چهارشنبه , ۱۸ مهر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » پیدا و پنهان اعدام “قهرمان ملی اتمی” به روایت سایت اطلاعاتی “تابناک”

پیدا و پنهان اعدام “قهرمان ملی اتمی” به روایت سایت اطلاعاتی “تابناک”

با اعلام رسمی خبر اعدام شهرام امیری فردی که در روزهای گرم سال 1389 نقش اول نمایشی پر هیجان بود، نظر قطعی نهادهای امنیتی و قضایی ایران درباره وی آشکار شده است، ولی داستان پرهیاهوی او گوشه‌های پیدا و پنهان زیادی دارد که برای علنی شدن آن، احتمالا باید سال ها منتظر ماند. این گزارش مروری است بر همه اخبار، شایعات و تحلیل‌های مهمی که در هفت سال اخیر در این باره منتشر شده است.

به گزارش «تابناک»، بخش علنی داستان شهرام امیری از خرداد 88 شروع شد. امیری که در آن روز 31 سال داشت، برای حج عمره به عربستان رفت، تا سه روز بعد با خانواده‌اش در ارتباط بود و بعد ناگهان ناپدید شد.

اکنون و هفت سال بعد از آن ناپدید شدن، غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضائیه اظهار داشته است که خروج امیری از ایران و رفتن او به آمریکا در شرایطی بوده که دستگاه‌های امنیتی ایران کار را تحت نظر داشته‌اند. رسانه‌های غربی نیز بارها مدعی شده‌اند، او پیش از خروج از ایران نیز با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در ارتباط بوده است.

ارتباط امیری با آمریکایی‌ها از چه زمانی شروع شد؟

یک سال و نیم پیش از ناپدید شدن شهرام امیری، روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز در دسامبر 2007 مدعی شد، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از سال 2005 طی برنامه‌ای با نام «فرار مغزها» تلاش کرده است، با فراهم کردن شرایط پناهندگی افراد مهمی از جمله افسران ارشد نظامی، دانشمندان و مدیران ارشد، برنامه هسته‌ای ایران را متوقف و یا حداقل کُند کنند.

هرچند جمع‌آوری اطلاعات هدف ثانویه این عملیات اعلام شده، منابع مختلف غربی مدعی هستند، اطلاعات جمع‌آوری شده در همین برنامه بود که در قالب ارزیابی اطلاعاتی شانزده نهاد اطلاعاتی آمریکا در اواخر سال 2007 اعلام کرد، با اینکه این برنامه هسته‌ای نظامی داشته است، این برنامه در سال 2003 متوقف شده است.

لس آنجلس مدعی شده است، با توجه به تمرکز دولت کلینتون (1992 تا 2000) بر روی ایران، در پایان کار این دولت، ستادی با حدود یکصد نیرو در سازمان سیا مشغول فعالیت درباره ایران بودند ولی با توجه به تمرکز دولت بوش بر مسأله عراق، فعالیت این ستاد تحلیل رفت، ولی از سال 2005 توجه سیا بار دیگر به ایران معطوف شد. با وجود این، سخنگوی سازمان در پاسخ به این روزنامه تأکید کرد، ایران همواره موضوعی مهم برای سازمان بوده و نباید صرفا با توجه به کوچک شدن ستاد مذکور مدعی بی‌توجهی به ایران شد.

سیا تنها نهاد آمریکایی نبود که بر ایران متمرکز شده بود. آژانس ملی اطلاعات (NSA) و نهادهای مسئول ماهواره‌های جاسوسی آمریکا نیز در تلاش بودند، اطلاعات هر چه بیشتری درباره ایران به دست بیاورند.

سازمان سیا، فهرستی از افراد هدف برای تلاش برای پناهنده شدن آنان را تهیه کرده بود. معیار قرار دادن فرد در این فهرست این بود که «اگر این فرد پناهنده شود، آیا برنامه هسته‌ای ایران کند و یا متوقف خواهد شد؟» پاداش برای پناهندگان احتمالی نیز قابل توجه بود: اقامت در یک کشور دیگر و حمایت مالی مادام‌العمر. تلاش‌های سیا طی دو سال 2005 تا 2007 ـ هرچند بنا به ادعای لس آنجلس تایمز، به موارد معدودی از پناهندگی منجر شد ـ هیچ یک از این افراد نه نقش غیر قابل جبرانی در برنامه هسته‌ای ایران داشتند و نه می‌توانستند تصویر جامعی از برنامه هسته‌ای ایران به طرف مقابل بدهند. بنا به ادعای لس آنجلس تایمز، سیا مستقیم با گزینه‌های پناهندگی ارتباط برقرار نمی‌کرد؛ حداقل سه لایه واسط بین سازمان و گزینه‌های احتمالی قرار داده می‌شدند تا توجه نهادهای اطلاعاتی ایران جلب نشود.

شش ماه بعد از ناپدید شدن شهرام امیری و در شرایطی که هنوز هیچ اطلاع روشنی از سرنوشت وی نبود، رسانه‌های فرانسوی به نقل از منابع اطلاعاتی این کشور مدعی شدند که ارتباط سازمان سیا با امیری، یک سال پیش از آن و در زمانی برقرار شد که وی برای کارهای پژوهشی به فرانکفورت مسافرت کرده بود. یک تاجر آلمانی نقش واسطه را بازی کرد، مدتی بعد که امیری برای کمک به نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به وین رفت، ارتباطات ادامه یافت و نهایتا به بهانه حج عمره، وی از کشور خارج شد و به آمریکا رفت.

خرداد 88 تا 24 تیر 89؛ روزهای مرموز با طعم فردو، ترور، فیلم و تناقض

مهر ماه 88 و در روزهای پرتنش سیاست داخلی ایران، اظهارات مقامات ایرانی علیه نقش عربستان در مفقود شدن یک پژوهشگر دانشگاه مالک اشتر، ایرانی‌ها را با شهرام امیری آشنا کرد.

خلاصه ماجرا از زبان مقامات ایرانی این بود: «شهرام اميري پژوهشگر و متخصص راديو ايزوتوپ‌هاي پزشكي در دانشگاه صنعتي مالك اشتر، يكشنبه دهم خرداد 1388تهران را به مقصد جده ترك كرده و سه روز بعد زماني كه براي زيارت حرم نبوي از هتل محل اقامتش خارج شده، ديگر به آن جا برنگشته است».

دو روایت متضاد، دو هدف متضاد

از این جا به بعد، ایران و آمریکا دو روایت متضاد از ماجرای شهرام امیری را تبلیغ کردند. مقامات ایرانی ضمن تبلیغ جایگاه علمی امیری، ارتباط وی با برنامه هسته‌ای را انکار می‌کردند و اصرار داشتند که وی بر خلاف میلش به آمریکا برده شده است. در مقابل در حالی که مقامات آمریکایی اصرار داشتند از موضوع گم شدن امیری اطلاعی ندارند، رسانه‌های غربی ادعاهای سنگینی را درباره اطلاعات به دست آمده از امیری زمزمه می‌کردند.

اکنون روشن شده است که دو طرف، اهداف متضادی را هم پیگیری می‌کرده‌اند. بنا به روایت رسانه‌های غربی، آمریکایی ها قصد داشتند با انکار موضوع و جلوگیری از بازگشت امیری به ایران راه را برای فرارها و پناهندگی‌های بعدی هموار کنند و در مقابل، ایرانی‌ها می‌دانستند که امیری باید برگردانده شود تا اگر خطایی از او سر زده، سرنوشتش عبرتی برای دیگران باشد.

فردو و ترور: ایران در 21 سپتامبر 2009 (آخرین روز تابستان و سه ماه بعد از ناپدید شدن امیری) در نامه‌ای به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، روند ساخت مرکز غنی‌سازی فردو را اطلاع داد. شش ماه بعد و در آستانه نوروز 89، در شرایطی که هنوز خبری در مورد سرنوشت و یا حتی حیات یا مرگ امیری منتشر نشده بود، شبکه آمریکایی ای‌بی‌سی در گزارشی، افشای وجود فردو را به پناهندگی امیری مرتبط دانست و مدعی شد که ارتباط طولانی مدت سیا با وی از طریق واسطه‌ای در تهران برقرار شده است.

پیش از این منابع خبری فرانسوی، روایت هیجان انگیزتری هم از ماجرا منتشر کرده بودند. در اواخر آذر ماه 88، روزنامه انگلیس تلگراف به نقل از این منابع نوشت که امیری در ماه اکتبر (مهرماه) به محلی سری در فرانکفورت آلمان برده شده تا اطلاعات لازم در خصوص فردو را به بازرسان آژانس ارائه کند که در آستانه عزیمت به مأموریت بازرسی از فردو بودند.

منابع فرانسوی به نقل از مقامات اطلاعاتی این کشور مدعی بودند که امیری اطلاعات ارزشمندی را در خصوص بخش‌های داخلی فردو و به خصوص رویه‌های امنیتی و حفاظتی آن به غربی‌ها داده که از نظر فرانسوی‌ها فوق‌العاده مفید بوده است. بنا به ادعای فرانسوی‌ها، جلسه فرانکفورت آن چنان حساسیتی داشته که اطلاعاتی در خصوص شخص امیری به بازرسان داده نشده و تنها یک منبع آگاه معرفی شده است.

انتشار اخبار هسته‌ای علیه ایران با استفاده از مهره‌ای غایب به نام شهرام امیری، در حالی بود که در اول دی ماه 1388، علی‌اکبر صالحی رئیس وقت و فعلی سازمان انرژی اتمی اظهار داشت: نمي‌دانم اين بحث‌ از كجا نشأت گرفته كه ايشان دانشمند هسته‌اي است. شهرام اميري هيچ وقت حتي كارمند سازمان انرژي اتمي نبوده است. ما نخواستيم به اين بحث ورود پيدا كنيم كه شك و ترديدي ايجاد شود. اما بنده اعلام مي‌كنم كه ايشان هيچ ارتباطي با سازمان انرژي اتمي ندارند، حتي نمي‌دانم آقاي اميري چه كسي است.

سه هفته بعد از این اظهارات صالحی، مسعود علی‌محمدی دانشمند هسته‌ای پنجاه ساله در مقابل منزلش به شهادت رسید.

ای‌میل‌های هیلاری کلینتون و شهرام امیری

منوچهر متكي در نیمه مهرماه اعلام كرد كه اسنادي از دخالت آمريكا در ناپديد شدن اميري به دست آمده است. وزير امور خارجه وقت همچنين دولت عربستان را مسئول ناپديد شدن اميري دانست. در حالی که هنوز دولت عربستان به ادعا واکنش نشان نداده بود، يان كلي سخنگوي وزارت خارجه آمريكا مدعي بود كه آمريكا هيچ اطلاعي درباره ناپديد شدن اميري ندارد و تصريح می‌كرد که اين پرونده براي ما ناآشناست.

هرچند انتشار ایمیل‌های هیلاری کلینتون توسط وزارت خارجه آمریکا در سال 2015  برای اثبات نقش نهادهای رسمی آمریکا در ماجرای پناهندگی امیری، سوخته و تاریخ مصرف گذشته به نظر می‌رسند، می‌تواند به روشن شدن وضعیت آخرین روزهای حضور امیری در واشنگتن کمک کند.

بعد از انتشار چند ویدئوی متناقض که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، امیری در 24 تیر 89 به ایران آمد. دو روز پیش از آمدن به ایران، وضعیت وی موضوع ایمیل‌های رد و بدل شده میان مقامات وزارت خارجه آمریکاست.

در یکی از این ایمیل‌ها، جیک سالیوان دستیار ارشد کلینتون به رئیسش نوشته: «آقایی که در موردش با بیل برنز حرف زدی، آشکارا به بخش حافظ منافع کشورش رفته، زیرا از طولانی شدن روند مهیا کردن امکان خروجش از آمریکا ناراضی است. این مسأله می‌تواند در 24 ساعت آینده به اخبار پر دردسری تبدیل شود. به تو اطلاع خواهم داد».

ریچارد مورنینگ‌ستار فرستاده وقت وزیر خارجه در امور انرژی در منطقه اوراسیا نیز، یک هفته پیش از آن و در پانزدهم تیر خطاب به سالیوان نوشته: «در خصوص موضوعی که در مورد آن صحبت کردیم، یک مشکل روانی و دیپلماتیک داریم، نه یک مشکل حقوقی. باید راهی برای خروج دوستمان پیدا کنیم. ما باید نگرانی‌های وی را در نظر بگیریم و موضوع را در قالب یک سوء تفاهم و بدون قصد سوء نمایش دهیم. طرف نمی‌تواند هیچ کاری بکند، اگر می‌خواهد برود، بگذار برود».

پیچیده‌ترین مسأله: امیری چرا برگشت؟

بخش مهمی از ابهام درباره سرنوشت شهرام امیری در خرداد و تیرماه 1389 با انتشار چهار ویدئو از بین رفت. ویدئوهایی که اگر چه امیری را به ایران بازگرداند و معمای سرنوشت وی را حل کرد، خود به معمایی دیگر تبدیل شد.

چهار ویدئوی امیری: ابتدا در هجدهم خرداد صدا و سیما ویدئویی بی‌کیفیت از شهرام امیری پخش کرد که وی در آن مدعی شد، در شهر توسان در ایالت آریزونا است، توسط آمریکایی‌ها تحت شکنجه و فشار روحی شدیدی قرار داشته و از وی خواسته شده که در یک مصاحبه تلویزیونی ادعا کند که فردی مهم در برنامه هسته‌ای ایران بوده و به درخواست خود به آمریکا پناهنده شده و تعدادی اسناد و مدارک و یک لپ‌تاپ حاوی اسناد را به آمریکا منتقل کرده ‌است.

در این ویدئو شهرام امیری با معرفی خود به عنوان محقق دانشگاه گفت که این پیام را در روز ۱۷ فروردین ۱۳۸۹ در یکی از شهرهای ایالت آریزونای آمریکا ضبط کرده و مدعی شد، روز ۱۳ خرداد سال گذشته “در عملیات مشترک تیم های ترور و ربایش سازمان اطلاعات آمریکا – سیا – و استخبارات عربستان سعودی در مدینه منوره دزدیده شدم.”

بلافاصله ویدئوی دیگری در یوتیوب منتشر شد. امیری در این ویدئوی 162 ثانیه‌ای، که به نظر می‌رسید، در حال خواندن یک متن از پیش تهیه شده است، اظهار داشت: «من هیچ علاقه یی به تحقیقات تسلیحاتی نداشته و در این زمینه هیچ گونه تجربه و دانشی ندارم و یک پژوهشگر در زمینه بهداشت و حفاظت در برابر اشعه هستم مدعی شد» و سپس مدعی شد که برنامه اش در امریکا دریافت درجه دکتراست و پس از پایان تحصیل اگر برایش امنیت لازم فراهم شود به ایران باز خواهد گشت. وی به همسر و فرزندش اطمینان داد که آنان را ترک نکرده و آرزوی دیدار آنان را دارد و در انتظار است تا به محض خاتمه تحصیلات در آمریکا، به خانواده اش ملحق شود اما از امکان سفر و اقامت خانواده خود در آمریکا در حال حاضر سخنی نمی‌گوید.

ویدئوی سوم در دوم تیر منتشر شد که طی 53 ثانیه، امیری ضمن اعلام قصدش برای بازگشت به ایران، از خانواده خود می‌خواهد برای او دعا کنند.

ویدئوی چهارم در یازدهم تیرماه روی یوتیوب بارگذاری شد ولی بنا به اظهار امیری، این ویدئو در 24 خرداد ضبط شده است. در این ویدئو که در انتهای آن صدای فرد دیگری هم شنیده می‌شود، امیری مدعی می‌شود که در ایالت ویرجینیای آمریکاست و از دست مأموران اطلاعاتی آمریکا فرار کرده و هر لحظه ممکن است دستگیر شود؛ ویدئویی که از او در صدا و سیما پخش شده‌ است، کاملاً صحت داشته و ویدئوی دیگری را که در یوتیوب منتشر شده و در آن اعلام کرده بود که آزادانه به آمریکا آمده ‌است؛ ساخته دولت آمریکاست.

از بازگشت تا اعدام

با وجود همه انکارهای مقامات آمریکایی، روز 22 تیر 89 امیری به دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن مراجعه کرد و دو روز بعد هم با استقبال برخی مقامات ایرانی وارد تهران شد و علاوه بر کنفرانس خبری در فرودگاه، فرصت این را یافت که در برنامه‌های تلویزیونی به طرح ادعاهایش در مورد بیش از چهارصد روز ناپدید شدن خودش بپردازد.

نشانه‌های متعددی وجود دارد که از 24 تیر 1389 تا 14 مرداد 1395 که اولین خبرها از اعدام امیری منتشر شد، ظاهرا مقامات ایرانی و آمریکایی در یک موضوع اشتراک نظر داشتند؛ از امیری خطاهایی سر زده است؛ هرچند شاید طرفین در مورد شدت و اهمیت این خطا اختلاف نظر داشته باشند.

به طور منطقی، نهادهای امنیتی ایران نمی‌توانستند همه ادعاهای مفصل رسانه‌های غربی در خصوص پناهنده شدن امیری را با اطمینان مردود بدانند؛ داستانی که امیری قبل و بعد از بازگشت به ایران از ماجرای ربودنش در عربستان تعریف می‌کرد، ابهامات زیادی داشت و علاوه بر آن آمریکایی‌ها دو روز بعد از برگشتن امیری، ادعاهای جدیدی را درباره وی طرح کردند که با محتوای منتشر شده در ایمیل‌های کلینتون همخوانی قابل توجهی دارد.

در 26 تیرماه، مقامات ناشناس آمریکایی به نیویورک تایمز و آسوشیتدپرس گفتند که امیری به خاطر اطلاعات قابل توجهی که به آمریکا داده است، پنج میلیون دلار گرفته و تصور می‌کند اگر بر داستان ساختگی ربودنش در عربستان اصرار بورزد، می‌تواند در مقابل فشار نهادهای امنیتی ایران برای فهمیدن حقیقت ماجرا مقاومت کند.

بنا به اظهار مقامات آمریکایی، چالش پیش روی امیری بعد از بازگشت به ایران این بود که مقامات را متقاعد کند که هیچ همکاری با آمریکایی‌ها نداشته است؛ چالشی که امیری شانسی برای غلبه بر آن نداشت.

دو سال پس از بازگشت از آمریکا، خانواده امیری مدعی بودند که برای وی حکم ده سال زندان صادر شده است. حتی اگر هیچ مدرک دیگری هم علیه او وجود نداشت، شاید به قول تام کاتن سناتور تندروی جمهوری‌خواه، بی‌ملاحظگی و ندانم کاری هیلاری کلینتون برای به آخر خط رسیدن شهرام امیری کافی بود.