شنبه , ۲۱ مهر ۱۴۰۳
صفحه اول » فرهنگ » «من سالوادور نیستم» توانسته به صددرصد اهدافش برسد: کنار گذاشتن دگمهای نامرغوب درچشم بیننده ها!

«من سالوادور نیستم» توانسته به صددرصد اهدافش برسد: کنار گذاشتن دگمهای نامرغوب درچشم بیننده ها!

«من سالوادور نیستم» از آن فیلم‌هایی است که به هنجارهای تحمیلی بر صنعت سینما و هنر فیلمسازی  اهمیتی نمی‌دهند و تا وقتی که این روش جواب می‌دهد دلیلی هم برای تغییرش نمی‌بینند. و البته با توجه به این‌که هنوز هم دارد جواب می‌دهد، می‌توان آن دسته یادشده را «موفق‌ترین» دسته سینمای ایران  دانست.

من سالوادور نیستم» و حکمرانی «کمدی‌های مبتذل» در سینمای ایران

رجانیوز به نقل از سوره سینما: بعد از «نهنگ عنبر» و «گینس» که به نظر می‌رسید اوج توانایی سازندگانشان در تولید فیلم سخیف و مبتذل بود، با ظهور «من سالوادور نیستم» و فروش یازده میلیاردی‌ش، شاید بتوان با اطمینان، دسته فیلم‌های «کمدی مبتذل» را هنوز هم به راحتی یکی از مهمترین جریان‌های سینمایی در ایران دانست. به این معنا که در محاصره فیلم‌های شبیه به هم و فاقد نوآوری که مخاطب را بیشتر و بیشتر بی‌حوصله می‌کند، «من سالوادور نیستم» به عنوان آخرین نماینده گروه مذکور، می‌تواند با رویکردی حیرت‌انگیز، سقف سخافت را در یک اثر سینمایی جابه‌جا کند و قله‌های فتح‌نشده‌ای را مقتدرانه فتح کند.

فیلم، یکی از دستمالی‌شده‌ترین سوژه‌های فیلم‌های کمدی در ایران را انتخاب می‌کند و بدون این‌که حتی به روی خودش هم بیاورد(!) تمام زمان فیلم را با همان یک خط پر می‌کند: این‌که مرد معلم مقیدی، توسط زنی اهل برزیل، با شوهر کلاهبردارش اشتباه گرفته می‌شود. فیلم، این تک‌خط بی‌نهایت نخ‌نما را بدون خرج کردن ذره‌ای خلاقیت هنری، تبدیل به بهانه‌ای می‌کند تا کپسول بسیار پرقدرتی از انواع توهین‌ها و شوخی‌های جنسی و متلک‌های لوس و لحظات خنک ارائه دهد. و به جز این موارد، هیچ چیز دیگری هم در فیلم دیده نمی‌شود. نه شخصیتی ساخته می‌شود، نه فضاسازی‌ای شکل می‌گیرد و نه حتی داستان پیش می‌رود (اگر تکرار موقعیت‌ها را پیش‌روی قصه ندانیم!) و پیامی برای گفتن دارد (البته اگر آن «امام صادق(ع) می‌فرماید» پایانی فیلم را پیام فیلم بدانیم، می‌توانیم رکورد جدید دیگری هم در زمینه به لجن کشیدن پیام، به نام فیلم ثبت کنیم).

«من سالوادور نیستم» از آن فیلم‌هایی است که به هیچ چیز اهمیتی نمی‌دهند. هر کاری می‌کنند که بفروشند. و تا وقتی که این روش جواب می‌دهد دلیلی هم برای تغییرش نمی‌بینند. و البته با توجه به این‌که هنوز هم دارد جواب می‌دهد، می‌توان آن دسته یادشده را «موفق‌ترین» دسته سینمای ایران هم دانست که توانسته به صددرصد اهدافش برسد: فداکردن همه چیز برای فروش!

***

دیدن نام «من سالوادور نیستم» در صدر جدول نام‌های هیجان‌انگیز اکران نوروزی، می‌تواند یک سرخوردگی تمام‌عیار باشد؛ درحالی‌که پتانسیل این وجود دارد که آغاز سال سینمای ایران را امیدوارکننده بنامیم و استاندارد تحسین‌برانگیز موجود در فیلم‌های شروع اکران ۹۵ را یادآور شویم، تمام فیلم‌ها را زیر سایه سنگین مضحکه غیرقابل تحمل سازندگان این فیلم- و البته کمدی پرفروش دیگر این روزها- می‌بینیم.

«من سالوادور نیستم» نقطه مقابل هر فیلم خوبی است! رویکرد به شدت کهنه و دمده فیلم در مواجهه با تمام ابعادش، کاملا آزاردهنده است: از انتخاب سوژه گرفته (واقعا سینمای کمدی ایران قصد ندارد دست از سر کلیشه «مرد مذهبی در موقعیت نامتعارف» بردارد؟ این احتمالا تنها چیزی است که از «زن تنها در جامعه مردسالار» هم نخ‌نماتر است!) تا استفاده از بازیگر زن خارجی و ریوالدو (با آن صحنه معرفی مسخره) برای جذب هر چه بیشتر تماشاگر، تا پرداخت صحنه‌ها و شوخی‌ها (به عنوان نمونه، جایی که عطاران دخترش را مجبور می‌کند آب پرتقال را بالا بیاورد) تا بازی‌های کلامی (مثلا شوخی با نام ابی) تا جزئیات پیش پا افتاده دیگر که تمام فیلم را پر کرده‌اند. مساله مهم‌تر اما این است که فیلم با این کیفیت و این فروش در مقابل آثار دیگر، می‌تواند ما را با سوالاتی جدی درباره راه‌های موفقیت در سینمای ایران، سطح انتظار مخاطب از آن و نحوه عملکرد قبلی مسئولین و فیلمسازان (که منجر به استقبال از چنین اثری شده) روبه‌رو کند. مگر این‌که با رویکردی سهل‌انگارانه، آن اکران چند هفته‌ای قبل از عید فیلم را بهانه کنیم، (شروع) سال ۹۵ را امیدوارکننده بدانیم و «من سالوادور نیستم» را پس‌مانده نامطبوع سال ۹۴ به شمار بیاوریم!

salvador3

***

جا دارد به عنوان آخرین بند این یادداشت، به تنها حسن فیلم هم اشاره‌ای بکنیم: فیلم، خیالمان را بابت رضا عطاران راحت می‌کند. دیگر می‌توان حضور عطاران را از کیفیت هنری فیلمی که در آن بازی کرده، متمایز کرد. انتخاب‌های او در فیلم‌های اخیرش نشان می‌دهد که صرف‌نظر کردن از دیدن یک بازی احیانا قابل‌قبول، به ندیدن آثار این‌چنینی کاملا می‌ارزد و مخاطبش می‌تواند مطمئن باشد که چیزی را از دست نداده است. حالا حضور عطاران، اگر می‌تواند برای سازندگان گیشه‌ی مطمئنی فراهم کند، مخاطبان را با تردید جدی درباره کیفیت کلی فیلم مواجه می‌کند؛ تردیدی که البته دارد به اطمینان تاسف‌آوری تبدیل می‌شود.

با این وضعیت، موقعیت منوچهر هادی هم (که در بهترین حالت تا قبل از این، فیلم‌های متوسط و زیر متوسطی ساخته) که دیگر واضح است چرا که اساسا موفقیت مالی، مترادف با اهمیت و ارزش نخواهد بود