سه شنبه , ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » شكوائيه دکتر قاسم شعله سعدی به رهبر نظام

شكوائيه دکتر قاسم شعله سعدی به رهبر نظام

دکتر قاسم شعله سعدی نماینده دو دوره مجلس شورا، استاد حقوق بین‌الملل دانشکده حقوق دانشگاه تهران و نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد، در شكوائيه ای خطاب به رهبر نظام نسبت به  وضعیت بسیار نگران کننده و خطرناک کشور هشدار داد.

متن نامه دکتر شعله سعدی به شرح زیر است

با سلام

اينجانب كه در سال ١٣٨١ خطاب به جنابعالي نامه اي متضمن نقد پاره اي از مواضع شما از جمله اينكه فرموده بوديد ( هر كس دم از مذاكره با آمريكا بزند يا الفباي سياست نياموخته يا الفباي غيرت) نوشتم و بخاطر آن محكوم ، زنداني و شكنجه شدم . به مثابه مارگزيده ، قاعدتاَ نبايد جرأت نوشتن نامه ديگري داشته باشم اما چه كنم كه وضعیت کشور بسیار نگران کننده و خطرناک است هم تهدید نظامی و تحریم اقتصادی از خارج ، هم فساد وناکارآمدی از داخل گریبانگیر ما شده و من دل در گرو اين سرزمين اهـورايي و مردم موحدش دارم و اين دلبستگي چنان است كه وقتي در دادگاه پاريس كه براي رسيدگي به شكايت اينجانب نسبت به اخراجم از فرانسه تشكيل شده بود خطراتي كه ميتوانست در ايران متوجهم باشد مورد تأييد دادستان قرار گرفت و قاضي پيشنهاد پناهندگي سياسي به من داد ، بي درنگ آنرا رد كردم و گفتم اگرچه هم اكنون محكوميت قطعي حبس دارم و پرونده ديگرم نزد قاضي اي است كه شهرت به صدور آرا محکومیت سنگين دارد ولي زندان اوين را به زندگي در پاريس و امتيازات پناهندگي سياسي ترجيح ميدهم ، قاضي متحير شد ، من به ايران آمدم و سر از زندان اوين در آوردم .

دوباره به خدا توكل ميكنم و مينويسم اما اين يك شكوائيه و تظلم است ، آري به شما نسبت به رد صلاحيتم توسط شوراي نگهبان تظلم مينمايم زيرا :

1. انتخابات بطور كامل شامل مراحلی از آغاز ثبت نام تا اعلام نتايج آرا می باشد که يك واحد كل است كه مصداق بارز سياست هاي كلان نظام ونتیجتا در حوزه مسئوليت جنابعالي قرار دارد.

2. جنابعالي فرموديد در مقابل هر كس كه در برابر نتايج آراء بايستد ، مي ايستيد كه البته انتظار است اگر در مرحله اول هم شوراي نگهبان من غيرحق صلاحيت يك نامزد صالح را رد كند درمقابل شوراي نگهبان هم بايستيد زيرا همانطور كه به استحضار رسيد انتخابات شامل مراحل مختلفي است كه مجموعاً يك واحد كل را تشكيل ميدهد و عدالت و منطق حكم ميكند كه اگر جنابعالي در مقابل كسانيكه نتيجه آراء را برنمي تابند مي ايستيد در مقابل ردصلاحيت افراد صلاحيت دار هم بايستيد.

3. اعضاي شوراي نگهبان مستقيم و غيرمستقيم منصوب جنابعالي هستند لاجرم بخشي از مسئوليت عملكرد آنها متوجه شما خواهد بود.

4. جنابعالي انتخابات را حق الناس خوانديد كه البته حرف حقي است و صد البته اين حق الناس هم شامل نامزد صالحي است كه به ناحق ردصلاحيت ميشود و هم مهمتر از آن شامل مردمي است كه با رد غير عادلانه صلاحيت يك كانديداي صالح از داشتن حق انتخاب چنان كانديدايي محروم ميشوند و جنابعالي که همه مسئوليت هاي ناشي از ولايت را طبق اصل ١٠٧ قانون اساسي بعهده داريد لاجرم بايد از ستم جلوگيري فرماييد.

5. در مورد اينجانب ، يك دليل اضافي هم وجود دارد و آن كدورت سابق جنابعالي بخاطر نامه ١٥ سال پيش من است كه اين شائبه را دامن ميزند كه نكند بخاطر آن كدورت از رد صلاحيت بنده ناراضی نیستند.

6. در خصوص ديگر نامزدها نيز مسأله مناقشه برانگيز است مثلاً چگونه شوراي نگهبان در ٤ سال قبل آقای مهندس غرضي را صالح تشخيص داد ولي اكنون صلاحيت او را رد مي كند ؟ يا اينكه چگونه شوراي نگهبان ظرف ٤٨ ساعت ١٦٠٠ پرونده را رسيدگي مي كند آيا در بين ١٦٠٠ نفر حتي يك نامزد صالح يافت نمیشد؟

7. سابقه عملكرد شوراي نگهبان نيز مخدوش است يعني كساني را صالح تشخيص داده و زمام امور مملكت به دست آنها افتاده كه بعد از ٤ يا ٨ سال به عنوان خائن منحرف فتنه گر بي بصيرت ….. معرفي شدند ، آيا تصميمات اين شورا قابل تخديش نيست ؟

حضرت آية الله تظلم مي نمايم و مينويسم اما نه به عنوان برادر شهيد يا كسي كه همسر باردارش توسط مخالفین جمهوری اسلامی ازطبقه دوم ساختمان انجمن اسلامي دانشجويان به پايين پرتاب و متحمل صدمات جسماني و سزارين زودرس شد و دختر ٤ ساله اش نيز از همان طبقه پرتاب گرديد ، اين عناوين به خود آنها اختصاص دارد و من كمترين سهمي از آن ندارم .

تظلم ميكنم ومينويسم اما نه متاثر از جريانهاي سياسي زيرا هرگز عضو حزب و گروهي نبوده ام حتي تعلق خاطري به اصلاح طلبان هم ندارم. اكنون كه درستي نقد اينجانب اثبات شد و دولت با اجازه شما رسماً با آمريكا مذاكره كرد قصد نبش قبر قضيه را ندارم تا دورانديشي خود را ثابت كنم ولی این درد را کجا برم که به خاطر یک نقد که صحت آن هم اثبات شد محکوم زندانی و شکنجه شدم وبه خاطر آن از دانشگاه اخراجم کردند و باز به خاطر آن از ورودم به عرصه خدمت جلوگیری میکنند!!!

مي خواهم چند نمونه از خدمات خود و خانواده ام را به اطلاع شما برسانم تا بدانيد با فرزندان اين مملكت چه كرده اند.

الف) در حوزه ديپلماتيك.

١) در اوائل دهه 1980 وقتي كه در روز اختتاميه كنفرانس G7 در ورساي پاريس ، اسرائيلبه جنوب لبنان حمله كرد و تا بيروت پيش آمد و مقامات ايران عليرغم درگيري درجبهه گسترده جنگ با عراق به انفعال افتادند و در یک اقدام احساساتی تصميم به گشودن جبهه ديگري در مرز فلسطين اشغالي گرفتند و نماينده جنابعالي در اين راستا با حافظ اسد ملاقات كرد وسياست رسمي كشور بر اعزام نیرو به لبنان و سوريه رقم خورد من تنها كسي بود م كه مخالفت كردم و البته آیت اله خمینی مخالفت بنده را پذيرفت و اجرای آن سیاست رامتوقف کرد.

٢) وقوع جنگ را پيش بيني كردم و آنرا به حزب جمهوري اسلامي كه جنابعالي به دبيركلي آن برگزيده شديد اعلام نمودم.

٣) پايان جنگ تحميلي را در تبليغات انتخاباتي مجلس سوم مطرح كردم و در عمل در اولين ماههاي كار مجلس سوم این پیشبینی محقق شد.

ب) در حوزه حقوقي

١- درسمت مسئول دعاوي بين المللي جمهوري اسلامي ايران خداوند افتخار اخذ آراء بزرگي از محاكم بين المللي به نفع ملت شریف ایران را نصيبم كرد .

٢- در تربيت حقوقدانان و سياستمداران بيش از ربع قرن در مهمترين دانشگاههاي كشور خدمت كردم تا اينكه پس از ٢٨ سال تدریس به جرم نوشتن نامه به جنابعالي از دانشگاه تهران اخراجم كردند.

ج) در حوزه قانونگذاري

در سمت نمايندگي مجلس مستمراً از حقوق مردم دفاع نمودم و نه تنها در دو دوره نمايندگي از هيچ رانت حكومتي استفاده نكردم بلكه حتي حقوق ماهانه خود را هم دريافت ننمودم.

حضرت آيةالله

اخيراً از وضع اسفبار كشور ابراز شرمساري كرديد كه البته اين ابراز شرمندگي قابل تقدير است ولي اجازه فرماييد علل اين نابساماني كه موجب شرمساري شده را به استحضار شما برسانم زيرا در كشوري كه سرشار از ثروت است اگر يك مديريت معمولي اعمال شود نبايد وضع چنين باشد ، به نظر بنده دو عامل اصلي وضعيت فعلي را رقم زده است :

١) ضعف سيستم

٢) كارگزاران ضعيف و فاسد.

در خصوص ضعف سيستم خود جنابعالي وقوف داريد زيرا قبلاً خودتان فرموديد كه بايد سيستم سازي كرد ولي اين امر بسیار مهم به فراموشي سپرده شد . از جمله موارد سيستم سازي همين وضع موهن ثبت نام ریاست جمهوری است كه هر كسي ثبت نام ميكند و شان ملت ما را به سُخره می گیرد و جالب تر اينكه صدا و سيما هم آنرا در سطح گسترده پخش مينماید غافل از اينكه اين وهن نظام و ملت فرهنگ آفرین ایران است . که نتوانسته ساز و کاری فراهم کند که از این نمایش تلخ و مشمئز کننده جلوگیری شود چنانچه تمايل داشته باشيد موارد ضعف سيستم را بطور جداگانه به استحضار شما ميرسانم.

و اما در خصوص كارگزاران ضعيف و بعضاً فاسد كه سبب شده در ٤ دهه گذشته مصيبتهاي بسياري به اين مملكت وارد شود از اشغال سفارت آمريكا و عدم حل به هنگام آن تا جنگ تحميلي و عدم پايان به موقع آن و ايضاً برنامه هسته اي كه منجر به برجام شد و اگرچه آمريكايي ها در حال به چالش كشيدن آن هستند اما برجام به عنوان مصداق بارزي از سياستهاي كلان نظام در كارنامه شما قرار ميگيرد كه با اتخاذ موضع شما مبني بر نرمش قهرمانانه كليد خورد، هرچند جنابعالي گاهي تا (زيان محض )از آن ياد ميكنيد ولي بهتر ميدانيد كه شما مجبور به انتخاب بين بد و بدتر بوديد.

شما خود را انقلابي ميدانيد و نه ديپلمات در حاليكه ميدانيد طبق قانون اساسي رهبر بايد عادل، مدير و مدبر و آگاه به امور یعنی دیپلمات باشد نه انقلابی و طبق موازين شرعي بايد سياستمدار باشد ( الائمة ساسةالعباد) و طبق فرهنگ ايراني آنچنان كه حافظ مي سرايد باید اهل تدبیر و تامل و فرزانگی باشد

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه كار كار ملك است آنكه تدبير و تآمل بايدش

البته شما میتوانید خود را انقلابي بدانيد نه ديپلمات ولي در عين حال ميتوانيد از ديپلماتهاي برجسته و آگاه و شجاع استفاده نماييد تا كار به فرصت سوزی نيانجامد آنچنانکه در قضیه اشغال سفارت امریکا و جنگ تحمیلی وبرنامه هسته ای اتفاق افتاد به نحوی که در هر سه مورد فرصت های مناسب را از دست دادیم و عواقب آن را دیدیم.

اين امر حتي توسط مغولها هم رعايت ميشد كه صدارت خود را به امثال خواجه نصيرالدين طوسي يا خواجه رشيدالدين فضل الله ميدادند يا حتي رضاشاه كه با همه بي سوادي دولت خود را به فروغي و دادگستري را به داور مي سپرد كه نماد قابليت بودند وقتي مي بينم اخلاف آنها چه كساني شدند دلم ميخواهد زمين باز شود و مرا در بر گيرد . البته من توقع نداشتم كه جنابعالي قوه قضاييه را به شخصيتي چون دكتر ناصر كاتوزيان يعني پدر حقوق ايران بسپاريد ولي لااقل مي توانستيد به شخصيتي همچون آية الله دكتر مصطفي محقق داماد بسپاريد كه هم از حسن شهرت در حوزه هاي ديني برخوردار و هم در بين دانشگاهيان و روشنفكران بويژه حقوقدانان احترام ويژه داشته و هم سابقه اي درخشان در سيستم قضائي كشور داشته است.

اگر دستگاه قضاء شما سالم بود و توانسته بود اعتماد مردم را بدست آورد اينهمه فساد در دستگاه هاي ديگر رخ نمي داد.

شگفتا كه در كارگزاران نظام فقط ضعف و بي لياقتي مشهود نيست ، اين اوصاف با فساد هم تكميل شده است و نتيجه عملكرد آنها اعم از محافظه کار واصلاح طلب وضعيت اسفباري است كه جنابعالي را به ابراز شرمساري فراخوانده است به گونه اي كه معاون اول رئيس جمهوراین به اصطلاح پاكترين دولت تاريخ كه مدتي هم درسمت رياست ديوان محاسبات كشور مسئول كنترل دخل و خرج مملكت بوده هم اكنون به جرم فساد در زندان بسر مي برد و كسي كه در سمت همكار موثر شوراي نگهبان عامل ردصلاحيت افراد صلاحيت دار بسياري شد و سپس به وزارت و مديريت عاملي بانك صادرات رسيد متهم اصلي فساد سه هزار ميليارد توماني است . و املاک و حقوق های نجومی دامن هر دو جریان محافظه کار و اصلاح طلب را آلوده است.

آيا ما به امر خداوند كه فرمود ان الله يأمركم ان تأدوا الامانات الي اهلها عمل كرديم ؟

آيا حساب دخل و خرج مملکت را آنچنان كه حضرت يوسف فرمود وجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم رعايت كرديم؟ يا اينكه با تيغ شوراي نگهبان افرادي مثل من كه حتي حقوق قانوني خود را هم نگرفته حذف و١٧٠ نفری را که آقای رحیمی خريده بود تا وكيل الدوله شوند را صالح تشخيص دادو جنابعالي كه انتظار ميرفت شوراي نگهبان را مورد عتاب و خطاب قرار دهيد و عملكرد آن را اصلاح كنيد سكوت فرموديد.

شما كه امير كبير را بخاطر آثار ماندگارش درحاليكه كمتراز سه سال و سه ماه صدارت داشت ستوديد ولي نزديك به سه دهه مديريت اين مملكت را دردست داريد و بخاطر وضع بد مردم ابراز شرمساري ميكنيد ، آيا این وضع بد دليلي غیراز حذف امير كبيرها دارد ؟ وقتي امير كبيرها حذف شوند ميرزا آقاخانها جولان ميدهند و مملكت را به روز سياه مينشانند، اي كاش جنابعالي بجاي ترجيح كسي كه ظاهراً نظرش به شما نزديكتر بود ترجيح ميداديد كه فردی لايق از فيلتر شوراي نگهبان عبور كند.

اگر واقعاً جنابعالي قصد مبارزه با فسادي كه دامنگير شده داريد آيا كسي ميتواند اين مبارزه را به سر انجام برساند كه نه خود و نه بستگانش و از جمله (برادرش) از رانت حكومتي استفاده نكرده و حتي حقوق قانوني خود را نگرفته يا كسي كه گرفتار زد و بندهاي حزبی و گروهي است و يا دين مالي بر گردن دارد؟ البته ميدانم مبارزه با چريده هاي مزرع سبز بيت المال چه عواقبي دارد ولی شما می دانید که من ترسی از عواقب چنین مبارزه ای ندارم چون مرا می شناسید و احیانا تصدیق می کنید که نه فقط مرد سیاست و حقوق که مرد مسئولیت و خطر نیز هستم.

اي كاش در نيمه دهه هفتاد كه فرياد عليه فسادي كه تازه آغازشده بود را برآوردم بجاي حذف من ، فاسدين حذف شده بودند تا امروز شاهد فسادهاي چند هزار ميلياردي مكرر و متعدد نباشيم.

نكته قابل توجه ديگر عبارت است از تكرار مكرر يك تجربه شكست خورده !!!

از سال ١٣٧٦ محافظه كاران به مبارزه با اصلاح طلبان ميروند و شكست ميخورند ، در ٧٦ آقاي ناطق نوري شكست بزرگي را متحمل شد و در ٨٨ و ٨٤ كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كار شدند تا آقاي احمدي نژاد كه مورد حمايت علني و رسمي اكثريت اعضاي شوراي نگهبان (عادل و بی طرف) بود به صدارت برسد كه البته رسيد ولي هم فتنه برپاشد و هم كشور را به ورطه نابودي كشاند .

درانتخابات سال 1392هم لشكر محافظه كاران از آقاي دكترولايتي گرفته تا ژنرال قاليباف و ژنرال رضايي …. از يك اصلاح طلب بدلي شكست خوردند چون ميدانيد كه آقاي روحاني در بهترين حالت یک (اصلاح طلب بدلي) به حساب مي آيد.

اكنون نيز شوراي نگهبان چيدماني كرده كه نتيجه اش تكرار شكستهاي تجربه شده است مگر اینکه معجزه ای درکار باشد!!! يعني آقاي رئيسي كه متاسفانه نه يك روز سابقه اجرايي دارد و نه سابقه قضايي درخشاني و بعد از انتشار فايل صوتي آية الله منتظري هم در افكار عمومي آسيب جدي ديده را در مقابل آقاي روحاني قرار داده و جالب تراينكه آقاي رئيسي در افكار عمومي نامزد مرجح جنابعالي تلقي ميشود و لاجرم شكست ايشان به شكست شما تعبيير خواهد شد و نتیجه چنین رقابتی از هم اکنون قابل پیشبینی است. همینجا اضافه کنم که تماسهای روسها با آقای رئیسی قابل تأمل است مخصوصأ پس از تجربه موفق دخالت روسیه در انتخابات آمریکا.

جناب آية الله آيا شما فكر ميكنيد كه هميشه فرصت اصلاح داريد و تصور ميكنيد كه سالها بلكه دهه ها مملكت به همین صورت ميماند تا شما وضع را اصلاح كنيد؟

شما بهتر ميدانيد كه تحولات ايران زمان نميشناسد ، براي نمونه بخاطر داريد كه جيمي كارتر در اول ژانويه ١٩٧٨ در تهران و بيخ گوش اتحاد جماهير شوروي سابق گفت ايران درمنطقه بي ثبات خاورميانه جزيره آرامش و ثبات است ولي يك هفته بعد يعني ٨ ژانويه انقلاب كليد خورد يا جنبش دانشجويي سال ١٣٧٨ واقعه مهمي رخ نداده بود که موجب جنبش شود فقط روزنامه آقاي موسوي خوئينيها كه اتفاقاً نه تنها سابقه درخشاني در آزادي خواهي ندارد بلكه از عناصر اصلي اشغال سفارت آمريكا بوده و در زمان دادستاني كل كشور آتش ها سوزانده بود بسته شد ولي بستن روزنامه وي جنبش دانشجويي را رقم زد .

يا حوادث سال ٨٨ بالاخره رخ داد.

احتمالاً جنابعالي با من هم عقيده ايد كه مشكل اتحاد جماهير شوروي سابق آمدن گورباچف نبود بلكه دير آمدن او بود ، زيرا فسيل هاي دوران طولاني حکومت لئونید برژنف امكان اصلاح نميدادند و حكومت كوتاه مدت آندره پف و چرننکو هم مجال كافي نداد. در نتیجه اصلاحات دیرهنگام گورباچف موثر واقع نشد و آیة اله خمینی صدای شکستن استخوان های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که به مراتب از جمهوری اسلامی ایران سترگ تر بود را شنید و پرده آهنین همراه با دیوار برلین فرو افتاد.

در حاليكه در چين كمونيست مرگ به هنگام مائو فرصت اصلاح را به دنگ شیائوپنگ داد به نحوي كه عليرغم تضاد دروني حكومت چين هنوزسقوط نكرده .

شما در باب اصلاح چه ميكنيد مربوط به خود جنابعالي است ولي بدانید که نظارت استصوابی و عملکرد شورای نگهبان که گویی رسالتی جز حذف اشخاص لایق و با صلاحیت و تأیید کسانیکه از سوی مردم مردود شده اند و یا کسانیکه در بهترین حالت به انحراف ، خیانت ، بی بصیرتی و فتنه گری متهم شده اند ندارد بی شباهت به حزب رستاخیز نیست که نقش موثری در وقوع انقلاب داشت لذا اگر اراده اصلاح سیستم و خانه تکانی در کارگزاران را دارید از همین جا و همین حالا شروع فرمایید.

از شما ميخواهم اين تظلم و دادخواهی را مجدانه بررسي فرمائيد.

به رسم معهود با یکی از سروده هایم این شکواییه را به پایان می برم.

وقت تنگ است

آی برخیز برادر که زمان میگذرد                          بنگر این وضع که بر روح وروان میگذرد

گر که آزاد گذاری که بگویم حرفی                       یاببندیت و مرا دست و دهان میگذرد

درد دلدارم و افسوس که دلداری نیست              تابگویم که چه بر پیر و جوان میگذرد

خویش را وقف خداکردم و مخلوق ولی              فتنه ها هست که پیدا و نهان میگذرد

گاه تکفیر نمایندکه کافرکیش است                     گرچه دانندچه برقلب وزبان میگذرد

گاه گویند که اوعامل استکبار است                      گرچه بینند که ازهر دوجهان میگذرد

عیب و ایراد من این است که تمکین نکنم             بر سر این ز سرم تیغ گران میگذرد

چاپلوسی به منو مکتب من نیست روا                 ور نه دانم که ره رشد از آن میگذرد

آن که از دین خدا ساخته است دکانی                  آفتیست که بردین ز دکان میگذرد

وقت تنگ است بیائید که کاری بکنیم                  ورنه یکروز تحمل ز توان میگذرد

“شعله” عمر  توبه هر حال گذرخواهدکرد             این مهم است برادر که چه سان میگذرد

با احترام

قاسم شعله سعدی

کاندیدای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری

5/2/1396