صنف مداح ها نه فقط امروز منعکس کننده آراء رهبری در جامعه اند بلکه به صادر کنندگان به اصطلاح ” انقلاب” و معرکه گردانان میدانهای جنگ در سوریه و عراق و یمن نیز مبدل شده اند.
مداحان در ایران در زمان صفویه جایگاه خاصی یافتند. از بیت المال بودجه هنگفتی هزینه شد تا کسانی که اندک قریحه شاعری داشتند، در نواها و گوشه هایِ مختلفِ موسیقاییِ ضرباهنگی قطعات مرثیه بسرایند و آن را در مجموعه ای به عنوان “روضة الشهداء” تالیف نمایند. این قطعه ها توسط کسانی که برای تعزیه خوانی و مَقتل خوانی دوره میدیدند در ایام عزاداری بخصوص دهه اول محرم و در تاسوعا-عاشورا، اربعین، ایام شهادت ائمه و معصومین، با لحن های سوزناک و موثر و نافذی بازخوانی میشد. این طایفه به مداح ها شهرت یافتند و مداحی درعصر صفوی یکی از نان و آب دارترین مشاغل گشت. روضه خوانها و مداح ها به نوعی چشم و گوش دولت صفوی نیز محسوب میشدند زیرا خانواده های سنت گرا – اکثریت جمعیت شیعه ایران- حداقل ماهی یک بار بساط روضه خوانی در خانه خود دایر میکردند و زن و مرد در دو اتاق جداگانه جمع میشدند ، و برروی زمین می نشستند، و در جمع آنان و در صدر اتاق مداحِ روضه خوان بر منبر یا بر صندلی مینشست، ابتدا صحبت پیش پاافتاده ای مطرح میکرد و سپس گریز ماهرانه به صحرای کربلا میزد و اشکی از جمعیت میگرفت و مشک خود را پر آب و جیب خودرا پر نان میکرد و در انتهای کار نیز به عنوان نماینده این یا آن آخوند مجتهد به سئوالات شرعی خانواده ها پاسخ میداد و همین بساط هرروز در هرمحله شهر خانه به خانه تکرار میشد.
سنت مداحی و روضه خوانی در خانه ها و محلات، خاص مردم شیعه بود. سنی های ایرانی این سنت را نداشتند و به این دلیل نیز حکومت مرکزی چشم و گوش گسترده در خانه ها و محلات سنی ها نداشت و نسبت به آنان ظنین بود و میکوشید یا آنها را شیعه کند یا موجبات کوچ و فرار آنارا از ایران فراهم آورد.
اکنون چندقرن بعد از صفویه دوباره بساط مداحی در ایران گسترده شده است. بسیاری ایران را و نظام ایران را “جمهوری مداحان” میشناسند. هرکسی که دو دانگ صد و اندک مایه ای از شاعریِ بازاری پسند دارد، نانش در روغن است! مداحی در سطح دانشگاهی نیز گسترده شده و دوره های آموزشی خاص یافته و مداحان بیسواد – با عبا عمامه یا بدون عبا عبا عمامه- به عنوان کارشناس و کارشناسان ارشد در بالاترین مدارج دانشگاهی درس مداحی میدهند. نزدیکترین حلقه به رهبری نظام، حلقه مداحان است. برخلاف نقش بسیار مهمی که رهبر کنونی نظام به مداحان عطا کرده، در دوران آیت الله سیدروح الله خمینی چنین قضیه مسبوق به سابقه نبوده است. در عین حال مشاهده میشود که صنعت پررونقی به نام “امامزاده گستری” نیز در این بیست و هفت سالی که از درکذشت آیت الله سیدروح الله خمینی میگذرد در ایران پا گرفته و بسیاری از زمین خواران بهترین راه را برای تصرف قطعات زمین مرغوب در امامزاده سازی یافته اند. امامزاده گستری نیز شغل نان و آب داری شده و امروزه در ایران بیش از هجده هزار و پانصد امامزاده با مجوز یا در شُرُف اخذ مجوز در سراسر نقاط کشور دایر شده اند. گسترش فرهنگ مداحی و روضه خوانی و امامزاده پرستی، سبب رشد خرافه گرایی و خرافه باوری و سقوط جامعه به یک شبه فرهنگ لمپنی- پوپولیستی باور نکردنی شده، بطوری که مداح ها قویترین قشر “هدایت کننده” جامعه و منعکس کننده نظریات و آراء رهبری در دوردست ترین نقاط این سرزمین شده اند!
آیتالله خامنهای در طول دوره رهبریاش نقش ویژه و برجستهای را به مداحان عطا کرد. این نقش نه در سنت دینی شیعی سابقه دارد و نه در دوره رهبری آیتالله خمینی.
آیتالله خامنهای در طول دوره رهبریاش نقش ویژه و برجستهای را به مداحان عطا کرد. این نقش نه در سنت دینی شیعی سابقه دارد و نه در دوره رهبری آیتالله خمینی. وی در ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ به مناسبت سالگرد ولادت حضرت فاطمه زهرا در جمع مداحان، خطاب به آنان میگوید: “دشمن میخواهد باورها را تغییر بدهد؛ باور به اسلام را، باور به کارآمدی نظام اسلامی را، باور به کارآمدی را، باور به امکان تداوم نظام اسلامی را. … اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما بهعنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیه فکری تقویت کنید.” او در ادامه سخنانش به نقش سیاسی مداحان اشاره کرده و آن را رسالت اصلی آنان میداند و بر مبنای آن از آنان میخواهد که نقش هدایت مردم را ایفا کنند.
نقش هدایت در سنت دینی شیعی بر عهده راویان احادیث و فقیهان بوده است. راویان احادیث در دوره پیش از تاسیس فقه و دانشهای استنباطی دیگر، نقش اصلی در حفظ میراث شیعی و حفظ و انتقال سخنان امامان شیعی را داشتهاند. این نقش به تدریج با پیدایش و تطور فقه به فقیهان واگذار شد. در هیچ یک از دورههای تاریخ شیعه، مداحان دارای نقشی ویژه در شکل دادن باورهای دینی مردم – آن گونه که آیتالله خامنهای خواستار آن است – نداشتهاند.
مداحان به عکس گاه به جهت گزافه گوییها و سخنان غیر مستند مورد انتقاد شدید روحانیان قرار گرفتهاند. کتاب “اللؤلؤ والمرجان” از میرزا حسین نوری و حماسه حسینی از مرتضی مطهری از نمونههای بارز نقد مداحان از سوی روحانیان است. نمونههای مختلف دیگری را نیز میتوان در آثار مختلف سید محسن امین عاملی، محمد جواد مغنیه، شیخ محمد مهدی شمس الدین و سید محمد حسین فضل الله مشاهده کرد.
در دوره آیت الله خمینی نیز نقش ویژه و برجستهای به مداحان داده نشد. رهبر سابق ایران همیشه یک شخص ثابت را برای خواندن روضه در مناسبتهای دینی دعوت میکرد. سید محمد کوثری از روحانیان واعظ قم بود که سابقه طولانی تحصیلات دینی داشت و از زمره روحانیان سنتی به شمار میرفت. وی در زمره مداحان قرار نداشت و از طیف روحانیان واعظ مانند محمد تقی فلسفی و حسین انصاریان به شمار میرفت. تفاوت واعظان با مداحان در برخورداری دسته اول از تحصیلات دینی در حوزههای علمیه و وابستگی رسمی آنان به سلک روحانیت بر خلاف دسته دوم است. آیت الله خمینی تنها از آقای کوثری برای مراسم عزادراری دعوت میکرد و کوثری نیز تنها به روضه خوانی سنتی بدون هیچ رویکرد سیاسی بسنده میکرد.
از آغاز رهبری آیت الله خامنهای شاهد بالا آمدن طیف وسیعی از مداحان سیاسی با سبک و شیوه جدید هستیم. وی معمولا در مناسبتهای مذهبی از مداحان مختلف سیاسی وابسته به خویش دعوت میکند. این مداحان بر خلاف سنت تاریخی روضهخوانی که در تتمه منبر میآمد، خود منبر مستقلی داشته و نقشی هم ارز و گاه بالاتر از خطیب دینی ایفا میکنند. به علاوه، این طیف از مداحان با استفاده از سبکهای موسیقی مختلف و گاه کپی برداری مستقیم از سبک ترانههای رایج ایرانی موفق به جلب توجه سطح وسیعی از جوانان شدند. به علاوه سبکهای شورانگیز آنان در ایجاد اندوه و شادی مانند ایجاد گردونه چرخان در میان مجلس سینه زنی و یا دست زدن با صدای بلند که سابقهای در بین مذهبیان نداشت، با استقبال وسیعی از جوانان مواجه شد. در مقابل، این مداحان به جهت عدم برخورداری از تحصیلات دینی سنتی در حوزهها و نیز تحصیلات دانشگاهی مرتبط به مطالعات دینی نقش مهمی در انتشار خرافات مذهبی و باورهای غیر مستند و ناموجه داشتهاند.
شیوه توجه آیت الله خامنهای به مداحان سبب ایجاد نوعی مرجعیت دینی هم ارز روحانیان برای آنان شد. علت این موضوع را میتوان در ضعف پایگاه اجتماعی آیت الله خامنهای در بین روحانیان سنتی و حوزههای علمیه دانست. وی از این جهت وضعیتی کاملا متفاوت با آیت الله خمینی داشت که مرجعی مسلم و استادی برجسته دارای آثار فقهی متعدد و سابقه طولانی تدریس و شاگردان فراوان در بین اساتید حوزهها بود. آیت الله خامنهای پس از حدود سه دهه از رهبری خود هنوز نتوانسته است که پایگاه محکمی در حوزههای علمیه بنا نهد. اعتبار او در حوزهها صرفا به قدرت مالی وسیع او و حمایت مادیاش از حوزهها محدود است. از وی نه آثار فقهی برجستهای منتشر شده و نه تا کنون موفق به پرورش شاگردان برجستهای در بین اساتید حوزههای علمیه شده و نه دیگر شاخصههای مراجع با نفوذ در ساختار سنتی حوزهها را میتوان در وی یافت. از این جهت آیتالله خامنهای ناگزیر به ایجاد پایگاه دینی جایگزینی بود که اعتبار دینی خود را به عنوان ولی فقیه بر آن استوار سازد. مداحان نقش این جایگزین را به بهترین وجه ایفا کردند. در سالهای اخیر جذابیتهای آنان از جمله داشتن صدای نیکو و شورانگیزی و هیجانانگیزی برای جوانان به بهترین وجه به سود آیت الله خامنهای به کار گرفته شد. به علاوه، مداحان معمولا نقش تحریک احساسات مردمی به نفع آیت الله خامنهای در دورههای ایجاد اعتراضات مردمی علیه وی را به عهده داشتهاند. از این منظر میتوان دلیل توجه فراوان وی به این طیف و توسعه و تقویت آنان را شناخت. توجه ویژه رهبر آیتالله خامنهای به مداحان سبب افزایش بسیار زیاد تعداد آنان و ایجاد رشتههای مداحی در دانشگاهها از جمله دانشگاه علمی کاربردی شد.
آیتالله خامنهای با ارتباط مداحان به خویش سبب بینیازی آنان و بریدن رابطهشان با حوزههای علمیه و روحانیان سنتی گشت. در دوره سابق مداحان به نوعی تحت نظارت روحانیان بوده و نقش آنان در ذیل و حاشیه آنان به شمار میرفت. اما اکنون مداحان وابسته به رهبری دارای اعتباری مستقل از روحانیان بوده و نقشی همارز و گاه مهمتر از روحانیان ایفا میکنند. افزون بر آن، مداحان وابسته به رهبری به طور علنی به مراجع دینی حوزوی دارای گرایشهای مخالف با آیت الله خامنهای حمله برده و با الفاظ رکیک از آنان یاد میکنند. شیوه برخورد آنان با آیتالله منتظری و نقش ویژه آنان در ایجاد جریان تهاجم به بیت ایشان از نمونههای بارز این امر است.
ایجاد پایگاه دینی مستقل برای مداحان به تقویت و انتشار جریان پوپولیستی دینی و سیاسی در ایران یاری فراوان رسانده و زمینه انتشار وسیع خرافات دینی و آمیختن باورهای دینی به امور سیاسی زودگذر را فراهم آورده است. این امر نه تنها سبب نگرانی روشنفکران دینی را فراهم آورده، بلکه روحانیان سنتی نیز از توابع آن از جمله کاهش اعتبار سنتی روحانیان در جامعه ایرانی و انتشار عوامگرایی نگران هستند.
این جریان نشانه تغییر جهت نظام جمهوری اسلامی از حوزههای علمیه به سمت ایجاد پایگاههای دیگر دینی است. این تغییر جهت از رابطه بحرانزا و غیر مستقر نظام جمهوری اسلامی با حوزههای علمیه پرده بر میدارد