آچمزهای عاجز تکفیری که لوث لباس روحانیت؛ و دست آموزهای کافرکیش باند ورشکسته سعیدامامی؛ و خصم قسم خورده میراث آیت الله خمینی هستند، در ژرفنای دره افلاس و ورشکستگی و حضیض نکبت درماندگی دست و پا میزنند تا به لجبازیهای کودکانه خودشان پرده استتار بکشند. به این دجالان بخت برگشته شیطان پرست تکفیری فقط باید گفت: طبل بیهوده مزن! طشت تو از بام افتاد!
مصطفی آزمایش درویش نعمه اللّهی و تدوینکنندهی فصلنامهی گروهک گنابادی، همو که برای تحقیق دَم از شرطِ «در اختیار داشتن اطلاعات کافی برای تشخیص حق از باطل»[1] میزند، بدون هیچ دانش و بضاعت علمی پیرامون عرفان واره ی جعلی و دینستیز حلقه، هماره اباطیلی از بیان و بنان خودش و یاری دهندگانش صادر میشود تا گواهی بر غَرض برخاسته از مَرض آنان باشد.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد[2]
همو که هنوز «نص صريح» و «اثر صحيح»[3] را برای اقطاب ضالّه و فرقه سازان پیشینش اثبات نکرده، هنوز نتوانسته است دفع ِننگ ارتباط و انتساب از سلسله و خرقهی گنابادیه به عدّه ای معلوم الحال کند، از طرفی خواسته است منکر انشعابات درونی نعمه اللهیه شود «آنچه در تاریخ تصوف نعمه اللهی اتفاق افتاده به هیچ وجه تحت شمول انشعاب واقع نمی شود»[4] میخواهد دایهی مهربانتر از مادرِ فرقه ساز پسین و امروزی محمدعلی طاهریِ حلقهای بشود.
جای بسی پرسش است او که دستوپا میزند تا منکر انشعابات پیدرپی نعمه اللّهیه و اخیراً اغتشاش نیرومنشیه در حلقه بشود و میخواهد عرفان را منحصر در فرقهی نعمه اللّهیه بداند، چرا از عارف نمایی مثل طاهری حمایت میکند؟ آیا ضدّیتش با نظام مقدّس جمهوری اسلامی و سرازیر شدن منابع مالیِ جاسوسی بر عُشریه ی گنابادیان چربیده است که فرقه ی حلقه را هم عرفانی صحیح در کنار نعمه اللّهیه می داند؟ و حاضر شده است دست از منحصر بودن عرفانِ درویشی بکشد؟ آیا «ز دونی و ز نادانی چنین مزدور دیوان شد»؟[5]
«امید وصال»