جمعه , ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن‌‌روز مطبوعات کشور؛

سخن‌‌روز مطبوعات کشور؛

 روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

*******
مسئولیت برای آب و نان!جعفر بلوری در کیهان نوشت:

اینکه آیا مدیر نخبه‌ای به دلیل توانمندی‌های بالایی که دارد، مستحق دریافت حقوق نجومی است یا خیر، در جای خود قابل بحث است اما، هیچ صاحب شعوری نمی‌پذیرد افراد بی‌کفایت که بعضا پرونده قطوری از فساد را هم دارند، صرف اینکه نام «مدیر» و «نخبه» را با خود یدک می‌کشند،  می‌بایست حقوق نجومی دریافت کنند.

تفکیک مدیران با کفایت از بی‌کفایت نیز کار دشواری نیست. وضعیت و شرایط حاکم بر محل اداره فرد، می‌تواند در تشخیص چنین امری راهگشا باشد. نگاهی به شرایط حاکم بر برخی بانک‌ها، کارخانه‌ها و سازمان‌های دولتی و… آن هم با وجود گذشت نزدیک به 4 سال از عمر این دولت نشان می‌دهد، برخی مدیران-نه همه آنها- حقیقتا مدیر یا نخبه نیستند. ضمن اینکه برخی از آنها، پیش از مطرح شدن موضوع مصوبه مجلس درباره حقوق 24 میلیونی، به دلیل دریافت حقوق‌های نجومی به شدت مورد انتقاد قرار داشته‌اند.
حال اینکه بیاییم با قانونی کردن چنین دریافت‌هایی، راه غارت بیت‌المال را هموار کنیم، آن هم به این بهانه که جلوی خروج چنین تحفه‌هایی از کشور گرفته شود، کمی مضحک به نظر می‌رسد. اتفاقا عقل حکم می‌کند راه خروج چنین مدیرانی را از کشور نباید گرفت بلکه باید هموار کرد.
از نخبگانی که این فرمول را تعریف کرده‌اند باید خواست، فرمولی تهیه کنند چنین مدیرانی که نتیجه یک قلم مدیریتشان شده 5 هزار میلیارد تومان خسارت به سهامداران، از کشور خارج شوند. با این کار علاوه بر اینکه جلوی خسارت بیشتر گرفته می‌شود، راه برای خدمت مدیران متعهد، انقلابی و متخصص باز می‌شود. جبران خسارت و محاکمه چنین نخبگانی! در دادگاه هم پیشکش.
تهیه «فرمولی گله‌گشاد» به بهانه «تعیین سقف حقوق مدیران» که از دل آن یکسال حقوق «ماهی 24 میلیون تومان» خارج شود و سال بعد 34 میلیون تومان و سال‌های بعد هم بطور خودکار به این رقم اضافه شود هم، بخش غم‌انگیز دیگر این قصه بود که خوشبختانه، با ورود منتقدان ختم به خیر شد.
طرح قانونی کردن حقوق‌های نجومی در نگاه خوش‌بینانه، طرحی «ناشیانه» و«خام» بود که احتمالا از روی ناآگاهی ارائه شد. پس گرفتن فوری این طرح پس از مشاهده چند ساعت اعتراض نیز نشان از همین خامی طرح دارد. انتخاب زمان نامناسب برای چنین مصوبه‌ای نیز نشان از «بدسلیقگی» طراحان آن دارد. این طرح با توجه به شرایط خاص اقتصادی و رکود و بیکاری موجود و در حالی که کارگر شاغل حدود 812 هزار تومان حقوق می‌گیرد تصویب شد! از نگاه کارگر بیکاری که همین شندر قاز را هم از دست داده، پرداخت 24 میلیون تومان در ماه به مدیرانی که توصیفشان رفت، جز بی‌عدالتی و استفاده ناروا از بیت‌المال، معنی دیگری دارد؟!
چنین مصوبه‌ای حتی برای همین مدیران دولتی نیز مضر بود. چند ماه بیشتر به انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده و چنین بریز و بپاش‌هایی می‌توانست برای دولتی‌ها گران تمام شود. «شاید» راز عقب‌نشینی سریع وکیل‌الدوله‌ها از این مصوبه جنجالی، همین نکته بود!
زنجیره‌ای‌ها برای توجیه این رسوایی اما، چند روزی است به صف شده‌اند. خروجی تمام صغری کبری چیدن این طیف هم این شده که، دریافتی مدیر هرچقدر بیشتر باشد، به همان میزان عملکرد وی بهتر خواهد بود!
البته این طیف، طبق روال چهار سال گذشته، حمله به دولت‌های قبل را هم چاشنی چنین تحلیل‌های ناشیانه‌ای کرده و چند روزی است به تحریف و وارونه‌نمایی مشغولند؛ اینکه «مخالفان این مصوبه، به دنبال سپردن مدیریت به افراد ناتوان و غیرمتخصص هستند» یا «منتقدان به دنبال سپردن امور کشور به جوانان خام و25 ساله و بی‌تجربه هستند» و… از جمله این دروغ‌پردازی‌های ناشیانه است.
ریختن بیت‌المال به حلقوم مدیرانی که جز به تعطیلی کشاندن کارخانجات و خسارت زدن به سهامداران و بانک‌ها و… چیزی در کارنامه نداشته‌اند، همان قدر با عقل و شرع در تضاد است که نگاه مادی داشتن به پست و مقام دولتی. اینکه القاء کنیم اگر به مدیری-لایق یا نالایق- نجومی حقوق ندهیم عملکرد خوبی نخواهد داشت، توهین به مدیر توانمند و متعهد نیز هست. اصولا شرع مقدس اسلام هم داشتن چنین نگاهی را تقبیح می‌کند. پست و مقام وسیله آب و نان نیست، امانتی است بر گردن مسئولین. مسئولی که هدف اول و آخرش رسیدن به نان و نوا باشد، لااقل در جامعه اسلامی جایی ندارد.
امام علی علیه‌السلام، یاور فقرا و محرومین در نامه‌ای به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان چنین نگاهی را شدیدا رد می‌کنند: «همانا پست و فرمانداری برای تو وسیلۀ آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی؛ تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی؛ در دست تو اموالی از ثروت‌های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه‌دار آنی تا به من بسپاری؛ امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم». از نگاه اسلام داشتن چنین نگاهی به مسئولیت، کاملا مردود است.
راه‌حل اما، تهدید کردن یا آسمان و ریسمان کردن نیست. راه حل، بگم بگم کردن هم نیست. راه حل در تهدید به افشای فیش‌های حقوق منتقدان هم نیست که اگر چنین فیش‌هایی وجود داشت، به جعل فیش‌های حقوقی روی نمی‌آوردند یا در انتشار آن لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند. راه‌حل، تعیین حقوق معقول برای مدیران متخصص و متعهد در کنار دیدن واقعیت‌های جامعه و شرایط معیشتی مردم است. راه‌حل دیگر، نگاه کردن به نمرات کارنامه 4 ساله مدیران دولتی و تصمیم‌گیری درباره آنهاست. هر مدیر نخبه‌ای نمره قبولی گرفت، بماند، در غیراین صورت راه خروجش از مسئولیت هموار شود. ادامه فعالیت چنین مدیری خیانت است، حتی اگر صفت نخبه را یدک بکشد.
اما پس گرفتن چنین مصوبه‌ای هم داستان خود را دارد و می‌تواند به این معنی باشد که تصویب‌کنندگان طرح در مجلس پذیرفته‌اند که طرح،  نامناسب و خام بوده است. شاید هم در همان یک روز دریافته‌اند که همه مدیران دولتی نخبه نیستند! البته نگرانی از تاثیر این مصوبه بر نتایج انتخابات اردیبهشت ماه نیز می‌تواند، دلیل این عقب‌نشینی نجومی باشد. به هر تقدیر این طرح پس گرفته شده است. اما ادامه اصرار زنجیره‌ای‌ها به علمی و دقیق بودن طرحی که خود آن را تهیه، تصویب و سپس پس گرفته‌اند، معمایی است که حل آن از عهده نخبگان همان طیف بر می‌آید!

رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمن/ دولت «از خودراضی»

آثار فرهنگی معنوی راهیان نور

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

واردات بی رویه و بی حساب و کتاب کالا، کمر تولید داخلی را می‌شکند، آن گونه که شاید نتواند قد راست کند و پرواضح است که خم شدن کمر تولید داخلی یعنی بیکاری هموطنان و جوانانمان و حرکت به سوی نابودی اقتصاد ملی. اما «واردات فرهنگی» بسی خطرناک‌تر از واردات انواع کالاها است چون آن یکی سرمایه‌های کشور، معیشت مردم و اقتصاد و البته دیگر ابعاد زندگی مردم را نشانه می‌گیرد اما این یکی یعنی واردات فرهنگی، علاوه بر این‌ها «هویت ملی» و دینی مردم را نشانه می‌گیرد و به سمت و سوی استحاله و نابودی می‌کشاند و اگر ملتی، هویت خود را از دست بدهد، سخن گزافی نیست که بگوییم همه چیز خود را از دست داده است.

بنابراین تلاش موثر و همه جانبه برای حفظ، احیا، ترویج و تحکیم و تعالی هویت ملی و دینی اولا وظیفه اصلی و اساسی مجموعه حاکمیت و ثانیا وظیفه‌ای خطیر و بس مهم برای آحاد ملت است.
یکی از لوازم اساسی حفظ هویت دینی و ملی شناخت هر چه بیشتر «ذخایر تمدنی و فرهنگی» ایران عزیز و پس آن گاه «فراوری» شایسته و ارائه آن‌ها به نسل کنونی و نسل‌های آینده است و این یعنی فعالیت آگاهانه و موثر و مستمر در عرصه «تولید فرهنگی» از ذخایر و سرمایه‌های کم نظیر و بعضا بی نظیر فرهنگ و تمدن و گنج‌های معنوی این سرزمین و بدون تردید و به شهادت تاریخ یکی از برجسته‌ترین و ارزشمندترین ذخایر و گنج‌های معنوی و فرهنگی کشورمان، ثروت‌ها و سرمایه‌های عظیم معنوی و فرهنگی نهفته در دفینه‌ها و گنجینه‌های سال‌های دفاع مقدس است، گنج ها، معادن و صدف‌هایی که تا صدها سال همچنان می‌توان از دل آن دُرها و مرواریدهای ناب به دست آورد و در عرصه تولیدات فرهنگی برای پاسخ به نیاز امروز و فردای کشور و حتی برای جهانیان حرف‌های اساسی داشت و در عرصه‌های مهم و اساسی «نظام سازی» و تمدن سازی و حفظ و تعالی هویت ایران اسلامی نیز گام‌هایی بس موثر برداشت.
با این نگاه تداوم و گسترش کمی و کیفی هر چه بیشتر کاروان‌های راهیان نور اقدامی موثر و شایسته است که می‌تواند تاثیر به سزایی در تحقق اهداف پیش گفته و استفاده و بهره برداری حداکثری از گنج‌های ارزشمند دوران دفاع مقدس، این «ذخیره معنوی فرهنگی» بی بدیل داشته باشد و اما اشاره‌ای گذرا به برخی آثار فرهنگی معنوی کاروان راهیان نور:
1 – حضور در شهرها و استان‌های مرزی و خصوصا در مناطق جنگی و مرزی یعنی همان جاهایی که مردم و رزمندگان دلاور سرزمینمان با تمام وجودشان در مقابل خصم تا دندان مسلح و ناجوانمرد، جوانمردانه از کیان دین و میهن دفاع کردند، تا حدی زائران و مسافران کربلاهای ایران را با گوشه‌ای از حقایق و ایثار و جانفشانی‌های حافظان دین و ناموس وطن آشنا می‌کند که این مهم علاوه بر «قدرشناسی» از شهیدان و ایثارگران و جانبازان و آزادگان و تمامی رزم آوران آن روزهای سخت موجب می‌شود که نسل امروز و فردا قدر استقلال و امنیت و سرافرازی میهن خود را بیشتر بدانند و دریابند چه خون‌هایی برای استقلال و امنیت و حفظ تمامیت ارضی و ناموس کشور ریخته شده تا ایران و ایرانی و اسلام ناب محمدی(ص) این چنین بر تارک تاریخ منطقه و جهان بدرخشد.
2 – معنویت جاری در جای جای مناطق جنگی هر مسافر و زائر و ناظر و بیننده‌ای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. حضور در مشهد شهیدان دین و میهن، حس معنویت خاص و دوست داشتنی عجیبی بر روح و روان حاضران جاری می‌کند، تلاوت قرآن و خواندن نماز و سجده گزاردن بر خاک‌های معطر به عطر وجود پاک شهیدان، تجربه‌ای خاص و مخصوص آنانی است که تشرف به مشهد شهیدان را تجربه می‌کنند و لحظات و دقایقی با آن مردان مرد به خدا رسیده و در جوار قربش آرمیده «هم نفس» می‌شوند که این خود می‌تواند ذخیره معنوی بس بزرگ و ارزشمندی برای زندگی زائر تربت شهیدان و قدم گذاشتن در مسیر «سیدالشهدا» باشد.
3 – حضور مردم و خصوصا جوانان در مناطق رویارویی حق و باطل، بیش از پیش حقانیت «جبهه حق» و بطلان «جبهه باطل» را در همیشه تاریخ اثبات می‌کند و حضور یافتگان در مناطق جنگی به خوبی درمی یابند که اگر ایستادگی ها، مقاومت ها، جان فشانی‌ها و شجاعت‌های بی نظیر دلاور مردان آن روزهای سخت و تاریخی نبود، امروز نه تنها خرمشهر و خوزستان از ایران جدا شده بود بلکه شاید خصم متجاوز مستظهر به حمایت‌های همه جانبه شرق وغرب و بسیاری از کشورهای منطقه امروز به آرزوی به گور برده خود یعنی فتح تهران نیز دست یافته بود.
4 – حس خوب افتخار به ایران و ایرانی بودن در بهترین شکل خود به هنگام حضور در مناطق جنگی وجود هر ایرانی را فرامی گیرد.
افتخار به حقانیت، افتخار به مسلمان بودن و پیرو حسین بن علی(ع) بودن، افتخار تن به ذلت ندادن، افتخار به حفظ تمامیت ارضی کشورمان به همت جوانمردان سرزمینمان، افتخار به توان‌ایمان رزمندگانمان، افتخار و اثبات «خودباوری» و این که ما «توانستیم» و هنوز و همچنان «می توانیم».
5 – درک حس خوب ایثار و مجاهدت و فداکاری و تقویت روح «امید» و «حماسه» در بین کاروانیان راهیان نور از دیگر ثمرات شیرین همراهی با این راهیان «سمت نور» است.
6 – شنیدن روایت زندگی مدافعان حریم دین و میهن می‌تواند تاثیر قابل توجهی خصوصا در نوجوانان و جوانان برای «الگوسازی» و «الگوگیری» از آن رادمردان خداباور بی ادعا داشته باشد.
7 – و طرفه آن که زنده نگاه داشتن یاد و خاطره و رشادت‌های فرزندان این سامان علاوه بر جلوگیری از «گسست نسل ها» نقش موثری در حفظ هویت دینی و ملی مردم سرزمینمان دارد، هویتی که جانمایه «بود» و «وجود» و «هستی» و «مانایی» و«جاودانگی» و «سرافرازی» یک ملت است.
آسیب شناسی کاروان راهیان نور
البته ضمن تقدیر از تلاش‌های مخلصانه و مومنانه و فراوان مسئولان و دست‌اندرکاران و خادمان کاروان راهیان نور که این سال‌ها طبق آمار افتخار میزبانی از 6 میلیون نفر از هموطنان عزیزمان را در قالب کاروان راهیان نور دارند و همچنین میزبان چند هزار گردشگر خارجی از چند کشور جهان هستند، باید گروه‌های ناظر متخصصی از منظرهای گوناگون، کم و کاستی‌ها و نقص‌های این حرکت عظیم و بی نظیر فرهنگی معنوی را نقد و بررسی کنند تا این حرکت و جریان ارزشمند فرهنگی هر سال بهتر و بیشتر از سال گذشته بر تاثیرگذاری خود در عرصه‌های مختلف فرهنگی بیفزاید و بتواند «پیوندی ناگسستنی» بین زائران کربلاهای ایران و ارزش‌های ناب معنوی و فرهنگی و البته تاریخ ساز و سرنوشت ساز دوران دفاع مقدس برقرار کند.
رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمن/ دولت «از خودراضی»

مدیران مریخی!

زهرا طباخی در وطن‌امروز نوشت:

ایرانیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مسؤولان را از خودشان و خدمتکار انقلاب و اسلام دانسته‌اند و به واسطه این شکل کم‌نظیر از روابط صمیمانه، آستانه تحمل مشکلات متنوع اقتصادی و اجتماعی در جامعه بالا رفته است. با حذف شاخصه «مردم‌گرایی» و پایبندی به ارزش‌های انقلاب اسلامی از قاموس مسؤولیت در ایران، طبیعی است کارنامه مدیر ایرانی نیز مطابق ارزش‌های لیبرالیستی ارزیابی شود. اصولا در چنین سیستمی فداکاری جامعه در مواجهه با کمبودها و مشکلات متنوع فاقد توجیه است، چرا که اصل بر مادی‌گرایی و محاسبه امکانات اقتصادی و اجتماعی است.

از خودراضی!
به نظر می‌رسد تغییر اخلاق سیاسی مدیران دولت یازدهم و حتی گروه‌هایی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که از خاستگاه سیاسی مشترکی با کابینه دکتر روحانی برخوردارند، در نحوه ارزیابی کارنامه آنها نیز موثر بوده، به نحوی که مردم توانایی ارتباط برقرار کردن با مسؤولان دولتی و مجلسی را تا حدی از دست داده‌اند.
دولت به نحو غیرقابل توجیهی «از‌خود‌راضی» است و مردم اصرار دارند با سبک مدیریت از بالا در دوره پساانقلاب نمی‌توانند کنار بیایند و چشم بر اشرافی‌گری، اختلاس، تبعیض اجتماعی، فساد اداری و بی‌توجهی به مشکلات اقشار مختلف جامعه ببندند. در حقیقت ادبیات سیاسی مردم کماکان منطبق بر شعارهای انقلاب اسلامی در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است و مطابق همین ارزش‌ها از دولت‌ها کارنامه طلب می‌کنند اما فضای سیاسی مدیریت جامعه میل شدیدی به سمت ارزش‌های غربی همچون «توسعه بدون محاسبه»، «حمایت از سرمایه‌گذار خارجی»، «راحت‌طلبی غیرمسؤولانه» و «لوکس‌اندیشی تبعیض‌آمیز» داشته است.
قضاوت منصفانه
قضاوت و صبوری مردم در شرایطی که مسؤولان را حاضر در میدان مبارزه با مشکلات می‌یابند تفاوت زیادی با دوره‌ای دارد که مسؤولیت به معنای تهران‌نشینی با حضور در کاخ ریاست در 10 صبح و خروج ادکلن زده و شیک در 2 بعد از ظهر با «بنز خدمت» تعریف می‌شود. مردم بسیار منصف هستند و یاد گرفته‌اند مسؤولان را با همه مشکلات و سختی‌های اداره یک کشور بزرگ 80 میلیونی درک کنند اما رویه «قضاوت منصفانه» تنها تا زمانی معتبر است که مسؤولان نیز به حقوق جامعه معترف باشند و برای حل‌وفصل مشکلات از جان و دل مایه بگذارند.
معیارهای قضاوت مردم در دوره‌های مختلف به قدرت رسیدن چپی‌ها یا راستی‌ها، اصولگرایان یا اصلاح‌طلبان یا حتی مدعیان اعتدال تفاوت نمی‌کند، چون جامعه سنتی ایرانیان «سیاست‌زده» نیست و به کار و تلاش مسؤولان نمره می‌دهد. با این وجود مردم در تشخیص «تبعیض» بسیار سختگیر هستند، چرا که عدالت‌طلبی از شاخصه‌های ذاتی جوامع انقلابی است.
پس محاسبه می‌کنند در دوره‌ای که دولت مدعی رشد اقتصادی 7 درصدی است، وضعیت از نزدیک چگونه است؟ برای قضاوت هم نیازمند آمارهای دولتی و مجلسی نیستند… تورم و رکود و بیکاری را با گوشت و پوست‌شان هر روز در زندگی محاسبه و قیاس می‌کنند و اگر به نتیجه برسند که دولت و مجلس برای قانونی کردن «حقوق نجومی» با یکدیگر پنهانی تفاهم کرده‌اند و در تهدید منتقدان رویه مذکور برای یکدیگر «احسنت، احسنت» فریاد می‌زدند، عمیقا ناراضی می‌شوند.
سرمایه اعتماد اجتماعی
شاید باور نکنید اما مردم زمانی که سال 92 عباس آخوندی، وزیر راه‌وشهرسازی گفت به جای طرح مزخرف و پر اشکال مسکن‌مهر، «مسکن اجتماعی» با مزایای بیشتر برای اقشار آسیب‌پذیر می‌سازد، خوشحال شدند و گفتند: «ان‌شاءالله موفق بشود!» مردم حتی تفاهمنامه علی ربیعی، وزیر کار و رفاه اجتماعی با آخوندی را باور کردند آن زمان که نوشتند: 4 ساله کلید مسکن ارزان‌قیمت را تحویل کارگران می‌دهند. با جان و دل امیدوار شدند با حذف 70 درصد هزینه مسکن خانوار کم‌درآمد ایرانی، دست پدران و مادران کارگر برای خرج در حوزه آموزش و بهداشت و رفاه خانواده باز می‌شود.
ایرانی‌ها یک درصد هم گمان نمی‌کردند پشت‌پرده «طرح تحول سلامت» عده‌ای به  دنبال ورشکسته کردن نظام بهداشت و درمان کشور به منظور خصوصی‌سازی این حوزه باشند و احیانا با شرکت‌های چندملیتی برای واگذاری بیمارستان‌ها و دانشگاه‌های علوم پزشکی به تفاهم رسیده باشند. واقعا هیچ‌کس دوست نداشت فریاد متخصصانی را باور کند که تاکید می‌کردند پس از اجرای ناقص طرح تحول، سود شرکت‌های دارویی چندملیتی از کیسه بیت‌المال چندین برابر شده تا اینکه طرح تجمیع بیمه‌ها که همه جای دنیا با هدف نظارت بر میزان مصرف، مستقل از سیستم درمان هستند، در وزارت بهداشت رونمایی شد! اینجا شک و تردید آزاردهنده دوباره دل مردم را رنجاند و از اهداف پنهان بعضی خدمتگزاران ترسیدند.
مسؤولیت نمی‌پذیرم!
چشم مردم از سیاست خارجی دولت هم ترسید آنجا که چرخ زندگی‌شان زیر بار تقسیم بازار با خارجی‌های سهم‌خواه در توافقات پسابرجامی شکست و برنامه‌های پیشرو هسته‌ای و فضایی، مفت از چنگ نسل آینده فرزندان ایران پرید! ملت ماندند و اسبی لنگ که حتی صندوق بین‌المللی پول نیز حاضر نیست به‌رغم تشویق و ترغیب‌های پیشا‌برجامی، روی موفقیتش شرط‌بندی کند.
نه وزیر امور خارجه حاضر است در دور بعد مسؤولیت این برنامه شکست خورده را عهده‌دار شود و نه وزیر بهداشت تصمیم به ماندن دارد تا تاوان ولخرجی‌های تحول‌گرایانه دولت را بدهد! خبری از مسؤولیت‌پذیری نیست اما تا دلتان بخواهد از خودمتشکری و پز تدبیر و امید در چشم مسؤولان موج می‌زند. مردم حق دارند در چنین وضعیتی حرف دولت را نفهمند و توئیت‌های انگلیسی حضرت رئیس‌جمهور را حمل بر خداحافظی کنند.
بدیهی‌ترین انتظار ملت در دوره رکود و تورم و تحمل برنامه «ریاضت اقتصادی» دولت دکتر روحانی این بود که با درآمد سرشار حاصل از رشد اقتصادی ادعایی 7 درصدی، یارانه‌ای موثر برای تقویت تولید و تولیدکننده ایرانی در نظر بگیرند. اما چراغ امیدشان سوخت وقتی شنیدند در دوره‌ای که دولت قول داده بود «شهروند درجه 2» نداشته باشیم، 200 میلیارد تومان بودجه فقط برای جذب ایرانیان مقیم آمریکا در سال آخر ریاست حسن روحانی مصوب شده است! آیا این مدیریت مسؤولانه است که برای ملت ایران با یارانه 45 هزار تومانی، نسخه اقتصاد نوکینزی در بالادست بپیچند و یارانه 200 میلیاردی برای آمریکایی‌های ایرانی‌تبار متمول ساکن ینگه دنیا وضع کنند؟!
ریاضت اجباری؟!
رکود و تورم همزمان از شاخصه‌های برنامه «ریاضت اقتصادی» است که ملت ما 3 سال است اجبارا به لطف تصمیم‌سازی‌های محرمانه دولت دکتر روحانی با آن دست و پنجه نرم می‌کند. برنامه‌ای که در یونان و انگلیس و اسکاتلند و ایتالیا و… برای اجرا شدن آن رفراندوم برگزار و با رای منفی مردم، انگلیس از اتحادیه اروپایی خارج شد و دولت‌های چپگرا و آنارشیست در سایر کشورها روی کار آمدند.
آیا این حق ایرانیان نبود که برای درگیر شدن در چنین وضعیت اقتصادی نابسامان و رنج‌آوری از آنها سوال شود؟ آیا عجیب نیست که رئیس‌جمهور محترم برنامه ریاضت اقتصادی را با نمایه‌ای گل و بلبلی و با تیتر «درآمد سرشار همگانی» و «بی‌نیازی مردم از یارانه دولتی» به جامعه معرفی می‌کنند و در سال آخر قدرت، در بحبوحه نارضایتی جامعه از ورشکستگی صنایع کوچک و بزرگ و بحران بیکاری و رکود و افزایش مکرر قیمت‌ها، از پیروزی برنامه اقتصادی دولت مقابل چشمان بهت زده کارگران و معلمان و کارمندان و بیکاران خبر می‌دهند؟
حق بدهیم که ملت زبان مسؤولانی که به گویش مریخی روی زمین با آنها صحبت می‌کنند، متوجه نشوند! حق بدهیم ملت به دولت و دولتمردان و مدیرانی که با آنها از در صداقت و مردم‌گرایی و مسؤولیت‌پذیری مواجه نمی‌شوند، رای اعتماد ندهند. حق است که سرمایه امید اجتماعی به صندوقی واریز شود که منصفانه با مردم مواجه شده و منصفانه نیز قضاوت شود.

رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمن/ دولت «از خودراضی»

رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمن

حسن رشوند در جوان نوشت:

رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمنهميشه بين اظهار ضعف و تهاجم دشمن رابطه معناداري بوده است و بالعكس، احساس قوت و نترسيدن و نهراسيدن از رجزخواني و تهديد دشمن، موجب آرامش و حتي دفع تهديد و تهاجم آشكار دشمن مي‌شود. ديروز رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان راهيان نور با تأكيد بر اين نكته اساسي كه جنگ تحميلي به اين خاطر اتفاق افتاد كه دشمن در ما احساس ضعف كرد و اگر مي‌خواهيد دشمن را از تهاجم منصرف كنيد، اظهار ضعف نكنيد و قوت خود را آشكار كنيد، خط بطلان بر انديشه‌اي كشيدند كه قائل است در صورت به كار بردن ادبيات صلح‌طلبانه و معرفي جريان انقلابي به طرفداران جنگ، مي‌تواند نگاه دشمن را به خويش نزديك و او را از اهداف جنگ‌طلبانه دور نگه دارد. غافل از آنكه بين واژگان «ترس» با «جنگ» رابطه معناداري وجود دارد و به همين نسبت، برخلاف نگاه افراد و جريان‌هايي كه بانگ صلح  سر مي‌دهند تا صداي مقاومت و ايستادگي در برابر دشمن شنيده نشود، اين رابطه معكوس آشكارا خود را نشان مي‌دهد.

وعده الهي تخلف‌ناپذير است و مصاديق بي‌شماري در تاريخ اسلام و حوادث انقلاب و جنگ تحميلي وجود داشته كه نترسيدن و نهراسيدن از رجزخواني دشمن و توكل و توسل جستن به درگاه حق و پافشاري بر حقانيت همراه با تلاش و كار براي رسيدن به هدف متعالي، توانسته است مسلمانان را در صدر اسلام و جريان انقلابي كشور را در حوادث بزرگ انقلاب و رزمندگان اسلام را در جنگ تحميلي از گذرگاه‌هاي تنگ و سرنوشت‌ساز عبور داده و نصرت الهي را براي آنان به ارمغان آورد. بزرگ‌ترين نمونه چنين سرنوشتي را مي‌توان از جنگ بدر در سال دوم هجري كه توانست اسلام را به نقطه عطف خود برساند، مثال زد.

مشاهده امدادهاي غيبي، ذلت سران كفر، نتيجه توكل بر خداوند متعال، دفاع از كيان اسلام در پرتو ايمان، جلوه حقيقي پايداري در راه انديشه، تبلور وحدت و همدلي در ميان مسلمانان و به نمايش در‌آمدن شكوه و عظمت اسلام، از آثار ماندگار تاريخي بود كه در آن مبارزه حق و باطل، براي مسلمانان نمايان شد و تا به امروز براي آناني كه به دنبال حقيقت هستند، بركات آن ايستادگي و نصرت الهي، الگويي براي رفتار در شرايط و موقعيت‌هاي ديگر شده است.

در جنگ بدر كه در واقع يك جنگ تمام عيار بود و پيامبر اسلام (ص) با ياران 313 نفره خود در مقابل 950 نفر سپاه ابوجهل نيامده بود تا شايد در رهگذر مذاكره، دشمن را از جنگ با خويش منصرف كند، بلكه آمده بود تا با همه قوا و با اراده پولادين در مقابل سپاه انبوه دشمن و ساز و برگ نظامي او بجنگد و با ايمان به نصرت الهي، پيروز از ميدان نبرد خارج شود. در آن روز تاريخي نيروي ايمان، آنچنان در سيماي رزمندگان مسلمان موج مي‌زد كه حتي افراد دشمن را تحت تأثير خود قرار داده بود.

ابن هشام مي‌نويسد: «نيروهاي مشركين مكه بعد از اينكه در نقطه «عدوه القصوي» در صحراي بدر مستقر شدند به يكي از زبده‌ترين نيروهاي اطلاعاتي خود، به نام «عمير بن وهب جمعي» مأموريت دادند تا اطلاعات دقيقي از لشكر اسلام به دست آورد. او با اسب چابك خود در اطراف اردوگاه مسلمانان به گشتزني پرداخت و بعد از بررسي اوضاع به فرماندهان خود چنين گزارش داد: آنان در حدود 300 نفر هستند و در چهره‌ها و حركاتشان ايمان و اراده و استقامت متبلور است.

آنان جز شمشيرهايشان، پناهگاهي ندارند. با شتران‌شان مرگ را براي شما به ارمغان آورده‌اند و تا زماني كه هر يك از آنان يك نفر از شما را به قتل نرساند، كشته نخواهد شد و اگر از شما به اندازه آنان كشته شود، زندگي براي شما چه ارزشي خواهد داشت. با اين وضعيت بينديشيد و تصميم بگيريد. همين اراده قوي و عدم احساس ضعف در مقابل دشمن در جنگ تحميلي هشت‌ساله بار ديگر خود را به نمايش گذاشت.

هرچند آغاز جنگ تحميلي با احساس ضعف دشمن از جمهوري اسلامي و قواي نظامي آن شروع شد ولي در فرآيند جنگ تحميلي، اين رزمندگان اسلام بودند كه نشان دادند با وجود آنكه حتي برخي كشورهاي همسايه كه امروز در يك جبهه با داعش و گروه‌هاي تروريستي در سوريه مي‌جنگيم، از دادن سيم خاردار به ايران امتناع مي‌كردند و ايران را در تحريم مطلق تجهيزات نظامي قرار داده بودند، فرزندان اين ملت با توكل به نصرت الهي و با اراده‌اي پولادين همچون مسلمانان جنگ بدر به دشمن يورش برده و از جنگ تحميلي پيروز بيرون آمدند.
امروز كه چهار دهه از فراز و نشيب‌ها و دشمني‌هاي پيدا و پنهان امريكا و غرب مي‌گذرد، بايد به اين يقين رسيده باشيم كه آنچه در مقابل ادبيات تعدي‌آميز دشمن بازدارنده بوده است، فقط و فقط ايستادگي و مقاومت در مقابل آنها بوده است و به كار بردن ادبيات مذاكره تنها دشمن را در مقابل ملت ايران و انقلاب او جري كرده است.

اگر روزي فرزندان سپاه قايق‌هاي امريكايي را در جزيره فارسي به دليل ورود به آب‌هاي سرزميني ايران توقيف نمي‌كردند و امريكايي‌ها اين احساس ضعف را در جوانان سپاهي مي ديدند كه ورود غيرقانوني آنها، هيچ واكنش و برخوردي را در پي نداشته است، حتماً امروز بايد ناوهاي امريكايي را در آب‌هاي سرزميني خودمان مي‌ديديم. يقين بدانيم كه ايستادگي آن روز، اقتدار امروز را به ارمغان آورده است و خداي نكرده ضعف امروز ما در حوزه‌هاي اقتصادي و حتي برداشت ضعف از ما توسط دشمن، ذلت و سرافكندگي را به دنبال خواهد داشت.

آنچه لازم بود ديروز در صحنه نظامي و نبرد با دشمن در جنگ تحميلي هشت ساله، جوانان اين ملت بروز دادند و اراده و ايستادگي خود را به رخ جهانيان كشيدند تا مبادا دشمن با احساس ضعف از قدرت و توان ما، سناريو هاي شوم طراحي نموده خود درباره ملت ايران را پياده كند و امروز نيز اين هماوردي آنچنان برجسته است كه «ري‌تكيه» در نامه به «ترامپ» به صراحت بيان مي‌كند: «ايران اكنون از خليج فارس، درياي مديترانه را مديريت مي‌كند و با دستگيري سربازان ما در خليج فارس، امريكا را تحقير مي‌كند. » در عرصه دفاع از خاك و حفظ حريم سرزميني و ارزش‌هاي ماندگار انقلاب و امام(ره) نيروهاي نظامي امتحان خويش را در دوران دفاع مقدس و شرايط حاضر به درستي پس داده‌اند و اكنون نوبت دولتمرداني است كه در مقام فرماندهان عرصه اقتصادي كشور قرار دارند.

مبادا با رفتار و عملكرد خود، احساس ضعف از ملت ايران در ذهن دشمن ايجاد كنيد و در آمد و شدهاي هيئت‌هاي اقتصادي به گونه‌اي رفتار شود كه دشمن با تصور اينكه ما در موضع ضعف قرار داريم، عرصه را بر ملت ايران تنگ كند. اين باور را داشته باشيد كه دشمن به كمتر از هيچ براي ملت ايران قانع نيست و اگر چنين نبود، مارك كرك، سناتور امريكايي درباره تشديد تحريم‌ها عليه ايران نمي‌گفت: «اشكالي ندارد اگر غذا را از دهان ايرانيان بي‌گناه بيرون بكشيم».

رابطه بين اظهار ضعف با تهاجم دشمن/ دولت «از خودراضی»

آزادگی در سیاست

عبدالله ناصری در شرق نوشت:

فرازونشیب‌های حیات سیاسی و کنشگری آیت‌الله هاشمی در عرصه قدرت از او شخصیتی منحصر ساخته به‌طوری‌که با انتقادهای گسترده از او (که خیلی از آنها هم دور از انصاف بود) و نیز نقش‌آفرینی‌هایش در چهار دهه انقلاب و جمهوری اسلامی باید در یک دهه اخیر او را در صورت دیگری تعریف کرد.

درست است در این برهه از زمان تاریخی به قول چارلز تیلور یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها، هم در عرصه اجتماعی و هم سیاست فهم دیگری است؛ اما تصویر و تعریف جدید از آیت‌الله هاشمی و همسویی دو جبهه مدنی و حکومتی ایشان، نقشه راه روشن‌تری برای همراهان و دوستداران ایشان در آینده ترسیم می‌کند. واقعیت این است به نظر نگارنده علت اینکه بسیاری از کسانی که ارزیابی مخدوشی از ایشان داشتند، نگره و باور خود را تصحیح کردند؛ اما این تصحیح ریشه در باور و تغییر او داشت. ایشان به چند واقعیت به‌ویژه در یک دهه اخیر پی برد.

اول: هرچند خود از مؤسسان نظام بود؛ اما با تحولات پی‌درپی و ظهور نسل‌های جدید در جغرافیای ایران، باور کرد چون خودش بخشی از یک موج تاریخی است نه همه آن؛ بنابراین نمی‌تواند «خودبنیاد» باشد، بلکه به‌عنوان یک مسلمان خداجوی، اندیشه و رفتار جدید و معاصرش یادآوری این سخن متأله مسیحی قرن ١٣ میلادی – توماس آکویناس- بود: «در تمام چیزهایی که به حرکت درونی اراده (یعنی وجدان) مربوط است، باید امر خدا را که حی و ناظر است اطاعت کند».
٢- لازمه باورنداشتن به «خودبنیادی» نوع نگاه به عرصه عمومی و حوزه همگانی و فهم آن است. فهمی که در فرایند یک توافق و توجیه مشترک به دست می‌آید و نه ‌اینکه در این فرایند، محاسبات خودمحورانه برای کسب پیروزی اساس و محور باشد بلکه برای کسب فهم هماهنگ با جامعه به قول «هابرماس» از یک «عقل تفاهمی» که بالاتر از عقل نظری و عقل عملی است، بهره می‌گیرد.
هاشمی که همیشه در متن قدرت بالیده بود، در یک دهه اخیر سعی وافری کرد تا به بازسازی رفتارها بپردازد و بنابراین همراه‌شدن با اندیشه اصلاح‌طلبی از منظر یک تاکتیک نبود بلکه همراه با اصلاح‌طلبان به توسعه عرصه عمومی و افزایش قدرت این حوزه فکر می‌کرد و ارتقای گفت‌وگوی «میان‌جناحی» را که طبعا همبستگی ملی را تقویت می‌کرد، سرلوحه کنشگری خود قرار داده بود.
٣- هاشمی درصدد بود با کنش سیاسی- اجتماعی خود به تعبیر هانا آرنت «قدرت ارتباطی» جامعه را بالا ببرد و تمام سطوح را قانع کند كه نتیجه افزایش این قدرت ارتباطی، ارتقای همبستگی ملی به‌عنوان یک «هنجار اصلی» (تعبیر از هابرماس است) خواهد بود.
٤- هاشمی این حقیقت را که از مفاصل اصلی و صورت‌های گفتمان اصلاح‌طلبی است، به روشنی باور و فهم کرده بود و در دهه چهارم و خصوصا در سال‌های آخر حیات به آن وقعی می‌گذاشت و آن «آزادگی در سیاست» بود. به قول آندره ژید، «در سیاست دشوارتر از همه چیز، آزاده‌ماندن است». هر سیاست‌مداری برای آنکه در سیاست‌ورزی‌اش آزاده باشد، باید اعمال خود را بازکاوی کند تا گفتار خود را بازخوانی و بازگویی. اجازه دهید در اینجا جمله‌ای از نویسنده معروف اتریشی- اشتفان تسوایگ- در کتاب وجدان بیدار، نقل کنم.
اشتفان تسوایگ می‌نویسد: «ما فقط موقعی برهنه می‌شویم که گمان کنیم دیده نمی‌شویم، اما شخص کنجکاو سعی خواهد کرد از مکتوم‌ترین کنج خلوت سر برآورد… من باید اعمال را بیشتر از گفتار مورد بررسی قرار دهم». همین نویسنده در جای دیگر این کتاب می‌نویسد: «بگذار دیگران طور دیگری بیندیشند. من بر این باور نیستم که چارچوب تکلیف ما چندان تنگ باشد که بتوان از پس هر مؤلفه‌ای دست بر زانو نهاد و نشست، آن‌سان که گویا تکلیفمان را به جای آورده‌ایم».