احمدی نژاد یک نگاه کاملا فرقه ای از اسلام و تشیع و مهدویت دارد
گشتند و احمدی نژاد و فرقه آخرالزمانی اورا پیداکردند و به کرسی قدرت نشاندند و آیت الله رفسنجانی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی را کنارزدند و… حالا
محمود احمدی نژاد باباورهای خرافی و اعتقاد به ظهور امام زمان برکرسی ریاست جمهوری ایران نشانده شد و او بااعتقاد به این که دنیا به آخررسیده خیالات و خرافات خودرا بجای مواضع سیاسی تحویل جامعه بین المللی داد و حالا بذر مسمومی که درزمان او کاشته شد توسط بازماندگان باید هَرَس شود
اخیرا غلامرضامصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز مطالب ظریفی درباره دعاوی شکست خورده و سیاست به بن رسیده احمدی نژاد افشاء کرده و بیان داشته که او لیاقت بازگشت به صحنه سیاسی ایران را ندارد.
ابراهیم اصغرزاده، سخنگوی گروه گروگانگیر دیپلکاتهای آمریکایی موسوم به ” دانشجویان خط امام “و اشغال کننده سفارت امریکا است. انقلابی دوآتشه ای در صفوف چپگرایان زیر بیرق موسوی خوئینیها که به علت افراطگریهای باند محموداحمدی نژاد امام زمانی و منتظرالظهوری و مصباح یزدی گرایی و حجتیه ای، به اصلاح طبی راستگرایانه تمایل پیدا کرد.
او در یک مناظره در دانشگاه شیراز در باره سوابق احمدی نژاد به نکات جالبی اشاره کرد که به شرح زیر در “انصاف نیوز” منتشر شده است:
آقای احمدینژاد و دوستانشان چیزی مثل یک تیم هستند، تیمی که در ابتدای انقلاب در دانشگاه علم و صنعت نشریهای را تحت عنوان “جیغ و داد” منتشر میکردند و تحت تأثیر دکتر آیت – از دشمنان قسم خورده مهندس میرحسین موسوی- بودند و در آن نشریه غیر از فحش و هتاکی چیز دیگری نبود. احمدی نژاد برآمده از گفتمان انقلاب نبود، بلکه یک ایدئولوژی خاص داشت و همان روزهای اول که به ریاست جمهوری رسید صراحتا گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق، چاه نفت و مسائل اقتصادی نبود و آمریکاییها در عراق به دنبال امام زمان میگشتند!”
او برداشتی خاص از مهدویت داشت و فکر میکرد با استفاده از مهدویت میتواند به قدرت برسد. ایدئولوژی آقای احمدینژاد مبتنی بر کسب قدرت بود و به همین دلیل از گفتنِ دروغ اِبایی نداشت. ایشان در شهرداری تهران هم که بود میخواست بین جمکران – تهران – مشهد جاده بکشد تا مسیر آمدن امام زمان را هموار کند! آسیبی که آقای احمدینژاد به مسیر انقلاب و کشور زد جبران ناپذیر است. آقای احمدینژاد فکر میکرد که میتواند هرچه خواست در عرصهی بین الملل انجام دهد. نتیجه این شد که قطعنامههایی علیه کشور ما صادر شد که ما را چه از نظر انزوای سیاسی و دیپلماتیک و چه از نظر تحریمهای سنگین اقتصادی فلج کرد. آقای احمدینژاد تصور میکرد، جریانی که در ذهن داشت و ما اسمش را “بنیادگرایی” میگذاریم، یا همان “فرقهی احمدینژادیه” یا هر عنوان دیگری که به کار ببریم در کشور پیاده میکند و اسمش را گذاشته بود: بازگشت به انقلاب. در حالی که انقلاب ما عناصر گفتمانی داشت و در قانون اساسی، آن عناصر تثبیت شده بود و انقلابی بود برای آزادی و عدالت و به رسمیت شناختن حقوق شهروندان.
“احمدی نژاد یک نگاه کاملاً فرقهای نسبت به دین، نسبت به اسلام و نسبت به مهدویت داشت و به همین دلیل هم با بعضی از اصولگرایان دچار مشکل شد. احمدینژاد ترکیبی بود از یک نگرش رادیکال و بنیادگرا که سخت دچار توهم توطئه بود و میخواست جهان را اداره کند. دروغ، ریاکاری، دست بردن در آمار و به کار بردن گفتمانی مملو از عناصرِ خشن داشت که ما آن را با گوشت و پوستمان لمس کردیم. “احمدی نژاد حتی میخواست دانشگاهی بسازد که مطابق با چهارچوب ذهنی او باشد و به همین دلیل در آن دوران، بحث سه هزار بورسیهی غیرقانونی و تفکیک دختران از پسران را میبینیم؛ چیزی که اصلا در قاموسِ انقلاب نبود و اوایل انقلاب که گروهی میخواستند این کار را انجام بدهند، امام جلوی آنها ایستاد. در دوران احمدینژاد، دانشگاههای کشور شخم زده شد؛ دانشجویان ستاره دار شدند و اساتید به زور بازنشسته شدند. دولت احمدی نژاد درب تمام نهادهای مدنی را بست.”
“اتفاقی که در دولت آقای احمدی نژاد افتاد تزریق گفتمان پوپولیستی و حتی فراتر از آن، یک گفتمان لمپنیستی به اسم اسلام و انقلاب در جامعه بود که چهرهی انقلاب را زشت و غیرقابل تحمل کرد. همان اتفاقی که در اصفهان افتاد و همان اسیدی که به صورت آن زن اصفهانی پاشیده شد؛ همان اسیدپاشی به وسیلهی گفتمان احمدینژاد به چهرهی انقلاب انجام شد و آقای روحانی و ظریف آمدند تا انقلاب را از این مسیر خطرناک نجات دهند. انجام برجام و تصویب آن، کشور ما را از جنگ، همان جنگی که خانم رایس اخیراً در مصاحبهی خود با عصر اندیشه از آن صحبت کرده، نجات داد. همین شد که مردم ایران به رغم تمام سختیها و تمام محدودیتهایی که برخی نهادهای نظارتی بر اصلاحطلبان وارد کردند و نگذاشتند این جریان کاندیداهای حداکثری خود را در صحنه داشته باشد و حتی اجازه ندادند که ما از تصویر خاتمی استفاده کنیم و امروز تنها میتوانیم دستان او را بر روی پوسترهای تبلیغاتی خود بیاوریم و ای بسا تا سال آینده ما را از همین هم محروم کنند و میترسم مجبور شویم در انتخابات بعد با “نعلینِ خاتمی” در انتخابات حاضر شویم! با این همه، مردم آمدند تا ایران را به ثبات و آرامش نزدیک تر کنند.”
“فارغ التحصیلان دانشگاههای ما در خیابانها بیکار میگردند، اما کافی است یک نفر وابسته به یک نهاد امنیتی باشد و یک اسلحه هم به کمربندش بسته باشد تا از بهترین امکانات و بهترین پروژهها سر در بیاورد و در آنها دخالت بکند. این عدالتی بود که ما در انقلاب دنبالش بودیم؟”
“انقلاب ایران انقلابی بود که محصول زحمات یک ملت بود. تمام گروهها، فرهنگها، سنیها و شیعهها در آن مشارکت داشتند. من به شما نشان میدهم که در دولت آقای احمدی نژاد بخش مهمی از اهل سنتِ ایران به چه بدبختی گرفتار شدند. این بود حقوق شهروندی که انقلاب برای ایرانیان آورد؟ حاشیه شهرها را بروید نگاه کنید. شما فکر کردهاید اگر ۴۵ هزار تومان به مردم ایران بدهید آنها را ثروتمند میکنید؟! من به شما ثابت خواهم کرد که ملت ایران سفرهاش در پایان دولت احمدینژاد کوچکتر شده است. چرا باید کشور ایران دارای این وضعیت باشد؟ این همه آدم بیکار، کارتن خواب و محروم را در کشور ببینید؛ نرخ تورم را ببینید؛ نرخهای مختلفی که در شاخصهای اقتصاد هست را ببینید. شما از چه دفاع میکنید؟”
“عدهای از صبح تا شب در صدا و سیما و تریبونهای دیگر به ملت توهین میکنند. در انتخابات هفتم اسفندماه، عدهای میگفتند که این لیست، انگلیسی است؛ دیدید که ملت چطور توی دهن آنها زد. شما فکر کردید! یک عده لباس شخصی که فکر میکنند خونشان از همه رنگینتر است و خیال میکنند که نمایندهی انقلاب هستند، امروز شدهاند سمبل و نماد دفاع از انقلاب! راه میافتند در خیابانها، کفن میپوشند، جلوی مجلس تحصن میکنند و جلوی اکران فیلمها را در سینماها میگیرند. شما به چه حقی به اسم اسلام این کارها را میکنید؟ مگر شما چه کاره هستید؟!”
آقای احمدی نژادی قانون را زیر پا گذاشت. سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد تا بتواند به منابع مالی دسترسی داشته باشد.
دو میلیارد دلار اوراق قرضه از آمریکا خریده و همان موقع سفیر ایران در ایتالیا به او گفته که این کار خلاف است. منابع کشور را راحت تاراج کردند؛ کاری که آقای احمدی نژاد و اطرافیان او کردند، آن بود که به تودههای مردم آگاهی کاذب دادند. به توده های مردم می گفتند ما این پول را به شما می دهیم؛ نفت را سر سفره شما می آوریم؛ اما به آنها نمی گفتند که این پول بعداً چگونه میتواند قدرت خرید مردم را نابود کند و چطور به تودههای مردم آسیب خواهد رساند. بنده گریهام گرفت که در شهر شیراز، شهر مدارا، شهر آشتی و صلح، به کسی مثل علی مطهری با آجر حمله بشود. واقعا خجالت آور است.”
قدرت یک کشور با موشک نیست، بلکه با ملت است. شما اگر ملتی داشتید که پای صندوق رأی آمد؛ اگر ملتی داشتید که از حکومت رضایت داشت و از نیروهای نظامی و امنیتی ترس نداشت و حرف خودش را زد، آن ملت در صحنه جهانی هم خواهد توانست از حقوق خودش دفاع کند. من معتقدم داشتن نیروی نظامی و امنیتی و موشک لازم است، ولی اینها خط مقدمِ ما نیستند. نیروهای نظامی و امنیتی ما حق ندارند برای سیاست خارجی و داخلی ما تصمیم بگیرند.”
مملکت، سیاست مدار دارد. یک زمان آقای احمدی نژاد فکر کرد اگر به مدّاحان میدان بدهد، اینها می شوند یک طبقه جدید. آنچنان مداحان الفاظ زشتی به کار بردند که واقعا خودِ ایشان هم از مداحان تبری جست. شما نمی توانید وسط بازی را به هم بزنید و یک برداشت رادیکال از دین ارائه کنید که دنیا را به چالش و ستیز می کشد و دنیا را وارد جنگ و دعوا می کند. موقعیتی که امروز خاورمیانه و ایران و انقلاب دارد، نیازمند درایت و خردورزی است و اتفاقا محور هاشمی و خاتمی و روحانی و ظریف، محور قابل قبولی است؛ به همین دلیل مردم به آنها اعتماد دارند.”
ما در شرایطی نیستیم که حرفمان را کف خیابان بزنیم. اگر بعد از ۸۸ اتفاقاتی در خیابانها افتاد، مردم و به خصوص اصلاح طلبان در سال ۹۲ نشان دادند که با انتقال ثقل میانی خودشان به مرکز و میانه این بردار، توانسته اند حتی در جبهه اصولگرایان ریزش ایجاد کنند. امروز اصولگرایان دچار تفرقه شدهاند. بخشی از آنها به اصلاح طلبها پیوستهاند و همان حرفها را میزنند. اصلاح طلبها مگر چه چیزی می خواستند غیر از اینکه منافع ملی محور قرار بگیرد؟ اگر نیروی عاقل و معتدلی حرفی مطابق منافع ملی کشور بزند ما او را اصلاحطلب میدانیم. اصلاح طلبان مرز خودشان را با تندروها و کسانی که دنبال براندازی بودهاند ایجاد کردند. اصلاح طلبان اینگونه نیستند که امروز بگویند ظریف آری و قاسم سلیمانی نه. اتفاقا اصلاح طلبان می گویند قاسم سلیمانی آری، ظریف هم آری؛ اما قاسم سلیمانی حق ندارد در سیاست داخلی و خارجی دخالت کند و ظریف هم حق ندارد در سیاست امنیتی ورود کند. امروز مملکت احتیاج به خردگرایی دارد. آن شعارهایی که ما برای تثبیت انقلاب و پیشبرد امور دادیم، ضرورت زمان و در جایِ خود لازم بود. ما دانشجویان فرزندانِ عصر خودمان بودیم. دوستان عزیز! کاری که امام از سوی ملت ایران پذیرفته شده بود و محبوبشان بود. حتی تا این حد که گاهی یک امر خرافی را به او نسبت می دادند و مثلا می گفتند که چهره امام در ماه نمایان است. خب! چکار میشود کرد؟ ملت ایران بود و او را دوست داشت. او کاریزما داشت و محبوب بود؛ اما همین امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت که حتی آقای ولایتی هم به آن اعتراض داشت. یک زمانی رهبران کشورها باید تصمیمی بگیرند که برای بقای کشور و پیشرفت آن ضروری است. پذیرش برجام تصمیم بسیار منطقی و عاقلانه ای بود و در آینده اثراتش را خواهیم دید. گول یک عده لباس شخصی را نخورید که هیچ سهمی در انقلاب نداشتهاند
غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز و نماینده مجلس نهم، گفته است، محمود احمدینژاد، در دوره دوم رییس جمهوری خود در «گزارشی» به رهبر ایران گفته بود که «به آخر خط رسیدیم» و «باید قطعنامههای شورای امنیت را امضا کنیم»، اما رهبر در پاسخ گفته بود که خود مسئولیت پرونده هستهای را به عهده میگیرد.
غلامرضا مصباحی مقدم در مصاحبه با سایت «انتخاب» که روز سه شنبه ۲۱ اردیبهشت منتشر شده، با اشاره به ستاد تدابیر ویژه اقتصادی در دولت نهم تصریح کرده است: «با توجه به این اقدامات ستاد که میخواستند تحریمها را دور بزنند «احمدینژاد گزارشی به رهبری داد که ما به آخر خط رسیدیم و با توجه به قطعنامههای شورای امنیت درباره انرژی هستهایی باید، آن را امضا کنیم»، ولی رهبری با این گزارش مخالفت کردند.»
وی اضافه کرده است: «بعد از این مخالفت احمدینژاد با رهبری دیدار کردند و گفت اگر شما این دیدگاه را قبول ندارید، من دیگر مسئول این پرونده نیستم و رهبری با صراحت و قاطعانه فرمودند خودم این مسئولیت را قبول میکنم.»
غلامرضا مصباحی مقدم اشارهای به زمان این گزارش و همچنین دیدار محمود احمدینژاد با علی خامنهای، رهبر ایران، نکرده است.
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همچنین توضیح بیشتری در خصوص مفاد گزارش محمود احمدینژاد بیان نکرده است و مشخص نیست به رغم اینکه رییس دولت هشتم و نهم که قطعنامههای تحریمی شورای امنیت را «کاغذ پاره» مینامید از چه زمانی تغییر عقیده داده بود.
در جریان جنگ ایران و عراق و در سال ۱۳۶۷ نیز به دنبال نامه فرمانده سپاه پاسداران به آیت الله خمینی درباره امکانات مورد نیاز برای ادامه جنگ، بنیانگذار جمهوری نیز قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، مناقشه بر سر برنامه هسته ای ایران در چارچوب توافق هسته ای با شش قدرت جهانی حل و فصل شد.
احمدینژاد «لیاقت بازگشت ندارد»
غلامرضا مصباحی مقدم در ادامه این مصاحبه و در پاسخ به پرشسی در خصوص احتمالی کاندید شدن محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ گفته است: «تصور نمیکنم احمدینژاد بخواهد وارد گود انتخابات شود، علتش هم اقداماتی است که او در دوره دوم ریاستجمهوری خود، انجام داد.»
وی با اشاره بهاین که ««احمدینژاد لیاقت اینکه یکبار دیگر به صحنه قدرت بیاید را ندارد»، افزوده است: «او چهره خود در قبال خیلی از افراد و چهرههای موجه را خراب کرد که همین موضوع باعث شد به خواست خود به جاشیه برود.»
مصباحی مقدم ادامه داد: وقتی کارنامه مدیریت احمدینژاد را رصد میکنیم نمیتوانیم به این نتیجه برسیم که کشوری چون ایران را مدیریت کند.
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در ادامه گفته است: «اولین چهره ی متفاوتی که احمدینژاد ازخود نشان داد به معاون اولی مشایی برمیگردد که با مخالفت کتبی و محرمانه رهبری مواجه شد که وی تا یک هفته به این مخالفت هیچ اعتنایی نکرد، بعد از یک هفته مجلس وارد کار شد و ابوترابیفرد از طریق تریبون مجلس این نامه محرمانه را علنی کرد که باز هم ترتیب اثر نکرد، تا اینکه مشایی خودش داوطلبانه استعفاء داد که وی این استعفا را به نامه رهبری ترجیح داد.»
وی در ادامه با اشاره به «خانهنشینی یازده روزه احمدینژاد که برای اولین بار یک توسط یک رئیس جمهور در ایران انجام شد» گفت: با توجه به خانه نشینی وی که اداره کشور روی هوای بود مجلس بحث استیضاح را مطرح کرد که بعد از آن به پاستور رفت.