شنبه , ۱۴ مهر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » جعفر عظیم زاده: دور نیست روزی که یاران دربندمان را بر روی دوشهایمان از زندانها خارج کنیم

جعفر عظیم زاده: دور نیست روزی که یاران دربندمان را بر روی دوشهایمان از زندانها خارج کنیم

قبل از آخرین روزهای تحویل سال نو، هر کاری کردم دستم برای نوشتن به یاد یاران در بندم یاری ام نکرد. اسماعیل عزیز، این معلم برجسته و اسطوره ایستادگی را بار دیگر به بند کشیدند. بهنام ابراهیم زاده مظهر مقاومت ما کارگران در برابر ستم را نزدیک به ۷سال است به بند کشیده اند و آرش صادقی، امیر امیر قلی، سعید شیرزاد، مهدی شاندیز، علی معزی، علی شریعتی، نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی و دهها انسان عزیز و شریف دیگر در لحظاتی که همه مردم ایران در سراسر کشور به دیدار هم می شتابند و چند روزی را فارغ از همه درد و رنجهایی که دارند می گذرانند به زنجیر کشیده اند و آنان دور از عزیزانشان در باشکوه ترین روزهای سال در کنج زندانهای کشور بسر می برند.
یاد این انسانهای بزرگ، گرامی ترین، عزیزترین و در عین حال دردناک ترین لحظه های من در عید نوروز است.

دهه هاست اقلیتی ناچیز در این مملکت منافع چپاولگرانه خود را امنیت کشور نامیده و شریف ترین انسانها را با این بهانه مسخره و پوچ و واهی به بند کشیده اند. این غیر قابل تحمل ترین چیزی است که میتوان تصورش را کرد.
مشتی دزد و غارتگر با سیطره بر سرنوشت مردم یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان، دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر کارگران را تا واپسین روزهای سال نمی پردازند. می گویند کلیه فروشی انسانها برای سیر کردن شکم ایرادی ندارد. فقر و گرسنگی، گورخوابی و کارتن خوابی، تکدی گری کودکان و بزرگسالان و تن فروشی زنان در خیابانها بیداد می کند. حداقل مزد و زندگی و معیشت نزدیک به 50میلیون نفر از جمعیت یک جامعه ۸۰میلیونی را آنطور که منافع چپاولگرانه شان اقتضا می کند تعیین می کنند و آنوقت انسانهای شریف و مسئولی همچون اسماعیل عبدی ها باید در گرامی ترین روزهای سال در کنج زندانها باشند.

آیا این وضعیت قابل تحمل است؟ آیا می شود بی سابقه ترین شکلی از فقر و فلاکت را بر مردمان یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تحمیل کرد و آنوقت زبانشان را نیز برای حرف زدن و انتقاد از کام کشید؟ اگر چنین وضعیتی در طول تاریخ بشر ضامن بقا سیستمی بوده است اینجا نیز در ایران چنین خواهد شد!؟ اما تاریخ درس دیگری به همه ما انسانها آموخته است: نمی شود و هیچ کس و هیچ خدائی نیز نمی تواند هم فقر و فلاکتی بی پایان را بر مردمان یک کشور ثروتمند تحمیل کند و هم زبانشان را ببرد و آنان را در کنج زندانها به بند کشد.
دور نیست روزهایی که ما کارگران و معلمان و عموم مردم شریف ایران، اسماعیل عبدی ها، بهنام ابراهیم زاده ها و جوانان برومندی همچون امیر امیر قلی، آرش صادقی و وکلای متعهدی همچون عبدالفتاح سلطانی و زنان برابری طلبی همچون نرگس محمدی ها را بر روی دوشهایمان از زندانها خارج کنیم.
جعفر عظیم زاده – سی ام اسفند ماه 1395

به امید آزادی