جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » روایت‌های تکان دهنده فخیم زاده از شیوه مدیریت سینما در دهه شصت؛

روایت‌های تکان دهنده فخیم زاده از شیوه مدیریت سینما در دهه شصت؛

من به عنوان کسی که از اول سال 58 در سینما فیلم ساختم، به جرأت می گویم در جمهوری اسلامی هرگز بحث تعطیلی سینما نبوده… کسی که فیلم پرفروش می‌ساخت، ممنوع الکار می‌شد. وقتی چنان برخوردهایی با سازندگان «عقاب‌ها» یا «تاراج شد، دیگر کسی سراغ ساخت این فیلم‌ها نمی‌رفت.

مهدی فخیم زاده با اشاره به دوران سیاه سینما در دهه شصت، از ممنوع التصویری، سانسور و درجه بندی به عنوان روش‌های مدیران وقت سینما برای ترویج قرائت شخصی‌شان از سینما سخن به میان آورد؛ قرائتی که این سینماگران تاکید دارد، ارتباطی با قرائت جمهوری اسلامی ایران نداشت و به همین دلیل، مخالفان این قرائت از دل نظام بیرون آمد.

به گزارش «تابناک»؛ مهدی فخیم زاده تهیه کننده، نویسنده، کارگردان و بازیگر سینمای کشورمان گفت‌وگویی صریح با فریدون جیرانی داشته و بخشی از ناگفته‌هایش را درباره آنچه تاکنون بر سینمای ایران گذشته، مطرح کرده است.

فخیم زاده در بخشی از این گفت گو در واکنش به این پرسش جیرانی که مدتی است فیلم نمی‌سازی؛ می‌ترسی که نمی‌سازی، گفت: اگر بگویم نه که دروغ گفته‌ام. این ترس به الان هم مربوط نیست. تقریباً همیشه می ترسیدم. فیلمسازی اصولاً ترسناک است. همه ما (کارگردان‌ها) این حس را داریم که در روزهای پیش تولید، کنسلش کنیم. یعنی همه ما این حس را در پیش تولید داریم که اگر کنسل هم شود، خیلی چیز بدی نیست و به دلیل ترس درونی است. خودت تجربه را داری که آدم می‌گوید: «این چه که من می‌سازم؟ اصلا کسی می‌شینه اینو ببینه؟ این چه مزخرفیه که من می سازم؟» در نتیجه ناخودآگاه دلش می‌خواهد شرایطی پیش بیاید که کنسل شود و ما از شر این فیلم خلاص شویم و سر فیلم دیگری برویم.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند

وی در عین حال دلیل عدم فیلمسازی را مشغله کاری و فضای سینما خواند و گفت: من 1373 به تلویزیون رفتم و «تنهاترین سردار» را ساختم. بعد از آن، پنج سال طول کشید تا «ولایت عشق» ساخته شد. در ادامه نیز سال 1380 «خواب و بیدار» را ساختم و در ادامه «حس سوم»، «بی صدا فریاد کن» و «تا ساختمان 85» ساخته شد. این فاصله از ساختمان 85، تقریباً زمانی بود که همه ما کار نکردیم و یادم نمی‌آید خود تو (جیرانی) هم در این فاصله کاری کرده باشی؛ برای اینکه به دوره آشوب سینما خوردیم. دوره‌ای که (دوره مدیریت شمقدری)، خیلی دوست بازی شد و به سمت سینما دولتی رفت و فقط با پول دولتی می‌شد فیلم ساخت. من هم که در عمرم با پول دولت فیلم نساختم و اگر داده، بیاید و بگیرد. در نتیجه کار نمی‌شود کرد.

فحیم زاده درباره پاسخ به اینکه افزایش فروش سینما را تا چه حد متأثر از شرایط سیاسی و تا چه میزان به واسطه کیفیت فیلم‌ها می‌داند، گفت: اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، مقداری از این فروش به سیاست‌های سازمان سینمایی مربوط است که به هر حال اجازه داد فیلم‌هایی با طعم و عطر و رنگ دیگری که شبیه به سینماست، روی پرده بیاید.

وی افزود: سازمان سینمایی از آن تنگ نظریِ گذشته دست برداشت. البته یک هزینه‌هایی هم داد و برخی فیلم‌ها آمد که برخی برای مدیریت سینما هزینه درست کردند و کمیسیون فرهنگی مجلس خواستند. مثلاً عصر یخبندان را معلوم است که اجازه دادند و فضای جدیدتری است و برای آدم‌های حرفه‌ای مثل من هم تعجب آور بود که این اجازه گرفته است. یعنی فیلم‌ها متنوع تر شده، قصه دارد مثل جامه داران یا عادت نمی‌کنیم ولی تو یادت است در آن پنج سال که آقای شمقدری و دوستانش بودند، چنان فشاری بود که واقعاً مانده بودیم، چه فیلمی مجوز می‌گیرد؟ سینما بخشنامه‌ای شده بود.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند

این کارگردان سینما درباره آن دوران گفت: یک آقایی به نام شاه حسینی در اواخر دوره اول احمدی نژاد به بنیاد سینمایی فارابی آمد که می‌گفت سینما به وظیفه‌اش به عنوان رسانه اجرا نکرده و در واقع تلقی سینما ـ رسانه وجود داشت. ما درباره سینما سه تلقی داریم؛ سینما به عنوان هنر، سینما به عنوان رسانه، سینما به عنوان پرکننده اوقات فراغت یا سرگرمی. سینما به عنوان رسانه همان تجربه‌ای است که سینمای اتحادیه جماهیر شوروی کردند. سینمای به عنوان رسانه شکست خورد، سینمای به عنوان هنر هم همیشه بوده اما همیشه چوب زیر بغل نیاز دارد. سینمای غالب سینمای پرکننده اوقات فراغت است. این سینما در آن دوره‌ای که می‌گویی چرا فعالیت نمی‌کنی، تعطیل شد. مخاطب می‌گفت این سینما اوقات فراغت مرا پر نمی‌کند و به همین دلیل بلیت نمی‌خرید و میگفتند مخاطب با سینما قهر کرده است.

این کارگردان سینما درباره تغییر رخ داده، گفت: وقتی آقای ایوبی و دوستانش آمدند، یکی از کارهایی که کردند این بود که سینما را به عنوان پرکننده اوقات فراغت به رسمیت شناختند. دلیل دوم افزایش فروش که غیرقابل کتمان است، ماهواره‌هایی است که آنونس‌ها را پخش کردند و این آنونس‌ها با آنونس‌های پنج ثانیه‌ای تلویزیون خودمان که به ضدتبلیغ تبدیل شده بود، تفاوت داشت… ممکن است تبلیغات ماهواره روی فروش همه فیلم‌ها تأثیر نداشته باشد اما باعث شد مردم تصمیم بگیرند به سینما بروند و به مخاطب سینما افزود.

فخیم زاده در ادامه سخنانش گریزی به دهه شصت زده و گفت: آن دهه این رفیقمان حسین فرحبخش یک سری فیلم‌هایی ساخت که خیلی فروخت و بقیه فیلم ها نمی فروخت. من به او می گفتیم، چون فیلم‌هایی که تو می‌سازی به سینما نزدیک تر است. او به دنبال درجه بندی نبود، از جیم و میم هم نمی ترسید. فیلم‌هایی مثل «نیش» و «قافله» را می‌ساخت، آنها (انوار و بهشتی) هم درجه ج می‌دادند اما فیلمش را می‌گذاشت و می‌فروخت. آنها می‌گفتند جیم ساز است و فرحبخش هم می‌گفت، باشد. بقیه چشم‌شان به درجه بندی بود که نکند ج بگیریم و جیم ساز شویم. خودِ من مثلاً فیلمی به اسم «تپش» دارم که نگاهش نمی‌کنم. به خاطر درجه ساختم و از آن عرفانی‌هایِ قلابی است. هیچ‌کدام از این فیلم‌‌ها، فیلم ما نبود. مگر «آن سوی مه»، فیلم عسگری نسب بود؟

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند

فخیم زاده درباره اینکه چرا این گونه فیلم‌هایی ساخته شده، گفت: برای اینکه آنها (مدیران دهه شصت سینما) می‌خواستند. یک جایی دیدم آقای بهشتی گفته: «ما هیچ وقت به هیچ کس نگفتیم»؛ من فکر کردم ما خیلی وقت‌ها خیلی حرف‌ها را نمی‌زنیم. مثلاً در خیابان بوق می‌زنیم می‌گوییم برو کنار آقا؟ منظور این است که حواست به من باشه و برو. رفتار و برنامه ریزی و کانالیزه کردن آنها، باعث شد من که هیچ اعتقادی به آن سینما و سینمای جشنواره‌ای ندارم، فیلمی به نام «تپش» بسازم که به لعنت خدا نمی ارزد.

این کارگردان سینما ادامه داد: به فیلم «خواستگاری» من درجه ج دادند و به «تپش» درجه ب. سر همین دعوا شد و در جلسه هزار نفره که آقای انوار (معاون وقت سینمایی) برگزار شد از یک فیلم عرفانی ضعیف تعریف کرد و به فیلم «خواستگاری» حمله کرد و من هم بلند شدم و اعتراض و داد و فریاد کردم. مدیران سینما رسماً این نوع سینما (سینمای سرگرمی) را می‌کوبیدند.

جیرانی در ادامه این بحث، به این موضوع اشاره کرد که آن در سال‌ها بسیاری از فیلم‌ها که فروختند و سینما را رونق دادند مثل «عقاب‌ها»، «تشریفات» و «تاراج» نه تنها تشویق نشدند، بلکه زمان خودشان نقدهای منفی نوشته شده و حتی مسئولان وقت نیز از این فیلم‌ها حمایت نکردند. فخیم زاده در ادامه صحبت‌های جیرانی گفت: «عقاب ها» خود ساموئل خاچیکیان (کارگردان) را ممنوع الکار کرد، سعید راد ممنوع الکار شد، ایلخانی یک هنرپیشه دیگرش و خانم زری برومند ممنوع الکار شد. همه ممنوع الکار شدند.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی مدیران سینمای دهه شصت ایران

فخیم زاده درباره نوع سانسور آن دوران گفت: این یک چیز مشخص در سانسور است. شما وقتی در یک فیلم تیغه چاقو را حذف می کنید، معنی‌اش این نیست که فقط در آن فیلم درآورده‌ام. معنی‌اش این است که جار می‌زند ایهاالناس، هرکس چاقو را در فیلم در بیاورد، سانسور می‌شود. سانسور یک نوعش این جار زدن است. مثلاً در یک فیلم، این نوع رابطه را در بیاور، این بلافاصله در بین صنف نشر پیدا می‌کند که این نوع رابطه در می‌آید. این معنای سانسور است، نه صرفاً اینکه این بخش از فیلم مرا در آورده‌اند. اینکه کسی از این مسیر عبور نکند و اگر عبور کند، به این سرنوشت دچار می‌شود. در نتیجه وقتی چنان برخوردهایی با سازندگان «عقاب‌ها» یا «تاراج شد، دیگر کسی سراغ ساخت این فیلم‌ها نمی‌رفت. چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند.جیرانی به این واقعیت تلخ اشاره کرد که شماری از سازندگان فیلم‌های پرفروش در دهه شصت بعد از ساخت این فیلم‌ها بیکار شدند و به لطمه خوردن خود فخیم زاده پس از ساخت مسافران مهتاب اشاره کرد. فخیم زاده در همین ارتباط گفت: به فیلم «مسافران مهتاب» من درجه «د» دادند. این نازل ترین درجه بود و معنی اش این بود که حق نداری در دوازده مرکز استان اکران کنی، حق نداری تبلیغات تلویزیون کنی، حق نداری تبلیغات پشت ماشین کنی که تا دیگر فخیم زاده از این مسیر عبور نکند و قصد اصلی این بود که کلا حذف شوم. اما من ساده به این نقطه نرسیده بودم که به این سادگی رهایش کنم. بعد از «مسافران مهتاب» دفترم بسته شد اما رفتم دفاتر دیگر و به عنوان کارگردان کارم را ادامه دادم.

وی ادامه داد: هنوز مردم در خیابان من را به اسم «نمکی» صدا می کنند. تلویزیون سه چهار بار رایت «مسافران مهتاب» را از من خریده و فیلم 17، 18 بار از تلویزیون پخش شده است. این فیلم چیزی نداشت اما آنها می خواستند جلوی یک تفکر را بگیرند. آنها می‌خواستند یک تفکری را بزنند. یکی دیگر از دلایلی هم که زدند، راه اندازی مجمع تهیه کنندگان و بولتن شماره سه این مجمع بود که یک بیانیه‌ای راجع به درجه بندی در آن آمده بود. ما می‌گفتیم این درجه بندی، درجه بندی آدم‌هاست و درجه بندی فیلم‌ها نیست و این راهی که شما (انوار و بهشتی) می‌روید به نابودی سینما منجر می‌شود و شما سینما را به عنوان پرکننده اوقات فراغت از بین می‌برید. خب، خیلی به آنها برخورده بود.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند

فخیم زاده درباره این ادعای سیدمحمدبهشتی که عده‌ای می‌خواستند سینما را در دهه شصت تعطیل کنند و بهشتی و انوار به همین بهانه واهی چنین خفقانی به راه انداخته بودند، تأکید کرد: من به عنوان کسی که از اول سال 58 در سینما فیلم ساختم، به جرأت می گویم در جمهوری اسلامی هرگز بحث تعطیلی سینما نبوده و هیچ گروهی نمی‌خواستند سینما را تعطیل کنند و می خواستند همان کاری را بکند که دوستان دهه شصت کردند. می‌گفتند، سینما از نگاه ما.

فخیم زاده تصریح نمود: آقایان انوار و بهشتی و دوستانشان در فارابی می گفتند عرفان، وجه هنری اسلام است و این جمله برای خودشان است. گروه هایی دیگری بودند که تفکر دیگری داشتند و با این نگاه مخالف بودند اما هرگر یاد ندارم جمهوری اسلامی به خصوص رهبران و سرانش، درصدد تعطیلی سینما بوده باشند؛ چون امام تکلیف را مشخص کرد اما عده‌ای می‌گفتند سینما از نگاه ما.

فخیم زاده ریشه دولتی شدن سینما را به دهه شصت و دوران مدیریت بهشتی و انواری نسبت داد و گفت: وقتی صدابرداری سر صحنه باب شد و تجهیزات این سبک فیلمسازی گران بود و فارابی این تجهیزات را وارد کرده بود، سینما به سمت دولتی شدن رفت… اگر سال های دهه شصت را بررسی کنیم آدم هایی مثل حاتمی کیا و کمال تبریزی در هر شرایطی فیلمساز می شدند. اما بروید ببینید چه طیف عظیمی از آدم‌ها که هر سال لااقل 20 نفرشان به اسم فیلم اولی آمدند و پول گرفتند و رفتند. به ما دولت پول بدهد می‌گیرم (با خنده) اما عادت به این رویه نداریم.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند این کارگردان سینما درباره سازوکار خطرناکی که با نام «هدایت، حمایت، نظارت» در دهه شصت توسط مدیران وقت راه اندازی شد، گفت: در سال های 61 تا 65 تولید و فروش سینما خوب بود اما به یک باره مصاحبه کردند که دوران کمی سینما تمام شد و حالا می‌خواهیم به سراغ سینمای کیفی برویم. (بهشتی و انوار) برای اعمال سیاست‌هایشان دو اهرم درست کردند؛ یکی درجه بندی، یکی ممنوع الکاری.

فخیم زاده درباره اهرم درجه بندی گفت: با درجه بندی خیلی چیزها را تعیین می کردند. زمان اکران، قیمت بلیت، مدت اکران، چقدر فیلم بفروشد و با چه فروشی از پرده برداشته بشود و با چه هزینه ای فیلم آینده ات ساخته بشود با درجه بندی تعیین می شد و همین من را برد به سمت ساخت «تپش».

این بازیگر سینما با اشاره به اینکه برای بازیگران که درجه بندی اهمیتی نداشت، گفت: برای کنترل هنرپیشه ها هم رفتند سراغ ممنوع الکار. کارگردان‌ها خیلی کم ممنوع الکار می‌شدند و بیشتر بازیگر ممنوع الکار می‌شدند. با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الکاری آدم‌ها را از سینمای سرگرم کننده می بردند به سمت سینمای آرمانی شان می‌کشیدند.

با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الفعالیتی، قرائت شخصی خودشان را ترویج دادند

فخیم زاده در عین حال گفت: آقایان انوار و بهشتی سینما را راه انداختند، حرکت دادند، به تعالی سینما هم کمک کردند، آدم های درست و مومنی بودند و قصد خیر هم داشتند، ولی از جایی رفتند سراغ سینمای آرمانی خودشان که ربطی به کل نظام نداشت و مختص خودشان بود. به همین دلیل هم مخالفانشان از دل نظام آمدند و آوینی در سوره و گروهی دیگر در جای دیگر فعال شدند.

این کارگردان سینما یادآوری کرد: در همان دوره مهدی نصیری در کیهان شروع کرد و من همان زمان در کیهان شش شماره با مهدی نصیری صحبت کردم. با مهدی نصیری هم‌خط نبودیم ولی با یک خط سینما (سازمان و سازوکار سینمایی بهشتی و انوار) مخالف بودیم. یک خاطره‌ای را یکی از بچه های فارابی گفت که همان موقع حمله مهدی نصیری به برخی سینماگران، مدیران وقت توقع داشتند که بچه‌ها موضعی بگیرند اما سینما هیچ چیز نگفت. اتفاقاً بعضی‌‍‌ها مثل من به آن اجاق فوت کردند و با آنها صحبت کردم. از بچه‌های سینما می پرسند چرا ساکتید و حرف نمی‌زنید؟ یک بار حبیب کاووش جواب بسیار جالبی داد و گفت: «شما شخصیتی برای کسی باقی نگذاشتید که جواب بدهد.» این درست بود؛ واقعاً ما (توسط مدیران وقت سینما) منکوب شده بودیم.

فخیم زاده تأکید کرد: درجه بندی به شدت به سینما ضربه زد. درجه بندی نه برای توسعه سینما، بلکه برای کانالیزه کردن و ترویج یک تفکر  و تلقی خاص از سینما بود که با سینمای مخاطب عام و سینمای پرکننده اوقات فراغت متفاوت بود و سینماها را خالی کرد. این شورای صنفی فعلی هم میراث خوار درجه بندی فیلم‌های سینمایی است. وقتی درجه بندی را برداشتند، گفتند حالا اکران‌ها چه می‌شود؟ من با شورای صنفی مخالفم و اساساً چرا باید شورای صنفی باشد؟ این وظیفه صاحب سینماهاست که بروند و گروه تشکیل بدهند و فیلم اکران کنند و رقابت کنند. البته من مخالف این هستم که صبح شورای صنفی را منحلش کنیم، چون یک دفعه همه چیز از هم می‌پاشد. با ماهیت شورای صنفی مخالفم و در سینما باید به تدریج تغییر کند.

این کارگردان سینما در بخش دیگری از سخنانش درباره کاهش شمار پروژه‌های دولتی که با بودجه‌های کلان ساخته می‌شود و مقاومت‌ها در این زمینه گفت: بالاخره باید آنها را یک روز از شیر بگیرند. البته به هر حال جدایی از این شکل فیلمسازی سخت است. برخی فیلمسازها با این تفکر وارد سینما شدند، با این تفکر که «پول بدهید می‌خواهم از تفکر نظام دفاع کنم» پیش رفته، حالا به این فیلمساز می‌گویید ندارم. خب، داد و فریاد می‌کند… اگر فیلمسازی می‌تواند فیلم ایدئولوژیک بسازد و مخاطب را جذب کند، بسازد و نظام لزومی ندارد پولی بدهد. من فیلم تشریفات را با هزینه شخصی (البته شرایط آن موقع فرق می‌کرد) ساختم و مردم هم رفتند و دیدند. اگر الان هم کسی می‌تواند این کار را بکند، انجام بدهد، ولی نباید اوقات فراغت مردم را به همین راحتی رها کنیم و از کلمه فیلم استراتژیک استفاده غلط نکنیم.

پیش از این گزارش‌های متعددی درباره مجموعه اقدامات تکان‌دهنده مدیران سینمایی در دهه شصت نظیر ممنوع الفعالیت کردن طولانی شماری از بازیگران، شلاق زدن برخی تهیه کنندگان و پخش کنندگان خارج از رویه قضایی و در ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اقدامات دردآوری دیگر و همچنین به کار گرفتن اقوام سیدمحمدبهشتی در فارابی که به مرور در سینمای ایران رشد کرده‌اند، منتشر شده که بعضی از وابستگان و بازماندگان مدیریت دهه شصت از این اقدامات دهشت آور و دست‌های آلوده دخیل در آن، دفاع کرده‌اند.