فارس: فضایی که این روزها در تعدادی از گالریها تکرار میشود؛ فمنیستهایی که زن را محصور در جامعه میدانند و دنبال آزادی هستند؛ آزادی که مفهوم آن کشف حجاب و بیبند و باری است…
دیوارهای گالری «شلمان» چند روزی است که تابلوهایی از زنان و دختران تهرانی را بر خود دارد؛ زنانی که با اعلام فراخوانی کشف حجاب کرده و خودشان را در معرض دید عموم قرار دادند.
نمایشگاه «حوا در همین چند قدمیست» در ابتدا مخاطب را جذب یک اتفاق خاص میکند. اتفاقی که شاید در آن روایتی از آفرینش زن آمده باشد؛ اما برعکس عنوان نمایشگاه، اعتراض زنان را به حکم الهی میبینیم.
«پونه فرحوند» عکسهای این نمایشگاه را گرفته و سپس روی عکسها تصویرسازی کرده است؛ گفتوگوی خبرنگار فارس را با وی در ادامه میخوانیم.
درباره روند کار توضیح میدهید؟
از دو سال گذشته به این پروژه فکر کردم؛ تا اینکه چند ماه اخیر کار آغاز شد؛ با مدلها قرار گذاشتم، و بعد از آشنا شدن با شخصیت این عکسها را از آنها گرفتم؛ وقتی عکسها آماده شد به شاعر دادم و او هم از روی این عکسها شعر گفت. روی آن شعرها تصویرسازی کردیم. به دلیل اینکه اینجا مختص نمایشگاه تجسمی است، شعرها را در اینجا نیاوردم اما برای شهریور ماه شعرهای این تابلوها چاپ میشود که شامل 50 شعر و دکلمه است.
شاعر این کارها کیست؟
«آیسان سعیدیمقدم» است که تابلوهایی هم از این شاعر دارم.
روند دعوت از این مدلها چگونه بوده است؟
من ابتدا در اینستاگرام فراخوان دادم و گفتم بانوان محترم تشریف بیاورید که من چنین کاری میخواهم انجام بدهم. در اطلاعیهام حدود 50 ـ 60 نفر مراجعه کردند؛ از بین آنها با کسانی که توانستم راحتتر ارتباط برقرار کنم، انتخاب کردم.
اما 2 ـ 3 تا از سوژههایی را که دنبالش بودم را پیدا نکردم؛ یکی خانم مسن و دیگری خانم چاق. چون میخواستم از هر شخصیتی تصویر داشته باشم.
این مدلها تهرانی هستند؟
بله تهرانی هستند؛ دو نفر از این خانمها از کرج و یک نفر هم از اسلامشهر آمده بودند.
«حوا در همین چند قدمیست» عنوان این نمایشگاه است؛ علت انتخاب این عنوان چه بوده؟
من کلا شخصیت، اسم و داستانهایی را که درباره «حوا» شنیدم را دوست دارم؛ برخی میخواهند حوا را یک شخصیت خاص نشان بدهند که او خارجی است و دور از دسترس؛ من میخواستم بگویم دختر 5 ساله تا پیر زن 90 ساله میتواند یک حوا باشد؛ هر کدامشان داستانهای خودشان را دارند. هر کدام از این خانمها روزی توسط کسی دوست داشته شدند و به او عشق ورزیدند یا اینکه قرار است این اتفاق برایشان بیافتد.
همان حوا برایش این اتفاق افتاد؛ اکنون فرزندانش با حالتهای مختلف دیده میشوند.
فروش آثار چطور است؟
دو تا از تابلوها فروخته شده فعلاً. قرارداد برپایی نمایشگاه هم 6 روزه بود و تا 29 اردیبهشت است.
در ضمن این نمایشگاه یکی از پربازدیدترین نمایشگاهها بود؛ برخی را خودم دعوت کرده بودم و برخی از بازدیدکنندهها بعد از دیدن آثار، میرفتند و دوستانشان را هم برای بازدید میآوردند. چند نفر از اساتید دانشگاه هم به همراه شاگردانشان به این نمایشگاه آمدند.
برنامه دیگری برای این کارها دارید؟
مجموعه 50 تایی بسته شده است؛ اگر بتوانم در جاهای دیگر هم برگزار میکنم.
این عکسها در شبکههای اجتماعی هم به نمایش گذاشته شده است؟
بله؛ بازخورد هم خوب بود.
در این عکسها زنها حجاب ندارند؛ به آنها گفته شده که قرار است اکران عمومی شود؟
بله؛ من از همه این خانمها اجازه گرفتم که میخواهم عکسهایشان را در نمایشگاه و فضای مجازی بگذارم. همه راضی بودند و مشکلی نداشتند.
درباره تکنیک کار توضیح میدهید؟
اصول پرتره این است که به لنز دوربین نه اما به مخاطب نگاه میکند و کل حرفهایش را با چشمهایش میزند؛ حدود 15 پرتره از این کارها گریم چهره شدهاند و بقیه را تصویرسازی کردم. در عین حال من در کل فریمها اگر شخصیت، شاد باشد، تصویرسازیام غمگین است و بالعکس. ضمن اینکه ادیت هر یک از کارها با محتوای شعر در ارتباط است.
برداشت کلی شما از این کارها چیست؟
نظر من و چند نفر از اساتید این است که چشمهای همه این فریمها چشمان زن ایرانی است، نه به خاطر اینکه ایرانی هستند، بلکه به خاطر غمی که در چشمهای آنها است. در نگاه این خانمها غم است اما لبهایشان میخندد. یعنی زنان ایرانی با همه سختیها دارند ادامه میدهند تا اینکه خبرهای خوبی برایشان برسد. برای هر کس خبر خوب در زندگی یک معنی را دارد.
در ادامه این گزارش، عکسهای نمایشگاه با شرح آن توسط «پونه فرحوند» میآید.
در این نقاب او به زور لبخند میزند به خاطر محدویتها و سنی که رسیده است و ظلمهایی که نباید به او میشد و شده است.
به گزارش خبرنگار فارس، در این نمایشگاه آثار غیرقابل انتشار دیگری وجود داشت که در این خبرگزاری محفوظ است.
بر اساس این گزارش، در روند برنامه گالریگردی خبرنگار فارس، آثار برخی از نمایشگاه ستودنی بوده که انعکاس یافته اما برخی از نمایشگاهها شئونات اسلامی و ملی را رعایت نکردهاند که میتوان به «پدر عریانی که سوژه عکاسی پسرش شد»، «عکاسانی که در زندگی شخصی مردم سرک میکشند» و «وقتی عروسها تابلو میشوند» اشاره کرد.
آیا این مستندات برای بیدار شدن و احساس مسئولیت وزارت ارشاد برای نظارت بر نمایشگاه گالریها کافی نیست؟!