جناب آقای مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری
بعد از سلام
جنابعالی پیش از ظهر روز چهاردهم اردیبهشت سال نود و دو در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به سؤالی در مورد اعدام گسترده زندانیان سیاسی سال ۶۷ نقش خود را در آن اعدامها قویاً تکذیب کردید و گفتید: “من درگیر اعدامها نبودم”
اما بعدالظهر روز یکشنبه هفتم شهریور نود و پنج در جلسه شورای اداری استان لرستان در این باره گفتید: “ما افتخار میکنیم که دستور خدا در رابطه با منافقین را اجرا کردیم و در مقابل دشمنان خدا و ملت با قدرت ایستادیم و مقابله کردیم. به منافقان نباید رحم کرد چرا که اگر بتوانند شما را به خاک و خون میکشند که کشیدند.”
جناب آقای پورمحمدی
۱) اگر داشتن نقش کلیدی در اعدامهای سال ۶۷ افتخارآمیز است چرا در طول این ۲۸ سال، این افتخار بزرگ را رو نکرده بودید و حتی در جمع دانشجویان این افتخار را قویاً تکذیب کردید؟
۲) آیتالله منتظری که در آن زمان قائممقام رهبری بوده است، جنابعالی و ابراهیم رئیسی و حسینعلی نیری و مرتضی اشراقی را احضار کرده و شما را نصیحت کرده است. فایل صوتی آن جلسه اخیراً توسط فرزندش احمد منتظری منتشر شده است. ایشان در ابتدای آن جلسه خطاب به شما چهار نفر میگوید:
“به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده از اول انقلاب تا حالا و در تاریخ ما را محکوم میکنند به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزء جنایتکاران تو تاریخ مینویسند بی رودربایستی.”
در ادامه میگوید:
“شخص احمد آقا پسر آقای خمینی هم از سه چهار سال قبل هی میگفت، مجاهدین از روزنامه خونش و از مجله خونش و از اعلامیه خونش همه باید اعدام شن. اصلاً دستگاه قضایی کشور را شما زیر سؤال بردین.”
جناب آقای پورمحمدی ؛ آیا از تأثیرات این فایل صوتی بود که حافظهی شما تقویت شد و باعث شد تا شما نقش خود را در آن اعدامها به خاطر بیاورید یا برای اینکه ریا نشود، تاکنون این سند افتخار را مخفی و بلکه تکذیب میفرمودید؟
۳) در این عمل افتخار آمیز در آن سال شما جمعاً چند نفر را و با چه کیفیتی اعدام کردهاید؟
چرا در طول این ۲۸ سال آمار ندادید و چرا الان آمار نمیدهید؟
در آمارهایی که وجود دارد این رقم از چهار هزار نفر تا سی و سه هزار نفر متغیر است.
۴) شما میگویید دستور خدا را در آن زمان اجرا کردید و منظورتان این است که در آن زمان دستور امام خمینی در حکم دستور خدا بوده است.
آقای پورمحمدی ؛ اگر امام خمینی به جای آن دستور به شما میگفتند از سر به داخل یک چاه عمیق شیرجه بزنید آیا باز هم میگفتید دستور خداست باید اطاعت کنم و اطاعت میکردید؟
در کتاب سیرة النبویة جلد سوم صفحه ۴۲۷ نقل شده که پیامبر گرامی اسلام (ص) گروهی را به مأموریت فرستاد و مردی از انصار را بر آنان امیر کرد و فرمود: “از فرماندهی خود اطاعت کنید و پیروی کنید و حرفش را بشنوید و عمل کنید.”
وقتی آن گروه به محل مورد نظر رسیدند، فرماندهی منصوب از طرف پیامبر به افرادش گفت: هیزم جمع کنید و آتش روشن کنید، آنگاه به آنان گفت: آیا رسول خدا به شما نفرمود که حرف مرا بشنوید و از من اطاعت کنید؟ گفتند آری
گفت پس در آتش داخل شوید. افراد که چنین دیدند، از پیروی او سر باز زدند و هنگامی که به مدینه بازگشتند، ماجرا را به پیامبر گفتند.
رسول خدا (ص) فرمود:
“اگر در آتش داخل میشدید، از آن خارج نمیگشتید، به آتش جهنم میپیوستید، زیرا اطاعت در معروف است نه در غیر معروف.
۵) حضرت امام خمینی در آن سالها در آستانهی ورود به نود سالگی بود. کهولت سن ضریب اشتباه انسان را در تصمیم گیری به شدت افزایش میدهد و انسان قادر به تمرکز در مسائل مهم و حساس و پیچیده نمیباشد. حتی اگر آن شخص امام خمینی باشد.
۶) ایشان در آن زمان از چندین بیماری لاعلاج رنج میبرد که سرطان پیشرفته یکی از آن بیماریها بود.
۷) معلوم نیست دستخط حکم اعدامها، از خود امام باشد.
۸) خط هم تأیید بشود باید ببینید ایشان در چه شرایط روحی و جسمی این حکم را نوشته است.
۹) برای چنین امر مهمی چرا شما دستور خدا را مستقیماً از دست امام خمینی دریافت نکردید و از دست واسطه گرفتید؟
آیا میدانید در آن زمان به بهانه رعایت حال ایشان و بنا به سفارش پزشکان و یا شاید به دستور خود ایشان حتی کسانی در حد رئیس شورای عالی قضایی و قائم مقام رهبری را نیز حاج احمد آقا و برادران انصاری نزد امام راه نمیدادند؟
۱۰) قبل از این و بعد از این، موارد متعددی داشتیم که ایشان سخن یا حکم یا فتوای خود را پس گرفته یا تغییر داده بودند.
مثلا در یک مورد خانمی در مصاحبه با گزارشگر رادیو در پاسخ به این سؤال که الگوی شما در زندگی چه کسی است؟ آن خانم به جای اینکه بگوید حضرت فاطمه، گفته بود اوشین گزارشگر پرسیده بود پس حضرت فاطمه الگوی شما نیست؟
و آن خانم گفته بود حضرت فاطمه برای هزار و چهارصد سال پیش بوده، ما الگوی امروزی میخواهیم.
حضرت امام به خاطر پخش این مصاحبه از رادیو که پخش زنده نیز بوده، دستور اعدام عوامل برنامه را داده بود.
رییس وقت صدا و سیما با ایشان صحبت کردند و واسطه شدند و امام را از اعدام ایشان منصرف کردند.
در مورد این اعدامهای گسترده نیز ممکن بود اصرار و التماس امثال منتظری و دیگر مراجع و شخصیتها، باعث بشود که حضرت امام حکم خود را پس بگیرند.
مگر همین امام نفرمودند راه قدس از کربلا میگذرد و فرمودند اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستادهایم و مگر ایشان بارها فتوای شرعی خود را در توضیحالمسائل و در تحریرالوسیله تغییر نداده بودند؟
۱۱) این زندانیان یک بار مطابق قوانین خودتان محاکمه شده بودند و بعضاً حبسهای طویل گرفته بودند. خود شما در این نوار اشاره میکنید به پسری که در سن پانزده شانزده سالگی تا سن ۲۲ سالگی در زندان بوده است و شما در آن واقعه به خاطر اینکه سر موضع بوده، حکم اعدام او را صادر کردهاید.
اینها که در زندان جرم جدیدی مرتکب نشده بودند، اگر هم به فرض در زندان جرمی مرتکب میشدند میبایست دوباره با همان قوانین خودتان محاکمه میکردید نه اینکه با یک دست خط مشکوک همهی آنها را به جوخهی اعدام بسپارید.
۱۲) شما بر اساس حکم منتسب به امام خمینی زندانیانی را که به محضرتان میآوردند، از آنها میپرسیدید آیا بر سر موضع قبلی خود هستید یا نه؟ اگر زندانی میگفت بله یا مثلا اگر در کلامش به جای اینکه بگوید سازمان منافقین میگفت سازمان مجاهدین شما بیتردید حکم اعدام را در بارهی آنها صادر و اجرا میکردید.
جناب آقای پورمحمدی به اینکار میگویند تفتیش عقاید که شرعاً حرام است و مطابق قانون اساسی این کار ممنوع است.
قانون اساسی در اصل «منع تفتیش عقاید» یعنی اصل بیست و سوم به شما میگوید:
“تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.”
پس عمل شما یک بیقانونی آشکار بوده است.
شما چه قضاتی بودهاید که یک بار هم زحمت خواندن قانون اساسی را به خود نداده بودید؟!
قانونی که برای استقرار آن هزاران شهید و جانباز تقدیم کرده بودیم.
۱۳) ما در جبهه مردان جنگجوی کشور بیگانه را زمانی به اسارت میگرفتیم که تا دقایقی قبل با تمام فشنگ، برادران و دوستان ما را میکشتند ولی از لحظه اسارت به بعد همه چیز را فراموش میکردیم و قواعد شرعی و انسانی و بینالمللی مربوط به اسرا را در باره آنها رعایت میکردیم و بلکه به چشم مهمان به آنها مینگریستیم و با آنها بدرفتاری نمیکردیم. شما با دخترکان و پسرکان روزنامهخوان و هوادار مجاهدین و هوادار سایر گروههای مخالف که هموطن خودتان بودهاند و با آنها در یک کوچه و محله بزرگ شده بودید و آنها را به اسارت خود گرفته بودید، برخوردی را کردید که وقتی پردهها کنار برود، داعش از حافظهی تاریخی مردم پاک خواهد شد.
شما در این کشتارها قساوتی کردهاید که اگر شرح آن را بر سنگ بنویسی دل سنگ آب میشود.
دل میخواهد که بشنود و از غصه دق نکند.
شرح این قساوت در کتابهای تاریخ با همهی جزئیات آن ثبت خواهد شد.
۱۴) در یک قسمت از این فایل صوتی، آیتالله منتظری که سن پدر شما را داشته، به شما التماس میکند حالا که محرم شروع شده اعدامها را متوقف کنید و به احترام امام حسین نکشید!!
من در این جای فایل صوتی دیگر به جای اینکه دلم به حال اعدامیها بسوزد دلم به حال آیتالله منتظری میسوزد، به شما که در سن پسران او بودهاید، مانند یک انسان عاجز و مستأصل التماس میکند و شما در جواب میگویید: تصمیم داشتیم تا قبل از محرم هر چه هست تمام کنیم (اعدام کنیم) اما حالا که محرم شروع شده، دویست نفر دیگر را هم از بند عمومی برای اعدام به انفرادی منتقل کردهایم. اینها را لااقل اعدام کنیم. درست نیست، خوبیت ندارد که اینها دوباره به بند عمومی برگردند.
آقای پورمحمدی کشتن انسانها، آن هم در حجم وسیع برای شما چه لذتی داشت؟ شاید لذتی داشته که ما از درک آن عاجزیم و بیخود شما را تخطئه میکنیم!!
۱۵) من دور نمیبینم روزی را که شما و دوستانتان را در پیش چشم جهانیان به اتهام سنگدلی و شقاوت محاکمه کنند و با شما آن کنند که با محکومان خود کردید.
محمد مهدوی فر
تخریبچی و غواص دفاع مقدس
دهم شهریور نود و پنج