شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » خاطراتی از مراسم خاکسپاری دکترعلی شریعتی در زینبیه دمشق

خاطراتی از مراسم خاکسپاری دکترعلی شریعتی در زینبیه دمشق

«حاشيه‌هايي تاريخي از تدفين دكتر شريعتي در زينبيه» در گفت‌وشنود با زنده‌ياد دكتر حسين رزمجو

 

امام موسی صدر خودرا سپر بلای دکتر شریعتی کرد

آنچه پيش رو داريد از واپسين گفت و شنودهاي نگارنده با زنده ياد دكتر حسين رزمجو يار ديرين مرحوم دكتر علي شريعتي است كه سال گذشته رخ در نقاب خاك كشيد….

نویسنده : محمدرضا كائيني

 

محمدرضا كائيني

آنچه پيش رو داريد از واپسين گفت و شنودهاي نگارنده با زنده‌ياد دكتر حسين رزمجو يار ديرين مرحوم دكتر علي شريعتي است كه سال گذشته رخ در نقاب خاك كشيد. مرحوم رزمجو در اين مصاحبه زمينه‌ها و پيامدهاي تدفين دكتر شريعتي در زينبيه دمشق را تحليل كرده است.

جنابعالي به عنوان يكي از باسابقه‌ترين دوستان مرحوم دكتر شريعتي كه از دوره دانشگاه با ايشان آشنايي داشتيد، در جريان كم و كيف زندگي و فراز و نشيب‌هاي فراوان حيات علمي و سياسي وي بوده‌ايد. يكي از مبهم‌ترين فرازهاي زندگي آن مرحوم، چگونگي به خاكسپاري پيكر او در جوار حرم حضرت زينب(س) و حواشي آن است. لطفاً در اين‌باره توضيح بفرماييد.

بسم‌ الله الرحمن الرحيم. هنگامي كه خبر درگذشت مرموز مرحوم دكتر علي شريعتي در 29 خرداد سال 1356 به ايران رسيد، موج عظيمي از اندوه، به‌ويژه جامعه دانشگاهي ايران را فرا گرفت. بنده بارها در سخنراني‌ها، مقاله‌ها و كتاب‌هايي كه درباره مرحوم دكتر علي شريعتي بيان كرده يا نگاشته‌، به اين نكته اشاره كرده‌ام كه نقد آرا و افكار افراد نبايد موجب شود جانب انصاف را فرو گذاريم و خدمات آنها را ناديده بگيريم. دكتر شريعتي از نظر بنده يك مبارز نمونه و اصيل و داراي افكار بلندي است و كساني كه به او برچسب تكفير، ارتداد، كمونيست و وهابي بودن زده‌اند، متأسفانه درباره زندگي و آثار او مطالعه دقيقي نكرده‌اند. براي او همين افتخار كافي است كه 19 سازمان مبارز و جنبش‌هاي آزادي‌خواهانه در جهان، برايش مراسم سوگواري برگزار كردند و فقدان او را ضايعه‌اي براي انسانيت دانستند.

مرحوم دكتر شريعتي در اواخر شب 29 خرداد سال 1356 در شهر ساوت‌همپتون انگلستان به طرز مشكوكي فوت كرد. دكتر پس از تعطيل شدن حسينيه ارشاد، دوران پر از رنج و فشاري را از طريق ساواك و نيز زخم زبان‌ها و نيش قلم‌هاي مخالفان سپري كرد. طرفه آنكه او كه عمري با جگر سوخته، بياني شيوا و قلمي آتشين از مكتب اهل بيت(ع) دفاع كرده و آثار نغزي چون «فاطمه فاطمه است»، «حسين وارث آدم» و«علي تنهاست» را به وجود آورده بود، اينك به جرم انحراف از اسلام! خانه‌نشين شده بود و جلوي سخنراني‌ها و نشر كتاب‌هايش را گرفته و به بازنشستگي زودهنگام و دوري از كلاس و تدريس مجبورش كرده بودند! بديهي است چنين جو سنگين و فضاي مبهمي براي كسي كه همچون شمع سوزاني مي‌سوخت و به اطراف خود روشني مي‌بخشيد، چقدر طاقت‌فرسا و غيرقابل تحمل است.

شايد براي فهم بيشتر موضوع اصلي بحث، لازم باشد بفرماييد زمينه‌هاي اصلي مهاجرت دكتر شريعتي از ايران چه بود؟چه شد كه وي تصميم گرفت از ايران خارج شود؟

دكتر شريعتي بلاشك تأثير فراواني در جوانان مسلمان، دانشجويان و روشنفكران عصر خود داشت و افرادي را كه به دليل انفعال و سكوت متدينين در برابر جور و ستم رژيم شاه به مكاتب چپ و كمونيست‌ها گرايش پيدا كرده بودند، به اسلحه فكري مناسبي تجهيز كرد و با سخنراني‌ها و آثار شورانگيز خود آنان را از افتادن به دام جريان چپ كه به‌شدت در ايران فعال بود، بازداشت. وي كه در برابر آينده‌اي مبهم قرار گرفته بود و نامردمي‌هاي دشمنان جانش را به لب رسانده بود، تصميم گرفت براي نجات خود از فضاي خفقان‌آور ايران، به جاي امن و آرامي برود و خستگي‌هاي جسمي و روحي فراوانش را بزدايد و براي ادامه فعاليت‌هاي ديني و علمي خود، زمينه‌هاي جديدي را تدارك ببيند، اما ساواك او را ممنوع‌الخروج كرده بود، لذا در 25 ارديبهشت سال 1356 با گذرنامه‌اي جعلي به نام علي مزيناني به بروكسل پرواز كرد تا از آنجا خود را به انگلستان و فرانسه برساند و پس از آنكه همسر و دخترانش به او پيوستند، براي ديدار با پسرش به امريكا برود و منتظر آينده بماند.

خود دكتر شريعتي درباره آينده چه حدسي مي‌زد؟

آن طور كه من از دوست عزيزم، مرحوم شيخ عبدالكريم شريعتي‌مزيناني، شوهرخواهر دكتر شنيدم، دكتر قبل از مسافرت استخاره مي‌كند و آيه 38 سوره توبه مي‌آيد كه: «‌اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، چرا هنگامي كه به شما گفته مي‌شود به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد، درنگ مي‌كنيد و سستي به خرج مي‌دهيد؟ آيا به‌جاي آخرت به زندگي دنيا راضي شده‌ايد در حالي كه كالاي زندگي دنيا در برابر آخرت هيچ نيست؟» دكتر با ديدن اين آيه بي‌درنگ تصميم به هجرت مي‌گيرد و از طريق يونان خود را به بروكسل مي‌رساند. دو سه روزي در بروكسل مي‌ماند و سپس عازم انگلستان مي‌شود تا همسر و فرزندانش به او ملحق شوند، اما ساواك از خروج دكتر شريعتي مطلع مي‌شود و اجازه خروج به همسرش نمي‌دهد! دكتر وقتي در انگلستان از آمدن زن و فرزندانش نااميد مي‌شود، به فرانسه مي‌رود و چند روزي را در منزل مرحوم دكتر حسن حبيبي اقامت مي‌كند.

چه مدت در فرانسه مي‌ماند و چه فعاليت‌هايي مي‌كند؟

دكتر يك ماه در فرانسه مي‌ماند و در اين فاصله با شخصيت‌هايي چون دكتر چمران و امام موسي صدر ملاقات مي‌كند. او مي‌كوشد در تبعيد حسينيه ارشاد ديگري را راه بيندازد و سازمان انتشارات آن را تأسيس مي‌كند و مسئوليتش را به دكتر حبيبي مي‌سپارد و به اين ترتيب مجموعه آثار او در اروپا چاپ و منتشر مي‌شود.

چه وقت به انگلستان مي‌رود؟

دكتر پس از آنكه آثارش را چاپ مي‌كند، در شب 26 خرداد سال 1356 از طريق درياي مانش با كشتي خود را به انگلستان مي‌رساند و در آپارتمان دكتر فكوهي اقامت مي‌كند تا همسر و سه دخترش از ايران بيايند. در روز 28 خرداد به فرودگاه لندن مي‌رود و فقط دو دخترش سوسن و سارا را مي‌بيند. آنها به او خبر مي‌دهند ساواك مادرشان را ممنوع‌الخروج كرده است. دكتر فوق‌العاده ناراحت مي‌شود و با دو دخترش به اقامتگاهش در ساوت ‌همپتون مي‌روند. پس از شام كمي گفت‌وگو مي‌كنند و دكتر براي استراحت به طبقه بالاي آپارتمان مي‌رود.

افرادي كه در لحظات آخر عمر مرحوم شريعتي در كنارش بودند چه مي‌گفتند؟

دخترش سوسن مي‌گفت: « ساعت 11 شب بود كه پدرم مرا صدا زد و يك فنجان چاي خواست. برايشان بردم و ديدم مشغول مطالعه هستند. اثري از كسالت يا بيماري در ايشان نديدم، به همين دليل با خيال راحت برگشتم و خوابيدم.»

دكتر فكوهي ميزبان دكتر مي‌گويد: «اواخر شب 29 خرداد سري به اتاقش زدم و ديدم نماز مي‌خواند. حال و احوالش مثل هميشه نبود. منتظر ماندم تا نمازش تمام شد و از او پرسيدم: چرا اين‌قدر نگران و برآشفته‌ايد؟ گفت: ساواك همسرش و مونا دخترش را ممنوع‌الخروج كرده است تا به اين شكل مرا وادار به بازگشت به كشور كند. حس مي‌كنم وقايعي در زندگيم در راهند! صبح روز 29 خرداد برگشتم و سراغ دكتر را از دخترهايش گرفتم. گفتند: پدر هنوز خواب است! تعجب كردم، چون او معمولاً اين‌قدر نمي‌خوابيد. رفتم و در اتاقش را باز كردم و ديدم با صورت به كف زمين افتاده و صورتش كبود شده است. وضعيت جسد نشان مي‌داد دكتر در لحظات آخر عمر تلاش كرده بود خود را به در اتاق برساند، اما نتوانسته بود. نكته عجيب برايم اين بود كه با وجود هواي سرد، پنجره اتاق باز بود!»

شما هم اين مرگ را مشكوك ارزيابي مي‌كنيد؟

دكتر فكوهي مي‌گويد بلافاصله جسد را به بيمارستان مركزي شهر مي‌رسانند و آزمايش‌هاي لازم انجام و علت مرگ سكته قلبي اعلام مي‌شود، اما واقعيت اين است كه مردم و طرفداران دكتر شريعتي هيچ‌وقت اين را باور نكردند و عوامل ساواك را در اين قضيه دخيل مي‌دانستند. اين معنا از شعارهايي هم كه مردم در رثاي دكتر شريعتي سر مي‌دادند مشخص بود.

ظاهراً ابتدا در لندن مراسم تشييع انجام شد. اينطور نيست؟

بله، به محض اينكه خبر فوت دكتر در ايران، اروپا و امريكا پخش شد، دوستان و طرفداران او به سوي لندن سرازير شدند. پس از غسل و تكفين، بر جنازه نماز خواندند و سپس جنازه به دوش صدها تن از دوستداران دكتر قرار گرفت و تشييع باشكوهي به عمل آمد. افرادي كه در اين مراسم شركت كرده بودند، از ترس شناخته شدن چهره خود را پوشانده بودند. روزنامه observer لندن در شماره 31 خرداد خود نوشت: «روز شنبه هفته جاري، هنگامي كه 700 مسلمان نقاب‌پوش پيكر جامعه‌شناس و فيلسوف ايراني، دكتر علي شريعتي را مشايعت مي‌كردند، عبور و مرور در خيابان Hammer Smith متوقف شد!»

انعكاس اين خبر در ايران چه پيامدهايي داشت؟

هنگامي كه در روز سه‌شنبه 31 خرداد سال 1356 روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات خبر فوت دكتر شريعتي را چاپ كردند، در تهران و ساير شهرها، به‌ويژه مشهد طوفاني از تأثر و احساسات به وجود آمد…

ظاهراً رژيم قصد داشت جنازه را به ايران برگرداند. اينطور نيست؟

رژيم حتي تصورش را هم نمي‌كرد مرگ دكتر شريعتي چنين امواج سهمگيني را برانگيزد و جامعه را دچار التهاب مضاعف كند، لذا ساواك تلاش كرد به هر شكل كه شده است جنازه را به ايران بياورد و باشكوه و سر و صداي فراوان به خاك بسپارد و به اين شكل چهره مبارز و مقاوم دكتر را نزد انقلابيون، دانشجويان و عامه مردم كه به دكتر علاقه‌مند بودند، مخدوش كند.

اقدام عملي رژيم در اين زمينه چه بود؟

رژيم كار عجيبي مي‌كند، يعني حسين‌زاده، بازجو و شكنجه‌گر ساواك را سراغ خانم دكتر شريعتي مي‌فرستد تا از ايشان بخواهد امر شاهنشاه آريامهر براي حمل جنازه دكتر به ايران را بپذيرد و با هم به سفارت انگليس بروند و با هواپيماي مخصوصي كه هويدا در اختيار مي‌گذارد، ترتيب كار را بدهند. بعد هم به ايشان اطلاع مي‌دهد تعدادي از مأموران ساواك براي انجام اين كار به انگلستان رفته‌اند. سفارت انگليس هم اصرار عجيبي دارد كه جنازه به ايران منتقل و در مشهد به خاك سپرده شود، ولي خوشبختانه خانم پوران‌ شريعت‌رضوي، همسر دكتر و احسان پسرش به‌شدت با اين كار مخالفت مي‌كنند. احسان از امريكا به لندن مي‌آيد و همراه با دوستان و طرفداران دكتر تصميم مي‌گيرند جنازه را به سوريه يا عراق ببرند. آقاي دعايي كه مقيم نجف بودند با آنها تماس مي‌گيرند و مي‌گويند: بردن جنازه به عراق صلاح نيست!

چه شد كه پيكر دكتر به سوريه منتقل شد؟

اينجاست كه ارزش كار و فعاليت‌هاي مؤثر امام موسي صدر مشخص مي‌شود. ايشان وقتي از قضيه و مشكلاتي كه به وجود آمده بود مطلع شدند، قول دادند تمام تلاش خود را براي هماهنگي با مقامات سوريه به عمل خواهند آورد تا پيكر دكتر را در زينبيه دفن كنند يا به امانت بگذارند. در اين زمان بار ديگر مجلس بزرگداشت باشكوهي در لندن برگزار مي‌كند و پس از تشييع جنازه با‌شكوه، پيكر دكتر به دمشق منتقل شد. در فرودگاه دمشق امام موسي صدر، دكتر چمران و عده‌اي از رهبران شيعه لبنان و اعضاي سازمان جنبش امل و فتح به استقبال آمدند و با تشريفات شايسته‌اي پيكر دكتر را به مقبره كوچكي در جوار حرم حضرت زينب(س) منتقل كردند و به امانت گذاشتند. مراسم تشييع پيكر دكتر در دمشق ساده، مظلومانه و در عين حال باشكوه بود. رژيم ايران نهايت سعي خود را كرد كه جلوي برگزاري مراسم‌هاي ترحيم دكتر را در دمشق بگيرد اما با مجاهدت‌ها و پيگيري‌هاي امام موسي صدر نتوانست كاري از پيش ببرد و مجالس باشكوهي، به‌خصوص در چهلم دكتر برگزار شدند و امام موسي صدر و ياسر عرفات و عده ديگري از بزرگان در بزرگداشت دكتر شريعتي صحبت كردند.

و به هر حال موفق شدند پيكر دكتر شريعتي را در جوار حضرت زينب(س) به خاك بسپارند؟

بله، در روز پنجم تير ماه سال 1356 پيكر دكتر در قبرستان كوچكي به نام قبرستان شيعيان دمشق در جوار حرم حضرت زينب(س) با حضور پسرش احسان، امام موسي صدر و شخصيت‌هاي سياسي و علمي ايران، نمايندگان سازمان آزادي‌بخش الفتح، مفتي اهل سنت، وزير اوقاف سوريه و عده زيادي از دانشجويان مقيم امريكا و اروپا و جمع كثيري از دوستداران دكتر شريعتي برگزار شد. امام موسي صدر بر جنازه دكتر نماز خواندند و سپس حدود 20 دقيقه درباره شخصيت و سجاياي اخلاقي او سخن گفت. درآن روز يكي از اعضاي سازمان الفتح هم تأكيد كرد: «‌دكتر در تمام طول حيات به فكر مردم فلسطين بود و دردهاي آنان را بازگو مي‌كرد، لذا خدا خواست كه او در راه فلسطين و در اين قبرستان دفن شود!»

ظاهراً مراسم چهلم دكتر شريعتي در لبنان هم، وراي انتظار بسياري بسيار گسترده و با‌شكوه برگزار شد. برنامه اين مراسم چه بود؟

همين‌طور است. مراسم چهلم دكتر شريعتي در لبنان با حضور هزاران تن از رزمندگان لبناني و فلسطيني برگزار شد. شهيد دكتر چمران اين مراسم را ترتيب داد. او در خاطراتش مي‌نويسد: «در بيروت تصميم گرفتيم براي چهلم دكتر شريعتي مراسم باشكوهي را برگزار و از همه شخصيت‌هاي انقلابي دنيا براي شركت در آن دعوت كنيم. دولت ايران از اين اقدام به وحشت افتاد و جاسوس خود، سرهنگ منصور قدر را در لبنان مأمور كرد كه جلوي اين مراسم را بگيرد. ما سالن يونسكو را كه بزرگ‌ترين سالن دولتي لبنان بود، اجاره كرديم و كارت‌هاي دعوت و آگهي‌هاي تبليغاتي را به نام اين سالن پخش كرديم، اما دولت لبنان در آخرين روز با برگزاري مراسم مخالفت كرد. در نتيجه بين امام موسي صدر و منصور قدر مشاجره سختي درگرفت، زيرا او با رشوه و تهديد دولت لبنان را وادار به اين كار كرده بود. در آخرين لحظات مدرسه عامليه كه متعلق به شيعيان و در مركز بيروت است براي برگزاري مراسم تعيين شد و عده‌اي از جوانان جنبش امل در جلوي سالن يونسكو و خيابان‌هاي بيروت مستقر شدند تا مردمي را كه براي شركت در مراسم به آن سو مي‌آمدند، به مدرسه عامليه راهنمايي كنند. شركت امام موسي صدر بر شكوه مراسم افزود. وي طي سخناني اظهار كرد: هر روز رهبر و بنيانگذاري در كشورهاي منطقه ظهور مي‌كند و هر روز مي‌شنويم آنها صلاح شيعيان را مي‌خواهند. اگر چنين بود، دستگاه‌هاي امنيتي ايران دكتر شريعتي را نمي‌كشتند و رهبران بزرگ را در ايران بازداشت نمي‌كردند.»

پس از اين اقدامات امام موسي صدر نيز مورد انتقاد برخي از مخالفان قرار گرفت. واكنش او به اين تبليغات چه بود؟

فعاليت‌هاي مردانه امام موسي صدر براي انتقال پيكر دكتر شريعتي به دمشق و دفن آن در جوار حرم مطهر حضرت زينب(س) و نيز تلاش‌هاي مجدانه ايشان براي برگزاري مراسم تشييع و ختم باشكوه، ايشان را در معرض انواع تهمت‌ها قرار داد، مخصوصاً شخص دكتر شريعتي با هجمه‌اي ناجوانمردانه كمونيست خوانده شد! امام موسي صدر در پاسخ به اين اتهامات اعلام كرد: «شهيدي كه بيش از 150 كتاب و مقاله اسلامي از خود به جا گذاشته است و بزرگ‌ترين افتخار متفكرين اسلامي است، چگونه مي‌توان او را به كمونيست بودن متهم كرد؟» امام موسي صدر در اين ماجرا در واقع خود را سپر بلاي دكتر شريعتي كرد و جايگاه واقعي او را قدر نهاد.

بازتاب اين فعاليت‌ها در ياران ايراني دكتر شريعتي چه بود؟

اولين بازتاب آن اعتماد و اميدواري بيشتر به روحانيت شيعه بود. دانشمندان اسلامي بصير و آزاده‌اي چون امام موسي صدر كه به دور از تعصب و خودخواهي در برابر ظلم مي‌ايستند و همواره در پي روشنگري و ارتقاي آگاهي و دانش نسل جوان هستند، به عنوان الگوهاي كارآمد مي‌توانند به نسل جوان و انقلابي امروز كه تشنه فضيلت است راه را نشان بدهند.

دكتر شريعتي پرشور و وفادار به خاندان عصمت و طهارت(ع) بود و همواره تلاش مي‌كرد حق را بگويد، هر چند به ضرر او بود. او در حد توان، فهم و تحملش مسئوليت خود را در قبال دين و جامعه‌اش انجام داد و با سخنراني‌هاي پرشور و كتاب‌هاي مؤثر از حريم حق شجاعانه دفاع كرد و فشارهاي رژيم شاه و مخالفان خود را به جان خريد و تبعيد، زندان و شكنجه‌هاي روحي فراوان را تاب آورد و سرانجام هم جلاي وطن كرد و غريبانه در ديار غربت به طرز مرموزي به شهادت رسيد، اما ياري خداوند شامل حال اين بنده دلسوز و مخلص شد و با شكوهي حيرت‌انگيز در جوار آرامگاه شيرزن كربلا، زينب كبري(س) به خاك سپرده شد تا مرقدش همواره قبله دل‌هاي بيدار شيعيان باشد. آثار ماندگار وي به اكثر زبان‌هاي زنده دنيا ترجمه و در اقصي نقاط عالم منتشر شده‌اند.

و سخن آخر؟

سخنم را با دو بيت شعر درباره اين دوست عزيز و قديمي به پايان مي‌برم و برايش علو درجات از خداوند متعال مي‌خواهم كه انصافاً دلسوخته و دلسوز بود و تا آنجا كه در توان داشت سعي كرد نسل جوان را از چنگال گرايش‌هاي چپ برهاند و با مكتب اهل بيت(ع) آشتي دهد.

بر خاك شريعتي كه باشد در شام

از ما و خداوند بر او باد سلام

او دشمن زور و زر و تزوير بود

روشنگر نسل‌هاي تازه است مدام

منبع : روزنامه جوان