پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » ادامه بازگشایی “نیمه پنهان” حسن شایانفر جلاد

ادامه بازگشایی “نیمه پنهان” حسن شایانفر جلاد

حسن شایانفر، یک بیمار روانی که در کسوت یک انقلابی قلابی خودرا به بروبچه های فردید یزدی قالب کرد…

یادداشت/ پیام فضلی نژاد

آخرین وصیت حاج حسن شایانفر؛ سازش نکنید!

شناسه خبر: 1246466 سرویس: سیاسی

۰۱ آذر ۱۳۹۵ – ۱۶:۰۷

شایانفر

چه منش و روش مرحوم شایانفر را بپسندیم و چه منتقدش باشیم، نمیتوانیم کوشش خستگی ناپذیر، حافظه ستودنی و اخلاص کم نظیرش را نادیده بگیریم. تا آخرین لحظه زندگی اش را با بحث و کتاب و مجله و تحقیق و تحلیل گذراند و آخرین وصیتش این بود که ‘سازش نکنید.’

به گزارش باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»،‌ پیام فضلی‌نژاد در یادداشتی در پاسداشت یاد و خاطره  حسن شایانفر نوشت:

یاد باد آنکه سر کُوى توام منزل بود   دیده را روشنى از خاک درت حاصل بود

آنچه درباره آقای شایانفر گفته نشده، تجربیات متفاوت سیاسی و اجتماعی او از دوران نوجوانی تا میان سالی است که ذهنیتش را ساخت و شخصیتش را پرداخت. او در دهه 1350 وقتی که از زادگاهش در قم به تهران آمد و در بازار تهران کار می کرد، شیفته دکتر علی شریعتی شد و نه تنها به سخنرانی های او می رفت، بلکه اغلب آن ها را از بر داشت؛ هرچند بعدها در دهه شصت به این نتیجه رسید که شریعتی بدون مطهری ناقص است و این دو باید با هم خوانده و فهمیده شوند.

وقتی بیست و دو سه ساله بود، به جبهه ملی علاقه مند شد و به واسطه صاحب کاری که در بازار داشت، به جلسات عبدالرحمن برومند از سران این جبهه می رفت؛ کسی که سالیان بعد در دهه 1370 پیرامونش در نیمه پنهانِ کیهان بسیار نوشت و براساس اسناد لانه جاسوسی، فعالیت های او را به عنوان یکی از ‘رابطین خوب آمریکا’ تحلیل کرد.

پس از پیروزی انقلاب او نخستین مسئولیت اجرایی خود را در ‘مرکز توزیع جراید کشور’ برعهده گرفت و شاید همان تجربیات، شبهه شناسی و مساله شناسیِ مطبوعات را برایش جدی کرد. در دو سال نخست انقلاب که آزادترین دوره روزنامه نگاری معاصر در ایران هم نامیده شده، نشریات بسیارى با سلایق ایدئولوژیک متفاوت منتشر میشد که می توانست یک جوان کم تجربه را به تردیدهای بسیاری بکشاند.

آقای شایانفر اما با راهنمایی آقا مجتبی تهرانى راه خود را اینگونه یافت که با تکیه بر مبانیِ اعتقادیِ امام، این نشریات را برای مطالعه گزینش کند و بنابر همان توصیه، خواندن برخی جراید را در آن سن و سال بر خود حرام کرد؛ نشریاتی که سالهای پس از آن از اصلی ترین منابع تحقیق و پژوهش او و دستمایه نگارش تاریخ مطبوعات معاصر ایران در دفتر پژوهش های کیهان شدند. آموزه های کار در توزیع جراید برای شایانفر منحصر به فرد بود: در همین زمان کارتل های مطبوعاتى و شیوه عمل آنها را از نزدیک شناخت و حقایقی را که برای برخی ‘توهم’ بود، تجربه کرد. او متوجه شد که سیستم توزیع و پخش چگونه می تواند رقبای مطبوعاتی را از میدان به در کند و حیله ها و تکنیک های این حوزه چیست.

در همین ایام، آقای شایانفر به کمک دوستان خود در کمیته و سپاه رفت تا از خانه های خالی سران فرارى رژیم پهلوی حفاظت کند و برای نمونه، مسئولیت حراست از خانه نخست وزیر سابق علی امینی را برعهده داشت.

او به تدریج همراهانى را یافت که تا پایان عمر در زمره عزیزترین کسانش باقی ماندند.

شایانفر از نسل نخست دفتر سیاسی سپاه پاسداران بود که ابتدای دهه 1360  توسط سردار ابراهیم حاجی محمدزاده تاسیس شد و حسین شریعتمداری نیز در زمره نظریه پردازان اصلى آن قرار داشت. از عماد باقى تا عماد افروغ هر یک دوره ای را در دفتر سیاسی سپاه در تهران و شیراز گذرانده اند.

اغلب روایتهایی که درباره این مقطع از فعالیتهای آقای شایانفر گفته میشود، آمیخته با تحریفاتى است که بر رازآلودگی ماجرای زندگی او افزوده است، اما برخلاف برخی قصه ها، هیچ گاه پایش در مقام بازجو به زندان اوین و هیچ جای دیگرى باز نشد.

در نیمه دهه 1360 که بحران های عقیدتىِ ناشی از حضور اعضا سازمان منافقین در زندان های کشور اوج گرفت، او به همراه آقایان شریعتمداری و حاجی محمدزاده، بعد از نماز صبح از تهران به سمت قزل حصار میرفت؛ جایی که اعضا بلندپایه سازمان دوران محکومیت خود را می گذراندند و برخی از آنها که سر موضع بودند، برای دیگر زندانیان تبلیغات ایدئولوژیک می کردند تا مانع ریزش سمپاتهای رجوی شوند. برای مهار این تبلیغات، هیچ کس پیشنهاد شکنجه و داغ و درفش نداد و میان مسئول زندان – مهدی هاشمی اصفهانی داماد آیت الله منتظری-  (که گویا به تیم آیت الله منتظری نزدیک بود) با آنان بحثهای زیادی جریان داشت؛ از جمله اینکه در میان زندانیان کتابهای فرهنگی توزیع شود. حتی نمایشگاهی از رمانهای خارجی و داخلى ترتیب دادند که کتابهایی از انتشارات خوارزمی نیز عرضه شد. ایرج مصداقى، شهرنوش پارسی پور و هوشنگ اسدی از مشهورترین زندانیان آن دوره هستند که البته دو نفر آخر از اعضا رسمی سازمان نبودند و در دیگر احزاب و گروهکها فعالیت داشتند.

کتاب ‘روزها و سوزها’ که شامل آثار ادبى زندانیان این دوره از جمله اشعار تازه مرحوم ‘به آذین’ بود، در این دوره به همت آقای شایانفر منتشر شد که البته چاپ آن اعتراضاتی را در روزنامه ها برانگیخت، اما در جلسه هیات دولت مورد تجلیل حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت، قرار گرفت. برخی از این زندانیان هنوز هم فعالند: برخی به خارج رفته اند و از بلندپایگان اپوزیسیون شناخته میشوند، دسته ای  داخل کشور در کار ساخت فیلم و سریالند، و عده ای هم از چهره های هنری جریان انقلاب به شمار میروند که تا مسئولیتهایی مانند مشاور وزیر نیز پیش رفتند.

انگیزه حسن شایانفر برای کار فرهنگی در میان زندانیان علل بسیاری داشت.

حسن شایانفر  خودش زخم خورده سازمان مجاهدین خلق بود و برادرش علی، جانش را بر سر منافقین گذاشت. علی از کادرهای فعال سازمان بود که با حاج حسن اختلافات بنیادین داشت و هر یک در دو جبهه متفاوت مشغول مبارزه بودند. او بسیار کوشید تا با مباحثات انتقادی و اعتقادی برادر را از آن مهلکه نجات دهد، اما بخت با او یار نبود و سرانجام برادر اعدام شد. تجربه مرگ برادر، از آقای شایانفر مرد دیگری ساخت که با شهامت آن را براى ما روایت میکرد: او به جان لمس کرد که چگونه سازمان پاک ترین جوانان مسلمان را شستشوی مغزی می دهد و آنان را به کام مرگ میفرستند. فهمید که این جوانان ‘علت’ نیستند، بلکه ‘معلول’ التقاط سران سازمانند؛ پس باید برای نجات آنها فکر بکری کرد و این کار جز از مسیر گفتگوهای اعتقادی نمیگذشت.

از یک زاویه، او و آقاى شریعتمدارى در نقطه مقابل بازجویان قرار داشتند، چون معتقد نبودند که صرفاً آن شیوه به نتیجه ای سازنده می رسد.

وانگهى، او سالهای بعد نیز بر همین عقیده ماند و همیشه تاکید داشت که جوانانِ مجذوب اپوزیسیون را نباید علت اصلی نفوذ و انحراف دانست و با آنها برخوردهاى سهمگین کرد، بلکه بزرگانى که از اهداف و آرمانها عدول و بخشی از نسل جدید را از انقلاب جدا کرده اند، مقصر و مسئولند؛ آنها باید حساب پس دهند و محاکمه شوند، اما دریغا که چنین نشد و اگر هم شد، وقتی بود که عملاً پیشبرد این کار سخت و مشکل شده بود.

در کشاکش کار فرهنگی در زندان، وقتی منافقین عملیات فروغ جاویدان را کلید زد، آقای شایانفر از تهران به همدان رفت تا به یارانش در عملیات مرصاد بپیوندد، اما ضرورتهای آن برهه او را به ایراد سخنرانى هاى افشاگرانه درباره ماهیت منافقین کشاند.

پایان بحران منافقین، اما آغازی تازه برای شایانفر ٣٣ ساله بود که حالا سومین دهه زندگی اش را سپری میکرد: جوانی پخته و جسور که تجربیات زیادی را در دهه اول انقلاب آموخته بود و می توانست برای رویارویی چالش های دهه دوم نقش های مهمتری برعهده بگیرد.

حضور جدی تر او به عنوان یک تحلیلگر در دفتر سیاسی سپاه از همین مقطع آغاز گشت.

نظام رصد رسانه ای جامع – اختراع روش بولتن نویسی

با پایان جنگ، بازار مطبوعات رونق تازه اى گرفت و او “نظام رصد رسانه ای جامعی” را طراحی کرد که هدف آن شناخت نفوذ جریانهای معارض به بدنه فرهنگی و سیاسی کشور بود. حالا زندانیانى که آزاد شده بودند، دور تازه ای از فعالیت های خود را آغاز کردند که از داستان نویسی در نشریات تا فیلم نامه نویسی برای سینما را در برمیگرفت.

شایانفر اخبار رسانه هاى گوناگون را در نشریات تحلیلی سپاه همراه با نقطه نظرات تحلیلى منتشر میکرد و حتی اگر نام این گزارش ها را برای صیانت از نرم افزار انقلاب ‘بولتن نویسی’ بگذاریم، او از پیشروان این کار بود که در آن برهوت فعالیت فرهنگی که اکثر نیروهای مخلص انقلاب انرژی شان صرف نبرد در جبهه ها شد، با همراهانش کاری سترگ را پیش برد که سالها بعد با همه تجربیات پُرفراز و فرودش به یک گنجینه تاریخی تحت نام ‘نیمه پنهان’ تبدیل شد.

برخلاف تصویر غالبی که از این دوران به جا مانده است، تضارب آرا و تفاوت سلایق میان فعالان فرهنگی انقلاب، حتی در سپاه، امری طبیعی بود و آنها به تبع خصلت حرفه اى و اعتقادى خود، نه تنها این اختلافات را برمی تابیدند، بلکه آن را به فرصتی برای رشد خود و مجموعه شان تبدیل میکردند.

چهره هایی که با هم بیشترین اشتراک را داشتند، اما ادامه مسیر را با هم پیمودند.

سرانجام سال ١٣٧٢ آقای شریعتمداری و حاج حسن نزدیک تر از قبل و دوشادوش یکدیگر در کیهان مشغول به کار شدند. چندى بعد آقای حسین صفارهرندى نیز از دفتر سیاسی به آنان پیوست. سردار ابراهیم حاجی محمدزاده که پیرمرد این جمع قدیمى بود و اولین بازنشسته سپاه محسوب میشد،

سرانجام سال ١٣٨٥ زمانى که من نیز خدمت خود را در موسسه آغاز کردم، پس از ١٥ سال کشاورزى در شمال به جمع یارانش بازگشت.

آقای شایانفر به عنوان مشاور فرهنگی کیهان بر صندلى ای تکیه زد که اولین بار پس از انقلاب مصطفی رخ صفت (صاحب امتیاز ماهنامه کیان) با حکم سیدمحمد خاتمی بر آن نشست و آخرین بار نیز ابراهیم اصغرزاده (سخنگوی دانشجویان تسخیرکننده لانه) آن را در اختیار داشت.

یک اتاق کوچک در زیرزمین کیهان! کوچک اما پر از اسناد

درباره این دوره بسیار گفته و شنیده ایم، اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده است، جلسات بحث و گفتگوی آقای شایانفر با مخالفین جدی نظام در اتاق کوچک اما پر  سند و مدرکِ دفتر پژوهش هاست. گمان میرود عاقبت جانش را نیز بر سر همان جلسات گذاشته باشد: درست ٦ سال پیش در همین روز، یعنی پایان آبان ١٣٨٩، به نحو مشکوکى در جلسه اى مسموم گشت و ماهها را برای درمان در بیمارستان بقیه الله گذراند.

این جلسات انتقادی با مخالفین همان رویکردی را دنبال میکرد که آقای شایانفر در دهه شصت آموخته و به کار بسته بود. او تحلیل هایش را علیه معارضین منتشر میکرد، ولى اگر این طیف ها تقاضای ملاقات داشتند، طفره نمی رفت و با آنها به بحث می نشست.

عبدالرحیم جعفری مدیر انتشارات امیرکبیر،  ابراهیم نبوی و سیامک پورزند در همان اتاق کوچک دفتر پژوهشها با او دیدار کرده بودند.

چه منش و روش او را بپسندیم و چه منتقدش باشیم، نمیتوانیم کوشش خستگی ناپذیر، حافظه ستودنی و اخلاص کم نظیرش را نادیده بگیریم. تا آخرین لحظه زندگی اش را با بحث و کتاب و مجله و تحقیق و تحلیل گذراند و آخرین وصیتش این بود که ‘سازش نکنید.’

resized_657825_714

«برادر حسن»، مردی برای همه فصل‌های سرکوب

علی افشاری – سایت رادیوفردا

حسن شایانفر از چهره‌های شاخص دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بعد از ۳۸ سال فعالیت مستمر و خستگی ناپذیر در حوزه ‌های کنترل فرهنگی و شبه امنیتی چشم بر دنیا بست.

شایانفر چهره عجیب و مرموزی بود که علی رغم ظاهر شدن در انظار عمومی در سالیان اخیر عمرش و مصاحبه هایی که انجام داد، اما حامل اسرار مهمی بود و احتمال دارد آنها را با خود برده باشد و در نتیجه دسترسی به آنها متتفی گردد.

او در اکثر سال‌های فعالیتش کوشید تا در سایه باشد و نام واقعی‌اش پای فعالیت‌های سیاسی و امنیتی‌اش درج نگردد. تاکید و اصرار او بر گمنام بودن و خود را در هاله‌ای از ابهام قرار دادن حالتی غیر طبیعی و فراتر از تمایل متعارف نیرو‌های اطلاعاتی و شبه امنیتی در مخفی کردن هویت اصلی‌شان داشت. برخی از مدافعان وی او را گنجینه اسرار انقلاب نامیده اند که به بیان دقیق کلمه می توان وی را گنجینه اسرار دستگاه سرکوب بشمار آورد.

شایانفر به معنای واقعی کلمه یک پلیس فرهنگی بود که با بهره گیری از قابیت‌های کارآگاهان و خود را در قالب قهرمانان رمان های پلیسی قرار دادن و در عین حال چشم بستن بر وجدان و انصاف و فدا کردن آن در پای ایدئولوژی، محدودیت و مرزی در سناریو نویسی برای اصحاب فرهنگ و روشنفکران قائل نبود و بی‌محابا در بد نام کردن و پرونده سازی برای آنها می کوشید.

مجموعه شصت جلدی نیمه پنهان انتشارات کیهان نتیجه فعالیت‌های گسترده و ذهن توطئه اندیش وی بود که با ترفند‌های مختلف، طرح اتهامات غیر مستند، مرتبط ساختن مسائل بی‌ارتباط با هم، استناد به نوشته‌ها و گفته‌ها بدون توجه به سیاق و زمینه‌های تاریخی، و گزینش و تقطیع جهت دار مطالب در راستای اهداف مورد نظر، گزارش‌های برای قرار دادن طعمه‌ها در تور امنیتی دستگاه‌های اطلاعاتی و زمینه سازی برای اعمال محدودیت‌های فرهنگی و سیاسی در دهه‌های هفتاد وهشتاد منتشر کرد.

مجموعه شصت جلدی نیمه پنهان انتشارات کیهان نتیجه فعالیت‌های گسترده و ذهن توطئه اندیش وی بود که با ترفند‌های مختلف، طرح اتهامات غیر مستند، مرتبط ساختن مسائل بی‌ارتباط با هم، استناد به نوشته‌ها و گفته‌ها بدون توجه به سیاق و زمینه‌های تاریخی، و گزینش و تقطیع جهت دار مطالب در راستای اهداف مورد نظر، گزارش‌های برای قرار دادن طعمه‌ها در تور امنیتی دستگاه‌های اطلاعاتی و زمینه سازی برای اعمال محدودیت‌های فرهنگی و سیاسی در دهه‌های هفتاد وهشتاد منتشر کرد.

شوالیه‌های ناتوی فرهنگی، حزب خلق مسلمان، نیمه پنهان مصدق، سایه روشن بهائیت و سایه شوم بخشی هایی از این مجموعه پرونده سازی‌ها هستند.

شایانفر ولی فقیه را کانون اصلی سیاست ورزی و حکمرانی می دانست که با توسل به هر شیوه و روشی باید موقعیت مسلط وی را در برابر مخالفان و منتقدان ولو مراحع بزرگی چون آیت الله‌ها کاظم شریعتمداری و حسین علی منتظری باشند، حفظ کرد. در واقع قطب نمای فعالیت‌های شایانفر مواضع ولی فقیه و بخصوص خامنه‌ای بود.

سبک کاری او بولتن نویسی با محوریت قرار دادن چهار گانه «صهیونیسم»، «بهائیت»، «سیا» و «حکومت پهلوی» برای منتسب کردن مخالفان و چهره‌های ناراضی فرهنگی، مذهبی و سیاسی بود. بولتن نویسی و نگاه مبتنی بر پرونده سازی و سناریو نویسی وی را می توان محصول فعالیت‌های اولیه‌اش در سپاه پاسداران دانست که با این نوع فعالیت آشنا شده و مهارت‌های لازم را کسب کرد. این نوع برخورد با مسائل سیاسی و فرهنگی و نگاه مبتنی بر سوء ظن شدید و توطئه اندیشی دربرخی از نیرو‌های سپاه که در بخش‌های عقیدتی و مطالعاتی فعالیت می کردند ، مشترک است و حتی برخی از آنها که بعدها با نظام مشکل پیدا کرده وبه صف مخالفان پیوستند، هنوز هم متاثر از شیوه موسوم به بولتن نویسی هستند.

گذشته حسن شایانفر ناروشن و در پرده ابهام است. تنها خاطرات دوستان و مریدانش روشن می سازد که در جلسات مذهبی حاج آقا مجتبی تهرانی در بازار تهران پیش از انقلاب شرکت می کرده است.

حاج آقا مجتبی تهرانی اگرچه درس اخلاق می داد وبعد از انقلاب هم از پذیرش پست‌های حکومتی امتناع کرد و از معدود روحانیون سنتی بود که نگاه مثبت به دکتر علی شریعتی داشت، اما جلسات و محافل وی از محل‌های تجمع اصلی چهره‌های تند رو اطلاعاتی و سپاهی بود. در واقع پیش و بعد از انقلاب جلسات درس و وعظ حاج آقا مجتبی تهرانی به یکی از مراکز اصلی جریان بنیاد گرایی دینی بدل شد. سوابق انقلابی شایانفر مشخص نیست. خودش مدعی شده که مدتی کوتاه در زندان بوده است. اما بعد از انقلاب به سپاه پاسداران تهران می پیوندد. در دهه شصت و دوران رهبری آیت الله خمینی نقش بزرگی در مسائل سیاسی و امنیتی نداشت.

در سال ۱۳۶۳ به دعوت حسین شریعتمداری یار همیشگی‌اش به زندان اوین و قزل حصار رفت و در بخش عقیدتی و فرهنگی فعالیت کرد. در آن زمان بخش فرهنگی در مقایسه با دیگر بخش‌های زندان های سیاسی و بخصوص رفتار تیم اسدالله لاجوردی منش معتدل تری داشت. اما روش بازتر برادر حسن آن روز‌ها هدف تواب سازی زندانیان سیاسی و حذب برخی از آنها برای پروژه‌های فرهنگی و سیاسی مورد نظر نظام را دنبال می کرد.

در سال ۱۳۶۳ به دعوت حسین شریعتمداری یار همیشگی‌اش به زندان اوین و قزل حصار رفت و در بخش عقیدتی و فرهنگی فعالیت کرد. در آن زمان بخش فرهنگی در مقایسه با دیگر بخش‌های زندان های سیاسی و بخصوص رفتار تیم اسدالله لاجوردی منش معتدل تری داشت. اما روش بازتر برادر حسن آن روز‌ها هدف تواب سازی زندانیان سیاسی و حذب برخی از آنها برای پروژه‌های فرهنگی و سیاسی مورد نظر نظام را دنبال می کرد.

خاطرات یکی از زندانیان سیاسی در این خصوص روشنگر است که چنین توضیح می دهد:

« شایانفر معاونت حسین شریعتمداری را در بخش فرهنگی زندان به عهده داشت. این دو در سال‌های ۶۳ و ۶۴ در زندان همان سیاستی را در پیش گرفتند که بعدها اصلاح‌طلب‌ها در ارتباط با گشایش فرهنگی در جامعه پیش بردند. اولین اقدام‌شان ترتیب دادن یک نمایشگاه کتاب بزرگ در زندان بود. هر چه کتاب در بیرون از زندان بود را آوردند و فروختند. کتاب‌هایی که اگر در منزل کسی پیدا می‌کردند سند جرم او می‌شد.

…تحولی که شریعتمداری و شایانفر در محیط زندان آن سال‌ها ایجاد کردند باورکردنی نبود. آن دو، در بندها به پرسش و پاسخ با زندانیان می پرداختند و در مورد خواسته‌های آن‌ها پرس و جو می‌کردند و گفتگو‌ها ضبط می شد. در حقیقت پروژه تهاجم فرهنگی را این دو در زندان قزل‌حصار کلید زدند.»

بر اساس خاطرات برخی از زندانیان سیاسی آن دوران ، وی از همان موقع برای زندانیانی که با آنها در تماس بود پرونده‌ای تشکیل داده بود و به طور دقیق به شناخت و مستند سازی شخصیت و مواضع انها پرداخته بود.

خاطرات برخی از زندانیان حزب توده نیز روشن می سازد که شایانفر در جریان تواب سازی و مصاحبه‌های تلویزیونی نورالدین کیانوری و دیگر رهبران حزب توده نیز مشارکت داشته است. اما فعالیت‌های تواب سازانه حسن شایانفر و خاطراتی که از زندانیان سیاسی و تجدید نظر آنها همراه با حسین شریعتمداری گردآوری کرده و در اختیار وزارت ارشاد گذاشتند، باعث رشد‌شان در ساختار قدرت شد.

آنها بعد از استقبال از کتاب های مرکز فرهنگی زندان‌ها بنا به پیشنهاد فیض الله عرب سرخی مسئول وقت حراست وزارت ارشاد به روزنامه کیهان رفتند.

تغییر و تحولات بعد فوت آیت الله خمینی در راس هرم قدرت فرصت ویژه‌ای برای هر دوی آنها ایجاد کرد. بعد از مدتی کوتاهی از رهبری خامنه‌ای اداره روزنامه کیهان به حسین شریعتمداری سپرده شد و وی نیز شایانفر را به عضویت در شورای سردبیری و مسئولیت مرکز پژوهش‌های زندان منصوب نمود.

از این مقطع شایانفر نقش مهمتری در دستگاه سرکوب پیدا کرد. وظیفه وی مهار و کنترل رسانه‌ها در چارچوب مورد نظر و انجام اقدامات امنیتی در چارچوب اقتدار گرایی بر بستر فعالیت‌های رسانه‌ای بود.

مشارکت در برنامه هویت و برخورد با روشنفکران و تولید مطالب برای واقعی جلوه دادن تهاجم فرهنگی آغاز فعالیت‌های تهاجمی وی در سمت جدید بود. این اقدامات باعث شد تا در حلقه نزدیکان به رهبری قرار گرفته و دیده بانی ولایت فقیه و حمله و تخریب جریان‌های منتقد و مخالف به هدف اصلی‌اش تبدیل شود.

مشارکت در برنامه هویت و برخورد با روشنفکران و تولید مطالب برای واقعی جلوه دادن تهاجم فرهنگی آغاز فعالیت‌های تهاجمی وی در سمت جدید بود. این اقدامات باعث شد تا در حلقه نزدیکان به رهبری قرار گرفته و دیده بانی ولایت فقیه و حمله و تخریب جریان‌های منتقد و مخالف به هدف اصلی‌اش تبدیل شود. رابطه وی با رهبری چندان نزدیک بود که چند روز قبل از مرگش در جریان ملافات با تقی دژاکام از دیگر پلیس‌های فرهنگی ماجرای آخرین دیدارش با رهبری را شرح می دهد که نیمه تمام می ماند.

شایانفر در مصاحبه تفصیلی که در اسفند ۱۳۹۴ با خبرگزاری فارس داشت، تصریح کرده است که از دهه هفتاد به بعد اولویت وی شناسایی خط نفوذ و مقابله با جنگ نرم بوده است. او در دهه شصت بیشتر در قالب مبارزه با جنگ سرد مخالفان و غرب فعالیت داشت. در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای و همچنین متهم سازی سعید امامی به ارتباط با اسرائیل و ضد انقلاب رد پای شایانفر قابل مشاهده است. وی همچنین در تعطیلی رسانه‌های اصلاح طلب و برخورد با روزنامه نگاران نیز خوراک تبلیغاتی را فراهم ساخت. شایانفر در دهه ۹۰ به دلیل بیماری به مانند گذشته فعال نبود و بخشی از کار‌های او را افراد دیگری انجام می دادند اما تا پایان عمر نقش پلیس فرهنگی را رها نکرد.

آخرین مصاحبه او حاوی ادعای عجیبی است. او در خلال بخش‌های مختلف این مصاحبه طولانی صحبت‌های متناقضی انجام می دهد اما مدعی می شود که او نقش پلیس بد را بازی می کرده و تلویحا اصلاح طلبان و اعتدالی‌ها با محوریت خاتمی و روحانی را به عنوان پلیس‌های خوب معرفی کرده است. او می گوید وی و نیرو‌های همسو در پوشش رسانه‌های انقلابی با حملاتی که انجام می دهند وفضا سازی هایی که می کنند باعث می شوند تا نیرو‌های منتقد وسکولار روز به روز به صورت تاکتیکی به روحانی و خاتمی نزدیک بشوند. او این وضعیت این چنین توصیف کرده است:

« در مجموع این یک سناریویی است که فردی نقش پلیس بد و فرد دیگری نقش پلیس خوب را بازی می‌کند و ایرادی ندارد اگر محصولش در کاسه انقلاب برود.»

او بر خلاف حسین شریعتمداری، اصلاح طلبان را عمدتا تجدید نظر طلبانی می داند که به دلیل عدول از مواضع کلاسیک نظام مسیر نفوذ دشمن را هموار ساخته اند، اما ارتباطی با دولت‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی غربی ندارند. وی همچنین در مصاحبه مزبور با نهاد‌های اطلاعاتی مرزبندی کرده و مدعی می شود با آنها همکاری نداشته است. وی لبه اصلی حملات را متوجه سیاست‌های دولت‌های سازندگی و اصلاحات می داند که جبهه فرهنگی انقلاب را آسیب پذیر ساختند.

سخنان فوق ممکن است شکل دیگری از سناریو سازی وی برای اختلال در فضای فرهنگی باز و جریان آزاد اطلاع رسانی و تخریب جناح میانه روی نظام باشد. اما تعارض‌ها در آخرین اظهارات علنی وی قابل تامل است. از سویی می گوید نیرو‌های نزدیک به دولت روحانی با بی‌اعتنایی در مقابل جریان نفوذ خواب را از چشمان خامنه‌ای گرفته اند و از سوی دیگر از هنر رهبری تجلیل کرده و می گوید:

« بالاخره این مدیریت انقلاب و هنر رهبری آن است که کسانی را که روزی اصل انتخابات را تحریم می­‌کردند، به صحنه می‌آورد و اجازه می‌دهد که لیست داشته باشند.هنر انقلاب است که توانسته جریان معاند و اپوزسیون را تبدیل به جریان مطالبه­‌گر در چارچوب قانون و در درون نظام تبدیل کند.»

مشابه رویه همیشگی نیرو‌های ولایت مدار، نزدیکان شایانفر به دنبال ساختن چهره‌ای معنوی از او هستند که گویی از اسرار غببی اطلاع داشته است! حسین شریعتمداری مدعی شده «حاج حسن ما در حالی که شرایط جسمانی‌اش نشان از بهبودی ایشان داشت، از رفتن خود خبر داد و در مقابل حیرت ما به اربعین حسینی علیه‌السلام نیز اشاره کرد.»

این ادعا‌های غیر مستند که صحت و سقم آنها معلوم نیست و در برخوردی گزافه گویانه می خواهد هاله قدسی دور سوژه مورد نظر بکشد، تلاشی هدفمند است تا نسل‌های جوان حامی نهاد ولایت فقیه امثال شایانفر‌ها را الگوی خود قرار دهند.

شناخت کامل فعالیت ها و عمکلرد شایانفر و رمزگشایی از اسراری که وی سعی در پنهان سازی آنها داشت، نقش مهمی در فاش سازی ماهیت دولت سایه و چگونگی فعالیت آن در ایران دارد.