبرداري از جنبش 99 درصدي امريكا در مقابل يك درصد سرمايهدار است. برخي ديگر برايشان باورپذير نيست كه ثروت كشور در اختيار 4 درصد باشد. انگاره ذهني ايرانيان معمولاً اين بوده است كه حدود 30 درصد مردم از تمكن «خيلي خوب» برخوردارند. قطعاً منظور از 4 درصد اين نيست كه دولت فقط به 4 درصد مردم خدمات ميدهد. نظام جمهوري اسلامي خدمات گستردهاي در ساليان پس از انقلاب داشته است.
در برخي استانها كه يك كارخانه نبود، اكنون دهها قطب صنعتي وجود دارد و به حوزه عمومي توجه صورت گرفته است. پس مفهوم 4 درصدي چيست؟ برداشت نگارنده از مفهومسازي دكتر قاليباف اين است كه از سال 1368 تاكنون يك دالان ويژه براي تصاحب مزيتهاي نسبي كشور در حوزه اقتصادي به وجود آمده است كه پرچمداران عيان و نهان آن كساني هستند كه در دولتهاي سازندگي، اصلاحات و اكنون مديريتهاي كلان نظام را بر عهده دارند. ايده تعديل اقتصادي در دولت هاشمي منجر به انتقال ظرفيتهاي اقتصادي از بخش دولتي به بخش خصوصي شد و مزيتهاي نسبي آن همچون صادرات و واردات و سرمايهگذاريهاي استراتژيك يا توليدات پردرآمد (مثل پتروشيمي) كه لقمههاي پرچربي هستند به جاي خصوصيسازي «اختصاصيسازي» شدند. حجت قاليباف و ديگر مدعيان در اين باره چيست؟ مهمترين حجت براي قضاوت در اين باره ميلياردر شدن تعدادي از مديران و كاركنان دولت سازندگي از 68 تا امروز است. چندين وزير ميلياردر اكنون وجود دارد كه در دولت هاشمي (و كمتر در دولت خاتمي) بودهاند. سؤال اين است كه يك كارمند نظام – حتي اگر وزير باشد – چگونه طي 35 سال ميتواند ثروت خود را به هزار ميليارد افزايش دهد؟ قطعاً اين افزايش از راههاي عرفي حرام و دزديهاي مصطلح نيست.
اما راز آن «رانت اطلاعات» است و مفهوم ديگر آن شناسايي مزيتهاي اقتصادي كشور در حوزه دولتي و انتقال آن به بخش خصوصي براي دوران پساقدرت است. در كابينه فعلي وزرايي هستند كه 25 سال وزيرند. وزير 12 ساله، 15 ساله، 18 ساله و. . . نيز وجود دارد. اين «محفظه مديريتي» ميعادگاه رشد طبقه 4 درصدي و اطرافيان است. كمتر وزيري را ميتوان از دولت سازندگي نام برد كه صاحب چندين شركت نباشد. كمتر مدير ارشد دولت سازندگي را ميتوان نام برد كه دستي در پتروشيمي يا مناطق آزاد يا انحصار صادرات و واردات استراتژيك نداشته باشد. اين افراد با تابعين، برخي استانداران، مديران ارشد وقت و خانوادهها همان 4 درصدي هستند كه قاليباف آنان را طبقه اشراف ميداند. اين جماعت قابل تعقيب حقوقي نيستند چرا كه همه ضوابط حقوقي را رعايت ميكنند. راز ميلياردرهاي 4 درصدي فقط رانت اطلاعات است. فرض كنيد دولت مصوب مينمايد فلان نقطه كشور منطقه يا بندر آزاد تجاري شود. قبل از رسانهاي شدن اين مصوبه چه كساني زمينهاي منطقه مد نظر را سريعاً ميخرند و به نام خود ميكنند؟ همانهايي كه اولين مطلعين از مصوبه هستند. زمين منطقه قبل از اعلان عمومي خريداري ميشود و بعد از اعلان يكشبه20-10 برابر رشد قيمت مينمايد و عدهاي يكشبه ميلياردر ميشوند.
تأثير اين ميلياردر شدن در زندگي يك كارمند (حتي كارمند ارشد دولت) براي اطرافياني كه ميبينند منزل ايشان يك مرتبه از يك ساختمان ويلايي به برجي بزرگ تبديل شد همچون دودي بر چشم نظام است. 4 درصد فربه ميشوند و 96 درصد نظام را به بيتوجهي به عدالت اجتماعي و اقتصادي متهم ميكنند. اين قاعده در دولت احمدينژاد به صورت نسبي مسكوت ماند اما با دولت روحاني مجدد سرحلقههاي ديروز احيا و ميلياردرها بين حوزه خصوصي و دولتي دالان مدرنتري ايجاد كردند. شرط كمرنگ كردن 4 درصديها حذف آنان از قدرت و توزيع عادلانه فرصتها و مزيتهاي نسبي درآمدهاي كلان كشور است. اين كار از كساني بر ميآيد كه خود به رانت آلوده نباشند. »