در پی افزایش توجه و بزرگداشت ملی و مردمی «روز کوروش»، اصحاب رسانه از خود میپرسند حالا «با کوروش هخامنشی چه کنیم؟»
از جمله اصحاب رسانه یکی نیز “ولیالله شجاعپوریان” است که در سرمقاله روزنامه”همدلی” پس از یاد آوری نکته مهم «یکی از آسیبهای دو قرن اخیر تاریخ سیاسی، اجتماعی کشور تلاش برای دوقطبیسازی ملی- اسلامی و رجحان یکی بر دیگری در جامعه بوده»، میگوید: «برخی روشنفکران به دنبال بزرگنمایی میراث تاریخی در مقابل میراث اسلامی و سنتگراهای مسلمان نیز به دنبال استیلای میراث اسلام بر مواریث تاریخی ایران بودهاند، تا آنجا که برخی در دورههای مختلف تاریخی درصدد تخریب بناهای قدیمی و آثار ملی برآمدهاند»، درحالی که «میتوان هم ارزشها، هنجارها و شخصیتهای اسلامی را پاس داشت و هم به تاریخ و فرهنگ چندهزارساله کشور افتخار کرد.»
«رویکرد تکبعدی و آشتیناپذیری میان نمادهای میهنی با نمادهای اسلامی» در سرمقاله روزنامه “همدلی”.
به نوشته این روزنامه: «این ذهنیت خطا منجر به شکلگیری دو قطب متفاوت در برخی برههها شدهاست، حال آن که تجربه و تاریخ نشان میدهد، ملازمت و سازگاری این دو رویکرد دستاوردهای بهتر و عاقلانهتری را برای هر دو حوزه به دنبال خواهد داشت، و اسلامیت و ایرانیت به عنوان دو بال مهم و مؤثر نه تنها رقیبی برای همدیگر نیستند، بلکه با یک برنامهریزی هوشمندانه و هدفمند میتوان با استفاده از این دو عنصر مهم، هدفگذاریهای کلانی را در حوزه تاریخ، فرهنگ، تمدن و اخلاق بنیان نهاد. از ۷ آبان به عنوان روز بزرگداشت کوروش مشهور به کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی یاد میشود و درحالی که این روز به صورت رسمی در تقویم ملی ثبت نشده، اما دوستداران ایران زمین و بسیاری از فعالان میراث فرهنگی و ضمن گرامیداشت این روز ملی، خواهان نامگذاری رسمی این روز به عنوان روز کوروش در تقویم ملی ایران هستند. با وجود تحولات سالهای اخیر و استقبال مسئولان نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، به نظر میرسد نامگذاری روزی به نام روز کوروش دور از انتظار نیست و چنانچه مجلس دهم و متولیان فرهنگی کشور نسبت به این امر مهم مبادرت ورزند، هم راه تخریب و دوقطبیسازی روی برخی بسته خواهد شد و هم با توجه بیشتر به یادمان کوروش و نمادهای ملی- میهنی زمینه سازگاری، انس و آشتی دین، تاریخ، فرهنگ و هنر در جامعه فراهم و راه بر دوقطبیسازیهای بیمحتوا بسته خواهد شد.»
اظهار لحیه مرجع قلابی حکومتی آخوند ورشکسته و از حامیان “خاوری دزد”، حسینعلی نوری همدانی به بزرگداشت عظیم مردمی روز ملی حضرت کوروش کبیر ذوالقرنین برسر آرامگاه او در پاسارگاد
حسین نوری همدانی، از مراجع قلابی تقلید شیعه در قم، با انتقاد از حضور هزاران تن در کنار آرامگاه کوروش در پاسارگاد گفته است که چطور این افراد میتوانند شعارهایی را که برای رهبر جمهوری اسلامی سر داده میشود، سر دهند و «باز ما زنده، نشستهایم و تماشاگر هستیم».
به گزارش رادیوفردا به نقل از خبرگزاری فارس، آخوندنوری همدانی روز یکشنبه نهم آبان، تأکید کرد: «شاه میگفت کوروش آسوده بخواب، ما بیداریم، اکنون عدهای دور مزار کوروش جمع شدند و طواف کردند و در این تجمع دستمال درآوردند و گریه کردند».
به گفته آخوند نوری همدانی، آیتالله خمینی رهبر سابق جمهوری اسلامی، افرادی که «به یاد کوروش بودند» را «ضد انقلاب» خوانده است.
در ایران هفتم آبانماه، به طور غیررسمی روز کوروش نامگذاری شده است. در سالهای اخیر، گروههایی از مردم ایران، در چنین روزی در پاسارگاد جمع میشوند.
پیش از این برخی از وبسایتها و خبرگزاریها از لغو تورهای به مقصد پاسارگاد در این روز با دستور سازمان میراث فرهنگی در برخی از استانها خبر داده بودند.
از جمله خبرگزاری ایسنا خبر داده بود که با دستور سازمان میراث فرهنگی اصفهان تورهای به مقصد پاسارگاد از اول تا دهم آبان لغو شده است.
فریدون اللهیاری، مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری استان اصفهان نیز گفته بود: «تبلیغاتی رسمی و غیررسمی برای برگزاری برخی مراسمها در یک دوره زمانی انجام شد بنابراین تصمیم بر این شد که تورهای مستقیم پاسارگاد در این بازه زمانی مجوز قانونی ندارند».
با این حال تجمع امسال باتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی داشته است.
در این زمینه شاهین سپنتا، فعال فرهنگی در اصفهان، در گفتوگو با رادیو فردا اعلام کرده که بر اساس تخمینهای غیررسمی حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر دراین مراسم شرکت کردهاند.
به گفته آقای سپنتا، در این مراسم همچنین اقوام مختلف ایرانی با لباسهای محلی حضور داشتهاند.
طبق برخی گزارشها، گروهی از تجمعکنندگان روز جمعه، شعارهایی از جمله «کوروش آریایی، تولدت مبارک» و «ایران وطن ماست، کوروش پدر ماست» سردادهاند.
در برخی از فیلمهای منتشر شده نیز برخی از حاضران شعارهایی چون «شاهزاده، تولدت مبارک»و همچنین شعارهایی علیه حکومت جمهوری اسلامی سر دادهاند.
در همین حال فرزند محمدرضا عالیپیام، شاعر طنزپرداز با تخلص «هالو»، اعلام کرده که پدرش در این مراسم توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و به دلیل ضرب و جرح در حین بازداشت به بیمارستان «سعادتشهر» منتقل شده و تحت بازداشت است.
پیش از این تقاضاهایی برای ثبت روز هفتم آبان به عنوان روز کوروش مطرح شده و درخواستی نیز درفضای مجازی منتشر شده که هزاران نفر آن را امضا کردهاند.
یهودیان روز هفتم آبان به یاد کوروش را گرامی میدارند و او را به عنوان «منجی» و «رهاییبخش» قوم خود تلقی میکنند.
برخی از مورخان مذهبی در ایران بر این باورند که ذوالقرنین که در قرآن به عنوان «فرمانروایی نیکسیرت» ستوده شده، همان کوروش پادشاه ایران است، اما برخی دیگر از مورخان مذهبی اما این نظر را رد کردهاند.
گروه فرهنگی: سیدمحمدصادق محمدی وفایی در یادداشتی که پیش روی شماست و «آیا کوروش پیامبر بود؟» عنوان دارد، تلاش کرده است پیرامون همین موضوع که روزهای اخیر بطور گسترده ای در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی گسترش یافته و ایجاد سوال کرده، پاسخ دهد.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
آیا کورش پیامبر بود؟
براى روشن شدن جواب به اين مطالب توجه بكنيد:
قرآن، داستان ذوالقرنين را در سوره كهف، آيات 83 تا 98 بيان كرده و براى او ويژگى هايى را بر شمرده است. مفسران در اين كه ذوالقرنين كيست؟ اختلاف نظر دارند برخى او را اسكندر مقدونى و عده اى او را شين هوانك تى و… دانسته اند و هر يك كوشيده اند تا اين ويژگى هاى قرآنى را به آنها تطبيق دهند امّا نظرى را كه علامه طباطبايى محتمل مى دانند، اين است كه ذوالقرنين همان كورش كبير، پادشاه هخامنشى است.
قرينه هايى كه ايشان براى تأييد نظر خود مى آورند از اين قرار است:
1) ذوالقرنين شخصيتى است كه خداوند به او تمكن در روى زمين و قدرت و اختيار داده است و اين با شخصيت كورش كه بر بخش عظيمى از آسيا و اروپا دست يافته و نخستين امپراتورى بزرگ تاريخ را تأسيس كرده است، توافق دارد.
2) ذوالقرنين مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و كورش هم خداشناس و يكتاپرست بوده است و معقولترين تاريخى كه براى ظهور زرتشت ياد مى شود، بين قرن ششم پيش از ميلاد با تاريخ حيات كورش توافق دارد.
3) ذوالقرنين سفر يا لشكركشى به غرب يا مغرب خورشيد داشته است و اين با لشكركشى كورش به سيرى در آسياى صغير و تسخير آن سرزمين انطباق دارد.
4) ذوالقرنين سفر يا لشكركشى به شرق يا مشرق خورشيد داشته است و اين با لشكركشى كورش به جنوب شرقى و (مكران و سيستان) و شمالشرقى (حدود بلخ) انطباق دارد.
5) ذوالقرنين با قومى وحشى مواجه شده است و اين با رفتن كورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشى سكا كه به عبارتى همان يأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در اين جا كورش اقوام وحشى را عقب مىراند و در معبر داريال سدّى با آهن و مس مىسازد كه هنوز بقاياى اين سد برپاست. (ر. ك: داستانهاى قرآن و تاريخ انبيا در الميزان، حسين فعال عراقى، ج 1، ص 447، نشر سبحان، و نيز: مجله بينات، ش 14، ص. 105)
(براى آگاهى بيشتر ر. ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايى، ج 13، ص 355 364، مؤسسه اعلمى بيروت/ تفسير نمونه، ج 12، ص 150 532، دارالكتب الاسلاميه.)
آيا ذوالقرنين پيامبر بود؟
از قرآن كريم استفاده مى شود كه ذوالقرنين داراى صفات ممتازى بود:
– خداوند اسباب پيروزيها را در اختيار او قرار داد.
– او سه لشگركشى مهم داشت: نخست به غرب: سپس به شرق و سرانجام به منطقه اى كه در آنجا يك تنگه كوهستانى وجود داشته، و در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد كرد.
او مرد مؤمن و موحّد و مهربانى بود و از طريق عدل و داد منحرف نمى شد، و به همين جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او يار نيكوكاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنيا علاقه اى نداشت. او هم به خدا ايمان داشت و هم به روز رستاخيز.
– او سازنده يكى از مهمترين و نيرومندترين سدها است، سدى كه در آن به جاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح ديگر در ساختمان آن نيز به كار رفته باشد تحت الشعاع اين فلزات بود) و هدف او از ساختن اين سد كمك به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم يأجوج و مأجوج بوده است.
او كسى بوده كه قبل از نزول قرآن نامش در ميان جمعى از مردم شهرت داشت، و لذا قريش يا يهود از پيغمبر (ص) درباره آن سؤال كردند، چنانكه قرآن مى گويد: «يسئلونك عن ذى القرنين از تو درباره ذوالقرنين سؤال مىكنند»، (كهف، 83 همان ص 544 و 545).
اما از قرآن چيزى كه صريحا دلالت كند او پيامبر بوده استفاده نمى شود، هر چند تعبيراتى در قرآن هست كه اشعار به اين معنى دارد. در بسيارى از روايات اسلامى كه از پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) نقل شده نيز مىخوانيم «او پيامبر نبود بلكه بنده صالحى بود»، (الحويزى، على بن جمعه العروسى نورالثقلين، قم: مطبعه الحكمه، الجزء الثالث، بىجا، بىتا، ص 294 و 295).
هردوت مورخ يونانى مى نويسد: «كوروش» فرمان داد تا سپاهيانش جز به روى جنگجويان شمشير نكشند، و هر سرباز دشمن كه نيزه خود را خم كند او را نكشند، و لشكر كوروش فرمان او را اطاعت كردند بطورى كه توده ملت، مصائب جنگ را احساس نكردند. و نيز مورخ ديگر «ذى نوفن» مى نويسد: كوروش پادشاه عاقل و مهربان بود و بزرگى ملوك با فضائل حكماء در او جمع بود، همتى فائق، وجودى غالب داشت، شعارش خدمت انسانيّت و خوى او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جاى كبر و عجب را گرفته بود، (همان، ص 547 و 548)
سفرهاى سه گانهاى كه در قرآن براى ذىالقرنين ذكر شده است. به نوعى سفرهاى كوروش با آن انطباق دارد: نخستين لشكركشى كوروش به كشور «ليديا» كه در قسمت شمال آسياى صغير قرار داشت صورت گرفت و اين كشور نسبت به مركز حكومت كوروش جنبه غربى داشته است. قرآن مىگويد ذوالقرنين در سفر غربيش احساس كرد خورشيد در چشمه گلآلودى فرو مىرود. اين صحنه همان صحنهاى بود كه كوروش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب (در نظر بيننده) در خليجكهاى ساحلى مشاهده كرد.
لشكركشى دوم كوروش به جانب شرق بود، چنانكه هردوت مى گويد: اين هجوم شرقى كوروش بعد از فتح «ليديا» صورت گرفت، مخصوصا طغيان بعضى از قبايل وحشى بيابانى كوروش را به اين حمله وا داشت. تعبير قرآن «حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»، (كهف، 90). اشاره به سفر كوروش به منتهاى شرق است كه مشاهده كرد خورشيد بر قومى طلوع مىكند در برابر تابش آن سايبانى ندارند اشاره به اينكه آن قوم بيابان گرد و صحرانورد بودند، (مكارم شيرازى، ناصر با همكارى جمعى از نويسندگان، تفسير نمونه، ج 12، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج سوم، 1362، ص 548).
«كوروش لشگركشى سومى داشت كه به سوى شمال، به طرف كوههاى قفقاز بود، تا به تنگه ميان دو كوه رسيد، و براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى با درخواست مردمى كه در آنجا بودند در برابر تنگه سدّ محكمى بنا كرد. اين تنگه در عصر حاضر تنگه «داريال» ناميده مىشود كه در نقشههاى موجود ميان «ولادى كيوكز» و «تفليس» نشان داده مىشود، در همانجا كه تاكنون ديوار آهنى موجود است. اين ديوار همان سدى است كه كوروش بنا نموده زيرا اوصافى كه قرآن درباره سد ذوالقرنين بيان كرده كاملاً بر آن تطبيق مىكند»، (همان، ص 549). گرچه بعضى ميل دارند كه اين سد را با ديوار معروف چين كه هم اكنون برپاست و صدها كيلومتر ادامه دارد منطبق بدانند ولى روشن است كه ديوار چين نه از آهن و مس ساخته شده، و نه در يك تنگه باريك كوهستانى است، بلكه ديوارى است كه از مصالح معمولى بنا گرديده، و همانگونه كه گفتيم صدها كيلومتر طول آن است كه هم اكنون موجود است. برخى ديگر اصرار دارند كه اين همان سد «مأرب» در سرزمين يمن مىباشد در حالى كه سد مأرب گرچه در يك تنگه كوهستانى بنا شده ولى براى جلوگيرى از سيلاب و به منظور ذخيره آب بود و ساختمان آن از آهن و مس نيست (همان، ص 550).
ولى طبق گواهى دانشمندان در سرزمين قفقاز ميان درياى خزر و درياى سياه سلسله كوههايى است همچون يك ديوار كه شمال را از جنوب جدا مىكند، تنها تنگهاى كه در ميان اين كوهها ديوار مانند وجود دارد تنگه «داريال» معروف است، و در همانجا تاكنون ديوار آهنين باستانى به چشم مىخورد، و به همين جهت بسيارى معتقدند كه سد ذوالقرنين همين سد است. جالب اينكه در آن نزديكى نهرى است بنام «سائرس» كه به معنى «كوروش» است (يونانيان كورش را سائرس مىناميدند). در آثار باستانى ارمنى از اين ديوار به نام «بهاگ گورائى» ياد شده و معنى اين كلمه «تنگه كوروش» يا «معبر كوروش» است، و اين سند نشان مىدهد كه بانى اين سد او بوده است»، (همان، ص 550).
درست است كه در اين نظريه نقطههاى ابهامى وجود دارد، ولى فعلاً مىتوان از آن به عنوان بهترين نظريه درباره تطبيق ذوالقرنين بر رجال معروف تاريخى نام برد.
جاى اين سوال مطرح است كه چرا قرآن به طور بارز به نام اين فرد اشاره مستقيم نكرده است در پاسخ گفتنى است «قرآن كريم درباره پيامبران و مطالبى كه به آنان مربوط مىشود، آيات فراوانى دارد، اين آيات بخش عمدهاى از نگرشهاى تاريخى قرآن را تشكيل مىدهد. گفتنى است كه محور بحثهاى دانشمندان تاريخ چه آنان كه وقايع نگار بوده و حوادث تاريخى را نگاشتهاند و چه كسانى كه بحثهاى تحليلى درباره تاريخ كردهاند شؤون مادى بشر بوده است. وقايعنگاران معمولاً محور تاريخ را پادشاهان و حكام قرار داده و تاريخ را بر حسب احوال آنان نگاشتهاند و تنها به تبع آنها از احوال جوامع و ملتها سخن گفته اند. مى توان گفت در اين گونه تاريخها، كه عمده تاريخ نگاريها را تشكيل مىدهد، محور بحث حكومت است. اما كسانى كه بحث هاى تحليلى درباره تاريخ كرده اند، بيشتر تأكيدشان بر مردم و تحليل ويژگىهاى رفتارى مردم و قهرمانان تاريخ است. و از ذكر نام افراد و جزئيات داستانها اجتناب مى كنند. ازاينرو، قرآن كتاب تاريخ نيست، تا تمام جزئيات موارد تاريخى را بيان نمايد.
علامه طباطبايى در الميزان نظريه ابوالكلام آزاد هندى را تاييد مى كند و نظريه او اين است كه صفاتى كه در قرآن براى ذوالقرنين ذكر شده بر كورش تطبيق مى كند نه اسكندر مقدونى. براى مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:
1) ترجمه تفسير الميزان، ج 13، تفسير آيات 83 تا 102 سوره كهف، صص 496 544 دفتر انتشارات اسلامى، بىتا، بىچا.
2) تفسير نمونه، ج 12، ذيل آيات 82 تا 102 سوره كهف، ص 523 557، دار الكتب الاسلاميه، چ سوم،.
3) 1362 لغتنامه دهخدا، واژه ذوالقرنين، صص 92.
4) 123 كورش كبير (ذوالقرنين)، ابو الكلام آزاد (ترجمه: باستانى پاريزى)، انتشارات كوروش، چ پنجم،.
5) 1369 قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صدر بلاغى، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، ج چهاردهم،. 1368
از انچه گذشت معلوم شد كه ذوالقرنين پيامبر نبوده و اگر كورش همان ذوالقرنين باشد در اين صورت او پيامبر نيست واگر كورش ذوالقرنين نباشد در اين صورت هم پيامبر نخواهد بود.
اگر کورش همان ذوالقرنین قران کریم هم باشد توجه به نکات زیر ضروری است:
نکته اول
برفرض اين كه ادعا كنيم كه كورش كبير در عصر باستان همان ذوالقرنين در قرآن باشد بايد گفت ضمن اين كه اين موضوع، مورد اتفاق مورخين و مفسرين نبوده و در مصداق گزينى براى آن، اختلاف شديد در انظار مشاهده مى شود. (ترجمه تفسير الميزان ج 13 ص 524) بنا نيست كه تمام افرادى كه در تاريخ داراى نام ونشان بودهاند الزاما مورد تبليغات واقع شوند چرا كه ما در تاريخ از اين قبيل افراد كم نداريم و اگر بنابر طرح آنان در رسانهها باشد ديگر فرصتى براى رسيدگى به مسائل جارى ملت ها نخواهد بود. بنابراين خوب بودن دليل بر الزام در تبليغات بر افراد نمىباشد.
نکته دوم :
در دوران پادشاهان باستان، تاريخ به معناى حقيقى كلمه، يا وجود نداشته يا اگر هم وجود داشته است عموما مورخين آن زمان، جيره خوار دربار بودهاند كه طبعا نمى توانستند نقاط ضعف آنان را گزارش كنند بلكه چيزى را مى نگاشتند كه پادشاهان بر آن فرمان داده واز آن خشنود مىگشتند نه آنچه كه در عالم خارج وجود داشته است. بنابراين نمى توان به برخى تواريخ، اعتماد كامل نمود تا بر اساس آن به داورى نشست.
نکته سوم:
در دنياى امروز، هر ملتى با تمدن موجود خود، مورد شناساى قرار مىگيرد و عموما هم ملتها به دنبال گسترش و تعميق همان تمدن مىباشند چون اين فرهنگ و تمدن است كه مى تواند در برابر نيازهاى جامعه امروزى آنان پاسخگو باشد.
بنابراين هرچند ما در دنيا بعنوان ملتى كه از يك سابقه تمدنى طولانى برخورداريم مطرح مى باشيم ولى بايد اين را بپذيريم كه اكنون ما از يك تمدن متعالى بنام تمدن اسلامى (كه يكى از گزينه هاى تمدنى آينده دنيا نيز بشمار مى رود) بهره مى بريم كه بى ترديد فرهنگ غالب و تمدن با شكوه و يكه تاز اين سرزمين مى باشد لذا ما همواره بايد بدنبال توسعه اين تمدن باشيم ضمن اين كه از پيشينه خود نيز نبايد غفلت كرده و آن را ناديده بيانگاريم چرا كه در اين صورت است كه خواهيم توانست سخن دين و آموزههاى نجات بخش آن را به تمام دنيا عرضه، و در مقابل نيازهاى روزافزون جوامع در حال نو شدن، پاسخگو باشيم.
نکته چهارم :
ما بعنوان كسانى كه داعيه فرهنگ اسلامى داشته و الگوهايى (معصومين (ع)) بس ارجمندتر از افرادى همانند سلاطين باستانى داريم كه طبق صريح آيه قرآن آنان بعنوان الگوهاى راستين مطرح مى شوند: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَه» (نحل/ 30) ديگر نيازى به الگو پذيرى از افرادى چون كورش كبير نداشته بلكه در زندگى امروز خود شديدا به اهل بيت (ع) نيازمنديم.