روزنامه های اصولگرا امروز نسبت به قراردادهای نفتی انتقاد کردند.
در همین رابطه، حسین شریعتمداری در یادداشتی در روزنامه کیهان با تیتر «مبادا در ر همان پاشنه بچرخد!» نوشت: «دیروز تقریبا تمامی روزنامههای زنجیرهای در اقدامی هماهنگ تیترهای درشت صفحه اول خود را به تهدید غلیظ و شدید آقای زنگنه، وزیر محترم نفت علیه منتقدان قراردادهای جدید نفتی –IPC– اختصاص داده بودند.
آقای زنگنه منتقدان قراردادهای نفتی را تهدید کرده بود که اگر دست از انتقاد و مخالفت برندارند، علیه آنان دست به افشاگری خواهد زد!و این پرسش را هم بیپاسخ گذاشته بودند که مگر – خدای نخواسته – قرار است در قراردادهای جدید نفتی شاهد چه اتفاق غیرقابل توجیه و رخداد فاجعهآمیزی باشیم که اعتراض منتقدان به آن برای وزیر محترم نفت نگرانکننده است و این نگرانی به اندازهای است که منتقدان با تهدید به افشاگری، دعوت به سکوت شدهاند؟ و کوتاه سخن «آن را که حساب پاک است، ازمحاسبه چه باک است»؟!
اکنون باید از آقای زنگنه پرسید آیا هیچیک از قراردادهای فاجعهآفرین نفتی که در دوران وزارت شما در دولت اصلاحات منعقد گردیده و در پی آن چوب حراج بر – دستکم- بخشی از منافع ملی کشورمان زده شده است، قابل انکار است؟!
باید به منتقدان حق بدهید نسبت به قراردادهای جدیدی که قرار است باز هم تحت مدیریت شما منعقد شود و یا چارچوب آن تعیین شود، نگرانی و دغدغه جدی داشته باشند.
سابقه مدیریت قبلی حضرتعالی بر وزارت نفت نشان میدهد در حفظ منافع ملی در جریان انعقاد قراردادهای نفتی موفق نبودهاید و کسانی از کم توجهی شما سودهای کلان بهجیب زده و در مقابل خسارتهای بسیار فراوانتر به منافع ملی وارد آوردهاند.
همچنین روزنامه جوان در گزارشی با تیتر «خودمانيسازي ميادين نفتي براي نامحرمان» نوشت: «بر خلاف اغلب مدافعان IPC معاون توسعه شركت ملي نفت از اصلاحات اعمال شده بر قراردادهاي نفتي استقبال كرد و گفت اين اصلاحات مفيد بوده است، اين در حالي است كه مدافعان IPC اين ايرادات اصلاح شده را غيرمهم و ضروري و حتي نگارشي عنوان كردند!
به گزارش «جوان»، غلامرضا منوچهري كه قرار است اجراكننده IPC در صنعت نفت باشد، روز گذشته با همراهي تعدادي از مديران خود روبهروي خبرنگاران نشست تا به پرسشهاي آنان پاسخ دهد هرچند در ابتدا به تشريح IPC پرداخت و سعي كرد فارغ از فضاي جنجالي اين روزهاي صنعت نفت از در مباحث تخصصي وارد گود شود.
يكي از شباهتهاي دقيق صحبتهاي منوچهري با وزير نفت تأكيد هر دو مسئول به تكرار بديهياتي است كه در وادي عمل مخالف آن عمل شده است. به عنوان نمونه وزير نفت طي دو دهه گذشته از اهميت توسعه ميادين مشترك گفت ولي در عمل بيش از ۵۰ درصد سرمايهگذاريها را به ميادين مستقل سوق داد. منوچهري اما روز گذشته جاده را يكطرفه نديد و از توان ايرانيها گفت: «زماني ما در شركت پتروپارس، پروژه فاز يك پارس جنوبي را به عنوان اولين پروژه ايراني بخش بالادستي در دست گرفتيم كه آقاي زنگنه به عنوان وزير وقت، دست خود را به نشانه تسليم در اين پروژه بالا برده بود و اميدي به توليد رساندن آن نداشت، اما ايرانيها اين پروژه را توسعه دادند و ما در شركت پتروپارس، بعد از آن اجراي فازهاي 6، 7 و 8 و همچنين فاز 12 را در كارنامه شركت ثبت كرديم و ديديم كه شركتهاي ايراني نيز ميتوانند پروژههاي بخش بالادستي را توسعه دهند.»»
انتخابات و رقابت اصولگرایان و اصلااح طلبان
روزنامه اعتماد در گفت و گو با صادق خرازی با عنوان « بايد با روحاني مذاكره و چانهزني كنيم» نوشت: «من طرفدار تشخيص يك شخص واحد هستم. معتقد هستم كه مكانيزمهايي را درست كنيم كه به شخص واحد زودتر برسيم. از مقبوليت و مشروعيت اجتماعي او ارزيابي داشته باشيم. فقط گندهگويي نكنيم و بگوييم كه فقط فلان شخص خوب است و بس. دلايل اينكه خوب است را براي مردم بازگو كنيم. وجوه مختلف خوب بودن موضوع را براي مردم تشريح كنيم. وجوه مقبول فرد را براي مردم بيان كنيم. مثلا بگوييم آقاي ايكس به اين دلايل مشروع است كه در صحنه داخلي توانسته است وحدت ملي را ايجاد كند. در صحنه داخلي توانسته است نظم مديريت ملي ايجاد كند. در صحنه خارجي توانسته است مقبوليت و مشروعيت ايران را افزايش بدهد و از تهديدات خارجي بكاهد؛ كاهش بحرانهاي بينالمللي را با سياستهاي منطقي دنبال كرده است ماشين تحريم را متوقف كرده و دهها حسن ديگر يا در حوزه فرهنگ با در نظر گرفتن همه دلمشغوليهاي نيروهاي انقلاب و متدينين جامعه توانسته اين كارها را هم انجام دهد. اگر ما تمام اينها را اندازهگيري و ارزيابي كنيم، فوري به يك شخص واحدي خواهيم رسيد. اما اينكه دهانها را ببنديم و لبها را زنخ كنيم، و نگذاريم كسي حرفي بزند، اين با روح دموكراسي و روح آزادي بيان سازگار نيست. يكي از نگرانيهاي من اين است كه عدهاي دارند به گونهاي عمل ميكنند كه اسم آقاي روحاني را نميشود بدون وضو آورد. آقاي روحاني يكي از شخصيتهاي مهم امروز انقلاب اسلامي ايران است. آقاي روحاني سه سال است كه در مسند رياستجمهوري اسلامي ايران دارد كار ميكند و درخشيده است. البته با اخلاص هم كار ميكند. همين آقاي روحاني بيش از ۴۵ سال است كه در ادبيات انقلاب اسلامي نقشآفرين بوده است اما اين آقاي روحاني عاري از نقد است؟ خير. اينكه ما بياييم راجع به آقاي روحاني صحبت كنيم و راجع به علت موجده آن صحبت نكنيم، اين اشتباه است. اين يك نوع استبداد و محصور كردن آزادي بيان و آزادي انديشه است. اگر به افكار عمومي و ديدگاه مردم اعتقاد داريم، پروسه انتخاب مجدد آقاي روحاني در ميان قاطبه اصلاحطلبان و كنشگران اصلاحات، بايد پروسه دموكراتيك باشد. همان كاري كه در كنگرههاي سياسي مهم جهان و در كنگرههاي بزرگ احزاب دنيا به طور متعارف انجام ميدهند. كنگره حزب سوسياليست در فرانسه، كنگره حزب دموكرات در امريكا، كنگره حزب جمهوريخواه در كجا و كجا كه اينها با قاطعيت ميآيند بررسي و نظرسنجي ميكنند. مشكل ما اين است كه ارزيابي از كنشگران نداريم.
وی همچنین در بخش دیگری از گفت و گو به موضوع رفع حصر می پردازد
صادق خرازی در گفت وگو با روزنامه اعتماد گفت: يك عنصر سياسي راست(آقای باهنر) ميآيد و مدعي ميشود كه من به آقاي موسوي پيغام دادهام كه شما اگر بيرون آمديد فعاليت سياسي انجام ندهيد. ايشان هم مخالفت كردهاند. آقاي باهنر يكي از باهوشترين چهرههاي سياسي است. الزاما چهره باهوش سياسي اينگونه نيست كه خوب بازي كند و توهم هم نداشته باشد. توهم سياسي بايد برچيده شود. راه آن هم اين است كه همه احساس كنند پايشان روي ابر نيست بلكه روي زمين است. بايد به آقاي باهنر بگويم كه برادر با هم كمي آهسته قدم بزنيم؛ يادتان باشد چه دفاعهايي از احمدينژاد ميكرديد؛ يادتان باشد شما هم به اندازه خودتان مسوول هستيد.
آقاي مهندس موسوي در ملاقات آخر با بچهها گفته بودند كه در سال ٨٨ يك پوستري با عنوان دروغ ممنوع بود و آقاي باهنر هر وقت كه ميخواهد اظهارنظري داشته باشد، اين پوستر را به خاطر بياورد.»
روزنامه وقایع اتفاقیه نیز در گزارشی با تیتر «بازی راست» با مهرههای مات» از تحرکات انتخاباتی اردوگاه اصولگرایان گزارش میدهد و می نویسد: «گذشته از سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف و حسن روحانی، مهمترین گزینه طیفی از اصولگرایان برای ریاستجمهوری سال آینده، کسی نیست جز محمود احمدینژاد. او که در این ماهها، سفرهای انتخاباتیاش را کلید زده است و مدام در این شهر و آن شهر سخنرانی میکند، باز هم مانند انتخابات سال 88، مخالفان و موافقانی را پیش روی خود میبیند. موافقانی از جنس همان یاران قدیمیاش مانند پایداریها و مخالفانی از طیف سنتی اصولگرایان که بهویژه در دولت دوم او از مهمترین منتقدانش بودند. به خاطر وجود همین انتقادات هم هست که هربار که خبری از سوی احمدینژاد و یارانش برای حضور دوباره در انتخابات بهگوش میرسد، بلافاصله طیفهای مختلف اصولگرا، به مخالفت با او پرداخته و سریعا او را از دایره اصولگرایی جدا میکنند.
دلیل هم واضح است؛ شاید سالهای آخر روی کار بودن محمود احمدینژاد را بتوان سالهایی سخت برای اصولگرایان و البته سالهایی برای کاهش میزان محبوبیت آنها در بین مردم دانست. هرچند خود آنها در همان سالها، بیشترین سعیشان را کردند تا خود را از بسیاری از تصمیمگیریهای دولت نهم و دهم مبرا کنند؛ اما پیشینه اصولگرایی احمدینژاد و البته حمایت گسترده اصولگرایان از او کافی بود تا کاهش میزان محبوبیتش در بین مردم، از میزان محبوبیت اصولگرایان هم در بین مردم بکاهد. از طرف دیگر بعضی از چهرههای اصلاحطلبان معتقد هستند اصولگرایان نتوانستهاند محبوبیت خود را از درون جامعه کسب کنند و سال به سال هم از همین میزان محبوبیت آنها کاسته میشود. اصولگرایان خوب میدانند که معرفیکردن گزینههایی که قبلا با اسم آنها پا بهمیدان رقابت گذاشتند، الان دیگر حنایشان پیش مردم رنگی ندارد. »
روزنامه شهروند در کاریکاتور زیر به سیاست دلواپسان دولت پرداخته است!
ادامه گلایه ها از المپیک
روزنامه ایران در گفت و گو با کیانوش رستمی، قهرمان المپیک با عنوان «کیانوش رستمی: گلایههایم را به رهبری میگویم» به نقل از وی نوشت: «راستش را بخواهید استقبالی در کار نبود، چون که من بدون هماهنگی و بی خبر وارد کرمانشاه شدم البته عمداً این کار را کردم و این مسأله به دلیل اتفاقاتی بود که در سالهای گذشته به وقوع پیوسته بود وگرنه من دوست داشتم آن لذتی که یک ورزشکار توسط مردم شهر خودش مورد استقبال قرار میگیرد را بچشم و با دیدن خوشحالی مردم شاد شوم اما به دلیل اتفاقاتی که در سالهای گذشته افتاد، صلاح ندانستم این کار را انجام بدهم. این کار را کردم تا جلوی خیلی از دروغها را بگیرم.» وی در ادامه با بیان اینکه مسئولان کرمانشاه به جای نخبهپروری، نخبهکشی میکنند، عنوان کرد: «سالهای گذشته من را جلوی مردم مینشاندند و خیلی وعده میدادند که فلان چیز و بهمان چیز را به او میدهیم اما هیچ وقت این وعدهها عملی نشد و فقط حرف بود. از وقتی هم که وارد کرمانشاه شدهام، هیچ کس با من تماس نگرفته است. البته من هیچ انتظاری از کسی ندارم و هر کاری که کردهام و هر افتخاری که به دست آوردهام، به عشق مردم ایران و کرمانشاه است نه برای پول و اگر جز این باشد، ورزش را بی درنگ کنار میگذارم. من تک و تنها و بدون مربی به مسابقات رفتم و حتی هیچ کس از مسئولان برای بدرقه من نیامدند. در این مدت که به تنهایی تمرین میکردم، هیچ کس حال من را نپرسید و نگفت که فلانی چیزی لازم نداری. به دلیل مدالی که در المپیک لندن گرفته بودم، در دولت قبلی نامهای به مسئولان کرمانشاه داده شد که به من زمین و آپارتمان داده شود اما به آن نامه هیچ توجهی نشد. باور کنید که من دنبال هیچ پاداشی نیستم اما وقتی که استقبال مسئولان دیگر استانها را از ورزشکارانشان میبینم، به حال خودم حسرت می خورم. البته این نامهربانی مسئولان کرمانشاه تنها مختص من نیست چرا که در حق دیگر ورزشکاران و افتخارآفرینان این استان نیز کم لطفی صورت گرفته است. ببینید سرنوشت بابک قربانی به کجا رسید، فریدون قنبری چطور و خیلیهای دیگر. در کرمانشاه هیچ توجهی به قهرمانانش نمیشود».
قهرمان المپیک ریو در ادامه گفت: «این مسأله اگر ادامه داشته باشد، به هیچ عنوان خوب نیست چرا که باعث دلسرد شدن جوانانی میشود که قدم در راه ورزش قهرمانی گذاشتهاند. تصمیم گرفتهام در کوتاهترین زمانی که افتخار دیدار با رهبری فراهم شود، این گلایهها و درد دلهایم را خدمت حضرت آقا عنوان کنم و به ایشان میگویم که چه اتفاقات و نامهربانیهایی در کرمانشاه رخ می دهد».
رستمی در پایان اظهار داشت: «من در درجه اول ایرانی هستم و بعد کرمانشاهی. من خاک پای تمام مردم ایران و بخصوص مردم کرمانشاه
هستم و از آنها خیلی ممنون هستم و اگر چیزی دارم از برکت همین مردم است. باور کنید این مسئولان که الان در کنار قهرمانشان نیستند اگر من بمیرم، آن وقت ببینید که چه تعریف و تمجیدها و چه کارها که نمیکنند».