روزنامه ها در گزارش های امروز خود به آمدن علنی ابراهیم رئیسی – ابرام دراکولای ناسید سفاک جلاد غاصب– واکنش نشان داده اند.
واکنش ها به حضور رئیسی
رئیسی با دادن یک بیانیه به طور رسمی ورودش را به انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد؛ بیانیهای که به دو بخش تقسیم میشد؛ بخش اول انتقادهایی بود که به دولت روحانی وارد کرد، او با این بیانیه به اثبات رساند که قطب مقابل روحانی است. مثلا آنجایی که میگوید: “مردم میپرسند با وجود این همه منابع سرشار و سرزمین پر نعمت، استعدادهای متراکم انسانی و رهنمودهای روشن رهبر عزیز انقلاب؛ چرا وضع کشور چنین است؟
آیا نمیتوان قفل رکود و بیکاری و انسداد در کسب و کار و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن را گشود؟”
اما بخش دوم بیانیه رئیسی، بیش از بخش اول مورد توجه قرار گرفته است چون او در این قسمت، به خودیها! کنایهای سخت زده، آنجایی که نوشته: “فارغ از گروه بندیهای سیاسی رایج، در رقابتهای انتخاباتی شرکت خواهم کرد.”
رئیسی که همه او را کاندیدای “جمنا ” و اصولگرایان میدانستند، با این بیانیه نشان داد که جمنا را از بالا به پایین نگاه میکند. او که در نشستهای این جبهه حضور نیافت و میثاق نامه آنها را نیز امضا نکرد، این بار با چنین بیانیهای نشان داد که آن فاصله گرفتنها از جمنا بیدلیل نبوده است. شاید رئیسی نیز میداند که در چنین شرایطی اگر به صورت واضح خود را کاندیدای اصولگرا معرفی نکند»
علیرضا علوی تبار نیز در گفت و گو با روزنامه شرق با عنوان «چه چيزي در انتظار رئيسي است» مطرح می کند، آقای رئیسی میتوانند یکی از جریانهای فکری- سیاسی موجود در کشور را در انتخابات نمایندگی کنند. این اتفاق به نظر من بسیار خوب است که تمامی جریانهای فکری- سیاسی کشور نمایندگان خود را در رقابتهای انتخاباتی داشته باشند. تنها نگرانی موجود درباره امکان واقعی رقابت منصفانه است. باید بهگونهای مطمئن شد که از امکانات عمومی برای ترویج و تبلیغ یک نامزد خاص استفاده نمیشود. بهویژه باید درباره هزینهکردن از منابع متعلق به همه در این زمینه بسیار حساس بود. اینکه حضور آقای رئیسی موجب قطبیشدن فضای انتخاباتی شود یا خیر، کاملا به رفتار و موضعگیری جریان اصولگرا بستگی دارد. اگر آنها در جریان ترویج و تبلیغ آقای رئیسی ایشان را به جریان قدرت مربوط كرده و نسبت دهند؛ به دوقطبیشدن فضای انتخابات میانجامد. اما اگر جریان اصولگرای غیررادیکال استقلال خود را حفظ کند، فضای انتخابات قطبی نخواهد شد.
عبدالله گنجی نیز در یادداشتی در روزنامه جوان با تیتر «اخلاق زير چكمههاي دموكراسي» نوشت: «بناي رفيع نظام جمهوري اسلامي اگر بر اخلاق استوار نباشد نه تنها به تمدن نوين اسلامي رهنمون نميشويم كه در هويت غربي گرفتار خواهيم شد. مقام معظم رهبري در خرداد 1393 و در حرم امام فرمودند: «كسي گمان نكند امام مردمسالاري را از جايي به عاريت گرفت. امام مردمسالاري را از درون دين آورد.» اگر مردمسالاري ما از درون دين است پس روح حاكم بر آن اخلاق است و البته بسياري از سياسيون وقتي در معرض تهمت و تخريب قرار ميگيرند به اخلاق توصيه ميكنند، اما خود آنان نيز «چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند». بدون ترديد وجه پيونددهنده مردم و حاكمان در نظام ديني اخلاق است و هيچ چيز به اندازه دموكراسي به آن آسيب نميرساند، مگر اينكه مردمسالاري ديني را با ترازي كه امام ميخواست، بپذيريم. «همه چيز براي خدا» ميعادگاه عقد وصال اخلاق و سياست در مردمسالاري ديني است.بپذيريم. «همه چيز براي خدا» ميعادگاه عقد وصال اخلاق و سياست در مردمسالاري ديني است.»
کودک فروشی
روزنامه قانون در گزارشی دردناک با عنوان «كودكاني كه كودكـي مي فروشند» با اشاره به فعاليت بچه های کار در شهر نوشت: «نمونه های سارا و محمد و ديگر كودكان كار، سالهای سال است که كنارمان حضور دارند. نمی توان آن ها را مهمان شهر یا سربار شهر نامید. آن ها جزیی از شهر شدهاند. توی مترو همین کودکان با گفتاری زنانه و مردانه، انواع و اقسام کالاها را می فروشند و بلدند چگونه تر و فرز از زیر دست ماموران شهرداری سر بخورند. حتی گاه فرار هم نمی کنند، طوری که انگار مامور به آن ها و آنها به مامور عادت کرده اند یا چیزی فراتر از این. گاهی از شیشه ماشین ها آویزان می شوند و به بهانه فروش گل، فال، دستمال، خوراکی و هر چیز دیگر توی ماشین چشم می چرخانند. سر قیمت چک و چانه می زنند و ممکن است حتی اگر حواستان نباشد، کیف یا پولی که در دست دارید و می خواهید از میانش مبلغی برای او بیرون بکشید را بقاپند. آنچه در رفتار تمام این کودکان مشهود است، داشتن تجربه ای بزرگتر از سن کوچکشان است. در برخورد با آن ها نمی توان بنا به سنشان رفتار کرد. محبت پذیر نیستند. از خانواده هایشان یا جایی که از آن می آیند حرفی نمی زنند، عکس نمی گیرند و اگر غافلگیرشان کنید، دفاع می کنند. خود راکودک نمیدانند و گرچه گاه به لحن کودکانه تقاضایشان را مطرح می کنند اما نگاه هایشان بیش از قامتشان قد کشیده است. بزرگسالان کوتاه قامتی که دستی به نام کار این بار نه پنهان و نامريی ،که مشخص و مريی، آنها را از مسير عادي آموزش و زندگي کودکانه بازداشته است. خواسته های شان اما گاه کودکی شان را لو می دهد، مثل سارا… بازی، مهد کودک، کیف صورتی و روياهايي كه به ارزاني در بازار كار فروخته مي شود. كودك فروشي در شهر صرفا فروختن جسم كودكان به ديگري نيست، كه همين به كار گرفتن آنها در بازار آنهم در اوج دوران كودكي، خود نوعي فروش كودكي و دنياي شيرين آن است كه اين روزها بازارش بسيار رونق نيز دارد.»