با پیروزی مردانه آرش صادقی، “قضائیه سارقان و فاسدان و مفسدان” به اشگ ریزان روی آورده و دژخیمان اطلاعاتی برای پوشاندن یأس و سرخوردگی شان درباره قیام افکار بین المللی در قضیه آرش و گلرخ دست به دامن اباطیل بافی افتاده اند.
در سطور زیر عجز و ناتوانی و زبونی و ذلت و ضعف پروپاگاندیستها را مشاهده میکنیم:
به گزارش مشرق، محمد حسین زاده طی یادداشتی در کانال “نقد و قند” به تحلیل ترازدی سرایی های رسانه های خارجی و برخی چهره های روشنفکرنما درباره دو زندانی ضدانقلاب پرداخت و نوشت:داستان اعتصاب غذای آرش در فراق گلرخ و زندانی شدن او، هم عاشقانه است و هم تراژدی! ترکیبی از لیلی و مجنون نظامی و زندان مسعود سعد سلمان و زندانبان خشن و بی عاطفه اش و رومئو و ژولیتِ شکسپیر! سلبریتی ها حالا همه با چشمان اشکبار راوی قصه ی عاشقانه ی آرش و گلرخ شده اند؛ بی آنکه بدانند جرم شان چیست که به زندان افتاده اند و چقدر از اين داستان عاشقانه و اشک آوری که ضد انقلاب تعریف میکند حقیقت دارد و چقدر افسانه سرایی است!؟
این تراژدی سرایی قبلا برای امثال موسی خیابانی در آشوب های دهه شصت و احمد باطبی در کوی دانشگاه هم اتفاق افتاد!
جمهوری اسلامی حتی با اسیران عراقی خود چنین رفتاری نکرد که ضد انقلاب برای آرش و گلرخ داستان سرایی می کند! در مظلومیت جمهوری اسلامی همین بس که سر بسیجی هایش را در کردستان می بریدند و بدنشان را مثله مثله می کردند و صدای حقوق بشر بلند نمی شد، ۱۷ هزار ایرانی را در کوچه و بازار به خاک و خون کشیدند که بسیاری از آنها تنها جرمشان داشتن محاسن بر صورت بود! اما حقوق بشر به جای حمایت از مردم، حامی مسعود و مریم رجوی شد! و همین آرش و گلرخ نیز سنگ حمایت از اعضای آنها را به سینه می زدند!
به گزارش مشرق، با چرخی در صفحات مجازی و نرم افزارهای مبتنی بر موبایل، هشتگی به چشم میخورد که حکایت از آزادی و حمایت از یک فرد دارد.آن اسم کسی نیست جز آرش صادقی که به زعم دوستان و آشنایان و آنهایی که هشتگش را اینطرف و آنطرف منتشر میکنند یک زندانی سیاسی است.به ویکی پدیای فارسی که مراجعه میکنید با جستجوی نام آرش صادقی صفحهای مقابل دیدگانتان نمایش داده می شود که در آن ادعا شده این فرد زندانی سیاسی، فعال حقوق دانشجویان و مدافع حقوق بشر اهل ایران است و عنوان میشود وی دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است.
90 روز زندان خیالی برای آرش
کمی بعدتر در همین صفحه عنوان میشود که آرش صادقی برای اولین بار در 18 تیر 1388 در مقابل دانشگاه علامه به همراه تعدادی از دانشجویان بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شده است و به مدت 90 روز در بازداشت بوده است. ادعایی که بعدها حتی توسط علیزاده طباطبایی وکیل این محکوم مورد تأیید قرار نگرفته و خود علیزاده عنوان کرد “من در هیچ بازداشتگاهی رد و اثری درباره آن 90 روز ندیدم و نمیتوانم بگویم آن ایام آرش بازداشت بوده است.”اما رد ادعای بازداشت نود روزه آرش صادقی حتی از جانب برخی از دوستانش هم صورت گرفته است بگونهای که برخی از دوستان وی مدعی شدهاند: وی در یکی از روستاهای کردستان پنهان شده بود.برخی از دوستان صادقی حتی مدعی شدند که شایعه بازداشت وی آنهم به واسطه تنها یک اعتراض به نتیجه انتخابات از سوی گلرخ – همسر آرش صادقی- مطرح شده است.این حرکت گلرخ و آرش گامهای ابتدایی پروژه بزرگتری با نام حقوق بشر بود. به گونهای که بعدها در اسناد به دست آمده از آرش و گلرخ مشخص شد که طرح بازداشت نود روزه آرش برای شروع سناریویی از پیش طراحی شده برای طرح در رسانهها و قوت گرفتن موضوع نقض حقوق بشر بوده است.هرچند بعید است که آرش صادقی و گلرخ آنقدر هوشیار بوده باشند که خود این نقشه را طراحی کرده باشند و باید پذیرفت که این طراحی از سوی ضد انقلاب به این دو دیکته شده است و میتوان از همین جا رگههایی از ارتباط این عناصر با شبکههای بیگانه را دید.
توهین به رهبری پوشش صادقی برای انحراف افکار عمومی
بررسی سایتهای ضد انقلاب و معاند حکایت از آن دارد که اینگونه شبکهها، تلاش وافری دارند تا اتهام آرش صادقی را توهین به رهبر معظم انقلاب و نگارش یک نامه به رهبری اعلام کنند.به گونهای که در برخی محافل خبری خارجی و به ندرت در برخی محافل خبری داخل از سوی عناصر خود فروخته عنوان میشود که “صادقی در دادگاه انقلاب به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی، توهین به رهبری، تشکیل گروههای غیرقانونی، تبلیغ علیه نظام محاکمه شده است.”این عناصر خود فروخته مدعیاند آرش صادقی به این اتهامها به 15 سال حبس محکوم شده و قاضی دادگاه همچنین حکم 4 سال حبس تعلیقی صادقی را نیز لازمالاجرا دانسته است.
ارتباط با شبکههای جاسوسی
اما واقعیت ماجرا و اتهام اصلی آرش صادقی توهین به رهبری نیست بلکه اتهام بزرگتری متوجه این فرد بوده و آن چیزی نیست به جز ارتباط نامبرده با دو سرویس اطلاعاتی و جاسوسی غربی.دلباختگان و افراد خودفروخته هیچگاه در بیان اتهامات آرش به این موضوع نپرداختند زیرا به این ترتیب دیگر نمیتوانستند برای آرش صادقی وجهه و یک ژست حقوق بشری بگیرند زیرا در تمام دنیا جاسوسان افراد محبوبی نبوده و خائن و وطن فروش نامیده میشوند.با این حال دوستان و طرفداران و خلاصه آنها که دلشان میخواهد در تنور ضد انقلاب بدمند، اصرار بر آن دارند تا چهره خائنانه و وطن فروش آرش را پنهان کرده و او را یک معترض و توهین کننده قلمداد کنند.
مرداد ماه 95 دستگیری مجدد آرش
در مرداد ماه امسال بود که آرش بار دیگر با حکم دستگاه قضایی کشور دستگیر شد. وی پس از بازجویی و همچنین صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست در دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.وی از سوی قاضی پرونده به 15 سال حبس محکوم شد و همچنین قاضی پرونده تشخیص داد که 4 سال حکم حبس تعلیقی وی به موعد اجرا گذاشته شود.
تنها گوشهای از جرائم آرش صادقی
اما خوب است به گوشهای از جرائمی که در پرونده آرش صادقی قید شده است نگاهی انداخته شود.
ارتباط با یکی از سرپلهای اطلاعات سازمان منافقین در داخل کشور (بهروز جاوید تهرانی)
ارتباط سازمانی با گروهک تروریستی پژاک
متهم کردن نظام به شکنجه سران فتنه
حمایت از فرقه ضاله بهائیت
ترتیب دادن مصاحبه خانوادههای زندانیان با رسانههای خارجی
برنامهریزی برای اخلال در نظم عمومی شهری
شرکت در جلسات سازمان یافته دراویش
ارسال اخبار غیرواقعی از زندان اوین برای رسانههای ضد انقلاب
ارسال گزارش مکرر به احمد شهید برای سیاهنمایی و تحریم علیه ایران
اقدام علیه امنیت ملی
هشتگ سیو آرش و رباتهایی که به کمک خائنان آمدند
اما به یکباره در شبکه های اجتماعی ماجرای اعتصاب غذای 69 روزه آرش صادقی در زندان به گوش رسید. فارغ از صحت یا عدم صحت این ادعا باید آرش صادقی مورد معاینات دقیق قرار گیرد زیرا یا موضوع 69 روز اعتصاب صحت ندارد یا اینکه آرش به تنهایی توانسته بعد از شکستن رکورد گینس در حوزه اعتصاب این بار تمام معادلات پزشکی را هم زیر سوال ببرد.با همه این اوصاف سخن از هشتگ سیو آرش به میان میآید حالا گروهی از آنها که کاسه داغ تر از آش بودهاند و دلشان میخواسته از این رهگذر برای خود اسم و رسمی هم به دست بیاورند در صفحات مجازی خود عکس و تصویر آرش را منتشر کرده و می نویسند “هشتگ سیو آرش”.در این مسیر برخی افراد سرشناس نظیر خانم بازیگر جریان اصلاح طلبی که شوهرش نیز به واسطه یک پرونده مالی در زندان به سر میبرد بیشترین آتش افروزی و تلاش را انجام دادند.بیست و چهار ساعت نمیگذرد که هشتگ سیو آرش میشود اولین توییت پر بازدید دنیا. بماند که ساعتی بعد مشخص میشود این رتبه اول نه به واسطه تلاشهای مردمی بلکه به خاطر استفاده از ربات به جایگاهی پایین تر حوالی رتبه بیست میرسد. و شرمساری از این اقدام نابخردانه به روی آنهایی میماند که از این رهگذر دنبال نان و آبی برای خود بودند.
اصرار ضدانقلاب برای ساخت وجهه حقوق بشری برای خائنان
تنها چند روز از افتضاح دیگر عناصر ضد انقلاب در برملا شدن هویت واقعی و چهره منافق شبنم مددزاده میگذرد که این بار ضد انقلاب دست به کار جدیدی زده و تلاش میکند یک خود فروخته دیگر را مدافع حقوق بشر نشان دهد.پیش از آنکه آرش صادقی عنصر خودفروخته مرتبط با شبکههای خارجی یک چهره حقوق بشری قلمداد شود و دل همگان برای وی بسوزد چندی قبل همین عناصر خودفروخته تلاش داشتند تا شبنم مددزاده را یک چهره فعال حقوق بشری نمایش دهند.
و اما کلام آخر…
کاش آن دسته از افرادی که امروز به واسطه مشهور شدن بر موج از پیش طراحی شده منافقین سوار شده و هشتگهایی نظیر سیو آرش را منتشر میکنند پیش از دست به کار شدن، اندکی مطالعه کرده و دریابند که این موجها از کجا آغاز میشود.
پیروزی آرش صادقی آه از نهاد یاوه نویسان پروپاگاندیست حامی قضائیه فاسد در آورده است. آنچه ذکرشد از “فارس نیوز” بود. در زیر فریاد وحشت “سایت رجانیوز – جبهه پایداری/ مصباح یزدی-” را ملاحظه میکنیم:
دروغهای «عاشقانه» ضدانقلاب را باور نمیکنیم اما کمی هم به فکر آبروی ایران باشید/ قوه قضاییه باید فکری به حال اطلاعرسانی درباره پروندههای امنیتی بکند تا «تروریست» را «معلم» و «منافق» را «فعال حقوقبشر» جا نزنند
گروه اجتماعی – رجانیوز: تبدیل تروریست به فعال حقوق اقوام، تبدیل فمینیست به فعال حقوق زنان، تبدیل قاتل به معلم، تبدیل جاسوس به روزنامهنگار و ترفندهایی از این دست، سالهاست که از سوی جریان رسانهای معاند به صورت جدی دنبال میشود؛ از مرثیهسرایی برای «یک معلم کُرد» که بیگناه اعدام شد تا «یک دانشجوی فیزیک» که بیگناه زندانی شد.
به گزارش رجانیوز، البته مردم هم مدتهاست که به واقعیت این سناریوسازیهای رسانهای پی بردهاند. همان زمانی که «فرزاد کمانگر» را که به اسم یک معلم کُرد جا زده بودند که به دلیل تعلق به آیین کردی توسط جمهوری اسلامی اعدام شده و بعد مشخص شد که او از اعضای رسمی گروهک تروریستی پژاک بوده و خون دهها نفر از هموطنانمان را بر زمین ریخته است.
هنگام دستگیری او و همراهانش، ۲۲ کیلوگرم مواد منفجره و ۵۷ عدد گلوله آر پی جی و ۳۰۰ نسخه پوستر رهبران گروه پژاک از آنها کشف شده بوده و انفجار دو بمب در ساختمانهای فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ و انفجار خط لوله گاز صادراتی ایران به ترکیه از اقدامات کمانگیر و دوستان بوده است.یا زمانی که «امید کوکبی» را نخبه فیزیکی معرفی کردند که به دلیل عدم همکاری با جمهوری اسلامی برای تولید بمب اتمی، به محکومیت طولانی در زندان فرستاده شده است و بعد مشخص شد که آقای فیزیکدان، جاسوس بوده و اطلاعات حساس نیروگاهها و موسسات هستهای کشور را در قالب پروژههای علمی در اختیار کشورهای بیگانه قرار میداده است.
اصلا چرا راه دور برویم؟ «عبدالمالک ریگی»، تروریست معروف را که آوازه جنایتهایش حتی به گوش کودکان هم رسیده، به عنوان رئیس جنبش مقاومت ایران معرفی میکنند.
حالا هم نوبت «آرش صادقی» است؛ فردی که از او به عنوان یکی از رابطان اصلی سازمان منافقین در ایران نام برده میشود و در روزهای اخیر، با داستانسرایی رسانههای معاند تبدیل به یک منظومه عاشقانه برای گریستن شده است.اما این همه ماجرا نیست. ضدانقلاب که ضدانقلاب است و تکلیف فعالیتهایش علیه مردم ایران مشخص است و با رشد آگاهی مردم کسی اعتنایی به رواج این شایعات و دروغها ندارد اما وجه دیگر به بار نشستن این سناریو، کمکاری برخی از مراجع ذیصلاح داخلی است.جای این گلایه و سوال دلسوزانه از مسئولان محترم قوه قضاییه وجود دارد که چرا باید یک ماه، آبروی ایران و ایرانی در فضای مجازی و رسانههای جهانی حراج شود و تازه سخنگوی محترم دستگاه قضا واقعیت ماجرای «امید کوکبی» و جاسوسی و خیانت او به مردم ایران را روشن کند؟ چرا باید یکسال از دوره محکومیت «آتنا فرقدانی» در زندان بگذرد و یک سال تندترین برچسبها و توهینها علیه نظام اسلامی بیان شود و تازه بعد از آزاد شدن او، مشخص شود که چه ارتباطاتی بین او و گروهکهای خارجنشین وجود داشته است؟قوه قضاییه به عنوان یکی از ارکان مهم کشور، باید بیشتر از هر دستگاه دیگری در زمینه اطلاعرسانی و شفافیت قضایی قدم بردارد. اقدام به تاسیس یک خبرگزاری ویژه این دستگاه یکی از رویکردهایی بود که امیدها برای این مظلومیت اطلاعرسانی و کمکاری رسانهای را در دل دوستداران انقلاب اسلامی روشن کرد که البته متاسفانه فرجام خوبی هم نداشت و این خبرگزاری به جای روشنگری در حوزه مجرمین امنیتی و شفافسازی پروندههای قضایی، تبدیل به یکی از صدها خبرگزاری خنثی در کشور شد.این مساله کاملا قابل درک است که تا زمان نهایی شدن یک پرونده – از لحاظ شرعی و قانونی – امکان اطلاعرسانی درباره آن به دلیل حفظ آبرو و حرمت افراد وجود ندارد اما باید آن سوی ماجرا را هم دید که آبروی ایران به دلیل هدایت افکار عمومی توسط دروغهای رسانههای معاند، در معرض حراج قرار میگیرد.اگر قبل از داغ شدن ماجرای امید کوکبی در شبکههای اجتماعی، اطلاعاتی از جزئیات پرونده او و اتهام جاسوسیاش منتشر میشد، باز هم روزنامه «گاردین» انگلیس میتوانست از این آب گلآلود ماهی بگیرد؟ آیا اگر قبل از هجمه اعضای گروهک منافقین به توئیتر با رباتها و حسابهای جعلی برای داغ کردن مساله «آرش صادقی»، به مردم اطلاع داده میشد که جرم او ارتباط با تروریستهای خارجنشین بوده، باز هم #saveArash تبدیل به موضوع اصلی رسانههای مجازی میشد؟ قطعا پاسخ به همه این سوالات، «خیر» است.عدم اطلاعرسانی در زمینه پروندههای جنجالی، حتی دوستداران انقلاب را هم سردرگم میکند و آنان را در عرصه تقابل رسانهای در شبکههای اجتماعی به طور کامل خلع سلاح میکند. وقتی حدود یک هفته به طور مستمر از سوی ضدانقلاب درباره یک فرد متهم، داستان سرایی عاشقانه میشود و هیچ اطلاعاتی نیز درباره واقعیت ماجرا وجود ندارد، چگونه میتوان سایر مردم را درباره دروغی که به آنها گفته میشود، آگاه کرد؟صریح و دوستانه، قوه قضاییه باید فکری به حال بخش رسانهای خود بکند و نوع نگاه مدیران خود به این مساله را تغییر دهد؛ وگرنه نه امید کوکبی و آرش صادقی و گلرخ ایرائی آخرین مورد این جنجالهای دروغین هستند و نه ضدانقلاب دست از تلاشهای گسترده برای بیآبرو کردن جمهوری اسلامی ایران برمیدارد.قطعا مردم به دلیل دسترسی آزاد به رسانهها در کشور، بازیچه این هیجانات دروغین و البته عاشقانه نخواهند شد اما اگر آبروی ایران و ایرانی برای مسئولین مهم است – که هست و باید باشد – ترمیم و اصلاح نظام رسانهای قوه قضاییه به ویژه در پروندههای خاص باید در اولویت کاری آنان باشد؛ اقدامی که هم بهانه را از دست معاندین خواهد گرفت و هم ساختار عادلانه کمنظیر نظام قضایی کشور را به رخ بیگانگان خواهد کشید. «شفافیت قضایی»، رمز نابودی رسانههای دروغگوست؛ کاش هر چه زودتر از این شاه کلید استفاده کنیم.