حسین شریعتمداری: مروری هر چند گذرا بر عمر سه سال و پنج ماهه دولت آقای دکتر روحانی به وضوح حکایت از آن دارد که دولت ایشان در تحقق بسیاری از وعدههایی که داده بود موفق نبوده است.
1- ناصرآقا یکی از رانندههای قدیمی تهران بود – خدا رحمتش کند – روی اتوبوسهای خطی درون شهر کار میکرد. از میدان خراسان به میدان توپخانه سابق مسافر میکشید. روزهای آخر عمر را در قهوهخانهای که پاتوق رانندهها بود سپری میکرد. از قول او نقل میکنند که میگفت؛ یکی از روزها که باد تندی میوزید با اتوبوسم که پُر از مسافر بود وارد میدان توپخانه شدم، ناگهان چشمم به عابری افتاد که باد کلاهش را ربوده بود و او وسط میدان دنبال کلاهش میدوید. اتوبوسم ترمز درست و حسابی نداشت و فرمانش هم گیج میزد هر چه بوق زدم بیفایده بود و عابر ششدانگ حواسش را به کلاهش داده و دنبال آن میدوید. اتوبوس به چند قدمی عابر رسیده بود. همه مهارتم را به کار گرفتم و بالاخره با هزار زحمت توانستم کلاه را رد کنم!… قهوهچی که دلش برای عابر به شور افتاده و منتظر نتیجه ماجرا بود با دلواپسی پرسید؛ ناصر آقا! پس عابر چی؟ و ناصر آقا سینهای صاف کرد و گفت؛ عابر که هیچی! زیر چرخهای اتوبوس له شد و عمرش را به شما داد! اما در عوض کلاه سالم مانده بود! قهوهچی به ملامت گفت؛ مهارتی که از آن دم میزدی همین بود؟! کلاه بیسر به چه دردی میخورد؟ و ناصرآقا قیافه حق به جانبی گرفت و گفت؛ بالاخره یک سر دیگر پیدا میشود که کلاه را روی آن بگذارند!…
2- اغراق نیست اگر گفته شود در حالی که سه سال و 5 ماه از عمر دولت آقای روحانی میگذرد بسیاری از وعدههایی که قبل و بعد از انتخابات داده بودند عمل نشده و بر زمین مانده است. اما آقای روحانی که معلوم نیست از چه مشاورانی مشورت میگیرد بر توفیقات دولت خویش! تاکید دارد و کارنامه دولت یازدهم را با شماری از شعارها و آمارهای غیرواقعی تزئین میکند و در بسیاری از موارد نیز صورت مسئله را تغییر میدهد و مطالبات مردم را که برخاسته از وعدههای خود ایشان بوده و هست با طرح مسائلی که هرگز در فهرست مطالبات ملت نبوده است کنار میگذارد و…
اگرچه پرداختن به وعدههای بر زمین مانده دولت یازدهم موضوع این نوشته نیست، چرا که پیش از این بارها به آن پرداختهایم و پرداختهاند ولی اشاره به چند نمونه از اظهارات رئیسجمهور محترم که طی چند روز اخیر به مناسبتهای مختلف مطرح کردهاند میتواند پاسخ پرسشی باشد که در ادامه یادداشت پیش روی خواهد آمد.
3- آقای روحانی در مراسم روز ملی صادرات به جای توضیح درباره علت رکود صادرات که ناشی از مسدود بودن روابط بانکی است و این نکته بارها از زبان مسئولان دستاندرکار دولتی نیز مطرح شده است، میفرمایند؛ رونق صادرات در تایلند و ویتنام و مالزی به خاطر آن است که روابطشان را با دنیا بر مبنای تعامل سازنده قرار دادهاند و نتیجه میگیرد که «از دعوا با دنیا صادرات بیرون نمیآید»! و توضیح نمیدهند که کلاه توقف صادرات را آمریکاییها در جریان توافق هستهای بر سر کشورمان گذاشتهاند و فراموش کردهاند که خود ایشان با افتخار گفته بود در اولین روز اجرای برجام، روابط بانکی و تجاری ایران با کشورهای دیگر بدون کمترین مانعی برقرار خواهد شد!
آقای روحانی کینهتوزی سی و چند ساله و بیوقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی را هم به حساب دعوای ما با دنیا میگذارند! و توضیح نمیدهند که توقف صادرات، تاوان وادادگی در برابر دشمنان بیرونی و فریبخوردگی ناشی از اعتماد و خوشبینی نابجا به آنان است و شایسته نیست در اظهارات ایشان زورگویی تبرئه و مقاومت در مقابل متجاوزان به باد انتقاد و اعتراض گرفته شود!
4- رئیسجمهور محترم در همان مراسم، منتقدان را مخالف برقراری رابطه با دنیا معرفی کرده و اعلام میدارد، بعضیها عظمت ایران را هنوز باور نکردهاند، ملت ایران در طول تاریخ با دنیا رابطه داشته است! و توضیح نمیدهند چه کسی مخالف رابطه با دنیا بوده است؟!
آنچه منتقدان سیاست خارجی دولت مطرح کرده و میکنند، رابطه متوازن و عزتمندانه و به دور از وادادگی و ذلتپذیری است که متأسفانه دولت در این زمینه نه فقط دستاوردی نداشته است بلکه وادادگی در مقابل بیگانگان را به جایی رسانده است که امروزه دولتهای فکسنی و دستچندمی نظیر عربستان و امارات نیز برای کشورمان شاخ و شانه میکشند!
5- آقای روحانی در مراسم روز ملی صادرات؛ به گونهای از ضرورت اعتماد به ملت سخن میگویند که انگار در مقابل تلاش ایشان و دولتشان برای اعتماد به مردم کسانی ایستادگی کرده و مانع از برقراری این اعتماد شدهاند!
ایشان در همین زمینه میگوید «باید به ملت ایران اعتماد کنیم، فقط چهار نفر نیروی امنیتی نمیتوانند مورد اعتماد ما باشند»! باز هم جناب رئیس جمهور توضیح نمیدهند که مگر نیروهای امنیتی مانع ایجاد اعتماد به مردم بودهاند؟! و این پرسش را هم بیپاسخ میگذارند که این چهار نفر نیروی امنیتی چه کسانی هستند؟!
برخی از وزیران و مشاوران ایشان از اعضای موثر مراکز امنیتی کشور بودهاند و مخصوصا شخص جناب آقای دکتر روحانی سالهای متمادی دبیر شورای عالی امنیت ملی، یعنی یکی از برجستهترین کانونهای امنیتی کشور بوده است. بنابراین باید پرسید که رئیسجمهور محترم از کدام چهار نفر نیروی امنیتی به گلایه یاد میکنند؟! ضمن آن که حضور و فعالیت در مراکز امنیتی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمتی بزرگ به ملت و نظام و شایسته افتخار و مباهات است.
6- رئیسجمهور محترم در جمع مردم اراک، برجام را به یک باغ میوه و مردم را که در انتظار دستاوردهای آن هستند به کودکانی تشبیه میکند که برای چیدن سیب و گلابی آمدهاند و خطاب به آنها میگوید؛ باید برای بهرهبرداری از میوههای این باغ صبر کرد!
این اظهارات آقای روحانی در حالی است که پیش از این برجام را «فتحالفتوح»، «آفتاب تابان»! «معجزه قرن»! «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! «نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»!، «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر» و… نامیده و تأکید کرده بود «در همان روز اول توافق، تمام تحریمهای بانکی، بیمهای، مالی، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات سنگین و تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو خواهند شد و نه تعلیق. حتی تحریمهای تسلیحاتی نیز کنار گذاشته میشود»!
اکنون باید از آقای روحانی پرسید سخن آن روزهایتان را باید باور کرد و یا اظهارات امروزتان را که با یکدیگر در تناقض بوده و فاصلهای پرناشدنی دارند.
7- یکی از وعدههای اصلی و پررنگ آقای روحانی که قبل و بعد از انتخابات روی آن تأکید کرده بودند، ایجاد اشتغال بود، از جمله «دولت تدبیر نخواهد گذاشت این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده باشد.»، «دولت تدبیر بیکاری را با روشهایی چون توجه به صنعت، کشاورزی و گردشگری کاهش خواهد داد»، «مشکل بیکاری باعث شده است از هر 5 ازدواج یکی به طلاق منجر شود، با رونق اقتصادی، میتوانیم بیکاری را ریشهکن کنیم»! و…
اما جناب روحانی ابتدا در جمع مردم اراک از ایجاد اشتغال برای بیکاران ابراز ناتوانی میکند، ولی فردای آن روز در جمع مردم خمین ابراز میدارد که طی یک سال 714 هزار شغل ایجاد کرده است و این در حالی است که مرکز پژوهشهای مجلس از بیکاری بیش از 7 میلیون نفر خبر داده و تأکید میکند ادامه مسیر با این شیب، تعداد بیکاران را در سال 1400 به 11 میلیون نفر میرساند، وزیر کار اعلام میکند؛ هر 5 دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور اضافه میشود. از سوی دیگر معلوم نیست با توجه به رکود سنگین و فزاینده که تعطیلی پی در پی کارخانهها و مراکز تولیدی و صنعتی را به دنبال داشته و دارد، وعده رئیسجمهور محترم چگونه قابل تحقق است!
8- آقای روحانی در جمع مردم خمین میگوید؛ «کارخانههای ما یکی پس از دیگری از رکود خارج میشود»! این ادعای رئیسجمهور محترم در حالی است که وزیر صنعت ایشان تأکید میکند «7 هزار واحد متوقف در شهرکهای صنعتی وجود دارد» و معاون وزیر صنعت خبر میدهد «10 هزار واحد صنعتی یعنی 29/5 درصد کل واحدهای صنعتی، با ظرفیت کمتر از 50درصد کار میکنند» و نماینده مجلس اعلام میکند «60 درصد واحدهای صنعتی و تولیدی تعطیل است» در میان مراکز تولیدی تعطیل شده نام مراکز پرسابقهای نظیر ارج، قند ورامین، پارسکروم خزر (تنها واحد تولید کننده مواداولیه صنایع چرم در خاورمیانه)، فولاد سبزوار، ایرانا و… به چشم میخورد. و دهها نمونه دیگر از اینگونه اظهارات متناقض و ارائه آمارهای غیرواقعی که شرح آن به درازا میکشد.
9- و بالاخره، مروری هر چند گذرا بر عمر سه سال و پنج ماهه دولت آقای دکتر روحانی به وضوح حکایت از آن دارد که دولت ایشان در تحقق بسیاری از وعدههایی که داده بود موفق نبوده است و در مواردی نیز خسارتهای بعضا جبرانناپذیری- و یا دستکم به سختی قابل جبرانی- را هم باعث شده است.
و از سوی دیگر، تردیدی نیست که جناب ایشان رسیدن به این نقطه را در برنامه کاری خویش نداشته و نمیپسندیدهاند. این نکته را از تغییر ماهیت وعدههایی که دادهاند و اصرار بر اعلام تحقق آنچه تحقق نیافته است میتوان درک کرد و حال آن که چاره کار در تغییر مسیر حرکت دولت و جا به جایی ریلگذاریهای پیشین است و نه جا بهجایی این وزیر و آن معاون و یا پنهان کردن واقعیات تلخی نظیر دستاورد تقریبا هیچ برجام، تحمیل رکود، تعطیلی مراکز تولید، تحقیر نظام و مردم در برابر بیگانگان و مشغول کردن دولت به مسائل حاشیهای … و در یککلام باید به فکر نجات عابر بود و نه کلاه!
راز شهرت و بر سر زبانها افتادن این صندوق، نه خدمتی صادقانه، که خیانتی بزرگ و دزدی آشکار است. اما نکته تلخ ماجرا ، سکوت مرگبار اصلاحطلبان، کارگزاران و سینهچاکان دولت تدبیر و امید است. همانها که قرار بود دولت پاکدستان و راستگویان را تشکیل دهند!

به گزارش مشرق، «صندوق ذخیره فرهنگیان» نامی که این روزها بیش از گذشته بر سر زبانها افتاده و هرکس در فضای حقیقی و مجازی درباره آن چیزی میگوید. تا چند ماه قبل هیچکس جز معلمان و فرهنگیان زحمتکش، از کارکرد چنین صندوقی خبری نداشت و احتمالا نمیدانست چنین مجموعهای هم وجود دارد!
اما حالا حرف اول مردم، صندوق ذخیره فرهنگیان است. چرا!؟ آیا مدیران دولت تدبیر، با سرمایه هنگفت و قابل توجه صندوق، موفق شدهاند گام بلندی در اقتصاد ایران بردارند!؟ آیا پروژه ملی عظیمی با ذخایر فرهنگیان تاسیس یا تکمیل شده و حالا از سود آن پروژه سفره فرهنگیان، اندکی رنگ به خود گرفته است!؟
کاش چنین بود و همه سرمایه فرهنگیان صرف پروژهای ملی میشد ولو اینکه هیچ سودی عاید فرهنگیان نباشد. اما چه میتوان کرد وقتی در نهایت شرمساری و در روزگار عسرت و تنگدستی فرهنگیان زحمتکش، تیم دولت تدبیر و امید که بر تمامی شریانهای اقتصادی کشور مسلط شده، هشت هزار میلیارد تومان از پول فرهنگیان را به یکباره بالا کشیده است.
راز شهرت و بر سر زبانها افتادن این صندوق، نه خدمتی صادقانه، که خیانتی بزرگ و دزدی آشکار است. اما نکته تلخ ماجرا ، سکوت مرگبار اصلاحطلبان، کارگزاران و سینهچاکان دولت تدبیر و امید است. همانها که قرار بود دولت پاکدستان و راستگویان را تشکیل دهند!
اصل ماجرا چه بود!؟
مدتی قبل خبری دهان به دهان گشت که در صندوق ذخیره فرهنگیان، اختلاسی عظیم صورت گرفته است! طبق معمول، ابتدای کار به تکذیب گذشت ولی با افشای جزئیات بیشتر، مدیرعامل صندوق ذخیره نیز این فساد را قبول کرد و مدعی شد مبلغ آن را 3 هزار و 500 میلیارد تومان ناقابل است!
انکار بخش مهمی از مبلغ به یغا رفته، باعث شد اسناد بیشتری منتشر شود و معلوم شد که عدد 8 هزار میلیارد تومان از صندوق کم شده و به جیب افراد و جریان سیاسی خاصی رفته است!
اندکی بعد خبر آمد همسر شهابالدین غندالی (مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان) و فرزند وی بازداشت شدهاند. این خبر با تایید و تکذیبهای متعدد همراه شد اما حسین مقصودی نماینده مردم سبزوار در اینباره گفت: «از قرار معلوم مدیرعامل این صندوق به همراه همسر و پسرش که از مدیران مالی صندوق ذخیره فرهنگیان بودند(!) اسنادی جعلی تهیه و مبالغ زیادی از صندوق ذخیره برداشت و به حسابهای شخصی خود واریز کردند. حراست و بازرسی وزارت آموزش و پرورش با پیگیری موضوع، وی و همدستانش را بازداشت کرده و تحویل مقامات قضایی دادهاند.»
رابطه بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان
بانک سرمایه بانکی است که عمده سهام آن متعلق به آموزش و پرورش است و این تعلق، به دلیل سهامداری صندوق ذخیره فرهنگیان در بانک سرمایه است. حدود نهصد هزار فرهنگی از سراسر کشور، سهامدار و سپردهگذار صندوق ذخیره فرهنگیان هستند و این صندوق با سرمایهگذاری و تاسیس بانک سرمایه، کوشیده بود سپرده فرهنگیان را سود آور کند.
اما آیا چنین اتفاقی افتاد!؟ این بانک 400 میلیارد تومانی در نیمه اول سال 94 معادل بیش از نیمی از سرمایه اسمیاش را زیان کرد! یعنی در عملکرد 6 ماهه اول سال 94 برای هر سهم 593 ریال زیان شناسایی کرده که معادل 237 میلیارد تومان بوده و بیش از نیمی از سرمایه 400 میلیارد تومانی آن را شامل میشود.
اما چند روز قبل احمدیلاشکی نماینده نوشهر و چالوس در مجلس در خصوص اوضاع اسفبار و تکاندهنده صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه حقایق دیگری را افشا کرده و گفته بود: «چند هزار میلیارد تومان از پول 917 هزار معلم عضو در این صندوق گم شده است، این صندوق وضعیت بیماری دارد، طی دو سال گذشته 6 مدیرعامل در بانک سرمایه تغییر کردند.
البته شاید این تغییر مدیران عامل بانک سرمایه برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات این بانک بوده است، بانک سرمایه در سال 94 حدود هزار و 500 میلیارد تومان خسارت و زیان دیده است…یک نفر سه هزار و 900 میلیارد تومان به بانک سرمایه بدهکار است و 90 درصد تسهیلات تنها به 30 نفر ارائه شده است.»
قربانی کردن خردهپاها!
با افشا جوانب مختلف این فساد عظیم، دولتمردان انکار را بیفایده دیدند و تصمیم به حذف مهرهها و پادوها گرفتند! بر این اساس هیئت امنای صندوق ذخیره فرهنگیان تلاش کرد با ایجاد تغییرات در اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل صندوق، از بازتاب مشکلات بکاهد اما مشکلی در میان بود! وزیر آموزش و پرورش بر عدم تغییر اعضای هیئت مدیره صندوق و حمایت از آنها اصرار داشت! اما چرا!؟ آیا فانی نمیدانست در آنجا چه میگذرد!؟ قطعا میدانست و حتی حقایقی را میدانست که هنوز بر دیگران آشکار نیست.
پس چرا حاضر به عزل آن افراد نبود!؟ این راز بسیار مهمی در این پروژه است. به نظر میرسد فانی به این دلیل حاضر به قربانی کردن آن افراد نشد که از یکسو یقین میدانست قربانی بعدی خودش خواهد بود و از دیگر سو، احتمالا مفاسد آن صندوق، جنبه حزبی بیشتری داشته تا جنبه شخصی، یعنی تشکیلات برای مخارجی نظیر انتخابات، دستاندازی به آن صندوق را مباح اعلام کرده بود و حالا که آن راز از پرده برون افتاده، باید مدیرعامل قربانی شود! ولی فانی معتقد بوده این کار تشکیلاتی است و باید مجموعه دولت و سناریونویسان آن، پای این فساد که با چراغ سبز آنها رخ داده بمانند و به اصطلاح پادوها قربانی نشوند! این تنها یک فرضیه است. اما فرضیهای که شواهد گوناگون بر آن صحه میگذارد.
جلوگیری از استیضاح فرضیه را تقویت میکند
با دستگیری 5 نفر از اعضا مهم صندوق از سوی دادستانی تهران، ابتدا طرح تحقیق و تفحص از صندوق و سپس استیضاح فانی در مجلس رای آورد. دو رخداد مهمی که میتواند پرده از بسیاری چیزها بردارد. البته تحقیق و تفحص زمانبر است و معمولا نوش داروی بعد از مرگ سهراب! اما استیضاح آنی بود و میتوانست به افشای بسیاری از حقایق تاریکخانه دولت یازدهم بیانجامد! پس باید برای آن کاری کرد!
فشارها به فانی برای استعفا شروع شد! فانی که میدانست هیچ عقبه سیاسی ندارد و با استعفا زمینه برای همه اقدامی علیه خودش را آماده میکند، مقاومت کرد و استعفا نداد! از ظهر روز27 مهر اخباری مبنی بر استعفای 3 عضو کابینه دولت یعنی وزیر آموزش و پرورش، وزیر ورزش و جوانان و وزیر ارشاد منتشر شد؛ عصر روز سهشنبه استعفای وزیر ورزش و جوانان و وزیر ارشاد تأیید شد. اما مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش با رد موضوع استعفای فانی به طور رسمی اعلام کرد که وزیر وی استعفا نداده است.
حتی روز بعد، وزیر آموزش و پرورش در جلسه هیئت دولت حضور یافت. ظهر همان روز فانی نامهای به رئیسجمهور نوشت و در آن تاکید کرد که آماده ادامه همکاری میباشم! این نامه نشان میداد که وزیر آموزش و پرورش استعفا نداده است بلکه مجبور به استعفا شده و همچنین نشان میداد که وزیر آمادگی دارد که در مقابل نمایندگان مجلس از خود دفاع کند و شاید هم حرفهایی دارد که برای عدهای در راس دولت، خوشایند نباشد! چراکه موضوع صندوق ذخیره فرهنگیان نیز یکی از بندهای طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش بود. همه اینها باعث شد روحانی اعلام کند استعفای او را پذیرفته است!
سکوت مرگبار مدعیان!
دراین میان، آنچه خیلی عجیب و غیر قابل باور به نظر میرسد، سکوت مدعیان اصلاحطلبی و اعتدال است! دولتی که با ادعای تشکیل دولت پاکدستان و راستگویان تشکیل شده، بزرگترین اختلاس تاریخ ایران را رقم زده اما آنها که تا پیش از این از کاه کوه میساختند، مهر سکوت بر لب زده و خفقان گرفتهاند!
از نگاه آنها، فساد، برای همحزبیها و هم قبیلهایها نه تنها ننگ نیست، بلکه خیلی هم خوب است و اگر هم لو رفت، باید با چند کار نمایشی و فرمایشی سر وته قضیه را به هم آورد و موضوع را به بوته فراموشی سپرد! حسین غندالی که در دوره تصدی او بر صندوق ذخیره فرهنگیان، این فساد عظیم و بیسابقه رخ داده است، از تندروترین افراد حزب مشارکت و از یار غارهای پدرخواندههاست و خوشخدمتی او به جریان اعتدال و اصلاحطلب در این فقره قابل چشمپوشی نیست.
غندالی در دوره اصلاحات و در زمان وزارت مرتضی حاجی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش بود و از زمره معاونین وزیری بود که در دفاع از متحصنین مجلس ششم استعفا داد! از همین سابقه میتوان به خط فکری او و راز سکوت مدعیان دروغگوی اصلاحات پی برد.
رئیسجمهور باید پاسخ بدهد
اما فرار بیسر و صدا از بزرگترین رسوایی تاریخی ایران و سکوت زنجیرهایها، نمیتواند و نباید این فساد عظیم را به بوته فراموشی بسپارد. اکنون باید همه آنها که در انتصاب و حمایت و خیانت این افراد نقش داشتهاند پاسخگو باشند.
حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده مردم شاهینشهر در مجلس شورای اسلامی با اشاره به فساد موجود در صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: آقای رئیسجمهور باید کسانی را بهکار بگمارد تا گزارشهای دقیقی از مفاسد به وی ارائه کنند که در غیر این صورت مسئولیت هم به گردن وزارتخانه مربوطه و هم به گردن شخص آقای رئیسجمهور است.
وی با اشاره به برکناری وزیر آموزش و پرورش از سمت خود، اظهار داشت: کنار گذاشتن علیاصغر فانی از وزارت آموزش و پرورش نوعی فرار به جلو بود و دولت با این کار خود سعی کرده تا در جلسه استیضاح مسائل مربوط به فساد صندوق ذخیره فرهنگیان مطرح نشود. ما وظیفه خود میدانیم که موضوع فساد در صندوق ذخیره فرهنگیان را پیگیری کنیم.
وزرای کشور و دادگستری کجا هستند!؟
رحمانی فضلی و پورمحمدی، مدتی قبل با کوک کردن ساز «پول کثیف» بخشی از نظام را متهم به استفاده از پول کثیف در فرایند انتخابات کردند! آنها مستقیم و غیرمستقیم، پول ناشی از مواد مخدر را تاثیرگذار در انتخابات معرفی کرده بودند. موضوعی که تا مدتها دستمایه رسانههای ضد انقلاب علیه کلیت نظام و زنجیرهایها علیه جناح رقیب و هر مخالف دولتی بود!
پورمحمدی در حالی این ادعا را مطرح کرده بود که مصاحبه صریح و آشکارش در حمایت از خاوری هنوز در ذهنها باقی است و اینکه او را انسانی بیگناه و پاکدست و خادم نامیده بود هرگز فراموش نمیشود. اکنون این پرسش مطرح است که این وزرا کجا هستند!؟ آیا خبری از ماجرای این فساد عظیم ندارند!؟ آیا آن را مهم و قابل توجه نمیدانند!؟ اینکه یک وزیر دولت روحانی با فشار به دستگاه قضایی و دادیار پرونده دنبال محاکمه و محکومیت یک روزنامهنگار منتقد است مهمتر است یا پیگیری حقوق قریب به یک میلیون معلم!؟ ظاهرا پول کثیفی که از طریق فساد صندوق ذخیره فرهنگیان، برای تاثیرگذاری در انتخابات به یغما رفته است، آنقدر مهم و تعیینکننده است که برخی را به سکوت مصلحتی واداشته و ترجیح میدهند خودشان را به بیخبری بزنند!
منبع: کیهان