شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن‌ روز مطبوعات کشور؛

سخن‌ روز مطبوعات کشور؛

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

راز ناکامی برجام لابه‌لای یک کتاب خاطرات

محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- «سال 2016 یکی از موفقیت‌آمیزترین سال‌ها در تاریخ حکومت اسلامی ایران بود». این عبارت، ارزیابی راهبردی «شاول شای» (معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی) است. او پیروزی‌های خیره‌کننده ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن را سند ارزیابی خود عنوان می‌کند. محافل بسیاری در تل‌آویو و واشنگتن و لندن و برلین و پاریس هستند که مشابه همین ارزیابی استراتژیک را درباره قدرت تعیین‌کننده و بلامنازع ایران در تحولات منطقه غرب آسیا دارند؛ حال آن‌که اغلب همین محافل درباره برجام قضاوتی دیگر ارائه می‌کنند و معتقدند غرب از این طریق، بخشی از قدرت ایران را مهار کرد. اگر ایران به نحوی تحولات منطقه را مدیریت کرد که آمریکا مثلاً از تحولات سوریه حذف شد، در مقابل، دولت رو به پایان و بی‌دستاورد آمریکا، برجام را بزرگترین دستاورد خود برای مهار بخشی از قدرت فزاینده ایران می‌داند. این دوگانه چگونه قابل تبیین است؟ چرا ماجرای مذاکرات هسته‌ای 12 ساله، برخلاف روند تصاعدی قدرت ایران حرکت کرد و حاصل آن به نقطه‌ای رسید که امروز دولتمردان ما از آن به عنوان «تقریبا هیچ»، «نقض عهد»، «دبه درآوردن»، «ادامه و تشدید تحریم‌ها» و «کارشکنی» یاد می‌کنند؟ کدام اتفاقات، باعث شد تیم مذاکره‌کننده نتواند در تراز اقتدار منطقه‌ای بلامنازع جمهوری اسلامی، پای میز مذاکرات ظاهر شود؟

2- دو تعبیر حکیمانه از امیرمومنان علیه‌السلام در «غررالحکم و دررالکلم» نقل شده که به غافلگیری اشاره می‌کند. «من نام عن عدوّه، انبهته المکاید. هر کس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشه‌ها و نیرنگ‌ها او را بیدار می‌کند» و «من نام عن نُصرهًْ ولیّه، انتبه ِبوَطاهًِْ عدوّه. هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار می‌شود». تلخی‌های ماجرای عبرت‌آموز- و فتنه‌آمیز- برجام، از غفلت نسبت به دشمن و کوتاهی نسبت به برخی هشدارهای رهبر حکیم انقلاب سرچشمه می‌گیرد. در منطق رهبر انقلاب که از مکتب امام خمینی(ره) و آموزه‌های اسلامی نشأت می‌گیرد، «بی‌اعتمادی مطلق به قدرت‌های سلطه‌گر و در راس آنها آمریکا، یکی از اجزای مهم قدرت نرم جمهوری اسلامی است و این بی‌اعتمادی باید روز به روز گسترش یابد» اما برخی مسئولان و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان متاسفانه درک درستی از این رکن قدرت نداشتند. جریان نفوذ موجب تحریف‌ها و خطای‌فهم‌هایی در این میان شد تا آن‌جا که رهبر انقلاب 28 شهریور 95 در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران ضمن تبیین جایگاه بی‌اعتمادی به آمریکا در قدرت نظام، فرمودند «متاسفانه برخی حاضر نیستند این بی‌اعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان می‌گویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بی‌اعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد… هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بی‌اعتمادی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت می‌کند».
3- اصرار به برجسته‌سازی اختلاف درباره مقاومت یا تسلیم و تداعی دودستگی در کنار اصرار بر ناچارنمایی جبهه خودی، از دلایل مهم ناکامی در مصاف با دشمن است. تصور کنید درست در زمانی که امیر مومنان(ع) برای دفع شرّ اردوگاه معاویه اقدام به جهاد ‌کرد؛ صحابه‌ای مانند ابوموسی اشعری در کوفه پیدا می‌شود که ورود به جنگ را آلودن دست به خون مسلمین می‌داند و دعوت به ترک جهاد می‌کند. چنین صاحب منصبی اسباب تهییج دشمن می‌شود.
از سوی دیگر پیروزی یک شرط مهم دارد. به تعبیر علی‌بن ابیطالب(ع) «الظفر بالحزم و الحزم بأجالهًْ الرأی و الرأی بتحصین الاسرار. پیروزی با احتیاط و دوراندیشی است؛ و احتیاط با مشورت و تدبیر؛ و چاره تفکر و تدبیر، حفاظت از اسرار است» (حکمت 48 نهج‌البلاغه). قطعاً آمریکا و غرب 10 برابر ما نیاز به مذاکره و توافق داشتند اما فرض کنیم این نسبت، برعکس بود. آیا چنین نیازی  را که راز تلقی می‌شد، باید جار می‌زدیم؟ جای «تحصین اسرار» در این قبیل ادبیات پشت سر هم که گفته شد «آمریکا کدخداست»، «خزانه خالی است»، «آمریکا ظرف 5 دقیقه می‌تواند تمام توان نظامی و دفاعی ما را نابود کند»، «ما نمی‌توانیم مقابل قدرت‌ها بایستیم، آن هم شعارهایی که بعضاً توخالی است، ما باید همراه شویم»، «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» و «باید توافق انجام شود تا بتوان مشکل رکود و اشتغال و تولید و آلودگی هوا و آب خوردن را حل کرد». اظهار عجز و ضعف- که بخش عمده آن ناشی از نفوذ زدگی و خطای محاسباتی بود- نه تنها ترحم دشمن را به همراه نیاورد، بلکه مانند رساندن بوی خون به مشام گرگ‌های درنده بود.
4- آقای روحانی رأساً مرتکب خطایی شد که قبلاً چوب مشابه آن را در آغاز مذاکرات (13 سال پیش) از مجلس و دولت اصلاحات خورده بود. او در صفحه 174 کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» می‌نویسد «در آستانه مذاکرات تهران چند اتفاق ناگوار افتاد. اول اینکه یکی از سفرای ما در اروپا در مذاکره‌ای به مقامات آن کشور گفته بود ایران برای توقف غنی‌سازی آمادگی دارد. من فوراً با آقای خاتمی تماس گرفتم و گفتم من از اول نمی‌خواستم این مسئولیت را بپذیرم و می‌دانستم وزارت خارجه همکاری نمی‌کند… دومین مسئله آن بود که تعدادی از نمایندگان مجلس ]ششم[ طرح 3 فوریتی برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی را امضا کرده و در پی آن بودند که تقدیم مجلس کنند… با آقای کروبی صحبت کردیم و خوشبختانه ایشان مانع شد و طرح در صحن مجلس مطرح نشد ولی متأسفانه سفرای اروپایی از تهیه این طرح با خبر شده بودند. مسئله دیگر این بود که پیش از آنکه وزرای اروپایی به تهران برسند، رئیس جمهور در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود ما تعلیق را می‌پذیریم. به تیم مذاکراتی گفتم در مورد پروتکل الحاقی که در مجلس طرح 3 فوریتی تهیه کرده‌اند، تعلیق را هم که رئیس‌جمهور اعلام کرده، من دیگر قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کنم؟». قطعاً روزی امثال آقایان ظریف و عراقچی قبیل این جملات را خواهند گفت و نوشت که ادبیات کسانی چون ]…[ و ]…[، دست ما را پیشاپیش در مذاکرات بست و جای مقاومت و چانه‌زنی نگذاشت.
5- موضوع اما باز تلخ‌تر از این حرفهاست. جفای بزرگ زمانی کلید خورد که موضوع مذاکرات، دستمایه و موضوع تبلیغات انتخاباتی آقای روحانی و طیف مدعی حمایت از وی شد. از همین جا یک مسئله مهم ملی و در حال پیگیری، تبدیل به ابزار گروکشی انتخاباتی و سپس گروگان‌گیری منافع ملی از سوی دشمن شد. «پیروزی به هر قیمت در انتخابات»، هر چند در آغاز شیرین و مهیج می‌نمود، اما در میانه و انجام خود، نوعی بدهکاری و به گروگان رفتن را به همراه داشت. بنابراین ایستگاه بعدی، «توافق به هر قیمت و با هر شرایط» بود. هنرمندانی از سوی دستگاه دیپلماسی تحریک ‌شدند تا بگویند هر توافقی بهتر از عدم توافق است. در آن سوی میدان، گرگ‌های دیپلماسی دشمن هر بار با صدای بلندتر ‌گفتند «عدم توافق، بهتر از توافق بد است و ما عجله‌ای برای توافق نداریم». در این معامله شبه ربوی و نزولی، گام سوم از همه تلخ‌تر است؛ حفظ و اجرای یکطرفه توافق به هر قیمت ولو نقض سیستماتیک و مداوم برجام. این سومی، پیام صریح به حریف است، حاکی از اینکه در باره بدعهدی ذره‌ای تردید نکنید؛ چون ما آویزان پوسته بی‌محتوای توافقیم و نمی‌خواهیم بپذیریم راه را اشتباه آمده‌ایم و باید اصلاح کنیم! معلوم نیست به فلان مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور (با سوابق امنیتی) چه قدر ربط دارد- یا چه قدر شهوت دیده شدن در میان است- که در توئیتر می‌نویسد «در شرایط کنونی محرز است رئیس‌جمهور جدید آمریکا تلاش خواهد کرد با اقدامات ایذایی و فشارهای تبلیغاتی، ایران را وادار به نقص عملی برجام کرده و از این طریق، بهانه‌های لازم برای تأسیس، تمدید یا تشدید تحریم‌ها علیه ایران را فراهم کند». مشاور نابغه! تمدید (تأسیس!) 10 ساله تحریم‌های موسوم به ISA، «تحریم» نیست؟!
6- خبرگزاری و سایت «خبر آن‌لاین»، یک خبرگزاری خصوصی نیست که هر چه دلش خواست بنویسد؛ وابسته به معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد و دبیر شورای اطلاع‌رسانی دولت است. چند روز پس از آن که ماجرای مشکوک و توهین‌آمیز توزیع سبد کالا در بهمن 1392 اتفاق افتاد، همین خبرگزاری در نهایت رذالت نوشت «در توزیع سبد کالا،‌ حرف و حدیث‌های بسیاری گفته شد. روحانی نه یک رئیس‌جمهور فرهنگی است و نه دغدغه بسیاری از مسائل دیگر را دارد. او رئیس‌جمهور دیپلمات است که باید اجازه داد مهم‌ترین دغدغه دولت را به انجام برساند. توزیع سبد کالا به مردم – با شیوه‌ای انجام شد- نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش‌بینی باشد. او دقیقاً همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دست و پا- را پیش‌بینی می‌کرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خود لازم داشت ]!![… نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته است «شما در اخبار دیدید که ایران اخیراً به طور قابل مشاهده‌ای، غذا بین مردم فقیر جامعه‌اش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریم‌ها، تأثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است». به هر حال این دقیقاً همان نتیجه‌ای بود که روحانی از توزیع سبد کالا در میان مردم داشته است؛ این که تحریم‌ها بر روی مردم ایران تأثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته. این که اوضاع اقتصادی مردم ایران نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد تخم‌مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند]!![… درست است که روش توزیع کالا چندان مناسب نبود اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزه‌ای که بازیگران آن شدند، می‌ارزید».
نام این قبیل ادبیات، اگر خیانت و وطن‌فروشی نباشد، بلاهت و سفاهت محض است و قطعاً پشت اندیشه و زبان چنین گویندگانی، شبکه نفوذی لانه کرده که به روش موریانه‌ها مشغول خوردن ریشه‌های شعور و شخصیت سیاستمداران است.

حق دسترسی مردم به اطلاعات

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
حق دسترسی به اطلاعات یکی از اساسی ترین حقوق شهروندی است که قانون خاص خود را دارد. ماده 2 قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات می گوید: «هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد.» همچنین ماده 5 این قانون تصریح می کند: «موسسات عمومی مکلفند اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعیض در دسترس مردم قرار دهند.» تبصره همین ماده اضافه می کند: «اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای مردم است باید از طریق انتشار و اعلان عمومی به آگاهی مردم برسد.» در ماده 7 این قانون نیز آمده است: «موسسه عمومی نمی تواند از متقاضی دسترسی به اطلاعات هیچ گونه دلیل یا توجیهی جهت تقاضایش مطالبه کند.»در همین قانون،موسسات عمومی بدین شرح تعریف شده اند: «سازمان ها و نهادهای وابسته به حکومت به معنای عام کلمه شامل تمام ارکان و اجزاء آن که  در مجموعه قوانین جمهوری اسلامی ایران آمده است.» این قانون در تاریخ 31/5/88  به تصویب مجلس و سپس مجمع تشخیص مصلحت رسیده و توسط رئیس مجلس به دولت ابلاغ شده است. دولت یازدهم که مدعی عمل به حقوق شهروندی است به این قانون چقدر عمل کرده است؟ چندی پیش منشور حقوق شهروندی رونمایی شد. این منشور چون به تصویب مجلس نرسیده، قانونی نیست، اما «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» یک قانون است. علاوه بر این قانون ، اصل 55 قانون اساسی تصریح دارد؛ دیوان محاسبات به کلیه حساب های وزارتخانه ها ، موسسات و شرکت‌های دولتی رسیدگی می‌نماید و… گزارش تفریغ بودجه هر سال را به ا نضمام نظرات خود به مجلس تسلیم می کند. این گزارش باید در دسترس عموم گذاشته شود.
مفهوم این اصل آن است که هیچ اطلاعات مالی و محاسباتی در موسسات عمومی برای مردم محرمانه نیست . مبتنی بر این پشتوانه قانونی، این سوال مطرح است که چرا دولت یازدهم به «دولت محرمانه ها»
اشتهار پیدا کرده است؟
لذا  اگر سخنگوی محترم دولت، قانون «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» را به رسمیت می شناسد، در مصاحبه های هفتگی خود به تدریج برای تنویر افکار عمومی پاسخی برای سوالات زیر مهیا سازد؛
1- یک راز سر به مهر در خصوص پرداخت های نجومی به برخی از مدیران وجود دارد که باید سخنگوی محترم دولت از آن رمزگشایی کند . راز این است که در تمام موسسات عمومی از طرف وزارت اقتصاد و دارایی یک ذی حساب منصوب شده است، کار او تطبیق مقررات در مورد پرداخت هاست. اگر دریافت‌های نجومی قانونی بوده، چرا آمدند  و پس دادند و عذرخواهی کردند؟ اگر قانونی نبوده چرا ذی حساب ها جلوی ‌آن را نگرفته اند؟ در تمام شرکت ها و بانک های دولتی بازرس قانونی حسابرس منتخب دولت (سازمان حسابرسی) حاضر است و کار او هم همین تطبیق مقررات با دریافت و پرداخت هاست. متخلفین چگونه از  سد ذی حساب گذشته و توانستند از سد نظارتی بازرس قانونی موسسات عمومی هم بگذرند؟!
از آنجایی که حسابرسان دیوان محاسبات هم در دستگاه های اجرایی حضور فعال داشته و چشم بینای نظارتی مجلس شورای اسلامی هستند و وظیفه شان برخورد با تخلفات است، لذا متخلفین چگونه از سومین سد نظارتی به سلامت عبور کرده اند؟
ماده 90 قانون محاسبات عمومی کشور می گوید وزارت اقتصاد و دارایی وظیفه اعمال نظارت مالی بر مخارج موسسات عمومی دارد. چرا این وظیفه در پرداخت حقوق های نجومی تعطیل و دیده نشد؟ تبصره همین ماده می گوید؛  نظارت عملیاتی دولت به عهده سازمان برنامه و بودجه است. چرا این وظایف نظارتی در پرداخت حقوق های نجومی در این سازمان متوقف شد؟
ماده 91 قانون محاسبات عمومی می گوید؛ اگر ذی حساب انجام خرجی را برخلاف قانون دانست اما مقام مسئول صادرکننده علی رغم نظر وی دستور پرداخت داد، این مقام مسئول، مسئولیت مدنی این تخلف را بر عهده دارد و باید پاسخگو باشد.
به نظر می رسد در مورد پرداخت حقوق های غیرقانونی، ذی حسابان بازرسان قانونی و حسابرس مستقل به وظایف خود عمل کرده اند، اما دولت نمی خواهد آن مقام مسئولی که دستور پرداخت را صادر کرده معرفی کند و مسئولیت این تخلف را بپذیرد؟! در هر صورت سخنگوی محترم دولت باید به این سوال پاسخ دهد که اگر ذی حسابان و بازرس قانونی به وظایف خود عمل نکرده اند چرا آنها  برای تعقیب و مجازات به قوه قضائیه معرفی نمی شوند؟
اگر آنها بی گناه هستند «مقام صادرکننده دستور» پرداخت  که وفق ماده 91 قانون محاسبات مسئول است، چرا از سوی وزارت اقتصاد و دارایی به دیوان محاسبات معرفی نشده است؟
2- برحسب گزارش رئیس دیوان محاسبات از سال 92 حسابرسان این دیوان، تخلفات پرداخت های غیرقانونی را گزارش کرده اند . سوال این است؛چرا دادخواستی که دادستانی دیوان بر پرونده یکی از این تخلفات زده و این تخلفات را در فرآیند رسیدگی قرار داده است تاریخ 30/3/95 را دارد؟ (1)
به دستور چه کسی سه سال گزارش های حسابرسان دیوان حبس شده و مورد رسیدگی قرار نگرفته است؟ چرا این گزارش ها به موقع برای رسیدگی به هیئت  های مستشاری داده نشده است؟
آیا دادستان دیوان محاسبات می تواند گزارش یک حسابرس را در فرآیند رسیدگی بر حسب قانون دیوان محاسبات قرار ندهد و آن را از چرخه رسیدگی خارج یا مختومه کند؟ کدام ماده از مواد قانون دیوان محاسبات چنین اجازه‌ای را به دادستان یا حتی رئیس دیوان محاسبات می دهد که احراز یا عدم احراز تخلف کند و پرونده‌ای را نگه دارد یا مختومه کند؟
اعتراض افکار عمومی به حقوق‌های نجومی باعث شده دیوان محاسبات گزارش های حسابرسان خود را در این مورد به جریان بیندازد و تا کنون دو گزارش از طرف رئیس دیوان محاسبات به مجلس تسلیم شده که اولی در مجلس قرائت شد اما دومی قرائت نشده است. سوال کلیدی این است که دیوان به عنوان مرجع قانونی که برای صیانت از بیت‌المال در این مورد صاحب رای است، چرا آراء خود را در مورد حقوق‌های نجومی اعلام نمی کند؟
دیوان فقط به این اکتفا کرده که تعدادی آمده اند اضافه دریافتی های خود را عودت داده اند،  اما نگفته است آراء هیئت  های مستشاری دیوان در احراز تخلف و تقویم ریالی که باید به خزانه ریخته شود، چیست. اگر دولت به همه چیز مهر محرمانه زده است، مجلس که نمی تواند از همین رویه پیروی کند. اصل 55 قانون اساسی به دیوان چنین اجازه‌ای را نمی دهد. پس چرا آراء صادره در مورد تخلفات حقوق‌های غیرقانونی اعلام نمی شود؟!
آیا دیوان محاسبات هم قانون انتشار و حق دسترسی عموم مردم به اطلاعات را به رسمیت نمی شناسد؟
پی نوشت :
1- دادخواست دادستان دیوان محاسبات در مورد تخلف رئیس و مدیران مالی بیمه مرکزی

ادای دینی به آیت ا…
محمدسعیداحدیان در خراسان نوشت:
من به عنوان کسی که باورمند به انقلاب اسلامی هستم، همیشه خود را مدیون آیت ا… هاشمی رفسنجانی می دانستم و می دانم. روشن است که مقصود از این حرف این نیست که ایشان را بری از خطا می دانم یا حتی منظورم این نیست که  نقدهایی گاه جدی به برخی نگرش ها، عملکرد و به ویژه اطرافیان ایشان ندارم، بلکه منظور این است که نمی توان به انقلاب اسلامی احساس دین کرد و خود را به شخصیتی که در ایجاد، تثبیت و گذر از برخی گردنه های بسیار حساس آن نقشی اساسی داشته است، مدیون ندانست.
آیت ا… هاشمی رفسنجانی شخصی بود که نه تنها با رهبر انقلاب بلکه بر اساس تصریحات خود ایشان، حتی با حضرت امام(ره) اختلاف سلیقه های مهمی مثلا در سیاست خارجی داشت، اما هیچ گاه نشد که «دستوری حکومتی» از سوی امام یا رهبری  خطاب به ایشان صادر شود و ایشان از آن تمکین نکند و این تفاوت بسیار مهم ایشان با برخی دیگر از یاران قدیمی انقلاب بود که بر مسیر سقوط قرار گرفتند.
خلاف تصور بسیاری از مفهوم ولایتمداری، بر اساس فتوای رهبر انقلاب همین تمکین از دستور حکومتی ولی فقیه است که معیار  ولایتمداری شخص محسوب می شود و رعایت همین مسئله مبنایی بود که باعث شد  باوجود دیدگاه هایی که می توان نقدهایی بر آن وارد دانست، حتی در زمانی که در این سال های آخر فاصله دیدگاه های آیت ا… هاشمی  با رهبری به بیشترین اندازه خود رسید، مسیری متفاوت را طی کند.  خوب به یاد دارم زمانی که در جریان حوادث 88 شعار “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” مطرح شد، آقای هاشمی به مناسبت راهپیمایی روز قدس بیانیه ای صادر و بر وجهه انقلابی خود تاکید کرد و پس از آن که شبهه افکنی ضد انقلاب مطرح شد مبنی بر این که چرا علی رغم روال سال های گذشته آقای هاشمی خطبه های نمازجمعه در روز قدس را نمی خواند، ایشان همان شب در گفتگوی تلویزیونی با العالم  جلوی سوءاستفاده ها را گرفت.
آیت ا… هاشمی رفسنجانی هم مثل همه افراد ترکیبی ازمجموعه  نقاط قوت و ضعف و عملکردهای درست و نادرست است و مشابه دیگران آنچه در ارزیابی شخصیت و عملکرد ایشان  باید ملاک قرار گیرد، برآیند قوت ها و ضعف های شخصیتی و عملکردی است. ارائه برآیند از این کارنامه نیاز به توصیف کامل قوت ها و ضعف ها در دوره های مختلف دارد که مجال آن در این مقال نیست، اما مهم این است که کارنامه ایشان به این مدال مفتخر شد که رهبر انقلاب به عنوان آشناترین فرد به شخصیت و عملکرد ایشان، آن را  «پرونده ای  مشحون از تلاش و فعالیت های گوناگون» در «پیشگاه الهی» برای «مبارزی کهنسال» دانستند.
شكوه ايران در گرو مؤلفه‌هاي اقتدار

حسن رشوند در جوان نوشت:
ديروز رهبر معظم انقلاب در ديدار مردم قم به مناسبت سالروز قيام بزرگ 19 دي 1356، با برشماري فهرستي از دشمني‌هاي نظام استكبار و دولت خبيث انگليس نسبت به ملت ايران و تأكيد بر اين نكته كه دشمنان اصلي ايران مستقل و پيش رونده، كشورهاي امريكا، انگليس و زرسالاران بين‌المللي و صهيونيست‌ها هستند، كانون توجه را به شناخت دشمن اصلي رهنمون كردند و فرمودند اگر ما تنبلي كنيم و به وقت عمل نكنيم و دشمن را اشتباه بگيريم و به جاي «شيطان اكبر واقعي»، يك برادر ناباب را دشمن بگيريم، ضربه خواهيم خورد، در باب دشمن دروني‌‌ستيز، كليدواژه‌هاي اساسي بي‌انگيزگي، نااميدي، بي‌حالي، بي‌نشاطي، تنبلي، سياست‌هاي غلط، رفتار‌هاي بد، اختلافات گوناگون و تنگ نظري را از مصاديق روشن دشمن دروني برشمردند.

آنچه در اين فرمايشات وجه مشترك و حاصل تلاش دشمنان بيروني و غفلت عناصر دروني در تكميل پازل طراحي شده دشمن محسوب مي‌شود، ناديده گرفتن منافع ملي و كشاندن كشور به وابستگي و عقب‌ماندگي است كه يقيناً از برآيند رفتار دشمنان قسم‌خورده ملت و غفلت و كج‌فهمي برخي عناصر داخلي در فهم درست زمان و شرايط حساس در محيط داخلي و فضاي منطقه‌اي و بين‌المللي است. در تبيين چنين شرايطي، آنچه بيش از هر چيز كانون نگاه رهبري را به خود جلب كرده و از مهم‌ترين وظايف مسئولان، دانشگاهيان، حوزويان و فعالان فرهنگي و سياسي كشور به حساب مي‌آيد، بالا بردن قدرت كشور و مقاوم‌سازي از طريق تقويت عناصر اقتدار ملي است كه در همين مقوله چهار سرفصل اساسي «ايمان ديني مردم به ويژه جوانان»، «قدرت علمي»، «اقتصاد مقاوم» و «حفظ عزت ملي» از مباني اقتدارساز ملي و به تعبير ديگر مقوم‌هاي اساسي است كه مي‌تواند نظام اسلامي ايران با پشتوانه اين عناصر، پله‌هاي پيشرفت را به درستي طي كند و طبيعي است كه هرگونه عوامل تضعيف‌كننده اين عناصر، زمينه انحراف و انحطاط هر جامعه‌اي را فراهم نمايد. سؤال اساسي اينجاست كه چرا رهبر معظم انقلاب در چنين شرايطي و در چنين جمعي از مقوم‌‌هاي اقتدار ملي و به طريق اولي در نقطه مقابل آن، از عوامل كاهنده اين اقتدار سخن به ميان مي‌آورند، مگر چه اتفاقي در طول سال‌هاي اخير افتاده است يا چه افقي با رفتارهاي صورت گرفته توسط دشمنان بيروني و خواب رفته‌هاي داخلي در آينده متصور است كه رهبر انقلاب را به عنوان كشتي‌‌بان كشتي انقلاب بر آن داشته با انذار نسبت به اين رفتارها و هشدار نسبت به اين توطئه‌ها، نگاه بخش نخبگاني جامعه را به آن توجه دهند.

1- در مؤلفه اول عناصر اقتدار و تحرك‌آفرين كشور كه همانا «ايمان ديني مردم به ويژه جوانان» است، بايد گفت آنچه در سال‌هاي اخير توسط دستگاه تبليغاتي و رسانه‌اي دشمن بر آن تمركز شده است، نقطه‌اي است كه روزگاري نه چندان دور همين كانون و نقطه مهم، آفريننده بسياري از تحولات بزرگ از جنس «قيام پانزده خرداد»، «پيروزي انقلاب اسلامي»، «دوران دفاع مقدس»، «شتاب در رشد علمي كشور» و بسياري از اقدامات بزرگ و تأثيرگذاري بود كه امروز كه هنوز كه هنوز است كشور از دستاوردهاي آن ارتزاق مي‌كند و آنچه رهبر عظيم‌الشأن انقلاب را بر آن داشت كه بار ديگر بر اين مؤلفه اساسي اقتدارآفرين كشور تأكيد كنند، شكافي است كه با برنامه‌ريزي دشمن در قالب تبليغات مسموم براي نااميدي نسل جوان از آينده انقلاب، دنبال مي‌شود و عناصر سياسي مسئول در كشور، خود را به تغافل زده و خواسته يا ناخواسته پازل نااميد‌سازي نسل جوان را تكميل مي‌كنند. غافل از اينكه بزرگ‌ترين اندوخته و سرمايه يك كشور نسل جوان پرانگيزه، متدين و آرمانخواه آن كشور است و با اين سرمايه بزرگ است كه مي‌توان به جنگ عقب‌ماندگي‌هاي علمي يك ملت رفت و يك مدينه فاضله را براي ملتي رقم زد. آنچه امروز مايه نگراني جدي است، سرگرم‌سازي نسل جوان و پرانرژي كشور توسط دستگاه تبليغاتي و رسانه‌اي دشمن است كه ضمن نشانه رفتن ايمان ديني آنها، انگيزه تلاش و همت براي كارهاي بزرگ را از آنها سلب كرده است.

2- قدرت علمي دومين عامل اقتدار كشور است كه رهبر معظم انقلاب به شايستگي به آن تأكيد داشتند؛ اينكه در چند دانشگاه ما در سال‌هاي اخير ورودي رتبه‌هاي برتر كنكور با ورودي آنها در مقطع كارشناسي ارشد فاصله بسيار پيدا كرده است، واقعيتي است كه نمي‌توان آن را كتمان كرد، چراكه دست‌هاي پليدي در تلاش هستند جوان نخبه ايراني به محض دريافت دانشنامه در سال پاياني كارشناسي در رشته‌هاي فني كه براي كشور مي‌تواند توليد دانش و فناوري ‌كند، با يك دعوتنامه از دانشگاه «بوستون»، «منچستر» و. . . جلاي وطن كرده و سرمايه چند ساله نظام را در خدمت سيستمي قرار دهد كه جان ملت‌ها را در پروژه‌هاي كلان «ناسا» و… نشانه گرفته‌اند.
انتقاد  رهبر انقلاب از بي‌توجهي‌هايي است كه هر روز گزارش خروج نخبگان علمي كشور را مي‌بينند و با وجود تذكرهاي مكرر، كمترين وقعي را مسئولان و متوليان امر به چنين مقوله مهمي كه سرمايه و اندوخته يك ملت را به تاراج مي‌برند، نمي‌نهند.

3- سومين عامل اقتداري كه رهبري معظم انقلاب بر آن تأكيد داشتند «اقتصاد مقاوم» بود. نسخه نجات‌‌بخشي كه قطعاً در بستر تحقق آن امروز شاهد رشد بيكاري و ركود نبوديم و اگر فلان مسئول تصور نمي‌كرد با اجراي يك شوي نمايشي در تلويزيون و گفتن كلياتي از كلمات پرطمطراق، اقتصاد مقاومتي تحقق بخشيده نمي‌شود و براي تحقق آن بايد همه انرژي و توان را به خدمت گرفت و با ايمان به اينكه تنها راه نجات كشور در شرايط تحريم و گذر از تنگناي سخت آن، اقتصاد مقاومتي است، حتماً امروز با مشكلاتي كه دست و پنجه نرم مي‌كنيم، مواجه نمي‌شديم و نمي‌ديديم رئيس‌جمهورمان در برابر انبوهي از سؤالات بي‌پاسخ در باب اقتصاد و عبور از تحريم‌ها، به چند جمله تكراري و بي‌محتوا بسنده كند و هر روز با پايين و بالا شدن دلار و كاهش يا افزايش قيمت نفت، لحظه‌اي براي آينده يك ملت تصميم گرفته نمي‌شد.

4- چهارمين عامل اقتدار ملي «حفظ عزت ملي» بود كه رهبر عظيم‌الشأن انقلاب آن را با رفت و آمدهاي ديپلماتيك و زير بار زور نرفتن، تبيين فرمودند. آنچه در طول نزديك به دو سال مذاكرات هسته‌اي بر سر اين ملت آمد و جماعتي همچون جن‌زده‌ها گاهي با يك لبخند دشمن كه اراده كرده بود در اين مذاكرات، اراده شما را نشانه برود، خنده‌هاي مستانه مي‌زند و روزي ديگر، با يك اخم دشمن دمق شده و در لاك انزوا فرو مي‌رفتند، اگر تنها و تنها عزت ملي را در نگاه به اين مذاكرات مبنا قرار مي‌دادند، حتماً رفتاري متفاوت از آنچه امروز جان كري در توصيه به خلف ناخلف خود، رهنمون مي‌داد، بروز مي‌داد.
اگر منتقدين نگران از «عزت ملي» مشتي بي‌سواد و كوتاه‌بين نامگذاري نمي‌شدند و اين باور در طرفداران پروپاقرص مذاكرات و نتايج آن ايجاد مي‌شد كه كدام رفتار خلاف «عزت ملي» يك ايراني در فرآيند مذاكرات صورت گرفته است، امروز شاهد بي‌حرمتي ترامپ، كري و وطن‌فروشان نامه‌نويس به ترامپ براي فشار به ايران نبوديم.

همه بايد به اين باور برسيم كه دشمن به كمتر از نابودي ما قانع نمي‌شود و در اين مسير براي پوچ كردن هويت نسل جوان، ايمان، حيا و عفت و پايبندي به مباني ديني او را نشانه رفته است و براي بي‌انگيزگي مسئولان از عنصر «ما نمي‌توانيم» ‌استفاده مي‌كند و حاكميت دين را مانع بزرگ تحقق رشد پرشتاب حركت علمي معرفي كرده و براي دستيابي به اهداف شوم خود، ‌دستگاه‌ها و نهادهايي را كه مظهر اقتدار كشور هستند، نشانه رفته است و از همين روست كه «ري تكيه» در نامه ترامپ به صراحت مي‌گويد: بايد سپاه كه اراده شما را در خليج فارس در موضوع قايق‌‌هاي سربازان امريكايي هدف قرار داده بود مورد هدف قرار دهيد چراكه امروز مسئولان جمهوري اسلامي از خليج فارس، درياي مديترانه را مديريت مي‌‌كنند. اين همان عزتي است كه امروز رهبر معظم انقلاب در جايگاه مسئول جمهوري اسلامي و سربازان سپاهي و ارتشي او در كسوت پاسداران حريم عزت آفريني ايران اسلامي، پرچم اقتدار جمهوري اسلامي را در سراسر منطقه به اهتراز در‌آورده‌اند و دشمن را از رسيدن به اميال شيطاني تجزيه كشورهاي منطقه مأيوس كرده‌اند.

 دلبسته انقلاب

سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
خبر کوتاه، اما پر درد و جانسوز ارتحال یار دیرین امام و رهبری، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است. هفته گذشته و در یکی از آخرین سخنرانی‌های خود، همزمان با چهلمین روز درگذشت آیت‌الله العظمی موسوی اردبیلی به نکته‌ای اشاره نمود که عمق باور او به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را آشکار می‌کرد. از روزهای سخت مبارزه با رژیم ستمشاهی تا روزهای دشوار انقلاب و تثبیت نظام، از روزگار دفاع مقدس تا سال‌های سازندگی و ایام پس از آن، همواره دغدغه آن فقید حرکت در مسیر حفظ و نگهبانی از دستاوردهای انقلاب بود و در تمامی این ایام وفاداری به امام و رهبری در منش و روش او موج می‌زد. چنان که به تعبیر خود همچون پروانه‌ای بر گرد شمع امام و رهبری می‌چرخید و عشق دیرین و 50 ساله خود را به شیواترین نحو بیان می‌کرد.آیت‌الله روایتگر صادق تاریخ بود و عزم و اراده خویش را بر بیان صریح و بیطرفانه وقایع انقلاب و انتقال بی‌واسطه آن به نسل‌های بعدی گمارده بود.

اعتقاد راسخ او به مردم سالاری و اصالت رأی ملت، آموزه‌ای ابدی برای همه کسانی است که دل در گرو آرمان‌های انقلاب و استقلال و پیشرفت کشور دارند. در همه این ایام خود را در معرض رأی مردم قرار داد و الزامات آن را صادقانه پذیرفت و مردم قدرشناس و وفادار، همواره این ذخیره انقلاب و استوانه نظام را به‌عنوان پشتیبان و پناهگاه خود حمایت کردند. چرا که او را دلبسته انقلاب، پشتوانه نظام، عاشق امام و رهبری، مایه وحدت و دلگرمی مسئولان و پشتیبان آحاد ملت می‌دانستند و بی‌تردید هویت، شخصیت و کارکرد آن بزرگوار جز این نبود. دلبستگی به انقلاب اصل اساسی و حراست از آن هدف غایی آیت‌الله هاشمی بود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
شخصیتی شجاع و مدیری توانمند

علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جام‌جم نوشت:
حضرت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی شخصیتی بود که از سال 1337 با ساواک و رژیم شاهنشاهی به مبارزه برخاست و با نهضت همراه شد و تا آخرین لحظه‌‌های حیات در راه انقلاب اسلامی خدمت کرد.

ایشان شخصیتی بود که تا آخرین لحظه یعنی ساعت 6 بعد از ظهر دیروز فعالیت کرد؛ روز شنبه جلسه شورای نظارت مجمع تشخیص مصلحت بود و ایشان این جلسه را مدیریت کرد. دیروز نیز در محل دفتر کارشان در مجمع تشخیص، جلسه مفصلی بود و ایشان فعالیت کاملی انجام داد و انصافا در این روز از لحظه‌ ورود به جلسه تا لحظه‌ای که نشست را ترک کردند، یک لحظه آرامش نداشتند.

از لحاظ شخصیت فردی نیز واقعا خودساختگی و توجه ایشان به معنویت زبانزد بود. من از آیت‌الله یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در دوره‌ای که ایشان نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی بود و هشت سال با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی – که رئیس مجلس بود – کار کرده بود، شنیدم که فرمودند: در تمام این مدت در افعال آقای هاشمی‌رفسنجانی دقت کردم و خلاف عدالت از ایشان ندیدم.

ما نیز که در مجمع با ایشان کار کردیم، صراحت، شجاعت و پیگیری مسائل و مدیریت‌شان را تا آخرین لحظه شاهد بودیم. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی اگر موضوعی را تشخیص می‌داد در حد همان موضوع، آن را دنبال می‌کرد و نه بیشتر؛ در مواردی هم که با کسی اختلاف نظر داشت تا آنجا که حق خودش می‌دانست، سعی می‌کرد نظرش را اعمال کند ولی به هیچ وجه برای خودش حق اضافه‌ای قائل نبود و سعی نمی‌کرد اجحاف کند. در مورد مقام معظم رهبری نیز تا آخرین لحظه مقید به ولایت فقیه بود و خودش را رهرو می‌دانست و این را بارها اعلام کرد و در مواردی که نظر قاطع رهبری وجود داشت، تبعیت ایشان کامل بود.

در دوران جنگ هم شخصا بارها در سفرهایی حضور داشتم که تنها من بودم و ایشان. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، بسیار شجاع و قدرتمند بود و در میدان‌های ناشناخته وارد می‌شد و باکی از مرگ نداشت و به خداوند قادر متعال اعتماد داشت و معتقد بود عمر تا زمانی است که خداوند مقدر کرده است.

شخصیتی بسیار مهربان، دلسوز و انسانی بسیار خدوم بود که آثار اقدامات ایشان در انقلاب اسلامی هرگز از یاد نخواهد رفت.

 هاشمي و انقلاب، جنگ، سازندگي و اصلاحات
الياس حضرتي در اعتماد نوشت:
نام هاشمي‌رفسنجاني با فرازهاي تاريخ معاصر و به‌ويژه نيم قرن اخير ايران در هم تنيده است؛ نامي كه در مهم‌ترين حوادث ٥٠ سال اخير نقش محوري داشته است، نقشي كه بي‌بديل و تاريخ‌ساز بوده است و بي‌جهت نيست كه نام او را در راستاي نام‌هاي تاريخ ساز ديگر چون اميركبير قرار مي‌دهند.
در انقلاب يكي از درخشان‌ترين نام‌هاي پس از حضرت امام با نقشي بي‌بديل هاشمي بوده و كافي است نگاهي به روزنگار تاريخ بيندازيم تا در برگ‌هاي سبز و سربلند آن از آغاز مبارزات عليه استبداد پهلوي اين ادعا با هزاران سند و مدرك به اثبات برسد.
نقش هاشمي‌رفسنجاني در مبارزه پيش از انقلاب و استقرار نظام خلاصه نمي‌شود. او در تثبيت نظام در بحراني‌ترين دوران يعني هشت سال جنگ در جايگاه فرماندهي جنگ و رياست‌ قوه مقننه چنان سرنوشت‌ساز بود كه نظام و كشور امروزي را بدون نقش مدبرانه او نمي‌شود تصور كرد. اين معني همان جمله امام امت است كه بودن انقلاب را به بودن هاشمي گره زده بودند و اين شايد معناي همان اطميناني بود كه امام هنگام رحلت از آن گفته بود.و اما پس از رحلت حضرت امام، هاشمي كسي بود كه رهبر معظم انقلاب ديروز در پيام‌شان به او اينچنين اشاره كرده‌اند؛ خبر درگذشت ناگهاني رفيق ديرين و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامي و همكار نزديك سال‌هاي متمادي در عهد جمهوري اسلامي.هاشمي‌ انقلابي و هاشمي مرد جنگ، پايان جنگ را آغاز سازندگي دانست و چنان گام‌هاي بلندي را براي ساختن ايران برداشت كه از هر كسي ساخته نبود. او بود كه با اعتماد به نفس تمام، اميد را در دل سازندگان ايجاد كرد و ويرانه‌هاي هشت سال جنگ هيچگاه نااميدش نمي‌كرد. حالا در قامت رييس اجرايي و فرمانده سازندگي قد علم نمود و پرچم عزت و كرامت ايراني را به اهتزاز درآورد و چنان كشور را در مسير رشد و توسعه قرار داد كه اگر امروز زيرساخت‌هاي هشت ساله رياست‌جمهوري او را حذف كنيم چيزي از ايران آباد نمي‌ماند.
هاشمي مرد هميشه در صحنه‌اي بود كه به ياري كاگزاران ديروز او، نهال اصلاحات كاشته شد و فراز آزادي در استمرار آبادي در هشت سال دولت اصلاحات با حمايت‌هاي او شكل گرفت و او بود كه در برابر بي‌اخلاقي‌ها خم به ابرو نياورد و دست از حمايت دوران‌ساز گفتمان آزادي و آبادي و پيشرفت و كرامت ايراني برنداشت و تمام ناملايمات را به جان خريد تا ايران و ايراني دوباره گرفتار هرج و مرج نشود.
اما دردهاي هشت سالي كه قلب او را شكست و كمر او را خميده كرد نااميدش نكرد و همچنان دست غيرت بر زانوي همت گماشت و قطار خارج از ريل توسعه را با هديه دادن دولت تدبير و اميد به تاريخ و ملت به ريل اميد و آبادي و آزادي برگرداند تا ثابت كند قلب او تا زماني كه اين اميد برقرار نشود آرام نمي‌گيرد.آري حال او همانگونه كه گفته بود با خيال راحت و با قلبي آرام در كنار امام خويش جاي خواهد گرفت و مي‌داند مردان دفاع ديروز او و سازندگان امروز ايران و اصلاحگران با تدبير اين سرزمين، اميدوار به آينده روشن، ميراث مرد انقلاب و جنگ و سازندگي و اصلاحات را پاسداري خواهند كرد و به پاس تلاش‌هاي او ايران آباد و آزاد را وجهه همت خود قرار خواهند داد.
به روان اين مرد بزرگ و تاريخ‌ساز درود مي‌فرستم و از خداوند منان براي ايشان علو درجات را خواستارم و اميدوارم با روح امام و شهداي انقلاب و دفاع مقدس محشور شود و براي خانواده بزرگ هاشمي عزت و سربلندي را مسئلت مي‌نمايم.

چون نهضت زنده است…
در سرمقاله صبح نو آمده است:
تاریخ پنجاه سال اخیر ایران بر مدار گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته است و شخصیت‌های سیاسی کشور در نسبتی که با این گفتمان یافته‌اند، شناسایی می‌شوند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از معدود شخصیت‌های سیاسی ایران بود که درتمامی این دوران درکانون تکاپوهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش‌آفرینی کرد. کنش سیاسی وی در بخش اعظم این دوران همراه با گفتمان غالب سیاسی کشور بود و در مقاطع محدودی که در گفتمان مغلوب قرار گرفته بود، نظام سیاسی کشور ظرفیت لازم را برای پذیرش نقش‌آفرینی وی فراهم ساخت. در مقطعی که رویکرد انتقادی بر مواضع سیاسی وی غلبه داشت، برخی به توهم خیرخواهی برای انقلاب اسلامی و دیگرانی از سر کینه توزی، می‌کوشیدند که هاشمی رفسنجانی را به خارج از چارچوب نظام سیاسی برانند؛ اما هاشمی هوشمندتر از آن بود که سرمایه‌ای را که در سابقه انقلابی خود اندوخته بود، هبط کند و نظام نیز داناتر از آن بود که فرصت انتقادگری وی را به تهدید مخالفت و دشمنی بدل سازد.  شاید این اولین تجربه نظام سیاسی ایران بود که موضع انتقادی یکی از همراهان اصلی حاکمیت را تحمل می‌کرد و آن‌را به سوی مخالفت و حذف سوق نمی‌داد. در نهایت هاشمی رفسنجانی زمانی از فضای سیاسی کشور رخت بربست که پس از دوره‌ای حاشیه‌نشینی به مرکز گفتمان سیاسی کشور بازگشته بود و وداعی خوش هنگام را برای وی رقم زد. از خداوند منان برای ایشان، رحمت و ثوابی درخور مجاهدت‌های انقلابی‌شان مسألت داریم.