شنبه , ۱۴ مهر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن‌ روز مطبوعات کشور؛

سخن‌ روز مطبوعات کشور؛

صادق زیبا کلام: این رفتارهای خود ما بود که دونالد ترامپ را به چنان واکنشهایی برانگیخت.

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

*******
 زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
بحرین، علائم توطئه‌ای صهیونیستی

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

شواهد و قرائن نشان می‌دهند که رژیم آل‌خلیفه در نظر دارد فضای تحولات بحرین را از شکل کنونی به سمت «امنیتی» تغییر دهد و بر این اساس طی هفته‌های اخیر بطور دائمی به دامنه تحریکات خود افزوده است.

در عین حال از آنجا که آسیب‌پذیری رژیم بحرین در این تغییر بسیار بالاست، احتمال اینکه دست‌های خارجی و با هدف بزرگتر در صدد ناآرام‌سازی بحرین و تشدید دامنه درگیری دولت و مردم از یک سو و درگیری منطقه‌ای از سوی دیگر برآمده‌اند بالاست. در این خصوص توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
1- رژیم آل‌خلیفه پس از آنکه سه نوجوان را با ادعای ترور سه نظامی بحرینی به شهادت رساند، سه روز پیش بار دیگر مدعی شد ستوانیکم «هشام حسن محمدالحمادی» در منطقه بلاد قدیم به ضرب گلوله کشته شده است.
همزمان با این ادعا یک گروه گمنام و ناشناخته ذیل عنوان «سرایاالاشتر» (گردان‌های الاشتر) مسئولیت این ترور را پذیرفته و آن را واکنشی به شهادت سه نوجوان معترض خوانده است. از سوی دیگر، آل‌خلیفه با اصرار بر محاکمه و مجازات رهبر مذهبی و سیاسی مردم بحرین، آیت‌الله شیخ عیسی قاسم، تحریک علیه خود را به نقطه ماکزیمم رسانده است.
این در حالی است که هر کسی می‌داند که این نوع اقدامات، اعلام جنگ با مردمی است که طی دستکم شش سال گذشته برای رسیدن به خواسته‌های انقلابی و در عین حال مسالمت‌آمیز خود، میدان را ترک نکرده‌اند. آنچه از علائم دستگاه رسمی بحرین مشاهده می‌کنیم تلاش برای امنیتی کردن فضا با هدف قلع و قمع نیروهای انقلاب می‌باشد. اما چرا؟
2- در طول دوران شش سال اخیر، همیشه این مسئله مطرح بود که مردم بحرین که از استفاده از روش مسالمت‌آمیز به حداقل حقوق خود هم به عنوان شهروند نرسیده‌اند آیا به سمت روش‌های قهرآمیز نخواهند رفت و در این میان پاسخ‌ها به دو دسته آری و خیر تقسیم می‌شدند و آنان که پاسخ‌شان «آری» بود خود به دو گروه تقسیم می‌شدند گروهی اتخاذ روش قهرآمیز را لازم و نتیجه‌بخش می‌دانستند و گروهی هم ناگزیر و در عین حال بی‌نتیجه ارزیابی می‌کردند.
روند امور و آنچه بخصوص از سوی رهبر مردم بحرین شیخ عیسی قاسم طی 3 تا چهار سال اخیر دنبال شد، نشان داد که رهبری نهضت مظلوم بحرین تمایلی به اقدامات قهرآمیز و تند کردن فضا ندارد. این موضوع از سوی مردم بحرین نیز رعایت می‌شد و به ترسیم افقی منتهی گردید که براساس آن هر تحلیلگری شهادت می‌داد که در مردم و رهبران تمایلی به خروج از روش‌های غیرقهرآمیز وجود ندارد.
اما در طول این دوران کمتر ناظری به امکان امنیتی کردن فضا از سوی رژیم آل‌خلیفه نظر داشت چرا که بطور طبیعی هرکس می‌داند که امنیتی شدن فضا بدنه اجرایی رژیم حاکم را می‌ترساند و آنان را از دور حکومت دور می‌کند با این وجود به مرور شاهد طرح این مسئله از سوی حکومت بودیم که معارضه به سمت اقدامات امنیتی حرکت می‌کند و چاره‌ای جز اتخاذ سیاست‌های سخت‌گیرانه از سوی حکومت نیست و درست در این فضا سه نوجوان با ادعای اینکه در قتل سه عنصر نظامی نقش داشته‌اند، اعدام می‌شوند و حکومت درصدد برمی‌آید شیخ عیسی قاسم را با احکام شدیدی به زندان بیاندازد و یا حتی به اقدام سخت‌تری نظیر آنچه سال گذشته آل‌سعود علیه شیخ باقرالنمر روحانی ساکن «عوامیه» دست زد، مبادرت ورزد.
با بررسی مخاطراتی که امنیتی شدن فضا برای آل‌خلیفه دارد، می‌توانیم بگوئیم رژیم بحرین سیاست‌های اعمال شده علیه معارضه را ناکارآمد ارزیابی می‌کند و از شرایط آینده می‌ترسد و لذا با مشاوره بعضی از دولت‌ها، توسل به شیوه‌ای که معارضه از اجتناب به آن پرهیز دارد را راه علاج شرایط کنونی ارزیابی می‌کند. بنابراین می‌توانیم بدون تردید بگوئیم اتخاذ این شیوه از سوی آل‌خلیفه و یا جمعبندی برخی دولت‌های خارجی از روند جنبش بحرین، اعتراف به شکست روش‌های پیشین است.
در عین حال با نگاه به سابقه موضوع می‌توانیم خطوط چنین تصمیمی را در مشاوره‌های رژیم صهیونیستی به حکام بحرین مشاهده نمائیم. هرکس می‌داند که مصلحت دولت بحرین در این است که با شیعیان بحرینی که هنوز هم و با وجود اعمال سیاست جایگزینی جمعیتی، 75 درصد جمعیت بحرین را تشکیل می‌دهند، به تفاهم برسد و نیز همه می‌دانند که بهبود روابط بحرین با ایران به نفع رژیم آل‌خلیفه است.
اما می‌بینیم که در عمل این اتفاق نمی‌افتد و حتی گاهی که یک علامت از سوی این رژیم به سمت تهران نشان داده می‌شود با علامتی دیگر افول می‌کند. بعنوان مثال برخلاف آل‌سعود، وزیر خارجه و نخست‌وزیر بحرین در پیام‌هایی درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی را تسلیت گفتند و بلافاصله در معرض هجوم قرار گرفتند و این موضوع سبب شد که دولت بحرین سردمدار یک طرح جدید ضد ایرانی در شورای همکاری خلیج فارس شود.
این به خوبی نشان می‌دهد که دولت بحرین برای اتخاذ سیاست امنیتی جدید به اختیار خود عمل نکرده است. در این بین با توجه به روابط خاص دولت بحرین با دو رژیم ضد ایرانی آل‌‌سعود و اسرائیل، می‌توانیم بگوئیم این اقدامات و سیاست‌های ضدبحرینی آل‌خلیفه در ریاض و تل‌آویو پخت و پز شده و در دستور کار قرار می‌گیرد. رژیم صهیونیستی به خصوص روی افزایش تنش منطقه‌ای علیه ایران اصرار دارد و در این نگرش و راهبرد از سوی آمریکا مورد حمایت جدی‌ قرار دارد در این میان محوریت دادن به بحرین در نزاع ضدایرانی به چند دلیل موضوعیت پیدا می‌کند.
اولا بحرین به دلیل ضعف مفرط و نیازی که به حمایت آل‌سعود و صهیونیست‌ها در خود احساس می‌کند، هر دستور کاری را کورکورانه می‌پذیرد و هیچ ملاحظه‌ منافع ملی آن را از پذیرش بازنمی‌دارد ثانیا بحرین کشوری در نزدیکی مرزهای ایران است و سابقه ایرانیت آن و نیز وجود دستکم نیمی جمعیت فارس زبان در بحرین سبب می‌شود که ایرانی‌ها احساس همدردی نمایند و به دلیل تعلق خاطری که به طور طبیعی به مردم بحرین یعنی همکیشان و هم مذهبان خود دارند به صحنه می‌آیند و این خود دایره نزاع را گسترده‌تر و شعله جنگ را افروخته‌تر می‌کند. از نظر اسرائیلی‌ها، بحرین با همه کوچکی خود می‌تواند شعله‌های یک جنگ عربی- ایرانی را برافروزد و ایران را در عمل به بزرگترین مشکل امنیتی جهان عرب تبدیل نماید.
براین اساس اگرچه خود بحرین در قیاس با قدرت  ایران در اندازه‌ای نیست که به حساب درآید، اما چون مهمترین نقطه درگیرکردن ایران با یک جنگ عربی به حساب می‌آید، راهبردی محسوب می‌شود. در واقع در این ماجرا بحرین قربانی یک توطئه و برنامه‌ریزی اسرائیلی شده و در معرض آسیب زیاد قرار دارد.
از دیگر سو، رژیم آل‌سعود که در درگیری‌های دو سال اخیر یمن به شکست حقارت باری رسیده است با تند کردن فضای امنیتی در بحرین در تلاش است تا شیعیان اثنی‌عشری بحرین را به نقطه درگیری خشن و کور مواجه نماید و با کارت بحرین و بحرانی کردن شرایط امنیتی و اجتماعی، درگیری با شیعیان سه امامی زیدی را به سمت حل مدیریت نماید. به عبارت دیگر در این شرایط رژیم سعودی با واداشتن آل‌خلیفه به تندتر کردن فضای امنیتی، درصدد ارسال این پیام به ایران است که حفظ موقعیت برتر شیعیان زیدی در یمن ممکن است به قلع و قمع و اخراج دستجمعی شیعیان جعفری در بحرین منجر شود. از نگاه آل‌سعود، ایران به طور طبیعی در انتخاب میان پاره‌های شیعی، آنکه به خود نزدیکتر است را برمی‌گزیند و درباره سرنوشت آنکه از او دورتر است به مصالحه و مذاکره روی می‌آورد! از این رو اقدامات ضدشیعی در بحرین را به  نقطه ماکزیمم سوق داده است.
اما البته واقعیت این است که ایران به انقلاب مردم یمن احترام می‌گذارد و آن را طلیعه عزت عربی- اسلامی به حساب می‌آورد کمااینکه ایران، انقلاب بحرین را انقلابی اصیل و پرجاذبه می‌شناسد. پس ایران لحظه‌ای هم به فکر متمایزسازی ارزش انقلابی از انقلاب دیگر نیفتاده است و مسلما فقیه حکیم و دوراندیشی که در راس حکومت جمهوری اسلامی قرار دارد، فرزندان انقلاب‌های یمن و بحرین را به یک اندازه فرزندان خود می‌داند و برای موفقیت آنان از هر آنچه صلاحشان در آن است، دریغ نمی‌کند.
3- آنچه در چشم‌انداز مشاهده می‌کنیم خونین‌تر شدن درگیری آل‌خلیفه علیه مردم مظلوم بحرین است. کاملا روشن است که حکومت با صدور احکام غلیظ علیه رهبران روحانی، آشکارا در حال انتقال این پیام است که بحرین جای زندگی مخالفان ولو مسالمت‌آمیز آل‌خلیفه نیست بر این اساس نباید گمان کنیم چون جسارت به آیت‌الله شیخ‌عیسی قاسم، بحرین را به انبار باروت تبدیل می‌کند، آل خلیفه از اجرای نقشه شومی که رژیم‌های صهیونیستی و سعودی طراحی کرده‌اند، خودداری می‌کند. از این رو پیش از آنکه دیر شود، جهان اسلام و به خصوص جمعیت‌ها و رهبران شیعه در هر نقطه‌ای زندگی می‌کنند به صحنه آیند و مانع شکل‌گیری فتنه‌ای در بحرین شوند که چون برافروخته شد، کل منطقه را به ورطه درگیری می‌کشاند.
زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
 شرط روابط پایدار ایران و فرانسه
بهرام قاسمی در خراسان نوشت:
38 سال پیش در چنین روزی حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران نوفل لوشاتوی فرانسه را به سمت تهران ترک کرد تا معمار انقلابی باشد که امروز یکی از قدرت‌های مهم و تاثیرگذار منطقه است. بدون تردید اقامت کوتاه حضرت امام (ره) در نوفل لوشاتو و نقش رسانه‏های گروهی فرانسه در انعکاس نظرها و مواضع انقلابی وی و همراهی افکار عمومی این کشور که انقلاب ایران را با انقلاب کبیر خود درسال  1789 مقایسه می‌کردند، در پیروزی انقلاب اسلامی ایران اهمیت زیادی داشت و مردم ایران هر ساله با مرور خاطرات انقلابی خود این نقش مثبت را از یادها نمی‌برند.
اگرچه چالش‌هایی نظیر جنگ تحمیلی، مسئله سلمان رشدی، قضیه میکونوس و مسئله هسته‌ای را باید نقاط تیره روابط ایران و فرانسه از آن روزها تا به امروز دانست؛ اما در نقطه مقابل، نقش بازدارنده و مخالف فرانسه در برابر تحریم‏های آمریکا علیه ایران موسوم به داماتو در سال 1996 و روابط رو به رشد دو طرف در دولت‌های سازندگی و اصلاحات را نیز باید از نقاط مثبت این تاریخ 38 ساله دانست.
با همه‌  فراز و نشیب‌های موجود در روابط فی‌مابین پس از انقلاب، اما یک چیز در تمام این دوران هیچ‌گاه مورد تردید دو طرف نبوده است: ضرورت و اهمیت روابط دوجانبه در ارتقای توان سیاسی و اقتصادی طرفین از یک سو و حل چالش‌ها و بحران‌های منطقه‌ای از سوی دیگر. حضور مقامات و هیئت‌های سیاسی و اقتصادی فرانسوی در ایران به عنوان یکی از نخستین کشورهای اروپایی پس از دوره ده ساله پر تنش هسته‌ای و سفر دکتر حسن روحانی رئیس جمهور ایران به فرانسه پس از برجام حکایت از درجه‌ بالای این اهمیت و ضرورت روابط دوجانبه برای طرفین دارد.
ضرورت و اهمیت فوق‌الذکر به سبب جایگاه و نقش تاثیرگذار جهانی و منطقه‌ای دو کشور است.
در حالی که وزن سیاسی بالا و صنعت پیشرفته، فرانسه را به عنوان یکی از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی جهان و یکی از موتورهای محرکه اتحاد اروپایی معرفی می‌نماید؛ موقعیت ژئوپلتیک، منابع سرشار زیرزمینی و انرژی و توان و نفوذ بازیگری بالای منطقه‌ای نیز، جایگاه جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یکی از مهمترین قدرت‌های منطقه‌ای برای همگان تثبیت و به تصویر کشیده است.
حضور موفق شرکت‌های فرانسوی بزرگی نظیر رنو، پژو و توتال در ایران در عین حال که نشان از ظرفیت‌های بالای اقتصادی و سرمایه‌گذاری مشترک از سوی دو کشور دارد، نویددهنده و امیدبخش توسعه هر چه بیشتر روابط فی‌مابین در حوزه اقتصادی و تجاری است.
علاوه بر این و مهمتر از آن، وجود تهدیدهای سیاسی مشترکی -که تا پیش از این در روابط ایران و فرانسه کم‌سابقه بوده است- نظیر مبارزه با داعش، تروریسم و افراطی‌گری افسارگسیخته و بحران‌های موجود در منطقه‌ که منافع و امنیت ملی هر دو کشور را به شدت تهدید می‌کند، شرایط و فرصت نوینی را پیش روی همکاری‌های سیاسی و امنیتی منطقه‌ای دوجانبه قرار داده است.
از این رو، با توجه به دوره پر از چالش و تهدیدی که از هر سو  صلح، امنیت، همبستگی و همگرایی جهانی و منطقه‌ای را به مخاطره افکنده، جمهوری اسلامی ایران و فرانسه ‌باید به واسطه روح جان‌افزا و فرصت کم‌نظیری که برجام به روابط دوجانبه بخشیده، این فرصت را پاس داشته و دوران طلایی از همکاری‌های اقتصادی و منطقه‌ای را رقم زنند. روابط ایران و فرانسه در طول سال‌های گذشته از عمر انقلاب اسلامی، آمیزه ای از فرصت های اقتصادی و محدودیت‌های سیاسی بوده است.
تجربه و گذشته تلخ و شیرین این روابط به ما نشان می دهد که با کمرنگ کردن چالش‌های سیاسی فی‌مابین و تمرکز بر نقاط مشترک در حوزه سیاسی- امنیتی و جلوگیری از تاثیر اختلاف‌نظرهای سیاسی بر روابط تجاری و اقتصادی، می توان مناسبات را به سمت ایجاد رابطه ای پایدار در همه‌ زمینه‌ها و حتی در مسیر یک شراکت راهبردی پیش برد.
به نظر می‌رسد تفکیک مسائل سیاسی و اقتصادی از یکدیگر و به حداقل رساندن تاثیرپذیری حوزه اقتصادی از چالش های سیاسی و در عوض تسری توسعه روابط اقتصادی به بخش های سیاسی، راهی است که نه تنها ایران و فرانسه، بلکه ایران و دیگر کشورهای اروپایی باید برای ارتقای مناسبات و دستیابی به روابطی پایدار در پیش گیرند.
زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
اینجا هم «فروشنده»؟!

حسین قدیانی در وطن‌امروز نوشت:

وقتی برای آمریکاپرستی حدی قائل نباشند، می‌شود همین مختصری که برای روزنامه آمریکایی نوشتند؛ تذکری خشک و خالی به جلاد جدید ساکن کاخ سفید لیکن همراه با مخلفات همیشگی، یعنی تندرو نامیدن جماعتی از ملت خود! یک بساز و بفروش که دقیقا و عینا نماینده تام و تمام تمدن عریان غرب است، عشاق آمریکا را از طواف بر گرد مجسمه مثلا آزادی محروم کرده، اینجا طرف می‌آید عمده اعتراض خود را سوار بر گرده گروهی از ملت ایران می‌کند که به زعم او «تندرو» هستند! گنه کرد در آمریکا، رئیس‌جمهوری؛ به ملت ایران چه مربوط؟! گویا جماعت، تا «فروشنده» بودن خود را، همیشه و در همه‌جا، حتی در نامه اعتراض به رئیس‌جمهور وحشی آمریکا ثابت نکنند و تا 2 تا پاراگراف بار ملت خود نکنند، روزشان شب نمی‌شود! گمانم اما همین 2 پاراگراف هم فاکتور شد برای نیل دوباره به اسکار! از قضا دعا می‌کنیم اسکار را باز به او بدهند، بلکه طرف، به بهانه گناه رئیس‌جمهوری در آن‌سوی اقیانوس، بیش از این مجبور نباشد خودش را برای یک مجسمه بی‌ارزش، لوس کند! قیاس کنید این سبک جدید اعتراض را با واکنش درست سیدشهاب حسینی! حتی واکنش یک‌خطی بازیگر خانم «فروشنده» هم آنقدر خوب بود که جناب کارگردان، دست آخر نتوانست در اعتراض نیویورک‌تایمزی خود، او را ننوازد! آقای فروشنده! مثلا خواستی بگویی تو و مدیر فیلمبرداری‌ات، آمریکا دعوت بودید و خانم علیدوستی نبود؟! نه اما! من از قضا، قبول دارم آن بخش از نامه‌ات را که نوشتی: «تندروها در همه جای دنیا، بسیار شبیه هم به جهان می‌نگرند»! آری! میان رئیس‌جمهور افراطی آمریکا با کارگردان افراطی ما تشابه بسیار است! این هر 2 افراطی، یکی در عالم سیاست و دیگری در وادی سینما، مشغول ارائه سیاه‌ترین چهره از کشور متبوع خود هستند! حقا که گل گفتی! افراطی‌ها در همه جای دنیا مثل هم عمل می‌کنند! تو برمی‌داری و مردم سرزمین خودت را متهم به دروغگویی، تندروی و مشتی اتهام دیگر می‌کنی؛ امثال اوباما و کلینتون و ترامپ هم با افراط خود در دشمنی، گند می‌زنند به چهره کشوری که از نظر بعضی‌ها «کدخدا» تشریف دارد! صدالبته سران کشور سازنده داعش، آنقدری نزد جهانیان منفور هستند که این روزها به کرات مشاهده کردیم پرچم آمریکا حتی در خاک این کشور و توسط خود آمریکایی‌ها پاره و به آتش کشیده می‌شود اما به‌راستی تندرو نامیدن مردم ایران عزیز که در جبهه اول جنگ با تروریست‌های حرامی هستند، آیا خودش به تنهایی، مصداق مسلم همصدایی همه افراطی‌های عالم با هم نیست؟! و مگر نه آن است جناب فرهادی! که از اوباما گرفته تا کلینتون و از این عجوزه گرفته تا ترامپ، آنها هم درست مثل شما، فرزندان غیور ملت ایران را «تندرو» خطاب می‌کنند؟! در نهایت، یک سوال: تحریم‌های ظالمانه سران کاخ سفید علیه ملت غیور ایران و سکوت امثال شما، بفرمایید اولی مصداق چه بود و دومی مصداق چه؟! آری! نام فیلم، اشکالی ندارد «فروشنده» باشد لیکن نام کارگردان هم؟! جمهور خودت را چرا می‌فروشی؛ وقتی می‌خواهی علیه رئیس‌جمهور یانکی‌ها 2 خط بنویسی؟!
زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
تغییر موازنه بین‌المللی با پیروزی انقلاب اسلامی
سيدعبدالله متوليان در جوان نوشت:
پيدايش و ظهور انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۳۵۷ هجري شمسي (۱۹۷۹ ميلادي) در اوج جنگ سرد و نظام دوقطبي، نظام بين‌الملل و خاصه غرب آسيا (خاورميانه) را از جهت ژئوپلتيكي دستخوش تحولات و تغييرات جدي نمود. وقوع انقلاب اسلامي بعد از جنگ جهاني دوم بزرگ‌ترين واقعه‌اي بود كه در يكي از راهبردي‌ترين نقاط جهان رخ داد و موجي از بيم و اميد را در سطح منطقه و جهان به راه انداخت، خاصه اينكه حضرت امام خميني (ره) از همان آغاز ضمن ايجاد باور و اميد در اردوگاه مستضعفين، خيمه‌گاه ابرقدرت‌ها را نشانه رفته و اضمحلال نظام‌هاي سياسي انگلي و استعماري را وعده و فرمودند: «من با اطمينان مي‌گويم اسلام عزيز ابرقدرت‌ها را به خاك مذلت مي‌نشاند». «اين قرن به‌خواست خدا قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است.»

اگر چه قدرت‌هاي بزرگ اقتصادي و نظامي غربي با محوريت شيطان بزرگ امريكا، ايران را به‌واسطه صدام درگير جنگي خانمانسوز كرده بودند اما در ميان بهت و حيرت جهان سلطه با فروپاشي شوروي، بنا به اذعان صريح افرادي نظير برژينسكي، ناي و… قطب جديدي به‌نام انقلاب اسلامي در برابر غرب خودنمايي كرد. در اين باره آقاي برژينسكي مي‌گويد: «بي ترديد جهان غرب پس از شوروي ناچار به رويارويي با ابرقدرتي به‌نام ايران و انقلاب اسلامي خواهد بود.» انتظار غرب بعد از فروپاشي شوروي، حركت به سمت هژموني مسلط غربي بر جهان و ايجاد نظم نوين جهاني بود اما نه تنها اين آرزوي غرب محقق نشد بلكه آن طور كه در آخرين آيه سوره مباركه فتح آمده روز به روز بر اقتدار راهبردي جمهوري اسلامي ايران افزوده شد و همين مسئله سبب افزوني غضب و خشم غرب گرديد (… يعجب الزراع ليغيض بهم الكفار).

آنقدر غربي‌ها از برنامه خود در تسلط بر منطقه غرب آسيا مطمئن بودند كه با نگاه اروپا محوري نام غرب آسيا را بر اساس محوريت اروپا خاورميانه ناميده بودند، منطقه‌اي كه كشمكش‌هاي زيادي در آن رخ داده و به‌دليل مهندسي نظام سلطه و استقرار رژيم صهيونيستي محل منازعه دائمي مسلمانان با يكديگر بود؛ تا جايي كه در نظريه‌هاي ژئوپلتيك به منطقه‌‌ شكسته! معروف شده بود، يعني منطقه‌اي كه گسيخته و اجزايش با هم درگير بودند، كشمكش‌هايي كه بيشتر نيابتي و از طرف دو ابرقدرت بود. ايران و عراق، يمن و عمان، عراق و عربستان و همين‌طور سوريه و ديگران به صورت نيابتي با يكديگر درگيري داشتند. تقريباً با جرئت مي‌توان گفت كشوري در منطقه غرب آسيا نمي‌توان يافت كه با همسايگانش مشكلات مرزي نداشته باشد. انقلاب اسلامي در گام نخست ايران را به‌عنوان خط تقسيم دو قلمرو بين‌المللي (بلوك شرق به رهبري شوروي و بلوك غرب به رهبري امريكا) از بين برده و همين اتفاق كافي بود هر دو قدرت ناامني را با تمام وجود احساس كنند و در تحميل جنگ نابرابر عليه انقلاب اسلامي با يكديگر متحد شوند.

فضاي حاكم بر انقلاب اسلامي و تكيه بر شعار كليدي و بنيادين «نه شرقي، نه غربي» اولاً ايران را از حوزه و قلمرو ژئواستراتژيك غرب خارج كرده، ثانياً موازنه بين‌المللي را بر هم‌زده و به اين ترتيب انقلاب اسلامي تحولات ژئوپلتيكي اساسي را براي ايران رقم‌زده و ايران را كه تا پيش از انقلاب تحت سلطه و در اردوگاه غرب بود به يك كشور مستقل و قدرتمند منطقه‌اي تبديل نمود. هم اكنون جمهوري اسلامي ايران به دليل دارا بودن سه خصيصه «فضاي جغرافيايي»، «موقعيت ژئوپلتيك» و «موقعيت ژئواستراتژيك» و تكيه بر ظرفيت‌هاي عظيم راهبردي انقلاب اسلامي، خيلي زودتر از آنكه تصور مي‌شد به‌رغم همه موانع و تحريم‌هاي ايجاد شده با مديريت صحيح و انقلابي مبتني بر ظرفيت‌هاي بالقوه و بالفعل داخلي و بهره‌گيري از فرصت‌هاي خلق شده در منطقه و جهان اسلام و… به عنوان قدرت اول منطقه غرب آسيا در پي توسعه عمق راهبردي خود بوده و توانسته است قدرت استراتژيك خود را از قلب آفريقا و كشور نيجريه تا مركز امريكا به رخ جهانيان بكشد.

امروز جمهوري اسلامي ايران به بركت ظرفيت‌هاي انقلاب اسلامي، تهديد‌هاي خارجي را به فرصت‌هاي طلايي تبديل نموده و ضمن تجزيه ۱+۵ به ۳ در برابر ۳ به بهترين وجه ممكن از حريم امنيت و استقلال خود دفاع كرده است. آنچه اين روزها در محيط داخلي امريكا تحت عنوان موافقت و مخالفت با حضور و ظهور ترامپ مشاهده مي‌شود نيز بي تأثير از آثار جهانشمولي انقلاب اسلامي ايران نيست كه اين موضوع نياز به بحثي مستقل دارد و از حوصله اين وجيزه خارج است و به روزهاي آينده موكول مي‌شود.

زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
 ضرورت تدوين نظامنامه سينمايي
 محمود گبرلو در رسالت نوشت:
سي و پنج سال از عمر جشنواره فيلم فجر پس از انقلاب اسلامي مي گذرد. جشنواره اي كه در اوايل شروع انقلاب اسلامي علي رغم همه ضعف هاي فكري و اجرايي، كار خود را آغاز كرد تا در مسير سياست هاي فرهنگي انقلاب اسلامي با بهره برداري از دانش و توانمندي مؤثر سينما بتواند شاخصه و نماينده اي از انديشه هاي نوين بر مبناي انقلاب اسلامي باشدكه خوشبختانه در اين مسير توانست علي رغم فراز و نشيب هاي فراوان پا بر جا بماند و ثابت كند جمهوري اسلامي توانايي عرض اندام و ارائه انديشه هاي نوين تصويري حتي در سطح جهان را براي مخاطبين داخلي و خارجي دارد و واقعاً هم هنرمندان اين مرز و بوم دلسوزانه با نوآوري ها و خلاقيت ها توانستند چهره درخشاني از شكوه انقلاب اسلامي را در سينما که يك تكنولوژي بر گرفته از دنياي غرب و بيگانگان است به نمايش بگذارند، امّا در اين ميان فاصله فراواني بين واقعيت ها و آرمان ها وجود دارد و طبيعي است بدون توجه به واقعيت ها و نقد و تحليل درون گفتماني نمي توان به آرمان ها نزديك شد.
در بيان خط و مشي آرمان ها نيز مي توان معترف بود سال هاي آغازين انقلاب اسلامي نگاه روشن و شفافي نسبت به سينما وجود نداشت امّا با درايت و تدبير و نگاه عميق مقامات رده بالاي كشور به خصوص علما و رهبران ديني و همچنين همت وتلاش مسئولين، تصوير شفافي از انتظارات ارائه شد که توانستند جريان سينماي ايران را به مسير نسبتاً مطلوبي هدايت کنند. نمونه آن را مي توان در آثار درخشان سينماگران پس از انقلاب اسلامي و حتي پيشكسوتان و قديمي هاي اين عرصه يافت و به آن باليد.

الآن مي توان ادعا كرد هم سينماگراني دلسوز و متعهد مبتني بر انديشه هاي ديني و انقلابي حضور دارند و هم متوليان به بالندگي و رشد رسيده اند، كه اين امر، انتظارات را چند برابر مي كند. همچنين عوامل سينما اعم از بازيگر و فيلمبردار و فيلمنامه نويس و… به شكوه و عظمتي رسيده اند كه قابل اعتنا و احترام و عزت هستند.

نقص اساسي و مهم و كاربردي اي كه مي تواند اين موج عاشق و دلسوز و كاربلد را به سمت اتحاد و همدلي سوق دهد داشتن يك «نظامنامه سينمايي» مبتني بر تجربه هاي چندين ساله گذشته و نشأت گرفته از انديشه هاي شگرف و روييده از انقلاب اسلامي نسبت به عرصه فرهنگ و به خصوص سينماست.
«نظامنامه سينمايي»راهگشاي بسياري از گره هايي است كه در اين مسير ايجاد شده، به خصوص در مسير نگاه دورانديش انقلاب در عرصه جهاني و  اتحاد و  همدلي با ملت هاي مختلف علي الخصوص همفكران ديني و انقلابي در سراسر جهان. به ويژه آنكه امروز «سينما» در كنار سرگرمي و نشاط و شادابي، يك عامل مؤثر براي رشد و توسعه يك كشور در همه زمينه ها محسوب مي شود.
قدرت هاي جهاني كه عنادي با انقلاب اسلامي دارند به اين تاکتيک رسيده اند كه تنها راه نفوذ و تخريب طرف مقابل استفاده کاربردي از «قاب سينما» ست، يعني شايد در شعارها و بلندگوهاي تبليغاتي خود از مانورهاي نظامي سخن بگويند اما در پشت پرده راه نفوذ خود و تغيير انديشه ها را در ايجاد جريانات فرهنگي و استفاده ابزاري از هنرهاي نمايشي بالاخص «سينما» مي دانند و اينجاست كه ضرورت ايجاب مي كند نظام جمهوري اسلامي و متوليان فرهنگي از  هر قشر و جناحي كه هستند فارغ از دسته بندي و حزب و گروه، حلقه و زنجيره فرهنگي اي را ايجاد كنند که هم از نفوذ مخرب جلوگيري كرده و هم راه نفوذ براي ترويج و تبليغ را فراهم آورند.
خوشبختانه جريان بدنه سينماي ايران اين توانمندي را داراست، به خصوص نسل جوان و خلاق كه بر اساس شواهد تلاش مي كند به عمق زندگي مردم نفوذ كرده و فيلم هاي اجتماعي همراه با اميد و تعهد را تهيه كند و به افزايش مخاطب و فروش بيشتر و حتي نفوذ به پايگاه هاي جهاني بيفزايد، اما اين همه آنچه كه به عنوان آرمان ها و  اهداف متعالي ذكر مي شود، نيست.
درک موقعيت امروز  ايران در نيازهاي داخلي، سياسي، اجتماعي، درك موقعيت جهاني ايران انقلابي، درك انحرافات فكري که براي از بين بردن تفكر مسلمان به خصوص شيعه ناب در سطح جهان فعال است و درك شيوه هاي نوين دشمن براي نفوذ در درون افكار  عمومي، بخشي ديگر از اين انتظارات و توقعات و اهداف آرماني مي تواند باشد كه از شواهد پيداست سينماي ايران از آن غافل است.
تدوين «نظامنامه سينمايي» بر  اساس آرمان ها و اهداف تعيين شده و سوق دادن همه جريانات داخلي در توليد، مي تواند تكليف بسياري از شبهات و  سؤالات مطرح معترضين و مخالفين منطقي وضعيت امروز  سينماي ايران را روشن سازد و البته بدون تعارف و حب و بغض، بايد گفت كسي متولي اصلي آن نيست جز دولت و  وزارت فرهنگ و  ارشاد اسلامي كه مي بايست با همكاري همه سازمان ها و  ارگان ها به اين سمت گام بردارند تا بتوانيم بيش از پيش به سينماي نجيب ايران و سينماگر ايراني افتخار كنيم تا مبادا روزي به جاي افتخار به سينماي عزتمندانه و غيرتمندانه انقلاب اسلامي، گرفتار سينماي تحقيرگرانه و ضد آرمان ها شويم.
زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
 هدف پاریس، تقویت روابط با تهران

حمیدرضا آصفی در ایران نوشت:

حضور وزیر خارجه فرانسه در تهران پس از سفر موفق آقای روحانی به پاریس می‌تواند در استحکام روابط دو کشور بسیار مؤثر واقع شود. ایران و فرانسه در زمینه روابط دوجانبه از پیشینه تاریخی خوبی بهره‌مندند اما این روابط بعدها تحت تأثیر واقعیات موجود و چالش هسته‌ای  دچار افت و آسیب شد.

این در حالی بود که فرانسوی‌ها پس از دستیابی به برجام و شرایط متفاوتی که در منطقه به وجود آمد، با واقع‌بینی درصدد جبران گذشته برآمدند. در شرایط کنونی فرانسه به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند اروپا و ایران به عنوان یکی از کلیدی‌ترین کشورهای خاورمیانه می‌توانند شرکای قابل اعتمادی در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باشند.
وجود ظرفیت غنی فرهنگی دو کشور پشتوانه گرانسنگی برای همکاری‌های آتی طرفین به شمار می‌رود. اولین دانشجویان بورسیه ایران سال‌ها پیش از انقلاب به کشور فرانسه اعزام می‌شدند و بعد از آن همکاری اقتصادی و صنعتی دو کشور بعد از آلمان همواره در اوج قرار داشته است.
از منظر اقتصادی، آنچه  فرانسوی‌ها را مشتاق اعزام هیأت‌های متفاوت در سطوح بالا به همراه تجار و صاحبان صنایع به تهران نموده است، ظرفیت‌های قابل توجه ایران است. ایران با حدود 80 میلیون جمعیت، مجاورت با 15 کشور و داشتن ذخایر گسترده و مهمتر از همه بهره‌مندی از جوانان تحصیلکرده و نیروی انسانی مجرب نه تنها مورد توجه فرانسه بلکه در کانون توجه سایر رقبای اروپایی این کشور قرار گرفته است.
بویژه که اروپایی‌ها بیش از یک دهه به دلیل تحریم‌های ظالمانه امریکا از دستیابی به ظرفیت غنی بازار تجاری ایران محروم بوده‌اند. بنابراین فرانسه با وجود کارشکنی‌هایی که به عنوان یکی از اعضای کشورهای 1+5، در روند گفت‌وگوهای هسته‌ای داشت، در دوره پس از برجام تلاش می‌کند به منظور حفظ کانال‌های گشوده شده اقتصادی با تهران حافظ برجام و تعهدات فی مابین باشد.
شرکت‌های فرانسوی و صاحبان صنایع بخصوص بخش خصوصی این کشور در شرایطی مشتاقانه علاقه‌مند به همکاری اقتصادی و بلندمدت میان دو کشور هستند که دولت جدید امریکا با کارشکنی، چشم‌انداز اجرای درست برجام را با اما و اگر مواجه کرده است. این در حالی است که دولت فرانسه با هدف حفظ  روابط ترمیم یافته با ایران و مزیت‌های اقتصادی و سیاسی آن، در مقام مدافع قاطع برجام قرار گرفته است.
تلاش برای از میان بردن نگرانی بانک‌های بزرگ فرانسوی در مسیر تقویت پیوندهای اقتصادی با ایران و ارائه ابتکار عمل در مقابله با سنگ‌اندازی امریکایی‌ها می‌تواند در تأمین این هدف کارگشا باشد. همراهی نمایندگان بیش از 60 کمپانی بزرگ فرانسوی، نشانه اراده جدی پاریس برای ارتقای رابطه با ایران و ایفای مجدد نقش سنتی در همکاری‌های اقتصادی و صنعتی با ایران است.
وزیر خارجه فرانسه در زمینه سیاسی نیز گفت‌وگوهای متنوعی را با مسئولان ایرانی ازسر گذرانده است. روند سیال تحولات منطقه خاورمیانه و افزون شدن قدرت ایران در دوره پس از توافق هسته‌ای،  فرانسه را خواهان به همسویی بیشتر با ایران در این زمینه کرده است. بویژه آنکه این کشور از دیرباز به منطقه خاورمیانه خصوصاً لبنان و سوریه توجه ویژه‌ای داشته است.
بنابراین ضرورت مواجهه کم هزینه با جریان‌های تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه که دامن کشورهای اروپایی از جمله فرانسه را نیز گرفته است، این کشور را به توجه بیشتر به نفوذ و بازیگران تأثیرگذار منطقه از جمله ایران ترغیب کرده است.
 زیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپزیباکلام: رفتارهای ما در تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا موثر بود/ همصدایی فرهادی با ترامپ
ترامپ سمبل لیبرال‌دموکراسی نیست
صادق زیباکلام در شرق نوشت:

واکنش ایرانیان به تصمیم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری جدید آمریکا، مبنی بر جلوگیری از ورود شهروندان هفت کشور مسلمان به خاک آمریکا از برخی جهات جالب است. بگذارید با واکنش‌های رسمی شروع کنیم.

آقای روحانی به آمریکایی‌ها یادآوری کردند که «عصر کشیدن دیوار بر دور کشورها دیگر گذشته است» که البته این اظهارنظر از رئیس‌جمهوری کشوری که بیشترین «دیوارها در آن بر گرد فضای مجازی کشیده شده»، بسیار شنیدنی بود؛ همچنین وزارت خارجه‌‌مان آن را مغایر با کنوانسیون‌های بین‌المللی در زمینه حقوق پناهندگان دانسته است.
یک واکنش دیگر مسئولان آن بود که «ایران هم تصمیمات مقتضی اتخاذ خواهد کرد» که معنای آن خیلی مشخص نیست. یک معنی‌اش آن است که ما هم جلوی ورود شهروندان آمریکایی را خواهیم گرفت.  می‌رسیم به واکنش برخی جریانات خاص داخلی. فراموش نکنیم به‌واسطه دلایلی که آنها دارند، در مجموع از انتخاب ترامپ استقبال کردند؛ بنابراین حاضر نیستند علیه وی به مخالفت برخیزند.
مضاف به اینکه نسبت به قربانیان این تصمیم (ایرانیان مقیم آمریکا) هم نه احساس همدردی دارند و نه احساس مسئولیت شهروندی. از همه جالب‌تر اینکه برخی مسئولیت تصمیم جدید را بر گردن اوباما و دموکرات‌ها انداخته‌اند و می‌گویند این تصمیمی بوده که در زمان اوباما گرفته شده است‌.

آنها مي‌گويند ترامپ صرفا دارد آن را اجرا می‌کند (آدم حسادتش می‌شود به ترامپ که این‌قدر میان برخی از نیروهای سیاسی ما محبوبیت دارد).اما یک فقره از جالب‌ترین واکنش‌ها از جانب برخی از «دگراندیشان»، «فرهیختگان»، کمی تا قسمتی «اصلاح‌طلبان» و این دست جریانات بیرون آمده است.

معمولا وقتی برخی از رهبران غربی دسته‌گل‌هایی نظیر ترامپ به آب می‌دهند، اصولگرایان سر‌وقت پرونده قدیمی «غرب‌ستیزی» در «بایگانی تاریخ معاصر ایران» می‌روند. باز مجددا پرونده «غرب‌ستیزی» به جریان می‌افتد و آن تصمیم یا اظهارنظر شخصیت غربی، حجتی می‌شود بر اثبات مجدد «به بن‌بست‌رسیدن تمدن غرب»، «آغاز فروپاشی تمدن غرب»، «سقوط اخلاقی غرب»؛ و… اما بنابر دلایلی که گفتیم (استقبال این طیف خاص سیاسی از انتخاب ترامپ)، این‌بار آنان پرونده «انحطاط و سقوط غرب» را از بایگانی نخواسته‌اند؛ بلکه «اقدام‌کننده» این‌بار گروه کمی تا قسمتی «دگراندیشان» هستند.
آنها ترامپ و سیاست‌های نژادپرستانه، تبعیض علیه زنان، مسلمانان، خارجی‌ها و رنگین‌پوستان را در حقیقت «سقوط لیبرال‌دموکراسی»، «بحران نئولیبرالیسم»، «ترک‌برداشتن سرمایه‌داری»، «به‌آخر‌رسیدن سرمایه‌داری»، «بحران در نظم نوین جهانی (که آمریکا سردمدار آن است)» و مانند آن اعلام کرده‌اند.
اساسا تفکری در ایران وجود دارد که اگر پای یک نفر به یک قلوه‌سنگ در جلوی کاخ سفید بگیرد و او احیانا زمین بخورد، در ایران اعلام می‌شود که «تمدن غرب به پایان رسیده است». آنان که در مسابقه محکوم‌کردن غرب به ‌واسطه اقدام ترامپ، از طیف خاص اصولگرا هم جلو افتاده‌اند و از «بحران» در تمدن غرب هم عبور کرده و «امپریالیسم آمریکا» را در حال فروپاشی و سقوط و «لیبرال‌دموکراسی» را درمانده و به آخر خط رسیده اعلام می‌کنند، دوست ندارند ببینند که یک قاضی دادگاه فدرال کمتر از ٤٨ ساعت بعد از به‌اجراگذاشتن دستورالعمل رئیس‌جمهوری، آن تصمیم را مغایر با قانون اساسی آنان دانسته و حکم به لغو موقت آن می‌دهد. در نتیجه حکم دادگاه فدرال، ‌هزاران نفر را که در سالن‌های ترانزیت فرودگاه‌های آمریکا بلاتکلیف و سرگردان به سر می‌بردند، خلاص کرده و آنان وارد خاک آمریکا می‌شوند. منتقدان غرب و مخالفان «لیبرال‌دموکراسی» در ایران استقلال قوه قضائیه آمریکا را حتما نمی‌بینند.
مهم‌تر از آن، اعتراضات مردم آمریکا به‌علاوه مخالفت خیل عظیم سازمان‌های مردم‌نهاد، جمعیت‌ها، هنرمندان، چهره‌ها و شخصیت‌های مختلف اعم از نویسندگان، دانشگاهیان، فعالان حقوق ‌بشر و مدنی را به این تصمیم نمی‌بینند که به چه راحتی ابراز می‌شود و حتی تا کاپیتان تیم ملی فوتبال آمریکا هم کشیده می‌شود.
به‌علاوه به این نکته ظریف هم اشاره‌ای نمی‌کنند که احتمالا برخی رفتارهای ما در ایجاد فضای راحت برای رؤسای جمهور آمریکا در نزد افکار عمومی خود برای اخذ چنین تصمیماتی مؤثر بوده است؟ می‌توان با بغض و کینه و تعصب، «جیمی کارتر» یا «اوباما» را ندید و در عوض «رونالد ریگان» و «دونالد ترامپ» را سمبل دموکراسی گرفت و همچنین می‌توان امکان مخالفت با دولت را هم نادیده گرفت و در عوض باز رفت به سروقت پرونده راکد و قدیمی «بحران در نظام سرمایه‌داری و به‌پایان‌رسیدن لیبرال‌دموکراسی»؛ اما بدانیم، ترامپ مظهر لیبرال‌دموکراسی نیست.