پنجشنبه , ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » فرق و ادیان » عجز و ناله حجت الشیطان های “اداره تکفیری فرق و ادیان”پس از شکست در برابر فعالیتهای حقوق بشری دکتر آزمایش و فائزه هاشمی

عجز و ناله حجت الشیطان های “اداره تکفیری فرق و ادیان”پس از شکست در برابر فعالیتهای حقوق بشری دکتر آزمایش و فائزه هاشمی

حجت الشیطان های “اداره تکفیری فرق و ادیان”، گروه ویژه ای از “ضابطان قضائی” هستند که هنوز فرق “تاء” دو نقطه و “طاء” را نمیفهمند!!

اداره تکفیریِ فِرَق و ادیان محفل گردهمایی چند “نفر” حجت الشیطان” اسلام ستیزِ خمینی زدایِ ضد عرفانِ نفوذی از دم و دنبالچه های سعید امامی و شاگردان مکتب او، شده است!

تکفیریها و فاسدانِ مفسدی از قبیل محمدرضا انهاریِ “هوس ران”و مظاهری سیفِ “خودپرست”  و محمودرضا قاسمیِ “اهریمن پرست” … و عموم همپالکی هایِ مُختَلُّ المَشاعِرِ جنگیرِ جادوگر ِشیطانگرایِ آنها، قبیله ای از جاسوس های منحوس تکفیری اند که داس و چکش کمونیسم روس را بر پیشانیِ عمامه های خود دوخت و دوز کرده اند. این تکفیریهای پیرو فرقه ضاله انحرافی فتنه انگیز  هرروز صبح پس از نیایش به درگاه شیطان رجیم، برروی فرمان صریح آیت الله العظمی امام خمینی (در حمایت تمام قد از فقر و درویشی و تصوف و مکتب قرآنی عرفان اسلامی) رژه میروند وبرای لگدمال کردن هرچه بیشتر مفاد آن به رقص و لگدپراکنی میپردازند.

این جاسوس های منحوس ملبس به عمامه هایی با داس و چکش روس با دو خروار عبا و ردا و عمامه و ریش و پشم، آن قدر بیسواد ند که هنوز تفاوت میان “طاء” و “تاء” را نمیدانند.

در حد کلاسهای اکابر هم سواد ندارند! فرق قلم و مداد را با چماق نمیشناسند و خیال میکنند هرطوری که بخواهند میتوانند به قلم هم مثل چماق پیچ و تاب بدهند و هر یاوه ای را که در مغز مُعتَلّشِان سریان دارد  بر صفحه کاغذ تخلیه نمایند و فضای سایبری را به گند حضور خود بیالایند. جالبتر آن که وقتی میخواهند مثلا بنویسند”تابع” به معنی پیرو و مقلد، مینویسند “طابع” به معنی “صاحب مطبعه”!! آن هم نه یکبار، بلکه در یک متن کوتاه چند خطی چندین بار این غلط فاحش را مکررا تکرار میکنند تا دیپلم دکترای بیسوادی و بیشعوری را یکجا اخذ کنند.

اگرچه برای این جاسوسهای پیش پاافتاده و حقیرتکفیریِ منحوسِ خودفروخته به کمونیسم روس تفاوتی ندارد که کلمه “تابع”(دنباله رو و پیرو) را با “تاء” بنویسند یا با “طاء”! آنها چشمشان به مزد ماهیانه برای تهیه ساندویچ و ساندیس و شرکت در رانت قدرت است!  بااین حال برای تفکیک میان “تاء” و “طاء” تصویر زیر را بر متن آموزشی خویش افزوده ایم:

حالا که تفاوت میان “تاء” و “طاء” روشن شد، به متن مضحک زیر – به نقل از سایت تکفیری ضاله مضله موسوم به “فرقه نیوز” وابسته به “فرقه تکفیری اداره فرق و ادیان” در مشهد و مرکزتبلیغات ضداسلامی و خمینی ستیز” موسوم به “سازمان تبلیغات اسلامی”!!! توجه نمائید!!

طابع مقررات حکومت!!!

اختصاصی

به گزارش فرقه نیوز: سیدمرتضی محجوبی با نام طریقتی رشید علی در جلسه صبح جمعه خطاب به مریدان خود بیان کرد نباید  طابع مقررات حکومت  باشند تا شاهد فصل جدیدی از تحرکات صوفیه سیاسی باشیم. صوفیه سیاسی که در زمان رژیم پهلوی بارها به مریدان خود گوشزد می‌کردند: «مطیع قوانین مملکتی باشند.» [1] امروزه شیوخ فرقه با یک چرخش 180 درجه‌ای از فقرا می‌خواهند   طابع مقررات حکومتی   نباشند تا ثابت شود هر خاستگاهی غیر از سیاست برای فرقه صوفیه گنابادیه به چالش کشیده می‌شود.وقتی محجوبی شیخ این فرقه، در کمال آزادی از فقرا می‌خواهد طابع مقررات حکومتی نباشند، باعث می‌شود رجل سیاسی فتنه گر حساب ویژه‌ای برای استفاده ابزاری از آن‌ها باز کنند و کار به جای برسد که یک جاسوس فرانسوی حکم مأذونی دریافت می‌کند و در کمال آزادی به سران قوه توهین می‌کند و آب از آب تکان نمی‌خورد. محجوبی در حالی فقرا را دعوت به طابع نبودن از مقررات حکومتی کرد که اقطاب گذشته در زمان حکومت‌های طاغوت اصرار عجیبی بر مطیع بودن فقرا از قوانین مملکتی داشتند که برای نمونه به تعدادی از آن اشاره خواهیم کرد؛

1- «در قوانین مملکتی باید مطیع مقررات مملکتی بوده».[2]

2-سلطانعلیشاه در ارتباط با عدم دخالت در سیاست بیان می‌کند: «ما یک نفر زارع دهاتی درویشیم و نمی‌دانیم مشروطیت یا استبداد چه معنی دارد و این چنین کاری نداریم و مطیع امر دولت می‌باشیم خواه مشروطه باشد و خواه مستبد.»[3]

3- «روحانیین در امور دنیوی که مربوط به امر دیانت نیست موظفند به اطاعت سلاطین و مقررات مملکتی و نباید مخالفت کنند.»[4]

4- «امر شاه مطاع است»[5]

منابع:

[1] خورشید تابنده چاپ حقیقت صفحه 728.

[2]همان.

[3] نابغه علم و عرفان، نویسنده سلطان حسین تابنده، صفحه۱۰۳-۱۰۴ انتشارات حقیقت، تهران.

[4] تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، تألیف حاج سلطان حسین تابنده (رضا علی‌شاه) ، صفحه۳۲۶، انتشارات حقیقت.

[5] میزان المعرفه و برهان الحقیقه، صفحه ۳۱.